بررسی اسناد و منابع کودتای 28 مرداد / گفت و گو با عبدالله شهبازی

همشهری: آخرین اسنادی که سازمان های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس درباره کودتای 28 مرداد 1332 منتشر کرده اند، از چه کیفیتی برخوردار است و چه گشایشی در کار مورخین ایجاد می کند؟
شهبازی: متاسفانه این تلقی در میان ایرانیان رواج یافته که گویا دولت های ایالات متحده آمریکا و بریتانیا اسناد مربوط به نقش سازمان های اطلاعاتی خود، یعنی آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) و اینتلیجنس سرویس بریتانیا (ام. آی. 6)، در کودتای 28 مرداد 1332 را منتشر کرده یا می کنند. این تلقی نادرست است.
ابتدا درباره دولت بریتانیا توضیح دهم: دولت بریتانیا تا حدود یازده سال پیش اصلاً منکر وجود سازمانی به نام اینتلیجنس سرویس در دوران پس از جنگ جهانی دوّم بود و اوّلین بار در زمان دولت جان میجر، در زیر فشار افکار عمومی و به تأثیر از فضای پس از جنگ سرد، وجود این سازمان را رسماً تأیید کرد. یعنی جان میجر، نخست وزیر وقت انگلیس، در سخنان 6 مه 1992 در مجلس عوام پذیرفت که سازمانی به نام اینتلیجنس سرویس یا ام. آی. 6 در این کشور وجود دارد. این اوّلین بار در تاریخ بریتانیا بود که وجود سازمان اطلاعاتی در دوران غیر جنگی رسماً از سوی دولت این کشور تأیید می شد در حالی که همه دنیا می دانستند که چنین سازمانی وجود دارد و صدها کتاب و مقاله درباره این سازمان منتشر شده بود. حتی تا به امروز هم این سیاست بسته ادامه دارد. مثلاً، امروزه حتی دست یافتن به عکسی از سر چارلز دیرلاو، رئیس ام. آی. 6 در دولت تونی بلر، دشوار است و درباره برخی از رؤسا و مقامات مهم پیشین این سازمان حتی نمی توان به یک زندگینامه کوتاه و مفید یک صفحه ای دست یافت. وقتی حکومتی در معرفی سازمان اطلاعاتی خود تا بدین حد بسته عمل می کند، روشن است که درباره اسناد عملیات مداخله گرانه در سایر کشورها تا چه میزان رازدار باشد.
سازمان اطلاعاتی بریتانیا به دو کودتای بزرگ در ایران اقدام کرد که هر دو سرنوشت جامعه ما را رقم زد. اولی کودتای سوّم اسفند 1299 است که به استقرار دیکتاتوری پهلوی منجر شد و دومی کودتای 28 مرداد 1332 که دیکتاتوری پهلوی را بار دیگر اعاده کرد. دولت بریتانیا درباره نقش خود در این دو حادثه سرنوشت ساز برای ما ایرانیان به کلی ساکت است. درباره کودتای 1299 هیچ سند اطلاعاتی و نظامی منتشر نکرده است. اعلام شده که اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامی انگلیس در رابطه با ایران سال های 1914- 1921 در سال 2053، یعنی پنجاه سال دیگر، در اختیار محققین قرار خواهد گرفت و هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی در آن زمان نیز این اسناد، یا همه این اسناد، علنی شود. درباره کودتای 28 مرداد نیز این رویه دنبال می شود و دولت بریتانیا به کلی ساکت است.
بنابراین، انگلیسی ها تاکنون هیچ سندی، تأکید می کنم «هیچ سندی»، درباره نقش خود در کودتای 28 مرداد 1332، و نیز کودتای 1299، علنی نکرده اند و هر چه درباره نقش سازمان اطلاعاتی بریتانیا در کودتاهای فوق و سایر حوادث تاریخ معاصر ایران گفته می شود، حاصل تلاش محققین است یا خاطرات برخی افراد، مثل کریستوفر وودهاوس، که سند محسوب نمی شود.
