اقدامات فرهنگي رضاخان در مبارزه با حجاب

به دنبال هدايت سازمان‌ها و نهادهاي اجتماعي جامعه در جهت هماهنگي و همسويي با تغييرات جديد و متمايل به فرهنگ غرب پس از روي كار آمدن حكومت رضاخان به دليل اثراتي كه خانواده و به ويژه زن در اين باب داشت، زنان و مسائل آنان در كانون توجهات فرهنگي اين حكومت قرار گرفت.
بنابر منابع مستندات تاريخي كه از وابستگي سياسي حكومت پهلوي به قدرت‌هاي غربي و در رأس آنها انگليس حكايت مي‌كند، بنابر ميل انگليسي‌ها كه خود عامل بسياري از آشفتگي‌هاي سياسي ـ اقتصادي، فرهنگي در ايران بودند تمركزگرايي و يكپارچه‌سازي تمامي آنچه در جامعه آشفته ايران اواخر قاجاريه وجود داشت،   از وظايف اساسي آن حكومت به شمار مي‌رفت. بنابراين، ايجاد فرهنگي جديد با معيارها و اصول القاء شده، در جايگاه نخست اين وظايف قرار داشت و يكي از راه‌هاي اين تحول، دگرگوني در معيارهاي فرهنگي ـ اجتماعي زن ايراني بود.
البته از ابتداي امر اقداماتي صورت گرفت كه هم باعث انحراف اذهان عمومي شود و هم درجه ظرفيت فرهنگي و اجتماعي مردم نيز ارزيابي گردد. از جمله با شكل‌گيري كودتاي 1299 ﻫ . ش، سيدضياءالدين طباطبايي به منظور جلب افكار عمومي جامعه و انحراف اين افكار از اهداف واقعي كودتا، سعي در ظاهرسازي داشته، اعلام مي‌دارد كه زنان مسلمان نبايد در خانه اروپاييان و مردم بيرون از مذهب اسلام، خدمتگزار شوند. به كلانتري‌هاي تهران دستور داده شد، كه زنان مسلمان در خيابان‌ها و معابر عمومي، كاملا محجوب باشند. چنانچه زني بدون حجاب ديده شود، و يا احيانآ پيچه‌اش بالا باشد، به كلانتري جلب شود. زنان ايراني مسلمان مكلّف بودند، چهره خود را با روبند بپوشانند و به جاي جوراب، چاقچور در برنمايند. 
اين اقدام در شرايطي صورت مي‌گرفت كه در خلال سال‌هاي پس از مشروطيت افراط در ترويج فرهنگ غربي در كشور تغييراتي را در نوع پوشش بانوان به وجود آورده بود و حتي به تقليد از زنان تركيه و مصر، چادرهاي نازك متداول شده بود. 
اين دعوت اوليه به حجاب با به حكومت رسيدن رضاخان و تأسيس سلسله پهلوي، تلاش براي همسو سازي حضور زنان در جامعه به شرط رفع حجاب، و قرار دادن زن ايراني در زمينه تقابلات و تبادلات فكري و فرهنگي غرب از دو شيوه صورت پذيرفت:

1. اقدامات غيرمستقيم
فعاليت‌هاي فكري و فرهنگي در آماده‌سازي بستري كه زنان ايراني به راحتي در جهت فرهنگ جهاني و فراگير غرب قرار گيرند، اهميتي بسزا داشت. اين امر، تلاشي بود در جهت برداشتن پوسته شكاف خورده‌اي كه در انگاره‌هاي اجتماعي و فرهنگي مربوط به زنان، در بافت سنتي از سال‌ها قبل (به صورت جدي از دوره مشروطه) به وجود آمده بود.
بدين ترتيب، القائات و تراوشات فكري روشنفكران ايراني، به ديدگاه حكومت و جامعه در مسيري كه در پيش گرفته بود، وضوح و شفافيت مي‌بخشيد. اگر چه اين حركت روشنفكري، از تحولات مربوط به مشروطيت شكل گرفته و آغاز شده بود، اما تمايلات سياسي و فرهنگي حكومت پهلوي آن را هماهنگ ساخته و در يك راستا قرار داد.
از اين جمله، شعرا و نويسندگاني بودند كه قبل از روي كار آمدن رضاشاه، چه در داخل و چه در خارج از كشور، در اين طيف روشنفكري قرار داشتند و خواسته يا ناخواسته در تكوين و تقويت اين تفكر سهيم بودند. از نمونه‌هاي بارز اين افراد، ايرج ميرزا، ابوالقاسم لاهوتي و ميرزاده عشقي بودند كه در اشعار و نوشته‌هاي خود به آزادي زن از طريق كشف حجاب اشاره كردند. 
