اسدالله علم (1299- 1357 ش) ـ اسدالله علم و مسائل اخلاقي

واسطه‌گري علم منحصر به مسائل سياسي نبود. او در امور غيراخلاقي هم نقش واسطه را براي شاه ايفا ميکرد. خود او از نظر اخلاقي به عنوان يکي از فاسدترين دولتمردان عصر پهلوي شناخته شده است. اسناد و منابع برجاي مانده نشان مي‌دهد که اغلب اوقات فراغت او را لهو و لعب و عياشي و غيره پر مي‌کرده است. علم به رغم اين که با دختر قوامالملک شيرازي، ملک‌تاج، ازدواج کرده بود و از او دو دختر (رودابه و ناز) داشت همواره به عنوان فردي زن‌بازه و عياش باقي ماند. علم غالباً و به دور از چشم همسرش براي خود رفيقه‌ها و معشوقه‌هايي تدارک مي‌ديد. به‌ ويژه اينکه موقعيت ممتازش در رأس وزارت دربار اقداماتي از اين نوع را برايش بسي آسان ساخته بود.

اسدالله علم غالباً زنان و دختراني را در چنته داشت که در موارد مختلف و به دور از چشم زنش بتواند با آنها رابطه نامشروع برقرار کند. وي در نوشته‌هايش بارها و در موارد متعدد از زناني سخن به ميان مي‌آورد که به همراه آنها به شکار، گردش و يا اسب‌سواري و غيره مي‌رفته است. علم براي اين که از مزاحمت‌هاي زنش در اين‌باره رهايي يابد به بهانه‌هاي مختلف او را به مسافرت‌هاي داخل و خارج از کشور مي‌فرستاد تا در غيبت او به قول خودش «الواطي» کند. در يک مورد مي‌نويسد: «مخفيانه به سوئيس رفتم تا چند روز خوشي را با معشوقه‌ام بگذرانم. بعداً در زوريخ به همسرم که با دندانپزشک وعده ملاقات داشت ملحق شدم. از آنجا با هم به تهران برگشتيم».1

تماسهاي تلفني و مکاتبات اسدالله علم با زنها و فواحش خارجي و فرستادن هداياي گرانبها براي آنها، شکل ديگري از زن‌بارگي علم است که باعث حيرت يکي از زنان انگليسي شده که وي قصد هم بستر شدن با او را داشته است:

... من نمي‌دانم چرا تو و آدم‌هايي چون تو دوست دارند تا با هر دختري که دلشان مي‌خواهد هم‌بستر شوند. اکثر مردان انگليسي و اروپايي تنها به همسران خود اکتفا مي‌کنند. من نمي‌دانم همسر شما چگونه شما را تحمل مي‌کند. اگر مردي همسر نداشته باشد طبيعي است که براي ارضاي خود دنبال جنس مخالف باشد. ولي وقتي مردي داراي همسر زيبايي است چرا بايد در پي زنان ديگر باشد. به هر حال من مي‌خواهم براي همسر آينده و بچه‌هاي خود پاک باقي بمانم. اگر من با شما رابطه داشته باشم هميشه در مواجهه با همسر شما و شوهر آينده خودم و بچه‌هايم احساس گناه خواهم کرد ...2

تلاش علم براي يافتن معشوقه‌هاي جديد و متنوع مستمر بود. وي به‌ويژه مأموراني در خارج از کشور داشت که وظيفه داشتند برخي از زنان را شناسايي و به او معرفي کنند. در اسناد و پرونده‌هاي علم مکتوبي وجود دارد که از شهر لندن براي او فرستاده شده است و در طي آن اسامي فواحش معروف اين شهر همراه با آدرس آنها و نام رابط قيد شده است.3

زن‌بارگي علم، روابط زناشويي‌اش را با همسرش ملک‌تاج بشدت سرد کرده بود. روابط آن دو در واقع تشريفاتي بود. ملک‌تاج بارها از دست الواطي‌هاي علم به اطرافيانش شکايت کرده بود تا بلکه علم از فساد اخلاقي دست بردارد. علم در اين‌باره مي‌نويسد: «گفت و گويم را با خانم ديبا ديشب بعد از شام به ملکه مادر بازگو کردم. او اشارتي کرد مبني بر اين که مردها همه الواطند و من بيشتر از همه. گفتم: من به هيچوجه کوتاه نيامدم و يادآوري کردم: من همين هستم که هستم و خانم علم ]ملک‌تاج[ يا مرا تحمل مي‌کند يا مي‌گذارد و مي‌رود».4

اسدالله علم در تهديد همسرش گاه از ياري خاندان سلطنت بهره مي‌برد. به رغم روابط به نسبت سردي که بين علم و فرح وجود داشت، فرح با وساطت شاه، ملک‌تاج را متقاعد ساخته بود تا در زندگي خصوصي خود با علم کمتر بهانه‌جويي کند.