در مورد دولت آمریکا مسئله تا حدودی فرق می کند. دولت آمریکا از نظام اطلاعاتی ظاهراً بازتری برخوردار است. می دانیم که این دولت منکر وجود سرویس اطلاعاتی خود (سیا) نیست و رؤسا و حتی مقامات ارشد این سازمان را در زمان تصدی مسئولیت به افکار عمومی معرفی می کند. و حتی، فراتر از این، در تحقیقات کمیته های منتخب کنگره (مجلس نمایندگان و سنا) گاهی اسرار اقدامات خلاف قانون روز این سازمان ها علنی می شود و به جنجال های بزرگ سیاسی می انجامد. در طول چند دهه اخیر، از ماجرای واترگیت تا امروز، بارها شاهد این افشاگری ها بوده ایم. به علاوه، دولت آمریکا، طبق قانون «آزادی اطلاعات» Freedom of Information Act، موظف است که پس از گذشت سی سال اسناد طبقه بندی شده را علنی کند و اگر سازمانی، از جمله سیا یا اف. بی. آی.، به این قانون عمل نکند محققین یا حتی افراد عادی می توانند به دادگاه شکایت کنند و با دریافت حکم دادگاه سند مورد نظر خود را به دست بیاورند.
ولی حتی در این سیستم باز نیز اسناد اطلاعاتی مربوط به کودتای 28 مرداد 1332، که با مشارکت فعال سازمان سیا و سازمان اطلاعاتی انگلیس انجام شد، تاکنون در دسترس محققین و افکار عمومی قرار نگرفته است.
ولی خوشبختانه، برخی اسناد مهم آمریکایی درباره حوادث ایران سال های 1320- 1332 علنی شده که به طور عمده اسناد وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملّی آمریکا NSC است نه سیا. این اسناد می تواند سیر تحول نگرش دولت آمریکا به مسائل ایران را در دوران نهضت ملّی و زمان کودتا نشان بدهد. مهم ترین این اسناد را آقای دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، محقق ارزشمند کشورمان، به کمک آقای اصغر اندرودی در دو جلد به فارسی ترجمه کرده اند با عنوان اسناد روابط خارجی آمریکا درباره نهضت ملّی شدن نفت ایران (انتشارات علمی، 1377). این مجموعه بسیار مفیدی است.

همشهری: ولی ما در سال های اخیر شاهد انتشار تاریخچه سرّی کودتا نوشته دکتر دونالد ویلبر بودیم که چند ترجمه فارسی از آن منتشر شده است. قطعاً می دانید که این سند به سیا تعلق دارد.
شهبازی: بله. این سند به سیا تعلق دارد ولی توضیحاتی که درباره ماجرای انتشار آن خواهم داد، مطالب قبلی من را تأیید می کند. ابتدا باید عرض کنم که از میان ترجمه های موجود از تاریخچه دکتر ویلبر، ترجمه دکتر غلامرضا وطن دوست دقیق ترین است و مقدمه دکتر همایون کاتوزیان بر آن حاوی توضیحات مفیدی است به ویژه در زمینه ماجرای قتل سرتیپ محمود افشارطوس رئیس شهربانی دولت مصدق. کاتوزیان به درستی بر اهمیت ماجرای قتل افشارطوس و غیبت آن در تاریخچه ویلبر تأکید کرده است.
تاریخچه دکتر ویلبر در اصل بولتنی است که دونالد ویلبر، عضو سیا، اندکی پس از کودتا به عنوان جمع بندی عملیات و بر اساس اسنادی که در دسترسش بوده در مارس 1954، یعنی در اسفند سال 1332 و فروردین سال 1333، تهیه کرده است. نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که متنی که در دست داریم اصل نوشته دکتر ویلبر نیست بلکه متنی است که در مارس 1969، یعنی اسفند 1347 و فروردین 1348، به وسیله آقای دین داج، مورخ اداره کل خاورنزدیک سیا، بر اساس نوشته اصلی ویلبر برای استفاده آموزشی تنظیم شده است. توجه به این نکته از زوایای مختلف اهمیت دارد:
اوّل، بولتن فوق اصل نوشته ویلبر نیست بلکه تلخیص آن است با حذفیات یا اضافاتی که احتمالاً سیا در سال 1969 مصلحت می دیده است.
دوّم، بولتنی که دین داج، بر اساس نسخه اصلی، فراهم آورده در آن زمان در تیراژ محدود تکثیر شده و در دسترس مأموران سیا و حتی کارمندان وزارت خارجه آمریکا قرار گرفته است.
سوّم، با توجه به تکثیر محدود بولتن فوق قطعاً در تنظیم آن ملاحظات امنیتی و حفاظتی ملحوظ شده است.
