اختلافات خوانين بختياري و كشمكش بر سر اجراي قرارداد دارسي (1905)

با عقد قرارداد بين بختياريها و دارسي در نوامبر 1905 كه بر اساس آن شركت انگليسي دارسي مجاز به فعاليتهاي نفتي در بخشهاي غربي كشور ميشد، جان ريچارد پريس ــ كنسول انگليس در اصفهان ــ بسيار ميكوشيد تا بختياريها را به ترك تقاضاهاي خود مبني بر سهم بيشتري از سهام شركتهاي فعال براي اكتشاف نفت در قلمرو بختياري قانع سازد، طي گزارشي به هاردينگ ــ وزيرمختار وقت انگليس در تهران ــ نكاتي را پيرامون مواضع خوانين و مسائل قابل گفت وگوي دو طرف عنوان كرد كه مهمترين آن نكات چنين بودند:
الف. در پاسخ به درخواست و اصرار خوانين، محال بود كه شركت دارسي بتواند محل دقيق ايجاد ساختمانها را مشخص كند. اين امر بارها براي خوانين بازگو شد؛ زيرا آنها اصرار داشتند تا شركت نقشه و محل دقيق فعاليت و احداث بناها و تأسيسات را مشخص كند.
ب . ميزان پرداخت هزينه براي محافظين در ابتدا 1500 ليره تعيين شده بود كه به واسطه اصرار حاج عليقليخان به دو هزار ليره افزايش يافت.
ج . دوهزار ليره مورد توافق برابر با 500,11 تومان بود كه از اين مبلغ براي پرداخت حقوق دو گروه چهل نفره با حقوق پنجاه تومان در سال كه در مجموع، چهار هزار تومان ميشد، كسر و بقيه آن كه بالغ بر 7580 تومان ميشد، به خوانين ميرسيد. به ويژه اينكه هزينه آذوقه محافظين مبلغ ناچيزي بود قرار شد حقوق و مواجب كدخدايان محلي نيز از مبلغ دو هزار ليره مورد توافق تأمين شود. 
 پريس در ادامه به وجود اختلاف بين بختياريها و احتمال تشديد آن اشاره كرده بود:
د . خوانين بختياري اطمينان دادند كه در صورت نياز به وجود نگهبانان بيشتر براي عمليات حفاري، موضوع را بررسي كرده و در صورت تأمين نيرو حقوق آنان را پرداخت خواهند كرد.
ه  . مسئله سرقتها و مبالغ مربوط به پرداخت غرامت از سوي خوانين، امر دشواري بود كه قرار شد اين مسئله توسط كدخدايان محلي حل و فصل شود. اين راهحل، عملي و در عين حال تأمينكننده نظر خوانين نيز بود.
پريس مطلب مهمي را يادآوري كرده بود و آن اينكه خوانين بختياري به عنوان مأموران رسمي حكومت به منظور تسلط بر قبايل بختياري انتخاب شده بودند و نيازي براي قائل شدن به شروط خاص براي عقد قرارداد نبود. او براي ايجاد تغييرات احتمالي در خصوص قرارداد چنين نظر داد كه هرگونه تغييري ميبايست به صورت مواد تكميلي ضميمه قرارداد ميشد و براي رسيدن به اهداف موردنظر براي تغييرات احتمالي نيز نوشتن نامهاي از طرف شركت و ابلاغ آن از سوي سفارت، ميتوانست در تغييرات موردنظر جنبه مؤثر و عملي داشته باشد.   مبلغ دوهزار ليره توافق شده بين دو طرف هم طبق رسم قديمي كه مورد توافق قرار گرفته بود، ميبايست بين ايلات مختلف شامل اولاد حسينقليخان ايلخاني، امامقليخان حاجيايلخاني و رضاقليخان ايلبيگي تقسيم ميشد. اما اولاد ايلخاني و حاجيايلخاني، بنابر سوابق اختلاف و خصومت قبلي، اولاد ايلبيگي را از سهم معموله محروم كردند و مبالغ مورد بحث بين خودشان تقسيم شد.
اين مبلغ كه حتي اگر پرداخت چهار هزار تومان آن را به محافظان ناديده بگيريم، مبلغ قابل توجهي را در برميگرفت، چيزي نبود كه توجه خوانين و رقباي آنها را جلب نكند و به همين دليل، دشمني و نفاق و كشمكش بين بختياريها شدت گرفت.