علم در خاطراتش مي‌نويسد:  «... شاه اضافه کرد راستي شهبانو به همسرتان گفته که دست از نق‌زدن دايمي بردارد. يا بايد ياد بگيرد با اوضاع کنار بيايد يا اين که جامه‌دانش را ببندد و برود. من جواب دادم که خيلي تعجب کرده‌ام شهبانو طرف مرا گرفته‌اند...».5

در پي بي‌نتيجه ماندن تلاش‌هاي ملک‌تاج در جلوگيري از الواطي‌هاي علم، وي تصميم مي‌گيرد خودکشي کند و خود را از فشارهاي روحي ـ رواني برهاند. هر چند همسر علم هيچ‌گاه اين تهديد را عملي نساخت، ولي به موجب اين تصميم وصيت‌نامه‌اي تنظيم کرد و در طي آن دليل اصلي اين کارش را رهايي از دست علم عنوان کرد:

نور چشمان عزيز ]خطاب به دخترانش رودابه و ناز[ اين چند کلمه را مي‌نويسم که بدانيد مقداري از زمينهاي يافت‌آباد تعلق دارد به همشيره بسيار عزيزم ... با عزيزهاي بهتر از جانم خداحافظي مي‌کنم. اميدوارم اگر کار بدي در زندگي نسبت به شما کرده‌ام مرا ببخشيد ... تقاضاي ديگر من اين است که نور چشمان سياه نپوشند. اسد هم کراوات سياه نزند و ختم هم نگذارد. بلکه همه خوشحالي کنند ... براي اين که بابا بتواند بدون سر خر به زندگي خود ادامه دهد خودم را از بين مي‌برم. اميدوارم هر روز که مي‌گذرد از زندگي خود بيشترين لذت را ببرد و کيف کند. من براي او دردسر بزرگي بودم.6

اسدالله علم که از انحرافات اخلاقي خود آگاهي داشت مي‌دانست که هيچ‌گونه محبوبيتي در نزد همسر و ديگر نزديکانش ندارد، بلکه صرفاً مقام و موقعيت و ثروتش بود که او را در نگاه ديگران عزيز جلوه مي‌داد. خود وي درباره مي‌نويسد: «... آنهايي که باقي مانده‌اند ]اشاره به خانواده و خويشاوندان نزديک است[ عشقي به شخص من ندارند بلکه صرفاً علاقه‌شان به خاطر آن است که داراي مقام مهمي هستم. خود من هم متقابلاً احساسي جز حفظ ظاهر ندارم ...».7

اسدالله علم روابط بسيار خصوصي با شاه داشت. وي تقريباً از همان اواسط دهه 1320/1940م به بعد به جرگه کساني پيوست که جهت ارضاي تمايلات اربابش معشوقه‌هايي براي وي دست و پا مي‌کردند. علم هر چند در دوران تصدي وزارت دربار روابط بسيار نزديکي با شاه داشت اما پيش از آن کمتر در مجالس لهو و لعب شاه حاضر مي‌شد. در آن زمان وظيفه او بيشتر فراهم آوردن ملزومات عياشي شاه بود. البته افراد ديگري هم نظير حسين فردوست و ديگران بودند که براي شاه اين ملزومات را فراهم مي‌آوردند. يک زن آمريکايي که سال‌ها در ايران معلم زبان انگليسي بود، در خاطراتش آورده است که شخص اسدالله علم او را براي شاه اغفال کرده است. به اين ترتيب که علم، نخست به بهانه ميهماني از او دعوت کرد تا به خانه‌اش بيايد «بعد او را به اطاق پذيرايي که هيچ‌کس در آن جا نبود راهنمايي کرد. بلافاصله علم از اطاق بيرون رفت. در ديگري باز شد و شاه به درون آمد ...».8

اسدالله علم با اقدام به چنين اموري همواره باعث نقار بين شاه و همسرانش مي‌شد. به همين دليل از همان ابتدا همواره روابط بين علم و زنان شاه سرد بود. چنانکه در سال 1329ش/1950م هنگامي که ثريا هنوز همسر شاه بود خبر الواطي علم و شاه به اطلاع او رسيد «آن قدر عصباني شد که فوراً آقاي علم را احضار و بي‌محابا سيلي جانانه‌اي به صورت او زد».9