درباره مورد اخیر توضیح بیش تر می دهم: زمان انتشار بولتن فوق، یعنی سال 1969، اوج جنگ سرد است که به ویژه در دنیای اطلاعاتی جریان داشت. در این زمان چند سالی از کشف نفوذ کیم فیلبی و سایر مأموران شوروی در سطوح عالی سرویس اطلاعاتی و وزارت خارجه بریتانیا می گذشت و فضای حاکم بر سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا فضای هراس از وجود نفوذی های شوروی بود.
زمانی که بولتنی در این سطح تکثیر می شد، در فضایی که عرض کردم، همه جوانب حفاظتی کار در نظر گرفته می شد با این پیش فرض که قطعاً نسخه ای از این بولتن در اختیار کا. گ. ب. (سازمان اطلاعاتی شوروی) قرار خواهد گرفت.
بنابراین، نباید تصوّر کرد که در روایت دین داج از بولتن اصلی دکتر ویلبر همه اسرار کودتا با صداقت درج شده و به این سند می توان کاملاً اعتماد کرد. دلایل جدّی در دست است که تزویر و عدم صداقت را در این بولتن نشان می دهد. مثلاً، این بولتن نه تنها درباره حادثه مهمی مانند قتل مرحوم سرتیپ افشارطوس ساکت است، که به نظر من قطعاً سرآغاز عملیات کودتا بود، بلکه اسامی تعدادی از برجسته ترین عناصر مؤثر در کودتا را مسکوت گذاشته است.

همشهری: به هر حال تاریخچه عملیات کودتا نوشته دونالد ویلبر منتشر شده و همانطور که گفتید سندی است که به سیا تعلق دارد.
شهبازی: من منکر تعلق این بولتن به سیا نیستم ولی در انتشار آن ظرایفی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
در دسامبر 1991 دولتی به نام اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل شد و این حادثه به نقطه عطفی در تاریخ معاصر جهان بدل گردید. تا آن زمان، مدار سیاست بین المللی بر رقابت دو ابرقدرت، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، استوار بود و رقابت میان دو بلوک شرق، به رهبری شوروی، و غرب، به رهبری آمریکا، دوران تاریخی را ایجاد کرده بود که «جنگ سرد» نامیده می شد. در سال های اوّلیه پس از انحلال شوروی و پایان جنگ سرد نوعی سردرگمی در سیاست و اقتصاد و فرهنگ دنیای غرب وجود داشت که تا آن زمان عنصر «خطر شوروی» و «تهدید کمونیسم» در آن از جایگاه برجسته برخوردار بود. مثلاً، در عرصه صنایع نظامی شاهد رکود شدید و اخراج کارکنان کارخانه های اسلحه سازی بودیم زیرا در فضای فقدان دشمنی به نام اتحاد شوروی گرایش طبیعی این بود که بودجه تسلیحاتی کشورهای عضو بلوک غرب باید کاهش یابد. مدتی گذشت تا نهادهای غربی توانستند خود را با فضای جدید هماهنگ کنند. در این فضا، فشار محققین و مورخین بر دولت های آمریکا و انگلیس برای افشای اسناد اطلاعاتی دوران جنگ سرد شروع شد و در همین فضا و چند ماه پس از انحلال اتحاد شوروی است که نخست وزیر انگلیس، جان میجر، در مه 1992 برای اوّلین بار پذیرفت که در این کشور سازمانی به نام اینتلیجنس سرویس وجود خارجی دارد! یعنی این تصوّر خوش بینانه وجود داشت که با پایان دوران جنگ سرد، مسائل جهان به گونه دیگر رقم خواهد خورد و از جمله دوران شفافیت اطلاعاتی آغاز خواهد شد.
در این میان، اسناد دخالت های خارجی آمریکا و بریتانیا و به ویژه کودتاهای ایران و گواتمالا بیش از همه مورد توجه محققین بود و به این دلیل فشار بر روی سازمان سیا (آمریکا) در این زمینه بسیار زیاد بود. این فشار، همانطور که عرض کردم از سال 1992 یعنی در فضای نخستین سال پس از انحلال شوروی و پایان جنگ سرد، در اوج خود بود. در سال 1992 رابرت گیتس، رئیس وقت سیا، و در سپتامبر 1993 جیمز وولزی، رئیس بعدی سیا، قول دادند که اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد را منتشر خواهند کرد. ولی چهار سال گذشت و خبری نشد. سرانجام در مه 1997 مقامات سیا اعلام کردند که تمامی اسناد مهم درباره کودتا در ایران در اوائل دهه 1960 یعنی در زمان ریاست آلن دالس بر سیا معدوم شده و چیزی برای انتشار وجود ندارد. این بازی ادامه یافت. در سال 1998 معلوم شد که درباره کودتای ایران اسنادی وجود دارد ولی جرج تنت، رئیس کنونی سیا، مخالفت خود را با انتشار آن اعلام کرد.
