آموزش عمومي دختران در دوران قاجار و رضاخان

بنا به دلايل مختلف سياسي، اجتماعي و عوامل محدوديت‌زا، آموزش سواد به زنان در دوران قاجار و اوايل سلطنت رضاخان چندان رايج نبود. تنها محل آموزش و تحصيل، مكتب‌خانه‌ها بودند كه دختران سهم ناچيزي از آن داشتند. مكتب‌خانه‌ها يا مختلط بودند و يا جدا. بنابر اين، بيشتر دختران پس از طي دوره كوتاهي در سطح خواندن متوسط و نوشتن با توانايي (بسيار اندك) مراتب بالاتر را طي نمي‌كردند و خانه‌نشين مي‌شدند.   تنها دختران برخي خانواده‌هاي مرفه، آن هم به شرط موافقت پدرانشان (البته پدراني كه خود سطح سواد و آگاهي قابل توجهي داشتند)، مي‌توانستند به كمك معلمان سرخانه تا حدودي به تحصيلات خود ادامه دهند. 
 مسئله آموزش در زمان قاجاريه با اقدامات اميركبير و تأسيس دارالفنون و اعزام محصل به خارج، شكل جدي‌تري به خود گرفت. اگر چه آموزش در اين دوران، هنوز مختص پسران بود، ولي عمومي‌تر شد و تا حدودي فضاي فكري جامعه را تغيير داد.
مدارس، به سبك اروپايي، عامل ديگري در دگرگوني فضاي جامعه سنتي ايران بود كه نخستين بار از سوي عوامل بيگانه و با هدف تأثيرگذاري فرهنگي ايجاد شد. در دوران سلطنت ناصرالدين‌شاه كه اوج رقابت‌هاي روس و انگليس در ايران بود، قدرت‌هاي جديد ديگري نيز براي سلطه‌جويي تلاش مي‌كردند. از آن پس، هيئت‌هاي فرانسوي، امريكايي در زمينه سياسي، تجاري، فرهنگي و مذهبي در ايران به فعاليت پرداختند. در زمينه فرهنگي و مذهبي، هيئت‌هاي مذهبي اروپايي به شكل فعالي حضور داشتند. نخستين اقدام اين هيئت‌ها تأسيس مدارس جديد بود و چون بودجه كافي نيز در اختيار داشتند، از طريق توزيع هدايايي همچون لباس و خوراك به طبقات فقير و يا اعطاي كمك هزينه تحصيلي، به جلب قلوب مردم پرداختند و در ميان آنان نفوذ كردند. لازم به ذكر است كه بيشتر اين اقدامات در ميان اقليت‌هاي مذهبي صورت مي‌گرفت. و دختران مسلمان در اين مدارس راهي نداشتند. مهم‌ترين عامل اين عدم حضور، ايجاد محدوديت از سوي خانواده‌ها براي آموزش دختران بود. از سوي ديگر، اين مدارس دختران محجبه را نمي‌پذيرند ولي بعدها اين مشكل براي اولين بار با وساطت بنجامين ــ وزيرمختار آمريكا ــ و موافقت ناصرالدين شاه با حضور دختران مسلمان در مدارس رفع شد و اولين گروه دختران مسلمان وارد مدرسه فرانكوپرسان   تهران شدند.
مدرسه سن ژوزف از ديگر مدارسي  بود كه به دست فرانسويان تأسيس شد و اطفال خارجي در آن به تحصيل پرداختند.  مدرسه خواهران سن ونسان دوپل مدرسه ديگري  بود كه در آن، خياطي، خانه‌داري، اطوكشي، زبان فرانسه، تاريخ، جغرافيا و... تدريس مي‌شد.   بر طبق اطلاعات آماري، از سال 1305، 45 مدرسه خارجي در ايران وجود داشته و 2619 محصل دختر در آن تحصيل مي‌كرده‌اند. بررسي پراكندگي اين مدارس، نشانه بارزي بر وجود شرايط مطلوب‌تر براي تأسيس اين‌گونه مدارس در برخي نقاط خاص است. مثلا از 69 مدرسه در سال 1309، 37 مدرسه در آذربايجان، 13 مدرسه در تهران، يك مدرسه در خراسان و... ديده مي‌شد.   با تأسيس اين مدارس و با توجه به مديريت آن كه اغلب به عهده خارجيان بود، دختران ايراني (به تعداد محدودي) زير نفوذ مستقيم فرهنگ غربي قرار مي‌گرفتند.
گروه ديگر مؤسسان مدارس جديد، تحصيلكرده‌هاي ايراني، به ويژه زنان رجال سياسي و طبقات مرفه بودند. آنها در مراحل اوليه كار، در برخي مناطق با مخالفت‌هاي عمومي مواجه مي‌شدند. اين مخالفت‌ها گاهي با برخوردهاي خشونت‌آميز، همچون ويران كردن مدارس نيز همراه بود.   اين دخالت‌ها صرف‌نظر از سرسختي‌هاي متعصبانه برخي از افراد، به اين دليل بود كه خانواده‌ها به وضوح مي‌ديدند كه دختران مي‌بايست از پوشش حجاب خود خارج شوند تا بتوانند در اين مدارس حضور يابند. در اين ميان، مدارسي كه دختران را با حجاب مي‌پذيرفتند، كم بودند. و البته پس از مدتي تحصيل در اين مدارس، دختران خود به تغيير لباس متمايل مي‌شدند و اين، اولين گام در تربيت قشر جديد زنان بود. با وجود مخالفت‌هاي عمومي، مديران مدارس از راه‌هاي مختلف به فعاليت خود ادامه دادند و با استفاده از تجهيزات و امكانات خود به تربيت دختران به سبك غربي پرداختند. مؤسسان مدارس در گام بعدي، مديران و مدرسان زن را به حضور بدون حجاب در محل كار تشويق مي‌كردند. گروه دوم زنان تحصيلكرده از همين مدارس كه به شيوه اروپايي اداره مي‌شد، فارغ‌التحصيل شدند كه آنها نيز از تأثير و تأثرات فرهنگ غربي بي‌نصيب نبودند.
به دنبال انقلاب مشروطيت و حضور زنان در صحنه‌هاي مبارزه عليه استبداد، فعاليت ايشان در جامعه بيشتر شد به طوري كه در دوره سوم مجلس انقلاب، تقاضايي براي نمايندگان نوشتند و آموزش عمومي را از نمايندگان مجلس خواستند. در پي پاسخ مثبت نمايندگان به اين تقاضا طرح آموزش عمومي در متمم قانون اساسي با نظارت دولت به تصويب رسيد و اين نهاد جنبه قانوني يافت. با گسترش مدارس دخترانه و تأسيس مدارس دولتي، تحصيل اجباري اعلام شد.  دامنه فعاليت و تعداد مدارس دخترانه گسترش يافت و نهاد رسمي آموزش شكل گرفت. اساس تعليم و تربيت در مدارس دولتي، با اقتباس از شيوه‌هاي غربي بود و قشر جديدي از زنان روشنفكر و تجددطلب را به جامعه وارد ساخت كه از صاحبان انديشه و قلم شدند و به فعاليت‌هاي فرهنگي پرداختند. البته در اين ميان، زناني هم فارغ از انديشه غربي، خواهان برقراري شرايط بهتري بودند. يكي از اين زنان بي‌بي خانم ــ همسر موسي‌خان ميرپنج ــ بود كه رساله معايب‌الرجال را در سال 1313ه  . ش نگاشت. اين رساله در حقيقت، پاسخي به رساله‌اي ديگر با عنوان تأديب‌النسوان يا تأديب زنان بود كه آداب زندگي خصوصي و اجتماعي را با فرهنگ غيرقابل انعطاف مردسالارانه زمان، تطبيق داده بود و رساله معايب‌الرجال، فرهنگ و زندگي جديد را بر پايه حقوق مدني به زنان مي‌آموخت. 
نهاد آموزش، اگرچه آگاهي و معرفت زنان را ارتقا داد، ولي از آنجا كه اهداف از پيش تعيين‌شده استعماري را در خود نهفته داشت، تأثيرات فرهنگي عميقي از انديشه غرب بر محصلان خود بر جاي گذاشت. پس از روي كار آمدن رضاخان، اين جريان به شكل عميق در سطوح آموزشي نفوذ كرد. به ويژه، زماني كه دانشگاه با بهره‌گيري مستقيم از الگوهاي غرب تأسيس شد و دختران به آن راه يافتند و يا در سطوح بالاتر همگام با مردان، عازم كشورهاي اروپايي شدند، كاملا شيوه زندگي و تفكر غربي را پذيرفتند و بعدها به پياده‌سازي و تبليغ اين انديشه پرداختند.
علاوه بر آموزش مستقيم در مدارس، بسياري از زنان و مردان با انديشه‌هاي مذكور در قالب نويسندگان و محققين با حمايت حكومت پهلوي به القاي تفكرات خود در كتب و آثار متعددي پرداختند.   از جمله كتاب آداب معاشرت براي بانوان نوشته صديقه دولت‌آبادي كه در سال 1317 منتشر شد و مطالب آن در راستاي ارائه الگوهاي زندگي و آداب اجتماعي به شيوه غربي براي زنان بود.

