ايران پس ازكودتا

ايران، ميدان آزمايش طرح هاي آمريكايي براي آسيا و خاورميانه

    .1 طرح اصلاحات ارضي: در سال 1339ش. كندي، رئيس جمهور آمريكا، طرحي با عنوان استراتژي صلح و اتحاد براي پيشرفت به جهان ارائه داد. يكي از اهداف اصلي اين طرح در ظاهر، اصلاحات ارضي و تقسيم زمين ميان دهقانان و كشاورزان بود اما در باطن براي جلوگيري از نهضت ها و جنبش هاي اجتماعي عليه حكومت هاي وابسته، جلوگيري از نفوذ كمونيسم وايجاد بستري مناسب براي تغيير در ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي بومي و سنتي اين كشورها تلاش مي كرد. البته دولت آمريكا قبل از كندي نيز معتقد بود كه مي بايست اصلاحاتي در ايران صورت بگيرد؛ لذا دولت اقبال در اواخر سال 1338ش. لايحه اي در خصوص اصلاحات ارضي به مجلس برد و براي راضي كردن آمريكايي ها، قانوني تحت عنوان از كجا آورده اي نيز تهيه كرد ولي اين ها هيچ كدام رضايت آنها را جلب نكرد. در اين ميان با توافق آمريكا، انگليس و دربار، جعفر شريف امامي با شعار مبارزه با فساد، انجام اصلاحات و آزادي احزاب و برگزاري انتخابات آزاد، به جاي منوچهر اقبال به نخست وزيري ايران رسيد. عملاً شريف امامي نيز مهره مناسب و مقتدري براي اجراي اين طرح نبود؛ لذا آمريكايي ها شاه را براي انتخاب نخست وزير ديگري در فشار قرار دادند تا با اجراي طرح هاي ظاهراً اصلاحي، نفوذ خود را در ايران تحكيم بخشند. سرانجام با فشار آمريكاييان، علي اميني196 در سال 1340ش. به نخست وزيري رسيد تا اصلاحات موردنظر آمريكاييان را اجرا كند. سال 1340ش. سال مبارزه قدرت ميان اميني و شاه بود. شاه مي كوشيد آمريكايي ها را قانع كند كه او توانايي انجام اصلاحات مورد نظر آنها را دارد و به استفاده از مهره هاي ديگر نيازي نيست. به همين منظور در ابتداي سال 1341ش. با همسرش به آمريكا رفت و 45 روز در آن كشور ماند. چنين سفري در عرف سياسي جهان بي سابقه بود. سرانجام، شاه با اطمينان قلب و قدرتي تضمين شده به ايران بازگشت و مقدمات بركناري اميني را فراهم كرد. در تيرماه سال 1341ش. ، اميني به بهانه اختلاف بر سر بودجه ي نظامي بر كنار شد و اسدالله علم197 به جاي او نخست وزير ايران گرديد تا با توجه به سوابق خدمتگزاري خانوادگي به منافع غربيان در ايران، مجري مورد اطمينان آمريكا براي طرح اصلاحات ارضي باشد. برنامه اجرايي اصلاحات شاهانه كه مشاوران وزارت خارجه آمريكا نظير جان بولينگ تهيه كرده بوند عبارت بود از: .1 شاه مخالفت هاي كنوني مردم را به جاي خود متوجه وزرا كند و تقصير را به گردن آنها بيندازد. .2 به طور علني طبقه حاكم سنتي ايران را به باد حمله بگيرد. .3 از مواضع آشكار غربي خود فاصله بگيرد. .4 دست كم يك برنامه اصلاحات ارضي ظاهري هم شده انجام دهد. .5 عليه كنسرسيوم موضعگيري كند و طوري وانمود شود كه كنسرسيوم تسليم اراده شاه شده است.
    .2 لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي: دومين طرح براي ايجاد بستر مناسب جهت سياست هاي آمريكا در ايران، لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي بود كه در سال 1341ش. به مجلس برده شد. اين لايحه در ظاهر به منظور ايجاد زمينه لازم براي حضور هرچه بيش تر مردم، به خصوص زنان، در فعاليت هاي اجتماعي بود اما در حقيقت، اولين حركت آشكار محمدرضا شاه براي تهاجم به هويت مذهبي مردم و اقدام براي زدودن اين هويت در ساختار اجتماعي جامعه ايران بود. در اين لايحه، اصولي گنجانده شده بود كه عملاً هويت مذهبي جامعه ايران را به مبارزه مي طلبيد. اين اصول عبارت بودند از: الف. الغاي شرط مسلمان بودن براي انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان. ب. الغاي سوگند به كلام الله مجيد از سوي انتخاب شوندگان و تبديل آن به سوگند به كتاب آسماني. لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي به دليل وجود اين دو اصل اساسي، با مخالفت هاي علماي ديني روبه رو شد. در اين مخالفت ها، چهره شاخصي به نام امام خميني (ره) ظهور كرد كه از اين تاريخ به بعد، سرنوشت جامعه ايراني با سرنوشت او گره خورد.