ايرج ميرزا جلال‌الممالك، فرزند غلامحسين ميرزا پسر ايرج ميرزا، بيست و هفتمين پسر فتحعليشاه قاجار در سال 1291ﻫ . ق در تبريز زاده شد. وي كه سال‌ها به كارهاي ديواني در دستگاه وليعهدي در تبريز و بعدها در تهران و شهرهاي مختلف مشغول بود، در شعر و شاعري نيز يد طولايي داشت. ازجمله آثار ادبي او زهره و منوچهر و عارفنامه است. 
وي در عارفنامه، ضمن هجو ابوالقاسم عارف، به نقد اوضاع و احوال اجتماعي ـ سياسي ايران پرداخته و در مورد وضعيت زنان اين‌گونه سروده است:

خدايـا، تا كي اين مردان بخوابند         زنـان تـا كـي گـرفـتـار حـجـابنـد
چـرا در پـرده بـاشـد طلعـت يـار        خـدايـا زيـن مـعـمـا پــرده بـردار
مـگر زن در ميـان ما بشر نيسـت         مگر در زن تمييز خير و شر نيست
زنان را عصمت و عفت ضرور است         نه چـادر لازم و نه چاقـچـور است 
و در جايي ديگر اين‌گونه مي‌گويند:
نقاب بر رخ زن، سد باب معرفت است       كجاست دست حقيقت كه فتح باب كند 
ايرج ميرزا به منظور استحاله فكري جامعه، به ويژه زنان، ديدگاه‌ها و طرز تلقي‌هاي جديدي را ارائه مي‌دهد كه بر اساس آن، گويا ناآگاهي مردان، بي‌عصمتي و بي‌عفتي زنان و بسته بودن باب معرفت براي آنان، همه به خاطر حجاب زنان به وجود آمده است!!
لاهوتي از ديگر شعراي اين زمان بود، كه اشعار خود را در روزنامه‌هاي حبل‌المتين و ايران نو به چاپ مي‌رساند. وي كه در جواني از طريق پدرش با افكار ميرزا ملكم خان آشنا شده بود و از اعضاي انجمن آدميت بود و در محافل ماسوني زمان خود نيز حضور داشت،   تحت تأثير افكار زمان خود از مخالفان جدي حجاب بود. او كه در جريان جنگ جهاني اول، سه سال در استانبول اقامت داشت، تحت تأثير محيط آنجا خطاب به دختران ايران شعري سرود كه در آن خواهان ترك حجاب براي زنان شد:
ننگ باشد كه تو در پـرده و خلـقي آزاد         شرم باشد كه تو در خواب و جهاني بيدار
حيف نبود قمري مثل تو محروم از نـور         عيب نبود شجري چون تو تهيدست از بار
ترك چادر كن و مكتب برو و درس بخوان      شاخـه جهـل نـدارد ثـمـري جـز ادبــار
دانـش‌آمـوز و از احـوال جهـان آگـه شـو      و اين نقـاب سيـه از روي مبـارك بـردار 
همان‌گونه كه در مبحث مدارس نيز بيان داشتيم، در بيت‌الغزل همه اين اشعار، درس و معرفت‌آموزي زن در تضاد با حجاب قرار مي‌گرفت و گويي كه هيچ رابطه منطقي بين حجاب زن با بيداري، پرباري، كسب علم و دانش و آگاهي از احوال جهان وجود ندارد. و چاره دست يافتن به همه اين نعمات در سايه رفع حجاب خواهد بود!!
ميرزاده عشقي نيز در اين زمينه سر و صداي زيادي به راه انداخت. او گستاخي را بدانجا كشاند كه حجاب زن را كفن سياه ناميد و اين امر، معنايي جز مرده تلقي كردن زنان نداشت. تا جايي كه در زمان كشف حجاب از زنان در عهد رضاشاه عينآ همين تلقي ميرزاده عشقي براي حجاب زنان بيشترين استعمال را يافت:
شرم چه؟ مرد يكي بنده و زن يك بنده         زن چه كرده است كه از مرد شود شـرمنـده
چيست اين چـادر و روبنـده نـازيـبنـده         گر كفن نيست، بگو چيست پس اين روبنده؟
مرده باد آنـكه زنان زنده به گور افـكنده          تــا كــه ايــن زن بــه كـفـن ســر بـــرده
نـيـمـي از مـلـت ايـران مـرده!