علاوه بر اين، از كتاب‌ها و مقالات در مجلات كثيرالانتشار با عنوان‌هاي زن امروزي، زن مترقي، زن متجدد و... زندگي به شيوه غربي را آموزش مي‌دادند.

-------------------------------

 . عبدالله مستوفي. شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي، اداري دوره قاجاريه. تهران، زوار،1343. ج1.  ص 711.
 . تاج‌السلطنه. خاطرات تاج‌السلطنه. به كوشش منصوره اتحاديه (نظام مافي) تهران، نشر تاريخ ايران، 1371.  ص 90.
 . يحيي دولت‌آبادي. همان كتاب. ج 1. ص 185.
1. Ecole Franco-Persanne
 . در سال 1332ه . ش، به منظور ايجاد هماهنگي با مقررات وزارت فرهنگ، بخش فارسي زبان اين مدرسه گشوده شد و با نام دبستان ژاندارك شروع به كار كرد.
 . فخري قويمي. كارنامه زنان مشهور ايران در علم، ادب، سياست، مذهب، هنر، تعليم و تربيت، از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش. 1352. ص 128.
 . ديولافوا. سفرنامه ديولافوا. ترجمه همايون فره‌وشي. تهران، خيام،1332. ص 119.
 . مجله فرهنگ و زندگي. سال 1354. ش 19-21 ص 30.
 . فخري قويمي. همان كتاب. صص 2-131.
 . هما ناطق، فريدون آدميت. افكار اجتماعي، سياسي در آثار منتشر شده در دوران قاجاريه. تهران، انتشارات آگاه،1356، ص37.
 . همان. صص 98-100.