اعتصاب مطبوعات علیه رژیم شاه را قبول ندارم / گفت و گو با خسرو معتضد

به اعتقاد صاحبنظران علوم سیاسی، گرچه رسانه های نوشتاری نمی توانند به مردم بگویند چگونه بیندیشید، اما به آنها می گویند به چه بیندیشید. می توانند از یک سو ناشر افکار مردم و از سوی دیگر راهنمای همان افکار باشند و خود را نماینده مردم نیز بدانند. آنها می توانند سیاست دولتها را تغییر دهند و تاریخ ملتها را رنگی دیگر ببخشند. با این حال، می توان ادعا کرد مطبوعات با آنکه زبان ملت هستند، نقش و اثر آنها بر افکار عمومی دارای پیچیدگی ها و نکات مثبت و منفی فراوان است. مطبوعات در اکثر موارد به عنوان یک عامل خیر و صلاح و تنویر افکار عمومی عمل می کنند. مطبوعات باید به طور کلی موجب بیداری ملتها و راهنمایی آنها به سوی سعادت و ترقی باشند و راهی را بپیمایند که موجب پسند و توجه جامعه باشد. به هر حال، تسلط وسایل ارتباط جمعی بویژه مطبوعات بر افکار عمومی، واقعیتی انکارناپذیر است.
یافته های تحقیقی که در خصوص نقش مطبوعات در اطلاع رسانی انقلاب اسلامی صورت گرفته است، نشان می دهد بهمن و اسفند 1356 در دو روزنامه «کیهان» و «رستاخیز» نشانی از انقلاب و تحول وجود نداشته است. در نتیجه گیری کلی این تحقیق مشخص شده است که این دو روزنامه بیشتر به مثبت جلوه دادن حکومت پرداخته اند و ضمن دعوت مردم به آرامش، آنها را به آگاهی نداشتن از نتیجه کار خود متهم می کردند و سعی بر این داشتند که حکومت و مردم را به آرامش نزدیکتر کنند.
خسرو معتضد مورخ نام آشنای تاریخ معاصر، به موضعگیری روزنامه هایی چون کیهان و اطلاعات در خصوص انقلاب اسلامی اشاره دارد. گفتگوی ما با ایشان را مطالعه کنید.

* جناب آقای معتضد، اگر بخواهیم روند تحدید مطبوعات را از یک مقطع زمانی مشخص مثل 28 مرداد 32 به بعد تورق کنیم، چند رویکرد برای آن متصور می شوید؟
** بعد از 28 مرداد تعدادی مجله مناسب مثل «فردوسی»، «روشنفکر» و «سپید و سیاه» منتشر می شد. در این دوره تمامی روزنامه های توده ای و نیز روزنامه های طرفدار مصدق تعطیل و مطبوعات تصفیه می شوند. در حقیقت، ما در بررسی مسایل نشریه ها با دو دوره تصفیه مطبوعات مواجهیم؛ نخست سال 41 که طی آن تعداد زیادی از روزنامه ها تعطیل می شوند و دوره دیگر در سال 53 که در این سال تمامی مطبوعات ایران به 133 روزنامه، مجله، ماهنامه و سالنامه محدود می شود و بیشتر اینها هم متعلق به سه گروه اطلاعات، کیهان و رستاخیز و روزنامه دیگری به نام آیندگان است که چپی ها در آن نفوذ می کنند.

* در این دو دوره، رویکرد چهره های جنجالی مطبوعاتی چگونه است؟
** ببینید، اخیراً اسنادی درباره روزنامه نگاران جنجالی منتشر شده است که من هیچ کدام از این عده را جنجالی نمی دانم؛ در حقیقت این عده پیش از آنکه جنجالی باشند، آدمهای بیچاره ای هستند. چون دولت و وزارت اطلاعات که جانشین اداره کل مطبوعات وزارت کشور شده بود، آنها را کنترل می کرد. ساواک از سویی و دربار نیز از سوی دیگر آنها را کنترل و سانسور می کرد. اینجا بود که واقعاً مدیر یک روزنامه نمی دانست باید چه چیزی را منتشر کند.

