ارسنجاني از روزنامه نگاري تا اصلاحات ارضي

اصلاحات ارضي يا الغاي رژيم ارباب و رعيتي عبارت است از تغييرات اساسي در ميزان و نحوه مالكيت اراضي به ويژه اراضي كشاورزي و مراتع به منظور افزايش بهره وري عمومي جامعه. پيش از اصلاحات ارضي، 50 درصد از زمين هاي كشاورزي در دست مالكان بزرگ بود، 20 درصد تحت نظر اوقاف، 10 درصد زمين ها نيز متعلق به محمدرضا پهلوي بود و 20 درصد باقي مانده به كشاورزان تعلق داشت.
    اصلاحات ارضي در ايران با تصويب قانون در تاريخ 19 دي 1340 آغاز شد و با رفراندوم 6 بهمن 1341 به مرحله اجرا درآمد. اصلاحات ارضي در سه مرحله انجام شد:در مرحله نخست تعيين شد كه هيچ مالكي بيش از يك ده نداشته باشد. مازاد زمين ها و ده ها مي بايد به كشاورزاني كه در آن زمين ها به بهره برداري مشغول بودند فروخته شود. با فروش سهام كارخانجات دولتي، ترتيب بازپرداخت بهاي زمين ها به مالكان فراهم شد.در مرحله دوم صاحبان زمين هاي استيجاري مي بايد يا به تقسيم درآمد حاصل از اجاره بپردازند يا براساس قراردادهاي اجاره، زمين ها را به كشاورزان بفروشند. به عبارت ديگر، مالكان موظف شدند كه يا ملك كشاورزي خود را براي سي سال به كشاورزان اجاره نقدي دهند يا آن را با توافق به آنها بفروشند. بدين ترتيب، حداكثر مالكيت زمين در دست يك مالك بسيار محدود شد. املاك موقوفه عام نيز براساس درآمد آن زمين به اجاره درازمدت 99 ساله به كشاورزان واگذار شد. در مورد موقوفات خاص متوليان مجبور به فروش آنها به دولت و تقسيم آن بين كشاورزان شدند.در مرحله سوم، مالكاني كه ملك خود را اجاره داده بودند براساس قانون اصلاحات مجبور به فروش آن به كشاورزان شدند. بدين ترتيب همه كشاورزان ايران صاحب زمين شدند.اگر اقدام اجرا شدن قانون اصلاحات ارضي جرم است من اين جرم را مرتكب مي شوم تا نفعش به 15 ميليون جمعيت ايران برسد، اگرچه 200 نفر در اين مملكت عليه من اعلام جرم كنند كه همه آقايان ماشاءالله هزار ماشاءالله متنفذ هر كاري دلشان بخواهد مي كنند... اگر روزي ملت ايران به حق خود رسيد آن وقت بنده پاي ميز محكمه مي آيم.
    مطلب فوق بخشي از سخنان دكتر حسن ارسنجاني است و به دوره اي مربوط مي شود كه وي مامور اجراي قانون اصلاحات ارضي بود و با تهديدهاي بسياري روبه رو شده بود اما او با اراده و همتي مثال زدني راه خود را مي پيمود و هيچ نفرين و آفريني در او خلل ايجاد نمي كرد.
    آنچه در پي مي آيد بخش ديگري از معرفي مردان و زنان نامدار ايران است. در اين نوشتار علاوه بر كتاب(شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران) تاليف دكتر باقر عاقلي از كتاب هاي(جامعه، دولت و جنبش زنان – غلامرضا افخمي)، (دكتر ارسنجاني در آيينه زمان- نورالدين ارسنجاني)، (شبه خاطرات- علي بهزادي) و (رجال عصر پهلوي- مركز بررسي اسناد تاريخي) نيز استفاده شده است.
   
   
    دكتر حسن ارسنجاني كه بود؟
    دكتر حسن ارسنجاني در سال 1300 در خانواده اي كه جزو خرده مالكين كرج محسوب مي شد به دنيا آمد. او دوره ابتدايي را در دبستان پهلوي و دوره تحصيلي متوسطه را در مدرسه سن لوئي گذراند. در سال 1321ش. از دانشگاه تهران در رشته حقوق ليسانس گرفت ودر سال 1333 ش. در مقطع دكتراي حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شد و در سال 1335 ش. از پايان نامه خود با عنوان حاكميت دولت ها در سازمان هاي بين المللي، دفاع كرد. وي همزمان با تحصيل در بانك كشاورزي مشغول به كار شد و تهيه طرح تاسيس تعاوني هاي روستايي را برعهده گرفت. او پس از تاسيس تعاوني هاي روستاي به رياست آن رسيد و اولين مرحله طرح را در منطقه دماوند به اجرا درآورد؛ اما اين كار كه در تضاد با منافع مالكين بود با مخالفت و تحريكات و حتي تهديدهايي جانبي عليه او همراه و منجر به كناره گيري وي از اين كار شد و اين اوليه تجربه ارسنجاني در مواجهه با مشكلات اساسي و الگوهاي اجاره در آن مقطع زمين بود.
    ارسنجاني پس از كناره گيري از شغل خود به فعاليت هاي مطبوعاتي روي آورد. او با روزنامه «تجدد»، «نبرد» و «مرد امروز» همكاري مي كرد و مقالات تند و آتشين خود را با نام مستعار«داريا» كه وارونه ايراد است، منتشر مي كرد.در 1323 امتياز روزنامه داريا به نام او صادر شد. وي افكار تند و انقلابي داشت و در آن تاريخ با روشنفكران و چپ گرايان همفكري و همگامي مي كرد. روزنامه داريا از نخستين روزهاي انتشار چهره خود را نشان داد. مقالات تند و آتشين، انتقادات كوبنده، طرفداري از طبقات دهقان تقريبا هدفي بود كه روزنامه دنبال مي كرد.