سعي و تلاش علم، وزير دربار، همواره فراهم آوردن اسباب خوشي براي شاه بود. علم علاوه بر ايران در کشورهاي خارجي نيز مأموراني به کار گماشته بود تا افراد مورد نظر شاه را شناسايي کنند. از جمله خارجياني که به نوعي دسترسي به آنها آسان مي‌نمود، کساني بودند که در پوشش‌هاي هنري جهت اجراي برنامه و کنسرت وارد کشور مي‌شدند. اسدالله علم، وزير دربار که از کم و کيف برنامه‌هاي آنها اطلاع کافي داشت، طي نامه‌اي به شاه شيوه جديدي را براي شکار زنان مورد نظر پيشنهاد مي‌کند. وي در يکي از نامه‌هايش خطاب به شاه مي‌نويسد:

... در هر ماه تعدادي هنرمندان خارجي براي اجراي برنامه‌هاي هنري در کاباره‌هاي باکارا و شکوفه‌نو به کشور شاهنشاهي ايران مسافرت مي‌نمايند که در بين آنها افرادي وجود دارند که قابل پذيرش و جالبند و مي‌توان قبل از آنکه با ايراني‌ها آشنا شوند با آنها تماس گرفت و ترتيب شرفيابي آنها را داد تا چنانچه مورد پسند قرار گيرند به هر نحو که امر و مقرر فرمايند درباره‌شان عمل شود. به منظور رعايت اصول حفاظت و براي آنکه افراد موردنظر متوجه نشوند به حضور چه مقامي شرفياب خواهند شد مي‌توان به آنها اظهار داشت که ترتيب ملاقات آنها با يکي از معاونان وزارت دربار شاهنشاهي داده مي‌شود تا هرگاه مورد پسند واقع نگرديدند ملاقات يک امر عادي و طبيعي جلوه نمايد. درباره کساني که مورد پسند قرار گيرند به هر نحو که اراده فرمايند عمل خواهد شد و هر گاه شايسته بدانند مطالبي که صلاح باشد به آنها گفته مي‌شود. با اجراي برنامه معروضه چنانچه با تأکيداتي که خواهد شد احياناً مطلبي را بازگو نمايند انجام ملاقات با يکي از معاونين وزارت دربار شاهنشاهي که آن هم نام و شهرت و مشخصاتش معلوم نيست در پيش هيچ‌کس جلب توجهي نمي‌تواند بنمايد.10

اسدالله علم جهت ارضاي بيشتر تمايلات شاه، او را متقاعد ساخته بود تا اجازه دهد مراکز لهو و لعب و کازينوها و قمارخانه‌ها و تفريحگاه‌هاي متعدد در مناطق مختلف کشور ساخته شود. بنابراين نقش علم در ايجاد و راه‌اندازي مراکز فساد بسيار مؤثر بود. وي معتقد بود: «وجود اين‌گونه مراکز براي جلب شيوخ ثروتمند خليج‌فارس لازم است و براي احداث آنها هم انگيزه‌هاي سياسي و اقتصادي بيشتر مدنظر قرار دارد».

بهدنبال توجيهات علم بود که به دستور شاه صدها مرکز فساد و لهو و لعب در اقصي نقاط کشور ساخته شد که «در اکثر آنها نيز اعضاي خانواده شاه به نحوي مشارکت داشتند».11

آنچه که اسدلله علم در زمان تصدي‌اش در وزارت دربار براي خوشگذراني شاه انجام مي‌داد ازنظر فرح، همسر شاه، پوشيده نبود. در واقع فرح  به شدت به علم و شاه، هر دو سوءظن داشت. آنها متقابلاً براي خلاصي از مزاحمتهاي فرح سعي مي‌کردند با بهانه‌هاي مختلف او را از پايتخت دور نگه دارند. از جمله اين ترفندها ترتيب دادن سفرهاي فرمايشي براي فرح در خارج و يا داخل کشور بود تا به اين ترتيب به آسودگي برنامه‌هاي خود را ادامه دهند. به همين دليل روابط بين علم و فرح غالباً غيردوستانه و سرد بود و فرح همواره از اين‌گونه اقدامات علم عصباني بود. علم در اين‌باره مي‌نويسد: «... شهبانو اصولاً به دستگاه دربار بدبين هستند. دو دليل وجود دارد. اول اينکه اطرافيان ايشان نمي‌توانند هيچ موضوعي به من تحميل کنند. بنابراين دايماً مشغول سم‌پاشي برعليه من هستند. دوم اين که شهبانو مرا خيلي به شاهنشاه نزديک مي‌داند و همين‌طور هم هست. بنابراين به من خوشبين نيستند».12