اين اختلاف و كشمكش پيوسته و به طور عمده ميان خوانين وجود داشت به گونهاي كه صمصامالسلطنه بزرگ خاندان ايلخاني و برادرش عليقليخان سردار اسعد رودرروي غلامحسينخان شهابالسلطنه و برادرش لطفعليخان شجاعالسلطان (از فرزندان حاجيايلخاني) قرار ميگرفتند و زماني كه عليقليخان سردار اسعد، به فاصلهاي نزديك به يك ماه پس از عقد قرارداد بين خوانين و دارسي به سمت ايلخاني بختياريها منصوب شد، او و طرفدارانش از يك سو و صمصامالسلطنه ايلخانيِ معزول و شهابالسلطنه ايلبيگيِ معزول و طرفداران آنها از سوي ديگر، به روياروي با يكديگر پرداختند. عدهاي طرفدار تصدي منصب ايلخاني به وسيله سردار اسعد و عدهاي ديگر طرفدار باز گرداندن وضعيت به حال سابق بودند.
در اين كشمكشها معلوم نبود كه چه كسي ميبايست حفاظت و نگهباني از حوزه اكتشاف نفت را انجام دهد؟ امنيت موردنظر رينولدز و مهندسين و كارگران شاغل به كار را تأمين كند؟ و حقوق نگهبانان را بپردازد؟
اين مسائل باعث شد تا خوانين، حفاظت لازم را از امكانات و وسائل مربوط به حوزه عمليات شركت به عمل نياورند؛ در عين اينكه نگران بودند مبادا مبالغ مورد توافق در قرارداد به طرف مقابل و رقيب آنها پرداخت شود. دارسي از اين پيشامد خشمگين بود. به ويژه اينكه مهندسان اعلام كردند كه از ادامه كار حفاري خودداري خواهند ورزيد. از سوي ديگر رينولدز سرمهندسي شركت دارسي و مسئول اكتشاف و استخراج نفت اعلام كرد كه امكان قطع عمليات حفاري وجود دارد؛ زيرا به اندازه مورد نياز نگهبان در اختيار ندارد و تعداد نگهباناني كه به محل فرستاده شدهاند، آنقدر نيست كه بتوانند از تأسيسات نفتي حفاظت كنند. 
افرادي كه براي حفاظت فرستاده ميشدند، كشاورزاني فقير و تهيدست بودند كه آنها را به عنوان نگهبان از زندگي معمولي و ايلي خود جدا ميكردند. شرايط زندگي اين افراد سخت بود و حتي تا مرز گرسنگي نيز پيش ميرفت. آرنولد ويلسون   كه از اين پس
با نام و اقدامات او بيشتر آشنا خواهيم شد، از جمله كساني است كه از نزديك محافظان و نگهبانان و نحوه كار آنها را مشاهده كرده است. از ديدگاه او مشاهده سوارهاي بختياري كه به عنوان محافظ و نگهبان انتخاب ميشدند، خالي از لطف نبود. ويلسون در اين خصوص نوشته است:
شركت همه ماهه مبلغ معتنابهي به عنوان حقوق اين عده به خوانين بختياري پرداخته و به اصطلاح به آنها حقالسكوت و باج ميدهد. ولي اين خوانين يك پاپاسي هم به مأموريني كه به عنوان حفاظت چاههاي نفت ميفرستند، نپرداخته. آنها نيز ناگزير براي تأمين معاش، به جاي كشاورزان و رعايا و كارگران محل افتاده و به عناوين مختلف از قبيل قِلِق ]نوعي ماليات محلي[ و... از طبقات نامبرده اخاذي ميكنند و براي اينكه تمام افراد ايل از اين خوان به اصطلاح، گسترده استفاده نمايند، هر چند وقت به چند وقت، عده سابق احضار و به جاي آنها عده جديدي فرستاد ميشوند.... 
به هر روي، اختلافات موجود بين خوانين باعث شد كه گرانت داف ــ كاردار وقت انگليس در تهران ــ در تلگرامي به لندن پيشنهاد دهد كه تا وقتي دستورالعمل مشخصي از وزارت خارجه دريافت نكرده است، از صمصامالسلطنه و شهابالسلطنه حمايت كند. اين پيشنهاد هنگامي اهميت يافت كه شهابالسلطنه در هنگام اقامت خود در تهران محرمانه به گرانت داف پيغام داد كه براي رسيدن به هدف (عزل سردار اسعد) قصد دارد به سرزمين بختياري مراجعت كرده و به قوه قهريه متوسل شود.
گرانت داف ضمن خودداري از تأييد اقدام احتمالي، در نامهاي به عينالدوله ــ صدراعظم ــ درخواست كرد تا دستور دهد نگهبانان بيشتري براي حفاظت از مناطق نفتي به كار گرفته شود و اهميت علائق بريتانيا و خطرات تهديدكننده آن را نيز يادآوري كرد.