در این فضا ناگهان روزنامه نیویورک تایمز در شماره های 16 آوریل و 18 ژوئن 2000 خود تاریخچه عملیات کودتا، یعنی همین سند مورد بحث ما، را منتشر کرد و با جنجال فراوان توجه محققین را به سوی خود جلب نمود. ادعا شد که این سند نسخه ای از بولتن ویلبر است که در نزد یکی از کارکنان بازنشسته سیا بوده و در اختیار نیویورک تایمز قرار داده است. به این ترتیب، هم سیا سندی منتشر نکرد و هم با انتشار بولتن ویلبر محققین تا حدودی راضی شدند.
این که عرض کردم، «سیا سندی منتشر نکرد» به این معنی است که بولتن دکتر ویلبر تنها یک متن تایپی است فاقد هر نوع مهر و امضا. به عبارت دیگر، از نظر حقوقی فاقد سندیت است یعنی آن را نمی توان به هیچ مرجع حقوقی ارائه داد و مثلاً در دیوان لاهه از آن به عنوان سند مداخله آمریکا در امور ایران استفاده کرد. اسناد دولتی آمریکا دارای مهر طبقه بندی هستند و زمانی که از طبقه بندی خارج می شوند مهر مخصوص declassified بر آن ها زده می شود. بولتن دکتر ویلبر نه مهر «طبقه بندی» دارد و نه مهر «از طبقه بندی خارج شده» و نه دارای نشان و امضایی است که از نظر حقوقی تعلق آن به دولت آمریکا را ثابت کند. یک متن کاملاً ساده است که با ماشین تحریرهای قدیمی تایپ شده. به عبارت دیگر، در واقع، سیا با انتشار غیرمستقیم این سند به یک زرنگی دست زده است.
نکته مهم دیگر نحوه سانسور اسامی در این سند است. در اسناد از طبقه بندی خارج شده دولت های آمریکا و انگلیس مطالبی وجود دارد که به تشخیص مقامات مربوطه انتشار آن ها به مصلحت نمی باشد. این گونه مطالب را آمریکایی ها معمولاً در اصل سند با تیغ می برند و انگلیسی ها کاملاً سیاه می کنند به نحوی که ناخوانا باشد. نمونه های فراوانی از اسناد سانسور شده به دو روش فوق وجود دارد. در بولتن ویلبر این سانسور به وسیله نیویورک تایمز صورت گرفته و برخی اسامی، ظاهراً برای حفظ امنیت افراد، سیاه شده؛ ولی به نحوی مضحک. یعنی اصل سند اسکن شده و پس از اسکن لایه سیاهی به صورت دیجیتالی بر روی آن قرار گرفته است. کسانی که با کامپیوتر و نرم افزارهای گرافیکی، مثل فتوشاپ، آشنایی دارند متوجه می شوند که چه می گویم. این نیز یک زرنگی آشکار است که، به نظر من، برای مهم جلوه دادن سند فوق انجام شده. اگر واقعاً نیت سانسور اسامی در میان بود، قاعدتاً باید قبل از اسکن کردن اسامی با قلم سیاه می شد یا با تیغ بریده می شد. در این صورت هیچ راهی برای کشف اسامی وجود نداشت. در روش دیجیتالی برای سانسور به سادگی این امکان وجود دارد که افراد متخصص لایه سیاه را بردارند و مطالب زیر آن را بخوانند.
به این ترتیب، چنان که ملاحظه می کنید در واقع، سازمان سیا تاکنون هیچ سند جدّی درباره کودتای 28 مرداد منتشر نکرده ولی با انتشار غیرمستقیم بولتن ویلبر، از طریق روزنامه نیویورک تایمز و به طور غیررسمی، دهان محققین را برای مدتی بسته است. تمامی علائم تزویر و شیادی در نحوه انتشار این سند مشاهده می شود به ویژه در سانسور مضحک اسامی که کمی بعد سایتی به نام «کریپتوم»، متعلق به آقای جان یانگ، مدعی کشف این اسامی شد.

