از رفراندوم سال ٣٢ تا رفراندوم سال ۵٨

 بیش از ٧۵ درصد از واجدین شرایط شرکت در انتخابات و حضور در زندگی سیاسی کشور، هیج سهم و نقشی در رفراندوم سال ۵٨ نداشتند و از طرف دیگر بازماندگان رفراندوم سال ۵٨ ارزیابی مثبتی از کارنامه‌ی ٢۶ ساله‌ی جمهوری اسلامی ایران ندارند.
● اگر هر نسلی حق تصمیم گیری نسبت به سرنوشت خود را دارد، در آنصورت نسل فعلی نیز از همان آزادی نسل سال ۵٨ برخوردار می‌باشد. این نسل حق دارد که تصمیم و انتخاب نسل قبل از خود را تاٌیید و یا آن را رد نماید
.

از رفراندوم ملی سال ١٣٣٢ تا رفراندوم اسلامی سال ١٣۵٨

“درکشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از اراده ملت نیست ، به همین جهت دولت در این لحظه حساس تاریخی مشکلی را که با آن مواجه شده با ملت درمیان می گذارد و راجع به این مجلس از خود مردم سؤال می شود که اگر با ادامه‌ی وضع کنونی مجلس تا سپری شدن دوره‌ی ١٧ تقینه موافقت دارند، دولت دیگری روی کار بیاید که بتواند با این مجلس همکاری کند و اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافق اند رأی به انحلال آن بدهند تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در تامین آمال ملت با دولت همکاری کند” (پیام ۵ مرداد ١٣٣٢ دکتر مصدق خطا ب به ملت ایران) این نخستین تجربه‌ی ملت ایران در اعمال دمکراسی مستقیم ، خشم دشمنان استقلال و آزادی ایران را برانگیخت و حکومت ملی دکتر مصدق آماج خنجر کین کودتا شد. زمان سپری شد: بهمن ۵٧ بساط کودتاچیان را در هم پیچید و در ١٢ فروردین سال ۵٨ مردم پس از ٢۶ سال با رفراندومی از جنس اسلامی (جمهوری اسلامی آری یا نه ) در تشییع جنازه سلطنت حضور یافتند.
اینک پس از گذشت ٢۶ سال تاریخ سیاسی ایران بار دیگر در آستانه‌ی نوزایی دیگری قرار دارد. بیش از ٧۵ درصد از واجدین شرایط شرکت در انتخابات و حضور در زندگی سیاسی کشور، هیج سهم و نقشی در رفراندوم سال ۵٨ نداشتند و از طرف دیگر بازماندگان رفراندوم سال ۵٨ ارزیابی مثبتی از کارنامه‌ی ٢۶ ساله‌ی جمهوری اسلامی ایران ندارند.

اینجانب از همان ابتدای تشکیل دولت موقت به مخالفت با حرکتهای انحرافی و غیردمکراتیک و مستبدانه‌ایی که دست آوردهای جنبش مدنی و اجتماعی ملت ایران را هدف قرار داده بود برخاستم و خواستار انحلال مجلس خبرگان و تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی شدم. از نحوه‌ی برخورد مسئولین نظام اسلامی با پیشنهاد ملی خود ، به قابلیت‌ها و ظرفیت‌های قانون اساسی و کارگزاران نظام اسلامی پی برده و آنان را فاقد شایستگی لازم برای هدایت جامعه‌ی ایران به سوی آزادی، دمکراسی و توسعه پایدار یافتم و در هر فرصتی ضرورت تغییر نظام اسلامی از طریق رفراندوم را خواستار شدم. خوشبختانه من در این مسیر تنها نبودم و تعداد زیادی از هموطنان، عدم هماهنگی نظام سیاسی طراحی شده در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را با مطالبات تاریخی و منافع ملی اعلام نمودند. بالاخره ملت ایران در یک حرکت هوشمندانه در دوم خرداد ٧۶ اراده‌ی خود را برای انجام تغییرات اساسی اعلام نمود. مسئولین جمهوری اسلامی با عدم درک پیام تاریخی ملت ایران یکبار دیگر عدم قابلیت و شایستگی خود را نشان دادند. از اینرو مردم ایران با تحریم انتخابات بعدی تمایل خود را به برگزاری رفراندوم آشکار نمودند.

اگر هر نسلی حق تصمیم گیری نسبت به سرنوشت خود را دارد، در آنصورت نسل فعلی نیز از همان آزادی نسل سال ۵٨ برخوردار می‌باشد. این نسل حق دارد که تصمیم و انتخاب نسل قبل از خود را تاٌیید و یا آن را رد نماید. محروم کردن یک نسل از حقوق طبیعی و قانونی خود با هیچ منطق و مبنای عقلی سازگار نمی باشد. از طرف دیگر نه تنها هیچ نسلی حق تحمیل اراده‌ی خود به نسل بعدی را ندارد و بلکه هرنسلی حق دارد تصمیمات و انتخابات پیشین خود را مورد تجدید نظر قرارداده و آن را در پرتو تجارب جدید تکمیل و اصلاح نماید.
برای برگزاری رفراندوم در سال ٨۴ زمزمه‌ها را به فریاد و تک رویها را به حرکت ملی تبدیل کنیم.