در عين حال، گرانت داف به سنديكاي امتيازات (شركت دارسي) توصيه كرد حقوق و مزاياي مورد توافق را به چهار تن خوانين امضاكننده قرارداد بپردازد. خوانين ضمن خشنودي از اين تصميم، به مذاكره پيرامون تغيير احتمالي مفاد قرارداد پرداختند. ولي تقاضاي آنها از سوي گرانت داف رد شد. حكومت هند براي حل مشكلات پيشنهاد كرد كه مسئله بختياريها به جاي سفارت انگليس در تهران به سرگرد لوريمر   ــ كنسول آن كشور در محمره (خرمشهر) ــ واگذار شود. پيشنهاد مورد قبول قرار گرفت و لوريمر طي سفري در پاييز سال 1906م/ 1325ق با خوانين گفت وگو كرد. نتيجه گفت وگو آن شد كه خوانين موافقت كردند از تقاضاي خود براي تغيير مفاد قرارداد دست بردارند و در ازاي آن مبلغ پانصد پوند اضافي به ايلخاني و ايلبيگي يعني صمصامالسلطنه، شهابالسلطنه و سردار اسعد داده شود و ترتيبي اتخاذ شد تا يكي از برادران خوانين موصوف، به عنوان رئيس محافظان برگزيده شود و حفاظت محل عمليات را برعهده گيرد.
مدتي بعد شهابالسلطنه از سوي سنديكا (شركت) و لوريمر تشويق شد تا با جلب رضايت شاه، منصب ايلخاني را به دست آورد و مسئوليت كنترل و حفاظت از منطقه عمليات نفتي و جاده لينچ را نيز برعهده گيرد. شهابالسلطنه به لوريمر تعهد كتبي سپرد تا در صورت عملي شدن اين امر (انتخاب به عنوان ايلخان) به سنديكاي امتيازات اجازه دهد تا حقوق محافظان را مستقيمآ پرداخت كند و قرارداد را مورد تأييد قرار دهد.
ترتيبي اتخاذ شد تا شهابالسلطنه به عنوان ايلخان انتخاب شود و چنين وانمود شد كه اين امر به دليل نزديكي او و برادرش شجاعالسلطان به محمدعليشاه بوده است. اين امر باعث شد تا بين صمصامالسلطنه از خانواده ايلخاني و شهابالسلطنه ــ ايلخاني جديد ــ از خانواده حاجيايلخاني درگيريهاي مسلحانه به وجود آيد. به دنبال آن نيز صمصامالسلطنه دستور داد تا محافظان بختياري، حوزههاي عمليات اكتشاف نفت را ترك كرده و ناامني در منطقه حاكم شد. با اوجگيري اختلاف و تشديد ناامني، هم صمصامالسلطنه و هم شهابالسلطنه به اسپرينگ رايس ــ وزير مختار جديد ــ روي آورده و سعي در جلب موافق او كردند.   سنديكاي امتيازات نيز خوانين را تهديد كرد كه اگر محافظان كافي براي محافظت از مناطق نفتي فرستاده نشود، اقساط پرداختي را قطع خواهد كرد.
دولت انگليس و سفارت آن كشور در تهران در پي آن بودند تا با ارزيابي دقيق از اوضاع، سياست مشخص و مدوني را در قبال رويدادهاي مربوط به منطقه بختياري اتخاذ كنند. اسپرينگ رايس ــ وزير مختار اين كشور در تهران ــ ميكوشيد تا دولت متبوع خود را در اتخاذ يك سياست دقيق براساس ارزيابيهاي موجود ياري كند. به همين دليل نكات و مطالبي را حاوي نظريات ادوارد كتابچي ــ فرزند آنتوان كتابچيخان ــ طي نامهاي به اطلاع سر ادوارد گري ــ وزير امور خارجه انگليس ــ رسانيد. اسپرينگ رايس در ابتدا تذكري چند را يادآور شده بود. در اين تذكرات به تلاش كتابچي براي ارائه راهي به منظور جلوگيري از تحريك و جلب توجه مجلس شوراي ملي به مسئله نفت و اشتياق او براي دستيابي به تأييد جهت انتخاب به عنوان نماينده دولت ايران در امور نفت به جاي پدرش ــ آنتوان كتابچيخان ــ و وجود انصاف و تأييد نظريات او اشاره شده بود. 
از ديدگاه كتابچي، دولت ايران معتقد بود كه قبل از امضاي قرارداد خوانين، ميبايست قرارداد آنها به دربار ارائه ميشد. دلايل مخالفت و امتناع دولت براي به رسميت شناختن قرارداد، ناشي از چند مطلب بود:
الف. ادعاي مالكيت بخشهايي از اراضي مورد بحث در محدوده قلمرو بختياريها از سوي دولت. (كتابچي خاطرنشان ساخت كه اگر دولت ايران قرارداد را تأييد كند، مثل اين خواهد بود كه اراضي ادعايي به ايل بختياري تعلق داشته باشد.)
ب . دعاوي سادات شوشتر نسبت به تملك بخشهايي از اين اراضي كه به عنوان وقف در اختيار آنها قرار داشت. 