از ميان نويسندگان اين دوره، محمدعلي جمالزاده ـ فرزند سيدجمال‌الدين واعظ كه از مشروطه‌خواهان معروف بود ـ نيز از طريق نوشته‌هاي خود در القاي بي‌حجابي براي زنان ايراني مي‌كوشيد. در مباحث پيش، نوشته‌هاي همسر اروپايي وي را در ترغيب زنان ايراني به همراهي و تقليد از امور زنان اروپايي، به طور نمونه بيان داشتيم. جمالزاده مجموعه داستان‌هاي كوتاه خود را به سال 1340ﻫ . ق با عنوان يكي بود يكي نبود در برلين منتشر ساخت. در قسمتي از اين كتاب، نظرات يك خارجي را درباره زنان ايران چنين عنوان مي‌كند:
فهميدم كه در اين مملكت نه فقط زن وجود ندارد، بلكه اسم زن را هم نمي‌توان بر زبان آورد. چيز ديگري كه در ايران خيلي عجيب است، اين است كه يك قسمت عمده مردم، كه تقريبآ نصف اهل مملكت مي‌شود، خودشان را، سرتاپا توي كيسه سياهي مي‌بندند، و حتي براي نفس كشيدن هم روزنه‌اي نمي‌گذارند و همين طور در همان كيسه سياه توي كوچه رفت و آمد مي‌كنند و اين اشخاص هيچ وقت نبايد صدايشان را كسي بشنود... 
 ابراهيم خواجه‌نوري از ديگر كساني بود كه در سال 1302ﻫ . ش، مقاله‌اي عليه وجوب حجاب در روزنامه نامه جوانان نوشت او از افرادي بود كه در جلسات انجمن نسوان وطنخواه شركت مي‌كرد. به همين دليل اعضاي انجمن به منظور حمايت و تبرئه خواجه نوري با پيچه و چادر درجلسه دادگاه حضور يافتند و خواهان آزادي وي شدند. 
 با شروع حكومت پهلوي، اين مباحث از صراحت و وسعت بيشتري برخوردار شد و برخلاف دوره كودتا، نه تنها مخالفتي از طرف حكومت در برابر اين افكار صورت نگرفت، بلكه با تسامحي كه در پيش گرفته شد، مناديان اين افكار با جرأت، جسارت و اطمينان بيشتري به تبليغ نظريات خود پرداختند. ازجمله علي‌اكبر سياسي نيز با اهانت‌هاي فراوان نسبت به حجاب، مشوق زن در رفع حجاب بود.
در اين ميان، روزنامه‌ها و نشريات مربوط به زنان، چون عالم نسوان و دختران ايران و... و همچنين نشرياتي چون ايرانشهر و آينده بيشترين فعاليت را براي تثبيت نظريه‌هاي جديد درباره آزادي زنان از خود نشان دادند.   در اين ميان، روزنامه حبل‌المتين در سال 1306 در مقاله‌اي به ذكر دلايل رفع حجاب پرداخت.   و روزنامه ملانصرالدين در سال 1307، تصويري از سفير انگلستان به همراه همسرش به چاپ رساند كه همسر سفير را در تهران با چادر و چاقچور نشان مي‌داد. 
 نكته جالب توجه اينكه در مجلاتي چون ايرانشهر، علاوه بر مطالب صريحي كه در مورد كشف حجاب بيان مي‌شد   سلسله مباحثي نيز درباره اختلاط نژاد و ازدواج  ايرانيان با زنان اروپايي به ميان مي‌آمد كه ايرانيان مقيم خارج و روشنفكران شناخته شده‌اي اعم از زن و مرد، درباره معايب و محاسن آن به اظهارنظر مي‌پرداختند.    از جمله، صديقه دولت‌آبادي در مجله ايرانشهر، يكي از دلايل تمايل مردان تحصيلكرده ايراني را به ازدواج با زنان خارجي عدم وجود علم و تربيت و شناخت در زنان و حجاب مي‌داند و مي‌نويسد:
بله! زن اروپايي حق دارد... به عنوان تفرج به شهرهاي ديگر برود و به عياشي با ديگران مشغول بشود. اما زن ايراني حق ندارد، به خانه پدرش بي‌اجازه برود. آري! همين بي‌عدالتي‌هاست كه دسته دسته زنان ايراني را به گور جا مي‌دهند... علت اينكه مردان ما ايران را خالي از زن يا احساست مي‌دانند، اين است كه حشر با زنان ندارند. 