همشهری: پس برای شناخت کودتای 28 مرداد باید از چه منابعی استفاده کرد؟
شهبازی: همانطور که عرض کردم، در اسناد انتشاریافته وزارت خارجه و شورای امنیت ملّی آمریکا، مطالب مهمی، البته در حد کلیات، درباره کودتا وجود دارد. در اسناد علنی شده وزارت خارجه انگلیس نیز مطالبی می توان یافت. تاریخچه دونالد ویلبر نیز در برخی جنبه ها، از جمله روزشمار و سیر حوادث، البته با دقت و در کنار سایر منابع، قابل استفاده است.
سایر منابع را من به چند دسته تقسیم می کنم:
اوّل خاطرات دست اندرکاران خارجی کودتا است. این دسته از منابع با انتشار خاطرات کرمیت روزولت در سال 1979، یعنی کمی پیش از انقلاب اسلامی ایران، شروع شد. روزولت مسئول منطقه خاورنزدیک در سیا بود و در زمان کودتا از طرف سازمان متبوع خود در ایران حضور داشت. این را باید عرض کنم که خاطرات روزولت یک چاپ اوّل داشت که جمع شد زیرا در این چاپ کرمیت روزولت کودتا را به شرکت نفت انگلیس و ایران (که بعد از کودتا به «بریتیش پترولیوم» تغییر نام داد) منتسب کرده و دولت بریتانیا را مبرا کرده بود. بعداً، در سال 1982، خاطرات کریستوفر مونتاگ وودهاوس منتشر شد. وودهاوس مقام همردیف روزولت در اینتلیجنس سرویس بریتانیا بود. هر دو کتاب به فارسی ترجمه و منتشر شده است. شبکه تلویزیونی گرانادا در انگلیس نیز برنامه جنجالی درباره کودتا پخش کرد که در آن با تعدادی از مأموران سابق سیا مصاحبه شده از جمله با ریچارد کاتم. متن این برنامه، نوشته بریان لپینگ، در سال 1989 در لندن منتشر شد. این کتاب نیز به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
خاطرات و نوشته های مطلعین و ناظرین و دست اندرکاران ایرانی حوادث آن زمان و کودتا نیز از منابع مهم شناخت کودتاست. این دسته از منابع بسیار مفصل است و از خاطرات دکتر مصدق و اعضای دولت او و فعالین مطلع جبهه ملّی و سایر احزاب سیاسی آن زمان شروع می شود و به خاطرات ایرانیان فعال در کودتا ختم می شود. ارائه فهرست کاملی از این دسته از منابع کودتا به درازا می کشد. به تازگی چند کتاب در این زمینه منتشر شده: خاطرات اردشیر زاهدی، خاطرات شعبان جعفری، یادداشت های امیرتیمور کلالی، خاطرات ابوالحسن عمیدی نوری و خاطرات شمس قنات آبادی. در این میان، به ویژه خاطرات قنات آبادی و خاطرات عمیدی نوری واجد اهمیت است. عمیدی نوری در زمان کودتا مدیر روزنامه داد بود. او همان کسی است که با چاپ و انتشار کلیشه فرمان عزل مصدق و نخست وزیری زاهدی نقش مهمی در کودتا ایفا کرد.
پژوهش های محققین خارجی برای شناخت کودتا نیز از اهمیت جدّی برخوردار است به ویژه که برخی از این محققین از مصاحبه با مقامات و کارمندان بازنشسته آمریکا و انگلیس به عنوان مأخذ استفاده کرده اند. درباره کودتای 28 مرداد محققین خارجی متعددی کار کرده اند. این محققین دو دسته اند: گروهی که به طور تخصصی درباره روابط ایران و آمریکا- بریتانیا و کودتا کار کرده اند مانند ویلیام راجر لویس، جیمز بیل، مارک گازیوروسکی، جیمز گود و دیگران. مهم ترین کار در این حوزه مجموعه ای است که با عنوان مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی به وسیله آقایان دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات به فارسی ترجمه و منتشر شده است. گروه دوّم، محققانی هستند که به طور تخصصی در زمینه تاریخ سرویس های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا کار کرده اند. مهم ترین کار در این حوزه تاریخ ام. آی. 6 نوشته استفن دوریل، محقق انگلیسی، است که در سال 2000 منتشر شد و به دلیل معرفی نقش درجه اوّل جرج کندی یانگ، قائم مقام اینتلیجنس سرویس بریتانیا در زمان کودتا، اهمیت دارد.