كتابچي در ادامه، وجود سوءتفاهم بين سنديكاي امتيازات و خوانين بختياري را ناشي از دو عامل ميدانست :
عامل اول: اعتراض شديد شجاعالسلطنه بختياري ــ برادر بزرگتر شهابالسلطنه ايلبيگي ــ به عقد قرارداد و دعاوي او.
او در ادامه به روابط شجاعالسلطان با محمدعليشاه در ايام ولايتعهدي در تبريز اشاره كرده بود. در اين يادآوري، نكته مهمي به چشم ميخورد و آن اينكه كتابچي به عنوان سؤال پرسيده بود: «آيا در مخالفت شجاعالسلطان، عامل نهاني وجود دارد كه لازم است خنثي شود؟...»
با توجه به جمله اخير ميتوان چنين نتيجه گرفت كه هم كتابچي و هم اسپرينگ رايس به اين نكته ظنين بودند كه احتمالا در پس مخالفت شجاعالسلطان با قرارداد، شخص محمدعليشاه قرار داشته كه به دلايل نامعلوم ميكوشيد تا از طريق خدمتگزار خود با روند ايجاد شده مخالفت ورزد.
دومين عاملِ بروز سوءتفاهم از ديدگاه كتابچي، اين بود كه سنديكاي امتيازات با دقت و وسواس بسيار سعي داشت تا مواد قرارداد را عملي سازد و فراموش كرده بود كه با مردمي سروكار دارد كه با حقوق و مقررات توافقنامهها و قراردادها آشنا نيستند. آنگاه وي ميافزايد بختياريها كساني هستند كه به محض ايجاد و بروز اختلافنظر به خود حق ميدهند تعهداتشان را ناديده انگارند و براي رسيدن به مقاصدشان عملا به گرفتن باج مبادرت ميورزند. 
فقدان يك نيروي محلي آشنا به آداب و رسوم مردم منطقه از كاستيهاي كار سنديكا بود. بنابراين، اعزام تعدادي افراد باتجربه كه وظيفه ايجاد جو مطلوبي را به نفع دارسي و سنديكا برعهده داشتند، از جمله راههاي موجود براي حل مشكلات از ديدگاه كتابچي بود. به اعتقاد او، اگر اين افراد به منطقه فرستاده ميشدند، دستوراتشان به ظاهر از سوي دولت مركزي صادر ميشد و ميبايست به آنها فهمانيده ميشد كه به آنها دستور داده شده تا با مسئولان محلي، كدخدايان و كلانتران در محل گفت وگو كنند. به عبارت ديگر، وظيفه آنها ميانجيگري بين سنديكا و بختياريها و افراد بومي و محلي بود. كتابچي در پايان يادداشت خود چنين نتيجه ميگيرد كه با توجه به شرايط عيني منطقه به نظر ميرسد برقراري روابط دوستانه به طور سريع نافعتر است و هشدار ميدهد كه نقش سفارت بريتانيا در اين مسئله بايد از انظار و اذهان دور نگه داشته شود. 
از سوي ديگر، به دنبال وقوع درگيري و ناامني در مناطق نفتي حكومت مركزي ناگزير شد تا بار ديگر صمصامالسلطنه را به عنوان ايلخان و شهابالسلطنه را به عنوان ايلبيگ منصوب كند. در اين بين، عدم تمايل صمصامالسلطنه براي همكاري و هماهنگي با سروان ديويد لكهارت رابرتسون لوريمر   ــ نايب كنسول انگليس در اهواز   ــ باعث شده بود تا لوريمر كه اميد داشت شهابالسلطنه ايلخان بختياري باشد، با انتصاب مجدد صمصامالسلطنه به سمت ايلخاني بختياري، طي نامهاي به اسپرينگ رايس ــ وزير مختار انگليس در تهران ــ اظهار دارد كه همچنان با خوانين همكاري خواهد كرد. او در نامه خود، خوانين را به ني شكسته و نحيفي تشبيه كرد كه مجازاتها و فشارهايي كه از طريق او بر آنها وارد شده است، هيچ تأثير اخلاقي خاصي در بين آنها به جاي نگذاشته و اين امر را ناشي از ناكارآمدي نظام اداري، فقدان زيردستان مطمئن و جنگ و ستيزهاي داخلي ميدانست. به نظر لوريمر، خوانين از بيم پيوستن طرفداران خود به اردوي رقبا از اعمال نظم به شكل قاطعانه بر طوايف خود ناتوان بودند. وي وضع را در آينده نگرانكنندهتر ارزيابي كرد. 