و از همه اينها نتيجه مي‌گيرد:
... آري! آن بدبختان در پشت پرده ضخيم حجاب مرده‌اند والا قطع دارم، اگر آنها را مي‌ديدند، يك مرد ايراني، پست‌ترين دختر ايراني را به بهترين دختر اروپايي ترجيح مي‌داد. خيلي از بخت خودم راضيم كه توانستم بيايم به اروپا تا از اشتباه به درآيم و اگر موفق به بازگشت شدم، اميدوارم كه بازنگري  بزرگي در اين خصوص بكنم و ديگران را هم از اشتباه به درآورم... 
وي درباره ازدواج ايرانيان با خارجيان، نظر تازه‌اي مي‌دهد كه قابل تأمل است و آن اينكه:
... اما من عقيده دارم، براي گرفتن آن نتيجه كه خون مخلوط شود و قوه تازه توليد گردد، اين كار خوب است. در صورتي كه زن ايراني با خارجي شوهر كنند، البته بچه‌هاي آنها ايراني خواهد شد. و اين مردان اروپايي كه امروز از كثرت زشتي اخلاق زن‌هايشان به ازدواج به آنها راضي نيستند، با زن باوفاي ايراني خوب رفتار مي‌كنند و رفتار آنان سرمشق ديگران مي‌شود... 
همچنين، در سال 1310ﻫ . ش كتابي با عنوان زن در جامعه منتشر شد كه نويسنده، علاوه بر پرداختن به وظايف مختلف اجتماعي براي زنان، تربيت و آگاهي زنان را با بي‌حجابي در يك راستا ديده   و بر اين مدعا پاي مي‌فشرد كه حجاب ظاهري كنوني بايد
به حجاب باطني تبديل شود!! وي در اين مورد مي‌نويسد:
از نقطه‌نظر اخلاقي و اجتماعي، اصلاح وضعيت حجاب فعلي زنان، حتمي و بدون ترديد است؛ چه همانطور كه ناموس نشو و ارتقاء، اسب و شتر را تبديل به موتور و عمامه را تبديل به كلاه كرد، بايد حجاب دروغين زنان هم به صورت حجاب راستين درآيد و عفت و ناموس پرستي و علم و تربيت، جانشين بي‌عفتي و جهالت گردد. 
در بُعد عملي نيز، بعد از دستيابي رضاشاه به حكومت، شرايطي به طور غير مستقيم فراهم آمد تا مانعي براي زناني كه بي‌حجاب در جامعه حضور مي‌يافتند، به وجود نيايد و اين اقدامات مي‌توانست زمينه‌ساز خوبي براي اقدامات مستقيم بعدي رژيم باشد.از جمله زماني كه صديقه دولت‌آبادي بعد از شش سال تحصيل در فرانسه در سال 1307 ﻫ . ش به ايران بازگشت، به شرطي حاضر به انجام خدمت در مدارس نسوان شد كه بدون حجاب باشد! و مخالفتي در اين امر صورت نگرفت. 
همچنين هاجر تربيت   يكي ديگر از زنان متجدد آن زمان ــ در اسفند سال     
1313ﻫ . ش با عده‌اي از دبيران و دوستان خود مصمم شدند كه بعد از تعطيلات نوروز 1314ﻫ . ش، بدون حجاب، با لباس‌هاي اروپايي در مدرسه و اجتماع حاضر شوند كه بدون ايجاد مشكلي اين كار را نيز انجام دادند.   شايان ذكر است كه هر دوي اين افراد به سرپرستي كانون بانوان نيز رسيدند. همچنين بر اساس خبري در روزنامه رينولدوز درسال 1310ﻫ .  ش، با افتتاح اولين تماشاخانه دائمي تئاتر در تهران، هنرپيشگان زن، جملگي بي‌حجاب در صحنه نمايش حاضر مي‌شدند. 
 
2. اقدامات مستقيم
از همان سال‌هاي اول حكومت رضاشاه، در كنار اقداماتي كه غير مستقيم در جهت عادي‌سازي روند بي‌حجابي در نگاه مردم انجام مي‌گرفت، به طور مستقيم نيز كارهايي صورت گرفت.