    .3 انقلاب سفيد شاه: سومين طرح آزمايشي آمريكا براي تحكيم نفوذ در ايران، طرح انقلاب سفيد بود. در دي ماه سال 1341ش. شاه در تكميل دو طرح قبلي، اصول شش گانه اي را به نام انقلاب سفيد به شرح زير اعلام كرد: .1 الغاي رژيم ارباب رعيتي. .2 تصويب لايحه ي قانوني ملي كردن جنگل ها. .3 فروش سهام كارخانه هاي دولتي به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضي. .4 سهيم كردن كارگردان در منافع كارگاه هاي توليدي و صنعتي.
    .5 اصلاح قانون انتخابات. .6 ايجاد سپاه دانش به منظور اجراي تعلميات عمومي و اجباري. روزنامه هاي وابسته به حكومت براي ترسيم چهره اي مترقي و اصلاح طلب از شاه و القاي اين اصول، تبليغات بسياري به راه انداختند اما همه مي دانستند هدف اصلي اين طرح و طرح هاي مشابه، فريب مردم، حفظ حكومت شاه و تحكيم پايه هاي نفوذ آمريكا در ايران است.
    .4 احياي كاپيتولاسيون: چهارمين طرح آمريكايي ها، طرح قضاوت كنسولي يا كاپيتولاسيون است. در مرداد سال 1343ش. حسنعلي منصور، نخست وزير وقت، قانوني را در مجلس به تصويب رساند كه بر اساس آن نظاميان آمريكايي نيز در ايران از مصونيت قضايي برخوردار مي شدند. اين مصوبه به قانون كاپيتولاسيون معروف شد. اين قانون بي ترديد با استقلال سياسي و قضايي ايران مغاير بود و عملاً اين سرزمين كهن و ملت با فرهنگ آن را در نفوذ آمريكا قرار داد. 198 سال هاي 1341 تا 1343ش. سال هاي پرتلاطم جامعه ي ايران و بروز اوضاع جديد در تحولات سياسي، اجتماعي و اقتصادي اين سرزمين بود. از ميان موج خروشان اين تلاطم، امام خميني به عنوان رهبري مقتدر، هوشمند و آگاه ظهور كرد. او از سال ها پيش مسائل سياسي ايران را پي گيري و علل ناكامي هاي نهضت هاي اسلامي را به دقت دنبال مي كرد؛ از اين رو، تجربه هاي گران بهايي از نهضت تحريم ميرزاي شيرازي، نهضت مشروطيت ايران، نهضت قم، شيوه مبارزات مرحوم مدرس و نهضت ملي كردن نفت داشت. جمع شدن عناصر اصلي اين تجارب در شيوه هدايت و رهبري امام خميني، مبارزات مردم ايران عليه خودكامگي و نفوذ بيگانگان را وارد عصر جديدي كرد كه در تاريخ تحولات دوران معاصر به عصر انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي معروف است. براي درك دقيق تر و شناخت بهتر نهضت اسلامي و رهبري امام خميني و چگونگي آغاز عصر انقلاب اسلامي، مي توان آن را به چند مرحله تقسيم كرد و مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
    .1 از تأليف كشف الاسرار تا نهضت پانزده خرداد تجارب سياسي حضرت امام خميني از مبارزات گذشته، ابتدا با نوشتن كتاب كشف الاسرار پس از شهريور 1320ش. عليه سياست هاي ضدديني و ضد فرهنگي رضاشاه - بروز كرد و در سال 1341ش. در جريان طرح لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي وارد مرحله جديد شد. امام خميني با مخالفت علني و شديد عليه اصول لايحه مذكور به صورت يك مخالف مقتدر دربرابر رژيم پهلوي در صحنه سياست ايران ظاهر شد و تا دوران تبعيد از ايران و مهاجرت به نجف اشرف سه مقطع تاريخي را سپري كرد: الف. مبارزه با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي. ب. مبارزه با انقلاب سفيد شاه. پ. مبارزه با كاپيتولاسيون. الف. مبارزه با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي: امام خميني براي مبارزه با تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، جلسه اي با حضور علماي بزرگ قم تشكيل دادند. در اين جلسه، پس از گفت و گوهاي زياد، مقرر شد كه تلگرافي در مخالفت با لايحه براي شاه ارسال شود و نيز سخنرانان و گويندگان مذهبي و روحانيون در مساجد و منابر مردم را از نتايج شوم تصويب اين لايحه آگاه سازند. شاه در مقابل حركت امام خميني عقب نشيني كرد و تصميم گيري در مورد لايحه را به هيئت دولت واگذار نمود. دولت نيز به رغم تبليغات مسموم عليه اين حركت علما، در نهايت براي جلوگيري از رشد روزافزون اعتراضات مردمي، ناچار تصويب نامه را لغو كرد. مردم اين پيروزي را جشن گرفتند و امام خميني به عنوان يك شخصيت برجسته مذهبي و رهبري قاطع و سازش ناپذير در قلب و دل مردم جاي گرفت. در اين هنگام، آمريكا و رژيم شاه خود را با شكل گيري يك نهضت جديد روبه رو ديدند. ب. مبارزه با انقلاب سفيد شاه: پس از طرح انقلاب سفيد و جنجال روزنامه هاي وابسته به شاه و مطرح كردن شعار عوام فريبانه همه پرسي اصول 6 گانه انقلاب سفيد، امام خميني با همكاري ساير علما و مراجع تقليد قم اعلاميه اي مبني بر مخالفت با اين طرح و همچنين همه پرسي صادر كردند.