اسپرينگ رايس نيز در ماه رجب سال 1325ق/ اوت 1907م طي نامهاي به وزارت امور خارجه چنين نوشت:
از قراري كه قونسول انگليس اطلاع ميدهد، جناب صمصامالسلطنه براي تنبيه اشخاصي كه به رعاياي انگليسي مستخدم كمپاني نفط در بختياري حمله بردهاند، اقدامي ننمودهاند. خواهشمنديم عاجلا توسط وكيل خوانين بختياري مقيم اصفهان حكم تلگرافي شرف صدور يابد و جناب صمصامالسلطنه را آگاهي دهند كه نبايد بيش از اين در اقدام براي حفظ اجزاي كمپاني و تنبيه مقصرين تعلل نمايند و هرگاه از اجراي تعهداتي كه نمودهاند، تقاعد ورزند، پولي كه بايد به ايشان داده شود، داده نخواهد شد. خرسند خواهم بود كه بدانم دولت ايران در اين باب چه اقدامي نموده و نتيجه چه شده؛ چرا كه دولت انگليس به دوستدار دستورالعمل دادهاند كه خاطر اولياي دولت ايران را جلب نمايم.... 
در حالي كه سفارت انگليس و دولت آن كشور با وارد كردن فشار به دولت ايران ميكوشيدند خوانين را وادار سازند تا نظم و آرامش موردنياز را در منطقه به وجود آورند، خوانين بختياري تا بار ديگر تقاضاي خود با سفارت و اولياي دولت انگليس مطرح سازند. بنابراين نامهاي از سوي آنها به يك دوست ايراني كه هويت واقعي او هنوز مشخص نبود، نوشته شد. در اين نامه از دوست ايراني خواسته شده بود تا ديدگاهها و نظريات خوانين را به گوش اولياي دولت انگليس و سفارت آن كشور برساند. نامه چنين آغاز ميشد:
از آنجا كه به دوستي شما مطمئن هستيم و شما نيز كاملا به قراردادهاي ما با كمپاني نفتي و كمپاني لينچ آگاه هستيد، ما به شما زحمت ميدهيم ]كه[ اگر همچون سابق با كنسول بريتانيا در ارتباط هستيد، از هر راهي كه فكر ميكنيد درستتر است، اين نامه را به سمع و نظر سفارت و كنسول بريتانيا برسانيد و مفاد آن را شفاهآ توضيح دهيد و.... 
در ادامه نامه خوانين به مشكلات خود درباره قرارداد لينچ پرداخته و برادران لينچ را به خروج از موارد توافق شده متهم كرده و اين امر را باعث وارد شدن زيانهاي مادي به خود دانستند. آنگاه به موضوع مورد بحث ما پرداخته و شكايات خود را در ارتباط با سنديكاي امتيازات چنين مطرح ساختند:
شما هنگامي كه اين قرارداد بسته ميشد، به همراه آقاي پريس بوديد. تمامي مشكلات با روابط دوستانه بين ما به كناري نهاده شد. اما اكنون نمايندههاي كمپاني نفتي، با مردم ما برخورد خشني داشتهاند و رفتار سرزنشآميزي در پيش گرفتهاند. ما از كاپيتان لوريمر نماينده كنسول انگليس در اهواز خواستيم كه اين عملكرد را متوقف كند؛ اما او به بزرگنمايي موارد كوچك پرداخت و تمام سوراخهاي موش كور را در كوه از بين برد ]يك اصطلاح كه تمامي راههاي ممكن را بست[ و جايي كه نبايد هيچ مشكلي وجود داشته باشد، مشكلاتي به وجود آورد... راهزنيهاي انجام شده از كنترل ما خارج شده است. اما او از ما تقاضاي غرامت ميكند و ميخواهد مقداري از عوايدي را كه بايد بپردازد، كسر كند. او بدون هيچ دليل درستي از نگهبانان شكايت ميكند. به دليل همه اين مشكلات و به موجب امضاي سفارت انگليس موافقت شد اقساط ساليانه پانصد ليره افزايش يابد كه هزينه مسئول نگهبانان جاده است و تعداد نگهبانان افزايش يافته ]و قرار شد[ هميشه حاضر باشند. مورد دوم ]= افزايش تعداد نگهبانان [را ما انجام داديم. اكنون كه موقع پرداخت قسط است، لوريمر آن را انكار ميكند و از پرداخت آن امتناع ميورزد... ما تقاضا داريم از هر راه درست و مناسب... براي مطلع كردن سفارت بريتانيا يا اولياي امر... اقدام نماييد تا روابط دوستانه چند ساله اخير از بين نرود.    