واقعه 1306ﻫ . ش، در حرم حضرت معصومه(ع) در قم، از جمله وقايعي است كه مستقيمآ موضعگيري رژيم پهلوي در برابر حجاب را نشان داد: در شب اول فروردين سال 1306ﻫ .  ش همسر رضاشاه (ملكه تاج‌الملوك) به اتفاق دو دخترش (شمس و اشرف) و همراهان در حرم حضرت معصومه(ع) حضور يافتند كه ظاهرآ حجاب معمول را رعايت نكرده و مورد اعتراض واعظي كه مشغول وعظ بود، قرار گرفتند حاج شيخ محمدتقي بافقي ــ از علماي قم نيز به حمايت از واعظ برخاسته، به طرز حجاب ملكه و همراهانش اعتراض كرد و دستور اخراج آنها را از رواق داد.
جريان ماوقع را به رضاشاه اطلاع دادند. روز بعد، وي با نيروي نظامي وارد قم شده و ضمن اينكه شخص شاه، شيخ بافقي را با بي‌احترامي در حرم حضرت معصومه به باد كتك گرفت، دستور تبعيد وي به تهران را نيز صادر كرد. شيخ تا آخر عمر در جوار حضرت عبدالعظيم مي‌زيست. 
    سفري كه امان‌الله‌خان ــ پادشاه افغانستان با ملكه‌اش به صورت بي‌حجاب و در لباس غربي در سال 1929م به ايران داشت نيز از جمله نمونه‌هاي ديگر براي كمرنگ كردن حجاب در جامعه بود. مهدي‌قلي‌خان هدايت درباره اين سفر نوشت:
پادشاه افغانستان ــ امان‌الله‌خان ــ به تقليد كمال پاشا، دست به تجدد اروپايي زده است؛ آن هم آنچه به سليقه اراذل و دوره گردان بولوار پسنديده است و به مراحل دور از اموري كه مايه تعالي قوم است. براي خودنمايي كه منم كه كلاه خود را عوض كرده‌ام، در اروپا چرخي زده، حال از راه ايران به وطن مراجعت مي‌كند. 
در واكنش به اين سفر و تأثيراتي كه در ايران به جاي گذاشت، كاردار سفارت انگليس طي نامه شماره 401 در شهريور 1307ﻫ . ش به وزارت امور خارجه انگلستان، چنين نوشت:
براي من باعث افتخار است كه به اطلاع برسانم كه در طول چند ماه گذشته، گردانندگان اين كشور از شاه تا سطوح پايين، فعاليت شديدي را براي مدرن كردن ايران انجام مي‌دهند و كوشش مي‌نمايند كه استاندارد زندگي روزانه را بر اساس ادراك ملي خود از تمدن غرب پي‌ريزي نمايند.
1. از هنگام بازديد پادشاه افغانستان و ديده شدن ملكه ثريا (همسر امان‌الله خان) بدون چادر در خيابان‌هاي پايتخت، آزادي زنان ايران بيشتر به چشم مي‌خورد. تا چندي، قبل زنان ايران نمي‌توانستند بعدازظهر جمعه در خيابان‌هاي اصلي تهران با مردان از يك طرف خيابان عبور نمايند، ولي اكنون اين مسائل از ميان رفته و زنان اجازه دارند با مردان به رستوران‌ها بروند و در كنار مردان، گرد يك ميز بنشينند...
2. اثر تغيير در لباس مردان نيز مشهود است؛ شاه متحدالشكل شدن لباس را مرتبآ ترغيب مي‌نمايد. و استفاده از كلاه پهلوي و كت و فراگ به سبك غربي را به جاي لباس‌هاي بلند چين‌دار طالب است. شاه كساني را كه با لباس‌هاي جديد سبك غربي به ملاقات وي مي‌روند، تشويق مي‌نمايد. 
همچنين، به منظور جلب افكار عمومي، به ويژه زنان، و در عين حال انعكاس اثرات اقداماتي كه با تلاش جنبش‌هاي زنان در كشورهايي اروپايي صورت گرفته بود، دولت ايران رأسآ به تصويب لوايحي در امور زنان پرداخت كه مي‌توانست در زندگي اجتماعي آنان مفيد بوده و درجه اعتماد آنان را به حكومت و تمامي اقداماتي كه در مورد زنان صورت مي‌گرفت، بالا ببرد، از جمله اين لوايح تصويب لايحه‌اي براي تغيير قانون ازدواج در ايران از سوي مجلس شوراي ملي در سال 1310 بود.