    در سال 1324 به قوام السلطنه نزديك شد و در تاسيس حزب دموكرات ايران سهمي بسزا داشت. سازمان جوانان آن حزب را رهبري مي كرد و روزنامه دموكرات ايران ارگان رسمي حزب را نيز او منتشر مي كرد. همه كاره قوام السلطنه شد. اغلب نطق هاي تندو انقلابي قوام به قلم او بود. در سفر و حضر در كنار قوام بود. در انتخابات دوره پانزدهم، قوام السلطنه او را از شهر خود، لاهيجان كانديدا كرد و ارسنجاني از آن شهر به نمايندگي مردم به مجلس رفت. ناصر ذوالفقاري در مجلس با اعتبارنامه اش مخالفت كرد. كار به جنجال كشيد و نمايندگان مخالف انتقام قوام السلطنه را از او گرفتند. با آنكه ملك الشعراي بهار دفاع از اعتبارنامه او را به عهده گرفت، نتوانست كاري از پيش ببرد. بهار در آن روز رهبر فراكسيون دموكرات ايران در مجلس بود. وي هنگام دفاع به مجلس هشدار داد اگر اعتبارنامه ارسنجاني را رد كنند او هم نظير پيشه وري خواهد شد و سرانجام گفت، ارتجاع بر آزادي چيره شد. با اين حال سرانجام اعتبارنامه حسن ارسنجاني با اختلاف يك راي رد شد.
    او بدون سروصدا به انتشار روزنامه پرداخت. وي وفاداري خود را به قوام السلطنه برخلاف ديگران از دست نداد. در اوايل 1328 كه صحبت تشكيل مجلس موسسان و اصلاح قانون اساسي پيش آمد، قوام السلطنه در پاريس اعلاميه شديداللحني خطاب به شاه منتشر ساخت و او را از شبيخون زدن به قانون اساسي برحذر داشت. قوام السلطنه اين اعلاميه مفصل، مستند و محكم را با كمك ارسنجاني در پاريس تهيه نمود و چون توزيع آن با مشكلاتي مواجه شد، ارسنجاني به تهران آمد و آن را ضميمه روزنامه داريا كرد و خود در تهران و شهرستان ها به توزيع آن پرداخت. گرچه حاصل اين اعلاميه سلب لقب جناب اشرف از قوام السلطنه بود، ولي مع الوصف شهامت قوام السلطنه و ارسنجاني در آن روز قابل ستايش است.در تيرماه 1331 قوام السلطنه با اظهار تمايل مجلس هفدهم و فرمان شاه براي بار پنجم به نخست وزيري رسيد، ارسنجاني معاونت سياسي و رياست تبليغات او را عهده دار شد و اعلاميه مشهور قوام السلطنه تحت عنوان «كشتيبان را سياستي دگر آمد» به قلم ارسنجاني بود. ولي حكومت پنج روزه قوام حاصلي جز رنج و درد براي خود او و ارسنجاني نداشت و او از انتشار روزنامه هم محروم شد.در 1340 در كابينه دكتر علي اميني به وزارت كشاورزي منصوب شد تا قانون اصلاحات ارضي را پياده كند. جز او در آن تاريخ كسي از عهده اين كار برنمي آمد.اعلاميه هاي متعدد و مكرر او كه از نثر محكم و انشاء سليس برخوردار بود، به اين كار كمك مي كرد. در آن تاريخ معتقد بود اجراي قانون اصلاحات ارضي قدم اول براي واژگوني سلسله پهلوي است؛ البته اين مطلب را جز با خواص با كسي در ميان نمي نهاد.اساس عقايد او در آن تاريخ بر مبناي سوسياليسم قرار داشت. دو سال در راس وزارت كشاورزي بود و بعد از علي اميني در كابينه امير اسدالله علم هم وزير بود. پس از آنكه نظام كشاورزي ايران را دگرگون كرد، جاي خود را به سپهبد رياحي داد و به سفارت ايران در رم اعزام گرديد. او كسي نبود كه با شغل بي سروصداي سفارت سر كند. براي احراز مقام صدارت به تكاپو افتاد و مطبوعات خارج را با خود همراه كرد. با حربه انتقاد براي تصاحب كرسي نخست وزيري به تلاش افتاد، ولي پس از يك سال سفارت از كار معزول و به تهران احضار شد.
    ارسنجاني يكي از چهره هاي برجسته دوران حكومت مشروطه ايران است. نويسنده اي بود توانا، صحنه ساز، چيره دست، خطيب و سخنوري كم نظير و حقوقداني مسلط، از روزنامه نگاران آن روز جز محمد مسعود كسي همطراز وي نبود. في البداهه سخن مي گفت و چيز مي نوشت. مقالات و يادداشت هاي خود را كه مرتجلاتهيه مي كرد، هيچ وقت مرور نمي نمود و هرگز قلم خوردگي نداشت. در منطق و استدلال كسي حريفش نمي شد. از به كار بردن الفاظ ركيك هنگام محاوره خودداري نمي كرد. كمتر هنرپيشه اي مي توانست نقش خود را مثل او بازي كند. از چند پرونده وكالت در دادگستري صاحب ثروت شد. وقتي وكالت وراث عباس اسكندري را تمام كرد، حق الوكاله خوبي نصيبش گرديد كه مبناي ثروت او را تشكيل داد. در 1348 به طور ناگهاني در 48 سالگي درگذشت.