    در اين اعلاميه از مردم خواسته شده بود كه در همه پرسي شركت نكنند. امام خميني در اعلاميه جداگانه اي همه پرسي (رفراندوم) را مقدمه اي براي از بين بردن مواد مربوط به مذهب اعلام كرد و از مردم خواست به پيروي از علماي قم، بازارها را تعطيل و اعتصاب كنند. موج اعتراض، شهر تهران، قم و ساير شهرستان ها را در بر گرفت. مردم با شعار «رفراندوم قلابي مخالف اسلام است» با نيروهاي پليس شاه درگير و عده اي شهيد، مجروح و دستگير شدند. دولت براي مقابله با اين نهضت مردمي، مخالفان انقلاب سفيد را زمينداران بزرگ معرفي كرد. شاه نيز در يك اقدام نمايشي در روز چهارم بهمن ماه به قم رفت اما استقبال چنداني در قم از او نشد و هيچ يك از علماي بزرگ به ديدار وي نرفتند. شاه كه به شدت عصباني شده بود، طي سخنراني خود در قم به علما اهانت كرد و متعاقب آن در روز 6 بهمن ماه سال 41 همه پرسي فرمايشي را انجام داد و اين گونه وانمود كرد كه اكثريت مردم به آن رأي مثبت داده اند. به دنبال انتشار اين خبر، دولت آمريكا و دولت هاي اروپايي فوراً به شاه تبريك گفتند. با فرا رسيدن سال جديد (1342 ش) امام خميني در واكنش به انقلاب سفيد شاه، عيد نوروز را عزاي عمومي اعلام كرد و در صبح روز دوم فروردين - كه هم زمان با سالگرد شهادت امام صادق (ع) بود - مراسم سوكواري در منزل امام در قم برپا شد. عصر آن روز، چماقداران شاه به مدرسه فيضيه حمله كردند و جمعيت بسياري را شهيد، مجروح و دستگير كردند. در تبريز نيز وقايع مشابهي اتفاق افتاد. در اين ميان كه كسي جرئت هيچ اقدامي را نداشت، امام خميني با صدور اعلاميه خود با عنوان « شاه دوستي يعني غارتگري» همه اركان حكومت پهلوي را مورد تهاجم قرار داد. ايشان در اين اعلاميه به پايه هاي رژيم شاهنشاهي به عنوان عقب ماندگي و فقر ملت ايران حمله كرد و در رأس آن، سه ركن اصلي بقاي اين رژيم - يعني دستگاه جبار شاه، آمريكا و اسرائيل - را عامل فساد و تباهي ايران معرفي نمود. با فرا رسيدن محرم سال 1342ش. نهضت اسلامي وارد مرحله جديدي شد و براي اولين بار، مردم در جلسات سوكواري شعار «مرگ بر ديكتاتور» سردادند. امام خميني در روز 13 خرداد و در عصر عاشورا با حضور در مدرسه فيضيه، مجدداً تهاجم خود را عليه شاه، آمريكا و اسرائيل شدت بخشيد. در سحرگاه روز بعد، ده ها مأمور به خانه امام ريختند و ايشان را دستگير كرده و به تهران بردند. در روز پانزده خرداد سال 42، با انتشار خبر دستگيري امام خميني، حركت هاي مردمي عظيمي با شعار «يا مرگ يا خميني» در تهران، قم و ساير شهرستان ها آغاز شد. شاه با نيروهاي پليس حركت مردم را به خاك و خون كشيد و با مقاومت مردم حماسه پانزده خرداد سال 42 شكل گرفت. علماي قم و شهرستان ها براي اعتراض به دستگيري امام خميني به تهران آمدند. رژيم شاه براي جلوگيري از حركت بزرگ تر، دو ماه بعد امام خميني و ساير علماي دستگير شده را آزاد كرد و امام در فروردين سال 43 ميان استقبال پرشور مردم وارد قم شد.