اين قانون در روزنامه‌هاي انگليسي، انعكاس وسيعي يافت. روزنامه ديلي تلگراف در اين خصوص نوشت:
تهران ـ سه‌شنبه ـ امروز يك لايحه قانوني براي تغيير قانون ازدواج در ايران به مجلس شوراي ملي تقديم شد. به موجب لايحه جديد، سن ازدواج زنان به شانزده و مردان به هيجده سال بالا رفته، و به زنان حق مي‌دهد كه تقاضاي طلاق كنند. 
  

سفر رسمي رضاشاه به تركيه و ملاقات با آتاتورك ــ رئيس جمهور تركيه و نيز بازديد از دستاوردهاي تحولات انجام شده در اين كشور تحت‌تأثير فرهنگ غرب، اثري عميق در تحولات بعدي در ايران داشت كه يكي از آنها كشف حجاب بود. 
روزنامه‌هاي خارجي به اين تأثير با دقت بيشتري نگريسته و روزنامه بيرمنگام پست نوشت:
شاه ايران به پيروي از تركيه، تجدد و اصلاحات را در كشور خود آغاز كرده است. شاهزادگان شاهدخت، دختران بزرگ شاه به فرمان پدر، چادر را از سر برداشته و اكنون گاهي با همراهان خود، سوار اسب در خيابان‌هاي تهران گردش مي‌كنند. شاهزاده‌ها هر دو چابك‌سوار و با لباس مخصوص روتن راو به گردش مي‌روند... 
 در نهايت، قبل از اقدامات رسمي كشف حجاب، به گفته صدرالاشراف:
شاه براي اينكه مردم عادت كنند، امر كرد وزراء هر كدام در وزارتخانه خود يا در كلوپ ايران   جشن بگيرند و از افراد آن وزارتخانه و وجوه رجال دعوت كنند كه با خانم‌هاي خود در آن جشن حاضر شوند. ابتدا در وزارت جنگ اين امر اجرا شد، و خود شاه هم در آن جشن حاضر شد... 
نقطه اوج اين دسته از اقدامات قبل از كشف حجاب رسمي، مربوط به برگزاري جشني در مدرسه شاهپور شيراز بود كه در يكي از شب‌هاي جمعه ماه ذي‌الحجه سال 1353ﻫ . ق / فروردين 1314ﻫ . ش با شركت علي‌اصغر حكمت ــ وزير معارف ــ عده‌اي دختر جوان بر روي سن ظاهر شده، به ناگاه برقع از روي برگرفتند و با چهره‌اي باز و گيسواني نمايان، پايكوبي را آغاز كردند.
چندي بعد، جشن ديگري در ميدان جلاليه تهران برگزار شد. در جشن اخير، بيشتر دختران بي‌حجاب شركت كننده از طبقات مرفه و كارمندان دستگاه اداري بودند و ذكاءالملك فروغي ــ نخست‌وزير رضاشاه ــ نيز در اين جشن حضور داشت. 
در يك جمع‌بندي از روند اقدامات تدريجي رضاشاه در اجراي برنامه‌هاي فرهنگي غرب، اشاره به سندي از وزارت امور خارجه مفيد به نظر مي‌رسد. در اين سند، اداره اطلاعات وزارت امور خارجه، در تاريخ 20/9/1314 ضمن ارسال نامه‌اي به وزارت معارف، تقاضا كرده است كه بنا به تقاضاي سفارت ايران در قاهره، گزارشي از پيشرفت زنان ايران، براي ارائه به هدي شعراوي رئيس جمعيت اتحاد نسوان مصر ــ براي استفاده در كنفرانس نسوان عالم در استانبول تهيه شود. در اين سند، متن سخنراني شعراوي بر اساس اطلاعاتي كه از سوي وزارت خارجه ايران در اختيار وي قرار داده شده، نيز مندرج است. از جمله مواردي كه در اين سخنراني به آنها اشاره شده، عبارتند از:
ــ قر‌\‌العين به عنوان اولين زن ايراني كشف حجاب كرده؛ حضور زنان در اعتراضي به اولتيماتوم روس‌ها؛ برگزاري كنگره اسلامي نسوان شرق در 1932م در ايران؛ شركت زنان ايران در كنگره اتحاد نساء عالم در ماه آوريل 1935 در استانبول؛ اعزام دختران ايراني به دانشگاه‌هاي اروپايي و  ...