پژوهش های محققین ایرانی نیز دسته دیگری از منابع ما را شکل می دهد. محققین ایرانی در زمینه کودتا کارهای مفصلی ارائه داده اند که ارائه فهرست آن ها به طول می کشد. مرحوم سرهنگ نجاتی، دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، دکتر محمدعلی موحد، دکتر محمدعلی (همایون) کاتوزیان، مصطفی علم، فؤاد روحانی و دیگران. یا تحقیقات قدیمی تر مثل گذشته چراغ راه آینده است. اهمیت آثار ایرانیان به دلیل شناخت بیش تر آن ها از فضای سیاسی و اجتماعی ایران است.
نشریات دوران جنبش ملّی شدن نفت و کودتا نیز از منابع مهم شناخت این دوره تاریخی است. اعم از نشریات داخلی و خارجی.
و سرانجام باید به اسناد ایرانی اشاره کنم و بر اهمیت جدّی آن تأکید ورزم.

همشهری: این یکی از سئوالات من بود. در شناخت کودتای 28 مرداد معمولاً ما با استناد به اسناد ایرانی مواجه نیستیم. علت چیست؟ آیا در ایران اسناد مهمی وجود ندارد؟
شهبازی: این امر چند علت دارد. جامعه ما همیشه تشنه دانستن درباره کودتای 28 مرداد بوده است. زمانی بود که اگر کتابی در خارج در این زمینه منتشر می شد با ولع خوانده می شد مثل خاطرات کرمیت روزولت که اوّلین اثر در نوع خود بود. ولی در دهه 1370 تحقیقات تاریخ معاصر در ایران رشد فراوان کرد، مراکز اسناد متعددی فعال شدند و انتشار سند را آغاز کردند. در جریان این تحول بود که به تدریج اسناد بسیار مهمی درباره دوران نهضت ملّی نفت و کودتا به دست آمد و بعضاً منتشر شد یا در تحقیقات محققین ایرانی انعکاس یافت. به این ترتیب، اکنون در ایران محققینی وجود دارند که خود صاحب رأِی و نظر هستند و دانش آن ها در زمینه تاریخ کودتا بسیار غنی تر از برخی محققین خارجی است.
در این زمینه باید به اسناد دکتر مظفر بقایی کرمانی اشاره کنم که با دقت و به طور کامل آن را مطالعه کرده ام. این اسناد بی نظیر است و اگر منتشر شود یا در دسترس همه محققین قرار گیرد، به اعتقاد من، تحولی جدّی در تاریخنگاری سال های 1320 -1332 ایجاد خواهد کرد. بخشی از این اسناد در کتاب زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی کرمانی انعکاس یافته است. مجموعه دو جلدی اسناد آیت الله کاشانی نیز اهمیت فراوان دارد و تاریخنگاری جنبش ملّی نفت را غنی تر می کند. مجموعه مهم دیگر، اسناد سر شاپور ریپورتر است. این اسناد به طور عمده در تحقیقات من بازتاب یافته و اخیراً مقاله مفصلی در یکصد صفحه با عنوان «سر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332» در فصلنامه تاریخ معاصر ایران منتشر کرده و طی آن مهم ترین اسناد این مجموعه در رابطه با کودتا را معرفی کرده ام.
به نظر می رسد که مجموعه های مهم دیگری نیز وجود دارد. مثلاً، اخیراً مطلع شدم که بخش مهمی از اسناد موجود در خانه دکتر مصدق، که به وسیله کودتاچیان غارت شده بود، موجود است. خاطرات دکتر حسین فاطمی و صدها نامه او به همسرش نیز به دست آمده. فاطمی این مطالب را در دوران اختفای پس از کودتا نوشته است.
بنابراین، اسناد ایرانی اهمیت فراوانی در شناخت کودتا دارد. ولی باید بر این نکته تأکید کنم که تمامی منابعی که عرض کردم مکمل یکدیگرند و محقق مجبور است که با سخت کوشی و تلاش از تمامی منابع داخلی و خارجی استفاده کند و به اجتهاد خود برسد.