و در جايي ديگر مي‌نويسد: «اخيراً نظر ملکه نسبت به من به‌طور محسوس سردتر شده است. معتقدم زني نيست که بشود آسان درکش کرد. البته او از رابطه نزديک من و شاه با خبر است و احتمالاً شايعات الواطيهاي شبانه ما را هم شنيده است ... شهبانو معتقد است که من و شوهرش با هم به الواطي مي‌رويم و در اين مورد از واقعيت چندان دور نيست».13

حسين فردوست نيز که خود از پيش‌کسوتان تدارک معشوقه براي شاه است، با توجه به شناختي که از اسدالله علم دارد در اين‌باره مي‌نويسد:

«علم، مَحرَم محمدرضا بود و سال‌ها بهعنوان وزير دربار کنترل کامل دربار محمدرضا را به دست داشت. او هرگاه محمدرضا مي‌خواست براي او از داخل يا خارج زن پيدا مي‌کرد و با هزينه‌هاي گزاف ترتيب مجالس همخوابگي محمدرضا را مي‌داد».14

اسدالله علم در ورود مشروبات الکلي از خارج از کشور دخالت داشت و سهميه وزارت دربار را از طريق سفارشات خود کنترل مي‌کرد. براي نمونه در يکي از سفارشات خود به فردي به نام ماليندوسکي در پاريس سفارش خريد چهل صندوق مشروب را با اين اقلام مي‌دهد: ده صندوق کنياک، ده صندوق و چهل و هشت بطري شامپاني، و دو صندوق مارتيني. اين محموله به وسيله دکتر منصور بديع، مشاور امور اجتماعي سفارت ايران در فرانسه، براي علم به ايران ارسال شده بود.15 سند ديگري از مجموعه سفارشات علم حاکي از ورود 480 بطري از شراب‌هاي بسيار گران‌قيمت به ارزش /20000 فرانک فرانسه است که با کمک ماليندوسکي سابق‌الذکر براي علم به ايران فرستاده شده است.16

در يک مورد ديگر فردي از مونت‌کارلو طي نامه‌اي به يکي از واسطه‌هاي علم در تهران مي‌نويسد:

«در پاسخ به نامه ژانويه شما و با توجه به اطميناني که در ارتباط با ورود بدون دشواري شرابهاي سفارشي شما به ايران داده شده است درخواست شما اجابت ميگردد. هنگامي که محموله شراب از بوردو خارج شد نام کشتي حامل را به اطلاعتان مي‌رسانم. البته شرط ارسال شراب‌ها پرداخت هزينه‌هاي حمل و نقل در مبدأ است. شراب‌ها به اسم عاليجناب علم، وزير دربار در تهران، ارسال مي‌شود».17

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اسدالله علم. گفت و گوهاي من با شاه. ج 2 ص 689.
2. مؤسسه مطالعات و تاريخ معاصر ايران، سند 10ـ22ـ2ـ794ـ ع.
3. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند 37ـ22ـ2ـ794ـ ع.
4. اسدالله علم. گفت و گوهاي من با شاه. ج 1 ص 420. 
5. همان، ج 2 ص 689.
6. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند 14ـ4ـ1ـ794ـ ع.
7. اسدالله علم. گفت وگوهاي من با شاه. ج 2 ص 565.
8. فريدون هويدا. سقوط شاه. ترجمه ح. ا.مهران، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1365، ص 145.
9. جواد جعفري. يادمانده‌هاي دوشنبه. به کوشش نرسي جعفري.  چاپ اول، بيجا، بينا، 1368 . ص70.
10. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند 29ـ22ـ2ـ794ـ ع.
11. فريدون هويدا. سقوط شاه. ص  96 .
12. اسدالله علم. يادداشتهاي علم. ج 1 ص 298 .
13. اسدالله علم. گفت وگوهاي من با شاه. ج 1 ص291.
14. حسين فردوست، پيشين، ج 1 ص 255.
15. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند6ـ8ـ2ـ794ـ ع.
16. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند7ـ8ـ2ـ794ـ ع.
17. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند 1ـ2ـ75455.