* شخص شاه هم این کنترل ها را انجام می داد؟
** بله، شاه علاقه مند بود تا هر روز کیهان و اطلاعات را بخواند و از آنها ایراد بگیرد. کوچکترین مطلبی که مثلاً در مورد شکایت کارگران یک کارخانه و یا فرهنگیان وجود داشت، سانسور می شد. نشر کتاب هم چنین وضعیتی داشت؛ چنانکه در سال 56 تعداد کتابها به 600 عنوان کاهش یافت و خفقان عجیبی بر بازار نشر حاکم شده بود. در زمان برژنف در شوروی سابق نشریه هایی با نام مطبوعات زیرزمینی به صورت بولتن منتشر می شد. در حالی که در ایران خبری از بولتن هم نبود. اسدا... علم در خاطرات خود می نویسد: هفته ای نیست که شاه من را دعوت نکند و فحش و ناسزا ندهد. اعتراض او این بود که چرا نشریه ها نوشته اند تاکسیرانان تهران ناراضی اند و یا کارگران کوره پزخانه از دستمزدهای پایین خود گله مندند و یا اینکه چرا از بیمه نبودن خود چیزی گفته اند. فردوست هم می گوید: اعلیحضرت من را صدا می کرد و می گفت: فردوست ! می بینی، مطبوعات هر روز به ما فحش می دهند. کی می شود از شر این روزنامه ها راحت شویم.
خلاصه آنکه، فحاشی های مکرر مطبوعات در دوره مصدق به شاه، در او عقده ای ایجاد کرده بود تا اصولاً از جراید خوشش نیاید.

* نشریه های موافق دولت چه حال و روزی داشتند؟
** دولت پولی به چند روزنامه چاپلوس مثل «فرمان» می داد تا منتشر شوند. آنها هم به دروغ ادعا می کردند روزنامه شان در 15 هزار نسخه منتشر می شود. در حالی که معمولاً شمارگان روزنامه ها بیشتر از 2 - 3 هزار نسخه نبود. از این تعداد، 200 نسخه به فروش می رسید و بقیه به صورت رایگان توزیع و یا خمیر می شد.
در آخرین دوره تصفیه مطبوعات تقریباً هر مجله ای که مورد توجه مردم قرار گرفته بود، تعطیل شد. مثلاً مردم نشریه هایی مثل «تهران مصور» و «سپید و سیاه» را می خواندند. این نشریه ها داستان نویسانی همچون صدرالدین الهی و حسین قلی مستعان، را که با قلم خود مردم را تسخیر کرده بودند، در اختیار داشتند. علی اکبر کسمایی مقاله هایی درباره زنان می نوشت و مردم هم آنها را می خواندند. «ویکتوریا بهرامی»؛ طرفدار زنان بود و علیه مردان می نوشت. با تعطیلی این نشریه ها، روزنامه رستاخیز منتشر شد که در حقیقت اتحاد کیهان و اطلاعات بود. 