نامه فوق به وسيله آقاي جنكينز   ــ از رؤساي سنديكاي امتيازات ــ براي رينولدز سرمهندسي انگليس فرستاده شد   و به همراه آن، سنديكاي امتيازات ضمن ارسال يادداشتي براي رينولدز، نكاتي را به وي يادآوري كرد و دستورالعمل جديدي را براي او معين ساخت. رينولدز موظف شد نامه را به لوريمر نشان دهد. سنديكا معتقد بود :
از اين نامه (نامه خوانين) استنباط ميشود عليرغم تمايل زيادي كه به همكاري نشان ميدهند، به دنبال بهانهاي براي جنگ ميگردند. با در نظر گرفتن وضعيت موجود در ايران و تغييرات هر روزه دولت شاه كه دستورات آنها حتي به تهران هم نميرسد و...، گرچه ما تا آخرين حد به وسيله وزارت خارجه پشتيباني ميشويم، اما ريش ما در دست خوانين و رؤساي بختياري است؛ اگر آنها قانع نشوند، كار بايد به سرعت متوقف شود. شكايت خوانين چيزي جز سياههاي از دروغ نيست... اما بايد به خاطر آورد كه وقتي قرار شد به آنها در سال دوهزار ليره پرداخت شود، ]بايد[ حداكثر تلاش انجام شود تا اجازه استفاده از اراضي و محافظين ]از آنها[ گرفته شود. در حال حاضر اينكه كار بايد به شكلي آرام و سيستماتيك در ميدان نفتون انجام گيرد، براي ما بسيار مهم است. بدون درنظر گرفتن ]نظرات[ كاپيتان لوريمر كه براي جنگ با رؤسا و خوانين تا انتها آماده بوده و هست، ما فكر ميكنيم بهتر است كه قسمت بعدي پول بدون هيچ كم و كاستي به رؤسا پرداخت شود و مسئله سرقتها را براي مذاكرات آينده واگذاريم. پانصد ليره اضافي در هر سال بايد به رؤسا پرداخت شود و آنها سرباز كافي، تحت فرماندهي يك رئيس مسئول و نه لزومآ يكي از افراد خانوادهشان فراهم كنند و سارقيني كه دستگير شدهاند...، بايد كاملا تنبيه شوند. براي كاپيتان لوريمر و آقاي رينولدز واضح است كه چقدر ضرورت دارد اين كار به آرامي ادامه پيدا كند تا نفت پيدا شود.... بنابراين ما اميدواريم كه هر كوششي براي آرام كردن رؤسا انجام شود تا حداقل در حال حاضر با روشهايي كه ما در بالا معرفي كرديم، آقاي رينولدز قادرباشد تا كارش را بدون مانع به اتمام رساند.... 
با نگاهي به مطالب فوق ميتوان فهميد كه سنديكا طرفدار مسالمت و حل مسئله با استفاده از روشهاي مسالمتآميز بود و لوريمر كه به عنوان هدايتكننده امور بختياري فعاليت ميكرد، با اين روشها سازگاري نداشت. به هر روي، ناتواني دولت مركزي و پشتيباني بيچون و چراي وزارت امور خارجه و دولت انگليس از اقدامات سنديكاي امتيازات جهت دستيابي به نفت، با مطالعه نامه فوق كاملا آشكار ميشود.
نامه خوانين و يادداشت سنديكاي امتيازات، زماني به دست لوريمر رسيد كه يكي از افراد شركت به نام هريس   مورد حمله قرار گرفت. اين واقعه باعث شد تا در 17 نوامبر 1907م/ 11 شوال 1325ق، چارلز موري مارلينگ   ــ وزير مختار انگليس در تهران ــ كه به جاي اسپرينگ رايس انتخاب شده بود، طي نامهاي به وزارت امور خارجه ايران اعتراض كند و بار ديگر نهايت علاقه و توجه و دخالت دولت انگليس را در قبال مسئله اكتشاف نفت به وسيله سنديكاي امتيازات به دولت ايران يادآوري كند. او نوشت:
هرج و مرج و اغتشاش ناحيه بختياري به ملاحظه امنيت ماليه و اجزاي كمپانيهاي انگليس در آن نواحي، يعني كمپاني حمل و نقل ايران و كمپاني نفط دارسي، نهايت مدخليت را به دولت انگليس داده است. تا به حال خوانين بختياري بعضي اقدامات را براي حفظ ماليه و اجزاي كمپانيهاي مزبور مينمودند، ولي در اين اواخر به دوستدار اشاره كردهاند كه در آينده بههيچوجه قبول مسئوليتي در اين خصوص نخواهند كرد و نيز تعهدات مختلفه را كه به هر دو كمپاني نمودهاند، از عهده بر نخواهند آمد. حتي قبل از استنكاف خوانين از ] اجراي[ مسئوليت، وضع ناحيه بختياري خيلي اسباب وحشت بود. چنانچه از سرقتهاي پي در پي كه در راه اهواز و اصفهان اتفاق افتاده و حمله] اي[ كه در بطوند به مستر هريس بردهاند...، به موجب دستورالعملي كه از وزير امور خارجه اعليحضرت پادشاه انگلستان رسيده است، حال شرف دارم خواهش كنم كه دولت علّيه ايران التزام مساعدي براي محافظت كافي جان و مال رعاياي انگليس در نواحي مزبور از خوانين بختياري انتزاع نمايند و نيز اظهار نمايم كه براي هر خسارتي كه به واسطه رفتار با غفلت خوانين معزياليهم به رعاياي مزبور وارد آيد و همچنين براي امنيت آنها، اعليحضرت پادشاه انگلستان دولت پادشاه ايران را مسئول خواهند دانست.... 