همشهری: آنچه این منابع در طی این سال ها آشکار می کنند این که هر از چند گاهی افرادی را به جمع طراحان و کودتاگران می افزایند و یا نقش افراد رادر جریان کودتا جابجا می کنند به نحوی که نقش پاره ای از افراد در طی دو دهه اخیر چند بار کم رنگ یا پررنگ شده است طبق آخرین اسناد و مدارک موجود چه تغییراتی در نقش و اثرگذاری افراد در کودتای 28 مرداد ایجاد شده است؟
شهبازی: امروزه شناخت ما از طراحان و عوامل خارجی و ایرانی کودتا نسبتاً جامع است. عوامل ایرانی کودتا چندان ناشناخته نبودند و برخی از آن ها از همان زمان کودتا معروف بودند. برخی از آن ها در دوران پس از کودتا در نشریات مختلف خاطرات خود را نوشتند. در آلبوم عکسی که آقای سرهنگ جلیل بزرگمهر منتشر کرده، تصویر برخی از مهم ترین عوامل ایرانی کودتا درج شده است از جمله در جلسه ای که پس از کودتا با حضور فضل الله و اردشیر زاهدی برگزار شده. در این جلسه میهمانی افرادی مانند اسفندیار بزرگمهر، فرزانگان، هیراد، بهبودی، باتمانقلیچ، گیلانشاه، نصیری و غیره حضور دارند.
گروه دیگر از کودتاچیان، دکتر مظفر بقایی و دوستان او، مانند عیسی سپهبدی، علی زهری و حسین خطیبی هستند که امروزه آن ها را کاملاً می شناسیم و اسناد مفصلی درباره آن ها موجود است. خطیبی شخصیت بسیار مؤثر و مرموزی است که هدایت یک شبکه مخفی اطلاعاتی را به دست داشت و همو بود که قتل سرتیپ افشارطوس را ترتیب داد و بقایی و زهری را به استیضاح دولت مصدق تحریک کرد و از این طریق مجلس هفدهم را منحل کرد و راه کودتا را هموار نمود. حسین خطیبی قطعاً از چهره های درجه اوّل کودتاست. او از یکسو با دکتر مظفر بقایی و از سوی دیگر با اسدالله علم و شخص محمدرضا پهلوی ارتباط داشت.
مسئله مهم معمای «برادران رشیدیان» است. در خاطرات روزولت و وودهاوس و تاریخچه منسوب به دونالد ویلبر «برادران رشیدیان» به عنوان گردانندگان اصلی شبکه اطلاعاتی انگلیس در ایران معرفی شده اند و نقش اسدالله رشیدیان چنان بزرگ شده که گویا وی در مقام نماینده دولت بریتانیا مخفیانه با شاه ملاقات می کرد. به عبارت دیگر، وی در کودتا از جایگاهی برابر با کرمیت روزولت برخوردار بود. این نقش به یقین اغراق آمیز است. من در مقاله «سر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332» به تفصیل در این باره بحث کرده و نشان داده‎ ام که «برادران رشیدیان» اسم رمزی است که از زمان دولت دکتر مصدق به گردانندگان شبکه اینتلیجنس سرویس در ایران اطلاق می شد و بعداً همین سنت به تاریخنگاری کودتا راه یافت. اسدالله رشیدیان در قد و قواره ای نبود که اعتماد شاه را جلب کند و طبق اسناد و مدارکی که ارائه کرده ام در بسیاری موارد اقدامات شاپور ریپورتر به اسدالله رشیدیان نسبت داده شده است برای اختفای نقش شاپور که اهمیت بالفعل اطلاعاتی دارد. این شاپور ریپورتر بود که در تمامی دوران دولت مصدق به عنوان معلم انگلیسی ملکه ثریا به دربار رفت وآمد می کرد بی آن که کمترین سوءظنی متوجه وی شود. توجه کنیم که شاپور در این زمان سرهنگ دوّم اینتلیجنس سرویس بریتانیا و مشاور سیاسی لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران، بود.
جالب است بدانیم که نام برخی از مهم ترین کسانی که امروزه ما بر اساس اسناد ایرانی به عنوان عوامل مؤثر کودتا می شناسیم در تاریخچه دکتر ویلبر نیامده است. مثلاً، در تاریخچه ویلبر نامی از حسین خطیبی یا عیسی سپهبدی و علی زهری و حتی نامی از عمیدی نوری یا اسفندیار بزرگمهر نیست. مثلاً، می دانیم اسفندیار بزرگمهر و برادر بزرگش در کودتا نقش بسیار مهمی داشتند. به پاس این خدمات، اسفندیار در 29 مرداد معاون نخست وزیر و رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات دولت زاهدی شد. در عکسی که گفتم، بزرگمهر در کنار اردشیر زاهدی نشسته و این بیانگر اهمیت او در آن روزهاست.