 وي در انتهاي سخنان خود اضافه مي‌كند:
حجاب رفته رفته از بين مي‌رود و مخصوصآ بعد از اينكه اعليحضرت همايوني اجازه فرموده‌اند كه خانم‌هاي ايراني در صورتي كه وضعيت شوهران اجازه دهد در مجالس پذيرايي دربار دعوت شده، بدون حجاب حاضر شوند و چون ايران در غالب مسائل، تعقيب رويه تركيه را مي‌نمايد، حكومت ايران، اخيرآ قانوني وضع و تعدد زوجات و زواج متعه را منع كرده است و حكومت ايران فعلا به اصلاح قانون احوال شخصيه، مشغول است. 

بدين ترتيب، با عادي جلوه دادن تظاهرات فرهنگي غرب به منظور ريشه‌اي ساختن فعاليت‌هاي صورت گرفته در اين راستا، ايجاد سازمان و تشكلي رسمي كه به ساماندهي اين گونه امور در كشور و كنترل بهتر روند پيشرفت هماهنگ‌سازي زنان ايران با زنان ساير نقاط دنيا بپردازد، ضروري و حتمي به نظر مي‌رسيد.

 . رحيم‌زاده صفوي. اسرار سقوط احمدشاه. به كوشش بهمن دهگان، تهران، فردوسي، 1362 . ص 132-131  . وا.س ملينكف. استقرار ديكتاتوري رضاخان در ايران. ترجمه سيروس ايزدي، تهران، جيبي ـ اميركبير،  .1358ص 28 . و نامه محرمانه 221 مورخ 21 ماه مه 1921 از سرپرسي لورن به لرد كرزن به نقل از علي دشتي، پنجاه و پنج، تهران، اميركبير، 1354 . ص 85-84 .
 . حسين مكي. تاريخ بيست ساله ايران . ج 1 ، تهران، علمي، 1323 ، ص .167
 . فاطمه استاد ملك. حجاب و كشف حجاب در ايران، تهران، عطايي، 1367. ص .97
 . پري شيخ‌الاسلامي. زنان روزنامه‌نگار و انديشمند ايران. تهران، مؤلف، 1351. ص .72
 . مهدي بامداد. شرح حال رجال ايران. (تهران، زوّار،1374)،  ج 1. ص .174
 . يحيي آرين‌پور. از صبا تا نيما. تهران، زوار، 1372، ج2. ص 391 و .400
 . فاطمه استاد ملك. همان، ص 99-98.
 . اسماعيل رائين. فراموشخانه و فراماسونري در ايران. تهران، رائين، 1347 . ص 621-619.
 . يحيي آرين‌پور. همان، ص 171-186 و 383-381.
 . محمدعلي جمالزاده، يكي بود، يكي نبود، برلين، چاپخانه كاوياني،  1339 ص .103
 . فاطمه استاد ملك. همان، ص 105 .
 . ح. سگزاده بوشهري. «زن مگر بشر نيست». مجله عالم نسوان. آبان ماه 1307 . سال هشتم، ش .6ص     207-204  و نيز محمدحسين شهريار. «اي زن». همان، ديماه 1307 ، سال نهم، ش 1 ، ص 27 به نقل از روزنامه ناهيد، و «نامه يك زن به نام بلقيس از كرمانشاه». همان، آبان ماه 1310 ، سال يازدهم، ش 67، ص 282-279.
 . روزنامه حبل‌المتين. 30 آبان،  1306ﻫ . ش، سال 35 . ش 46 و .47
 . اسناد وزارت امور خارجه. كارتن، 64 ـ دوسيه (1) ـ شماره رديف 28 و29، 1307ﻫ . ش، روزنامه ملانصرالدين. 31 نوامبر 1929 ، بادكوبه.
 . زين‌العابدين حكمت شيرازي متخلص به فرح. مقيم بمبئي: «زن و حجاب». مجله ايرانشهر. سال دوم، ش 11و 12 ص 665-660.
 . «اختلاط نژاد». همان، سال دوم، ش4.  ص 221-218 ، به نقل از جريده ستاره ايران. شماره 13 مورخه 29ذيحجه 1341ﻫ . ق و يحيي دولت‌آبادي: «مرد ايراني و زن اروپايي». مجله آينده. بهمن 1305ﻫ ش، مجلد دوم، ش 2 ، ص 137-131 و نيز «عقيده خانم بدرالملوك صبا». مجله ايرانشهر. سال دوم، ش  11 و 12، ص 675-665.