بنابراين دولت انگلستان كه در ابتدا و هنگام شروع مذاكرات براي جلوگيري از تحريك مجلس و عواطف مشروطهخواهان، از وارد كردن فشار براي به رسميت شناختن قرارداد بين دارسي و خوانين خودداري ميورزيد، اكنون دولت ايران را رسمآ مسئول مسائل مربوط به قلمرو اكتشاف نفت و حيطه قدرت خوانين بختياري ميدانست. لوريمر كه از جريانات واقعه آگاه بود و يادداشت سنديكا و نامه خوانين را نيز در اختيار داشت، درصدد برآمد تا نامهاي به وزير مختار انگليس در تهران نوشته و درخواست كند كه در صورت موافقت سفارت، نظريات او در اختيار سنديكاي امتيازات قرار گيرد. به دليل خرابي خطوط تلگراف، لوريمر در 30 دسامبر 1907 مطالب موردنظر را براي سرگرد كاكس   ــ كنسول انگليس در بوشهر ــ فرستاد تا او آن را مخابره كند.
لوريمر ضمن اشاره به اينكه رينولدز براي اتخاذ يك روش مسالمتآميز در برابر خوانين تحت فشار سنديكا قرار گرفته است، اظهار اميدواري كرد با اقداماتي كه در شرف انجام بود، وقايعي همچون واقعه بطوند متوقف شود. آنگاه در ادامه به تغيير موضع خوانين اشاره كرد:
... موقعيت كمپاني هيچگاه استوارتر از حال حاضر نبوده و... در نتيجه ارتباط مستمر در طول سال گذشته با خوانين، آنها از جرأت به تهديد، به حالت احترام توأم با نگراني تغيير موضع دادهاند. آنها همه كارتهاي خود را بازي كردهاند، اعم از بلوف زدن، باج گرفتن، تهديد كردن يا شكايت عليه من و سرانجام آخرين موضع آنها، شانه خالي كردن از مسئوليت بوده است. ]ولي در نهايت[ ديدهاند كه از ما هيچ حركتي سر نزده است و در حال حاضر براي جبران خطاهايشان در به كار بردن اسلحه، براي بازگرداندن اشيايي كه به زور در تصرف آنهاست، آمادگي دارند. چون اين حالات مناسب اهداف ماست، من به سياست عقبنشيني آنها توجه داشته و در اين راه تلاش ميكنم. 
بدينترتيب، لوريمر با پافشاري براي واداشتن خوانين به ايجاد امنيت و جلوگيري از بينظمي و تأكيد بر عدم پذيرش خواستههاي تحميلي آنها، تغيير سياست و اتخاذ روش مسالمتآميز و مذاكره را كه سنديكاي امتيازات به رينولدز به عنوان شيوه كار ارائه داده بود، رد كرد.
لوريمر همچنين، نامه خوانين را كاغذپارهاي از دروغ خواند كه البته به نظر او با وجود سوءتعبيرهاي واضحي كه داشت، متضمن موضوع مهمي نيز بود و آن تعيين شخصي بود كه در پوشش نام يك دوست ايراني پنهان ميشد... لوريمر در اين ارتباط نوشته بود:
اين شخص كسي است كه دوستي وي براي خوانين سودمند است؛ زيرا از موضوعات محرمانه سنديكا و خوانين باخبر است، با برادران لينچ و احتمالا كنسول بريتانيا در ارتباط است و در جريان مذاكرات و توافقات پريس و خوانين در شلمزار بوده است....
اين شخص فقط ميتوانست يك نفر باشد و آن امينالشريعه، منشي اول كنسولگري انگليس در اصفهان بود كه سالها در كنسولگري با مدارك محرمانه سروكار داشت و تحت حمايت ريچارد پريس ــ كنسول انگليس ــ بود. لوريمر پيشنهاد كرده بود كه كنسول انگليس در اصفهان تلاش كند تا در صورت امكان از امينالشريعه اعترافي در اين زمينه بگيرد.   بنابراين، موقعيت امينالشريعه به خطر افتاد.   و بدينترتيب از كنسولگري انگليس در اصفهان اخراج شد كه اين امر با توجه به ديدگاه و شيوه عمل لوريمر در برابر خوانين امري عادي به حساب ميآيد.