از بسیاری از افراد دیگر می توان نام برد که در کودتا نقش برجسته ایفا کردند ولی نام آن ها در تاریخچه ویلبر و خاطرات روزولت و وودهاوس دیده نمی شود. درباره سر شاپور ریپورتر، به عنوان مسئول شبکه ایرانی عوامل کودتا یا فرمانده «عملیات صحنه» به طور مفصل و مستند در مقاله خود بحث کرده ام. شخصیت بسیار مهم دیگر در کودتا جرج کندی یانگ، قائم مقام وقت اینتلیجنس سرویس بریتانیا، است. نام او نیز به کلی در تاریخچه ویلبر یا خاطرات روزولت و وودهاوس غایب است. در حالی که امروزه ما می دانیم که طرّاح اوّلیه کودتا یانگ بود و همو بود که با سماجت کودتا را تا پایان پیش برد. جرج کندی یانگ بعدها مسئولیت شبکه های اطلاعاتی پیمان ناتو را به دست گرفت. مسئول این شبکه ها در ایران شاپور ریپورتر بود و در ایتالیا سیلویو برلوسکونی که هم اکنون نخست وزیر این کشور است. در این باره نیز در مقاله مفصلی درباره جرج کندی یانگ توضیح داده ‎ام.

همشهری: آخرین کتابی که درباره کودتا منتشر شده و در آمریکا با استقبال فراوان مواجه شده، کتاب آقای استفن کینزر است با عنوان همه مردان شاه. نظر شما درباره این کتاب چیست؟
شهبازی: کتاب استفن کینزر به دستم رسید و با دقت آن را خواندم. در ژوئن 2003 منتشر شده یعنی کاملاً تازه است. این کتاب به دانش تاریخی ما چیزی اضافه نمی کند. نویسنده خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز است. کتاب را شیرین و رُمان گونه نوشته ولی از نظر تحقیقی کار ضعیف و غیردقیقی ارائه داده است. عمده ترین منابع او درباره کودتا نیز تاریخچه ویلبر و خاطرات کرمیت روزولت است یعنی حرف جدیدی ندارد. تز کتاب بسیار ساده است و در عنوان کامل آن بازتاب یافته: همه مردان شاه: کودتای آمریکایی و ریشه های ترور در خاورمیانه.
علت موفقیت کتاب در بازار آمریکا نیز همین تز ساده است: دولت حزب دمکرات، به رهبری ترومن، ” خوب“ بود و از جنبش ملّی و مصدق حمایت می کرد. حزب جمهوری خواه و دولت آیزنهاور ” بد“ بودند و استعمارگر و شریک چرچیل و استعمارگران کهنه کار انگلیسی. ترومن دمکرات تا در قدرت بود از مصدق حمایت کرد ولی آیزنهاور جمهوری خواه تحت تأثیر چرچیل و برادران دالس طرح کودتا را پذیرفت. آمریکا در ایران خوشنام بود ولی کودتای 28 مرداد آمریکا را بدنام کرد و در ایرانیان نفرت ضد آمریکایی ایجاد نمود. این نفرت سبب شد که انقلاب اسلامی پیروز شود و اندکی بعد سفارت آمریکا اشغال شود. حادثه گروگان گیری در ایران سیر تاریخ سیاسی آمریکا را عوض کرد زیرا آمریکا، به تلافی اشغال سفارت خود در تهران، در جنگ عراق علیه ایران به حمایت از حکومت صدام برخاست و این امر منجر به تحکیم دیکتاتوری صدام شد. رهبران تندروی ایران نیز به الگوی تندروان دینی در سراسر منطقه تبدیل شدند و به الهام از آنان طالبان و القاعده شکل گرفت و حادثه یازده سپتامبر به وجود آمد. به عبارت دیگر، کتاب استفن کینزر از کودتای 28 مرداد استفاده کرده برای مسائل داخلی آمریکا و نقد سیاست های تجاوزکارانه دولت جرج بوش و به این دلیل جنجالی و پرفروش شده. یعنی کتاب برای مصرف داخلی آمریکاست. سلسله علت و معلولی که آقای کینزر بافته نیز قابل نقد است و در واقع به تعبیر ما «آسمان و ریسمان را به هم بافته» تا تحلیل خود را ثابت کند. در این کتاب اشتباهات فاحش و قصه سرایی نیز کم نیست.