* اعتصاب مطبوعات در این دوره با چه رویکردی شکل گرفت؟
** درباره این اعتصاب نظر مثبتی ندارم؛ زمانی که هویدا 60 روزنامه و مجله مثل «دنیا»، «اتحاد ملی» و «سپید و سیاه» را تعطیل کرد، هیچ یک از روزنامه های کیهان و اطلاعات به این مسأله اعتراض نکردند و در این خصوص که چرا در یک کشور این همه مطبوعات تعطیل می شود، چیزی ننوشتند. در سال 1355 مورخی ازبکی کتابی نوشت که در آن ایرانیان را قومی وحشی در برابر ملل قفقاز و ترکستان و دولت مدرن و متورقی روسیه تزاری خطاب می کرد که با رضایت کامل از ایران جدا شده اند.
من در واکنش به این کتاب مقاله ای را برای کیهان نوشتم و در آنجا گفتم که این ادعا دروغ است، ضمن آنکه لنین نیز خود، دولت تزاری را به عنوان دولتی وحشی و ستمگر معرفی می کند. اما مدیران کیهان از چاپ این مقاله طفره رفتند. آقای دکتر عنایت ا... رضا نیز که به دلیل سکونت 30 ساله خود در شوروی، آگاهی کاملی از این کشور و کمونیسم داشت، مقاله ای با عنوان «مگر ایرانیان میهن پرست مرده اند» نوشت که این بار هم کیهان از چاپ این مقاله نیز خودداری نمود. با مصطفی مصباح زاده بنیانگذار روزنامه کیهان تماس گرفتیم و به وی گفتیم که این مقاله باید چاپ شود. آن قدر اصرار کردیم که سرانجام این مقاله چاپ شد.
رژیم شاه این روزنامه ها را تعطیل کرد و طولی نکشید که جای آن را روزنامه رستاخیز با مطالبی مهمل و خسته کننده پر کرد. کیهان و اطلاعات زیر سانسور بود. شاه این روزنامه ها را تأسیس کرده بود تا حافظ منافعش باشند. مثلاً در سالروز تولد شاه، کیهان در 100 صفحه منتشر می شد. در سال 1355 امیر طاهری در روزنامه کیهان مصاحبه ای 16 صفحه ای را با شاه انجام داده بود. روزنامه اطلاعات نیز در جشنهای پنجاهمین سال شاهنشاهی و در جشن تاجگذاری شاه و یا در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در 120 صفحه منتشر می شد، این در حالی بود که سایر روزنامه ها در همان صفحات محدود در زیر فشار و مزاحمت و سانسور دولت منتشر می شد. خیانت بزرگی که شاه به خود کرد این بود که مطبوعات را دولتی کرد، در حالی که این مطبوعات نه تنها کمکی به شاه نکردند، که بعدها به بلای جانش تبدیل شدند. عامل اختناقی که آدمهای کوچک را روانه مطبوعات کرد، هویدا بود. او کوشید روزنامه ها و مدیران با شخصیت آنها را از میان بردارد و به عامل و نوکر حکومت تبدیل کند. هویدا که ابتدا تلاش می کرد روزنامه لوموند را در ایران منتشر کند، روزنامه «آیندگان» را منتشر کرد؛ همان روزنامه ای که داریوش همایون عهده دار اداره آن شد. همایون عضو حزب سومکا بود و پس از آن که با خواهر اردشیر زاهدی ازدواج کرد، به اداره روزنامه آیندگان پرداخت.
پس از شهریور 1320، روزنامه ها با تأکید بر حمایت از شاه منتشر می شد و بعد از این تاریخ روزنامه های اطلاعات، اطلاعات هفتگی، تهران مصور و... به موجودیت شاه کمک می کردند. در روزنامه های دیگر گروهی کمونیست حضور داشتند. هوشنگ اسدی همسر نوشابه امیری، یکی از همین روزنامه نگاران در روزنامه کیهان سازمانی کمونیستی با عنوان «نوید» ایجاد کرده بود. همین فرد امروز در صدای آمریکا از وجود اختناق در ایران صحبت می کند ! از او پرسیدند چگونه کیهان را از دست دادی؟ جواب داد: «کارگران این کار را کردند، آنها به ما گفتند شما کمونیست هستید. دولت کارگران را تحریک کرد و آنها روزنامه را تصرف کردند و ما را بیرون کردند»، در حالی که روزنامه کیهان در انتشار مطالب خود آزاد بود. حزب توده هیچ نقشی در انقلاب نداشت. این شما بودید که خواستید انقلاب ایران را کمونیستی و سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و دیگر سازمانها را شریک انقلاب معرفی کنید تا بعدها ادعا کنید این توده میلیونی که در خیابانها حضور دارند، همگی کمونیست هستند. این شما بودید که اشعار کمونیستی در روزنامه تان منتشر کردید و در خصوص کردستان گفتید خلق کرد به دنبال آزادی است. خوزستان را با ادعای خلق عرب زبان به آتش کشیدید. شما کمونیست بودید و شعار مرگ بر آمریکا سر می دادید اما چه شد که راهی آمریکا شدید؟ مگر نمی گفتید شوروی بهشت موعود است؟ پس چه شد که سر از آمریکا درآوردید؟
شما ببینید در هیچ جای دنیا تصاویر اعدامی ها را چاپ نمی کردند، اما نشریه های متعلق به آنها از این کار ابایی نداشتند. بعدها سازمانی جاسوسی در ارتش شکل دادند؛ به گونه ای که معلوم شد بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی تمامی اطلاعات مربوط به ناوچه های ایرانی را در اختیار دولت شوروی قرار می دهد.

