از فرار شاه تا سقوط صدام

25سال قبل در این هفته (26 دی 1357شمسی) بود که شاه فرار کرد و از ایران رفت و با طلوع انقلاب شکوهمند اسلامی تاج و تخت نظام شاهنشاهی نیز برچیده شد. همزمان با فرار شاه بود که صدام حسین کنترل کامل حزب بعث عراق را با سکوت مصلحتی دو ابرقدرت وقت یعنی آمریکا و شوروی به دست آورد و خود را رئیس جمهور و رهبر آن کشور اعلام کرد. امروز نه از نظام 2500ساله شاهنشاهی خبری است و نه از رژیم 25ساله به اصطلاح سوسیالیستی صدام حسین، هر دو دیکتاتور که در دامن قدرت های خارجی پرورش یافته بودند سرنگون شده اند ولی نظام جمهوری اسلامی ایران پابرجاست و سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دچار بحران شده است. در این یک ربع قرن سرعت تغییر تحولات در سطح ملی و جهانی بسیار عبرت آمیز بوده است.
علی رغم این تغییرات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که در سطح جهانی صورت گرفته است، تحولات فکری و تغییرات اساسی در الگوهای حاکم هنوز به وجود نیامده است و این فاصله هر روز عمیق تر می شود. آسیب پذیری نظام ها را به طورعام و آسیب پذیری غرب و نظام های وابسته به آن را به طور خاص باید در این چهارچوب مطالعه کرد. در این میان، می توان سه عامل مهم را یادآوری کرد: (1) عدم توجه و احترام به اعتقادات و فرهنگ مردم، (2) تأکید بی حد و حصر بر فناوری و ابزار زور و کنترل و (3) طمع فوق العاده مادی و قدرت گرائی در ثروت اندوزی و جاه طلبی. تعجب نیست که امروز آمریکا و متفقین و همکاران آن، علی رغم تسلط نظامی و اقتصادی بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، همان مشکلات و بحران هائی را دارند که 25 سال موقع فرار شاه از ایران و طلوع انقلاب اسلامی با آن مواجه شدند. آمریکا با اینکه پس از یک ربع قرن صدمات زیادی را در خاورمیانه متحمل شده، با این حال، هنوز فرهنگ مسلمانان، ایرانی ها و عراقی ها، فلسطینی ها و اعراب و ترک ها را نمی فهمد. خردگرائی مدرن هنوز تنها روش ارزیابی، کسب اطلاعات و کنترل و قدرت گرائی است و اشتهای کسب ثروت، انحصار و دسترسی به منابع طبیعی دیگران تحت پوشش جهانی شدن شدت گرفته است.
یک نگاه مختصر به رویدادهای این هفته در مطبوعات و رسانه های خود غرب این مشاهدات چند دهه گذشته را تأئید می کند.
پل اونیل وزیر خزانه داری دولت جرج دبلیو بوش که چندی قبل از سمت خود استعفا داد در کتاب جدید خود که این هفته در آمریکا منتشر شده است نوشته است که فکر و حمله به عراق و اشغال آن کشور از همان روز اولی که بوش به ریاست جمهوری رسید و قبل از وقایع حملات 20 شهریور به نیویورک و واشنگتن، در بین مشاورین و اعضای کابینه و آژانس و وزارتخانه های آمریکا شروع شده بود و حتی نام شرکت ها و بنگاه ها و کنتراتچی هایی که بتوانند امور عراق و به ویژه منابع نفتی آن را اداره کنند دردست تنظیم بود. اونیل اولین مقام عالی رتبه دولت بوش نیست که از مقام خود استعفا داده و به سیاست های سلطه جویانه واشنگتن اعتراض می کند ولی او نزدیکترین فرد به دائره کوچک و محدود تصمیم گیران دولت بوش بوده و خود یکی از افراد محافظه کار و یکی از شخصیت های اقتصادی و مالی وال استریت است. او مدت ها ریاست هیئت مدیره یکی از بزرگترین شرکت های بزرگ آلومینیوم سازی آمریکا، «الکوا» را به عهده داشت و یکی از طرفداران و حمایت کننده های سرسخت جهانشمولی آمریکا و غرب است.
این هفته هم چنین گزارش بسیار مستند و مهمی از طرف پژوهشگران بنیاد کارنگی در واشنگتن منتشر گردید که به طور صریح دولت بوش را در جریان حمله به عراق و اشغال آن کشور متهم به فریبکاری و گمراه کردن کنگره و افکار عمومی آمریکا می کند. بنیاد کارنگی که این گزارش تحقیقی را پس از شش ماه مطالعه منتشر کرده است یکی از مراکز اصلی مطالعات بین المللی و استراتژیک آمریکاست و یکی از مراکز سیاسی و فرهنگی نخبگان سیاست خارجی و جهانی آمریکاست که کارکرد آن در دهه های گذشته بیشتر در هدایت سیاست خارجی و ارزش های آمریکا بوده است و تا امروز کمتر موضع انتقادی داشته است. سانسور غیررسمی این گزارش در رسانه های آمریکا، قبل از انتشار کتاب پل اونیل خزانه دار سابق دولت بوش، صورت گرفت، بسیار جالب است. در حالی که گزارش بنیاد کارنگی خبر اول و اصلی بنگاه سخن پراکنی و رادیو و تلویزیون متعلق به انگلیس یعنی «بی.بی.سی» را تشکیل می داد هیچ یک از شبکه های اصلی تلویزیون و رادیو آمریکا خبری در این مورد منتشر نکرده و مطبوعات کشور بدان بی اعتنایی نشان دادند.