 . «عقيده خانم دولت‌آبادي». مجله ايرانشهر. سال دوم، شماره 11 و12 . ص708-702
 . همان
 . همان
 . حبيب‌اله آموزگار. زن در جامعه. تهران، اطلاعات، 1310،‌ ص .102
 . همان، ص .105
 . فخري قويمي. كارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352،  ص .109
 . «هاجر تربيت، همسر محمدعلي تربيت ـ نماينده مردم تبريز در سال 1311ﻫ . ش بود. وي به جهت سوابقش در مدارس تبريز، در تهران به رياست «دارالمعلمات دانشسراي مقدماتي دختران» انتخاب شد. در سال1314 به رياست كانون بانوان رسيد و در سال 1319 به رياست دبيرستان رضاشاه پهلوي انتخاب شد وي در سال 1324. شوراي زنان را تشكيل داد و در دوره‌هاي بيست و يكم و بيست و دوم مجلس شوراي ملي بهه نمايندگي مردم تهران انتخاب شد و بعدها به مقام سناتوري، مجلس سنا نيز دست يافت. منصوره پيرنيا، همان، ص 135-134
 . فخري قويمي. همان، ص 201-198
 . «نخستين شبها در تهران زنان بي‌حجاب در روي صحنه تماشاخانه». نشريه رينولدز. 11  اكتبر 1931م / 18مهر 1310ﻫ . ش، به نقل از فتح‌الله نوري اسفندياري، همان، ص 545.
 . محمود طلوعي. پدر و پسر. تهران، علمي،1372.  ص 249-248 و محمد شريف رازي. آثار الحجه. قم، برقعي، دارالكتاب،1332. ص 36-35 و مقاله «اهانت به ملكه در حرم مطهر». روزنامه ديلي هرالد. 16 اوت1932/ 25 مرداد 1311 و نيز و. ويلسن كش، «ايران در حال تحول، تغييرات شايان توجه»، نشريه چرچ افانگلند نيوز پي‌پر، 26 مه 1928م/ 5 خرداد  1307ش، به نقل از فتح‌اله نوري اسفندياري، همان، ص 563 و.436
 . مهدي‌قلي‌خان هدايت. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، 1344، ص .379
 . آرشيو وزارت خارجه انگلستان. ج 12-20 سند 4672 – 0196، به نقل از ابراهيم صفايي. رضاشاه و تحولات فرهنگي ايران. تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1356. ص 102-100
 . «زنان ايران مي‌توانند طلاق بگيرند»، ديلي تلگراف ـ 29 ژوئيه 1931 / 6 مرداد 1310 ش و نيز «قانون ازدواج در ايران»: تايمز، 18 اوت 1931 / 26 مرداد ـ1310.  به نقل از فتح‌اله نوري اسفندياري، همان، ص539-537  و دكتر سياسي :تربيت نسوان، مجموعه سخنراني‌هاي سازمان پرورش افكار، تهران، مهرماه1319 مجموعه چهارم، ص 137-125.
 . «مخبرالسلطنه، به درستي رفع حجاب را سوغات سفر آنكارا مي‌نامد» مهديقلي‌خان هدايت. همان، ص 516  و عيسي صديق سفر تركيه را علت مصمم شدن رضاشاه به اقدام براي كشف حجاب ذكر مي‌كند. عيسي صديق، يادگار عمر. تهران، اميركبير، 1345. ج2. ص .301
 . «نهضت تجددخواهي شاه ايران، رفع حجاب دختران شاه». بيرمنگام‌پست. 29مه1935 / 7 خرداد 1314ش، به نقل از فتح‌اله نوري اسفندياري، همان، ص .716
 . در كلوپ ايران، جشن‌هايي توسط تيمورتاش ــ وزير دربار رضاشاه ــ تشكيل مي‌شد، كه هدايت نيز در خاطرات خود به دعوت شدن همراه همسرش به چنين مجالسي اشاره كرده است. مهديقلي‌خان هدايت. همان، ص .379
 . محسن صدر (صدرالاشراف). خاطرات صدرالاشراف. تهران، وحيد،1364.  ص .306
 . سينا واحد. قيام گوهرشاد. تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1366. ص .40
 . اسناد وزارت امور خارجه. كارتن 26. معارف و ورزش 1314. شماره رديف 126. كنفرانس خانم هدي شعراوي، (سند شماره 17).
 . همان