* پس این اعتصاب برای چه بود؟
** برای این بود که می خواستند خود را با انقلاب همگون نشان دهند، در صورتی که هر کدام از اینها دو یا چند شغل دولتی داشتند. حتی یکی دو نفر از آنها مدیرکل بودند. اینها زمانی افکار کمونیستی و آن روز افکار آمریکایی داشتند و در حقیقت، به انقلاب و مردم ایران خیانت کردند. در اول انقلاب، اعلام شد تا هر گروهی آزاد است حرف خود را بزند آنها از این فرصت سؤ استفاده کردند و در رادیو، برنامه «سلام اینترناسیونال»؛ صدای رسمی شوروی را تولید کردند. عده ای که قبلاً ساواکی بودند، امروز از اتحاد خلق ها صحبت می کردند و به تفرقه قومیتها دامن می زدند و از «ستم مضاعف» می گفتند ! بنابراین، اینکه گفته می شود این نشریه ها در انقلاب ایران نقش داشته اند، درست نیست. انقلاب ایران را مردم ایران پیش بردند، در حالی که تمام شعارهای مطبوعات کمونیستی بود. سعی تمام گردانندگان روزنامه هایی که به آغوش آمریکا رفته اند این است که در ازای دریافت 400 دلار، به مقدسات و وطن خود توهین کنند و از صبح تا شب جنگ روانی راه بیندازند.
همانطور که قبلاً گفتم، وضع کیهان و اطلاعات خیلی خوب بود و بسیاری از روزنامه نگارانی که در این روزنامه ها بودند، پستهای مهم و کلیدی در ادارات داشتند و در چند جای دیگر کار می کردند. هویدا نیز با این بهانه که هیچ روزنامه ای نباید شمارگانش از 5 هزار نسخه کمتر باشد، روزنامه ها را تعطیل می کرد. شاه صدای همه را در گلو خفه کرد و در آخر هم می پرسید نمی دانم چرا همه از من بدشان می آید؟!
او اصلاً معنای جریان آزاد اطلاعات را نمی فهمید. در ترکیه 5 هزار نسخه روزنامه و مجله، 480 شبکه تلویزیونی، 1050 ایستگاه رادیوی خصوصی وجود دارد. این گونه است که همه احزاب در آن حرف خود را می زنند و مقام دولتی آن هم به اسرائیل پشت می کند. واقعیت این است که مردم دیگر رغبتی به مطبوعات چاپلوس رژیم شاه، چاپ اخبار و عکسهای جشن شاهنشاهی، انتشار کیهان و اطلاعات سال نداشتند و همین مسأله موجی از نارضایتی و خشم را به وجود آورد. هویدا محلی را به نام کوی نویسندگان به صاحبان این روزنامه ها اختصاص داده بود و آنها هم تمام این خانه ها را به این بهانه که در شأن آنها نیست، فروختند و یا اجاره دادند. هویدا به گروه زیادی از این روزنامه نگاران مشاغل اداری داد، امیر طاهری را برای تفریح روانه لندن کرد. اما همین «آیندگان» که هویدا آن را لوموند خود می دانست و آمده بود تا کیهان و اطلاعات را از پا درآورد، به او پشت کرد.