مقارن با انتشار گزارش بنیاد کارنگی، گزارش تحقیقی مهم دیگری از طرف «کالج نظامی جنگ» که یک مؤسسه آموزش و پرورش ارتش آمریکاست، انتشار یافت که در آن سیاست و عملکرد جنگی دولت بوش در عراق مورد انتقاد قرار گرفته است. این گزارش هیئت حاکمه کنونی آمریکا را متهم به تصمیم گیری «غیرضروری» در جنگ با عراق کرده و ادعا می کند که روش کنونی ممکن است آمریکا را با کشورهایی که منبع تهدید برای ایالات متحده آمریکا نیستند وارد جنگ کند. این گزارش که از طرف پروفسور «جفری رکورد» استاد «کالج نظامی جنگ» در پایگاه هوایی موسوم به ماگزویل در ایالت آلاباما، تهیه شده است نتیجه می گیرد که به علت اشتباهات حاصله از این سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها، ارتش «نزدیک به نقطه فروپاشی» است. جالب اینکه گزارش پروفسور «جفری رکورد» که از طرف «انستیتوی مطالعات استراتژیکی این کالج منتشر شده است طبق نوشته روزنامه واشنگتن پست (12ژانویه 2004) مورد تصویب و موافقت فرماندهی این مدرسه ژنرال دیوید اچ هانتون است.
به موازات این گونه رویدادها که از داخل واشنگتن و خود آمریکا صورت می گیرد، اداره و کنترل عراق و مردم آن توسط قوای اشغالگر آمریکا و متفقین به بحران در سیاست خارجی واشنگتن و کاخ سفید افزوده است. واشنگتن پست در دو گزارش خود از بغداد در این هفته (8 و 12 ژانویه 2004) از شکست سیاست تبلیغاتی قوای اشغالگر و از عدم اعتماد و بی اعتنایی مردم عراق به رسانه ها و کنترل شده وزارت دفاع آمریکا در آن کشور اطلاع می دهد. شبکه تلویزیونی «العراقیه» و مطبوعات وابسته به آمریکا که از هنگام اشغال آن کشور تحت کنترل پنتاگون و توسط یک بنگاه بازرگانی کالیفرنیا اداره می شود به قدری از جنبه فنی، برنامه ریزی، و اعتبار در درجه پائین است که به عقیده پروفسور جعفر صادق معاون دانشکده رسانه ها در دانشگاه بغداد فقط منعکس کننده سیاست های آمریکاست. طبق این گزارش اکثر قریب به اتفاق مردم عراق به ایستگاه های تلویزیونی و رادیوئی خارجی و بیش از همه به شبکه های «العالم» ، «العربیه» ، «الجزیره» و «المنار» روی آورده اند.
همانند اعتراض های یکربع قرن پیش در ایران، امروز علمای حوزه نجف و روحانیون عراق هستند که در صف اول مبارزه و رهبری قرار دارند. در حالی که مقامات اشغالگر آمریکائی و متفقین و همکاران داخلی آنها در پی تشکیل یک مجلس فرمایشی و انتصابی هستند که پیش نویس قانون اساسی جدید عراق را تهیه و تنظیم کند، علمای عراق تقاضای برگزاری انتخابات، استقرار مردم سالاری و مشارکت عمومی مردم را دارند. اخطار جدید حضرت آیت الله سید علی سیستانی به شورای دولتی منصوب شده از طرف آمریکا در مورد لزوم برقراری انتخابات که در آن مردم عراق مستقیماً نمایندگان خود را انتخاب کنند، مؤثرترین پیام امت اسلامی عراق به واشنگتن است که مشروعیت نظام فعلی تحمیلی به مردم آن کشور را زیر سؤال برده است.
اخیراً زبیگنیو برژینسکی از دانشگاه کلمبیا در مقاله ای که منتشر کرد (واشنگتن پست، 9 نوامبر 2003) سیاست خارجی دولت بوش را شدیداً مورد انتقاد قرار داد و گفت «آمریکا اعتبار خود را از دست داده است» و سپس پرسید که «آیا امروز کسی از رهبران دنیا وجود دارد که به پیام نماینده آمریکا در مورد تهدید تسلیحات دسته جمعی گوش دهد». به عقیده برژینسکی «امروز آمریکا است که خود را در دنیا در انزوا قرار داده است... و قدرت آمریکا به هیچ وجه در اوج خود نیست... و آمریکا نمی تواند تحت ترس و تهدید رهبری دنیا را بدست بگیرد. ما باید از خود سؤال کنیم دشمن ما کیست؟». برژینسکی می داند چه می گوید. او در طلوع انقلاب اسلامی ایران، در زمان فرار شاه، و در طول پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، رئیس شورای امنیت ملی آمریکا، نزدیکترین مشاور به جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا، و یکی از معماران اصلی سیاست خارجی آن کشور در دهه پر تلاطم 1970 میلادی بود. برژینسکی ایدئولوژی و جهان بینی خود را عوض نکرده است. او عضو شورای روابط خارجی آمریکا، مدافع جهانشمولی و سلطه گرائی و برتری قدرت ایالات متحده است. این برژینسکی بود که سال ها پیش تز تصرف منابع جغرافیائی و سیاسی اروپا- آسیا را جهت صیانت آمریکا مطرح ساخت. ولی برژینسکی به عنوان یک ناظر، اکنون از آسیب پذیری و کم اعتباری آمریکا در جهان نگران است.