در همان ايام يعني حدود 23 دسامبر 1907/ نيمهرمضان 1325، دو تن از خوانين بختياري در نامهاي به لوريمر مواضع و ديدگاههاي خود را عنوان كردند. از فحواي نامه چنين برميآيد كه لوريمر خوانين را به كوتاهي در انجام وظيفه متهم كرده و مورد سرزنش قرار داده بوده است. محورهاي عمده مورد بحث و مورد تأكيد خوانين عبارت بود از:
الف. تلاش براي هماهنگي و اجراي خواستههاي لوريمر
ب . جلوگيري از اعتراض و شورش بختياريها عليه سنديكا
ج . كوتاهي و قصور لوريمر در پرداخت حقالحفاظه مورد توافق
د . آمادگي براي فسخ قرارداد با دارسي و سنديكاي امتيازات
همانطور كه قبلا نيز گفته شد، لوريمر پيشبيني كرده بود كه اوضاع در آينده نگرانكنندهتر خواهد شد. اين پيشبيني به وقوع پيوست و نظم و امنيت موردنظر سنديكا و مأموران سياسي انگليس در منطقه و تهران به وجود نيامد. به همين دليل، همزمان با مكاتباتي كه بين لوريمر، خوانين و سفارت آن كشور در جريان بود، دولت هند نيروي كوچكي مركب از بيست نفر را به فرماندهي آرنولد ويلسون به ايران فرستاد.
ويلسون در خاطرات خود كه با عنوان سفرنامه ويلسون منتشر شده است، در اين باره مينويسد:
در اواسط آخرين هفته نوامبر ]م1907[ به اينجانب دستور داده شد كه ]به[ فرماندهي بيست نفر از دسته هجدهم نيزهدار از طريق كراچي به محمره عزيمت نماييم و از آنجا به محلي كه بعدها يكي از مراكز مهم نفتخيز دنيا بهشمار آمد،... رهسپار شوم.... 
اعزام نيروي نظامي به ايران، همانگونه كه الول ساتن   در كتاب نفت ايران نيز متذكر شده است، نقض آشكار حاكميت دولت ايران بود.   به همين دليل ميبايست توجيهي براي اين اقدام عنوان ميشد. ويلسون در اين ارتباط مينويسد:
در آن ايام، نيروهاي محافظ كنسولهاي مقيم شمال غربي و جنوب غربي ايران از طرف حكومت هندوستان اعزام ميشدند... عدهاي تحت فرماندهي اينجانب ]كه[ ظاهرآ مأمور تقويت كادر كنسولگري اهواز، ولي عملا حمايت و صيانت جان كارشناسان حفاري چاههاي نفت را عهدهدار بودند.... 
لوريمر در اين اقدام نقش اساسي داشت و ميتوان اين اقدام را در جهت سياست فشار بر خوانين ارزيابي كرد. چنانچه ويلسون نيز مينويسد، وي چند روز پس از ورود به محمره به اهواز رفته، زيردست سرگرد لوريمر مشغول كار شده بود.  
علاوه بر اختلاف موجود بر سر تفسير مواد قرارداد و ميزان هزينه و نحوه پرداخت مبالغ مورد توافق در قرارداد، عقد قرارداد 1907 از جمله دلايل عدم همكاري خوانين بختياري با طرف انگليسي ارزيابي شده است.   برخي نيز اختلاف بين بختياريها و
مشكلات ناشي از عقد قرارداد 1907 را در 31 آگوست آن سال، احتمالا ناشي از اصطكاك نفوذ سياسي دو قدرت روس و انگليس در ايران ميداند.  
ويلسون و نيروهاي همراه او در ابتداي سال 1908م وارد منطقه شدند. در آن هنگام آلات و ادوات موردنياز شركت از كشورهاي مختلفي همچون انگليس، امريكا، هند و ساير كشورها تأمين، و از آنجا به مسجدسليمان فرستاده ميشد. براي حمل اين ملزومات، شركت برادران لينچ متجاوز از نهصد رأس قاطر براي حمل و نقل اثاثيه در اختيار آنها گذاشته بود. مدتي بعد رينولدز اطلاع يافت كه رؤساي مربوطه حاضر به ادامه كار و يا سرمايهگذاري بيشتر نيستند؛ زيرا در ازاي افزون بر 000,250 ليره خرج شده، نتيجهاي عايد آنها نشده بود. بنابراين دستور تعطيلي كار و مرخص كردن اعضا داده شد.
ويلسون مدعي است كه با مكاتبه با سر پرسي كاكس و مشاوره با رينولدز، از تعطيلي كار جلوگيري كرده و به بهانه اينكه چند كلمه از تلگراف بهطور صحيح كشف نشده است، تا رسيدن دستور قطعي و صحيح، ادامه عمليات را توصيه كرده است.
بدينترتيب كار ادامه يافت و در روز 26 آوريل 1908/ 5 خرداد 1287ش چاه شماره «ب» در عمق 1200 پايي به نفت رسيد و با صداي فراوان فوران كرد. 
و اين اتفاق آغاز دوراني نو و بسيار پرفراز و نشيب، به ويژه ايرانيان بود.