ابوالقاسم آزاد مراغهاى
ابوالقاسم آزادمراغهاى فرزند ميرزا عبدالمحمد ثقهًْالاسلام در دى ماه 1261ش در مراغه متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدائى و متوسطه در مراغه در سن هفده سالگى از سوى پدر راهى نجف شد تا به كسوت روحانيت درآيد. در نجف نزد آيتالله ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ حسن ممقانى و فاضل شربيانى به مدت پنج سال و نيم به تحصيل پرداخت و با كسوت روحانيت به ايران بازگشت. اما بهرغم ميل پدر از روحانيت كناره گرفت، به تهران رفت و به آموزگارى و فراگيرى زبان فرانسه مشغول شد. آزادمراغهاى دوسال در تهران بود و سپس براى فراگرفتن علوم جديد راهى اروپا شد. در باكو همراه با چند تن ديگر از ايرانيان مدرسهاى تأسيس كرد و مدت يازده سال به سياحت و اقامت در كشورهاى تركيه، يونان، مصر، فرانسه، انگلستان، هندوستان و...پرداخت. در ايام اقامت در انگلستان به فكر تغيير خط فارسى افتاد؛ اين در زمانى بود كه انديشه تغيير خط و زبان فارسى از مدتى پيش در بين برخى از تجددگرايان ايرانى باب شده و مورد بحث بود. او با همين تفكر به ساختن لغات فارسى پرداخت. از انگلستان راهى هندوستان شد و در كالج عليگر به آموزش زبان انگليسى پرداخت و به همكارى با روزنامة حبلالمتين نيز مشغول شد. در پنج سالى كه در هند اقامت داشت، با توجه به زمينه مساعد موضوع واژهسازى در هند و دسترسى آسان به فرهنگهايى چون دساتير و برهان قاطع، مجموعهاى از هشت هزار لغت فارسى به همراه با معادل انگليسى آنها تحتعنوان فرهنگ نوبهار ايران فراهم كرد. آزاد مراغهاى خود مدعى است كه از سوى كمپانيهاى انگليسى به وى پيشنهاد انتشار اين فرهنگ داده شد ولى او قصد داشت «آن را براى برادران ايرانى به ايران ارمغان» ببرد. در هند روابط نزديكى با فرمانفرماى هند لرد هاردينگ برقرار كرد و مورد اعتماد وى قرار گرفت. در آغاز جنگ جهانى اول در حالى كه به هشت زبان و با خطوط باستانى ايران مسلط بود به ايران بازگشت. در ايران به استخدام وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه درآمد و مدتى نيز در روزنامه ارشاد به نگارش سلسله مقالاتى تحت عنوان «گفتار پارسى» به مسائل مختلفى چون ماليات، روزنامه خوانى و زبان پرداخت و در اين مقالات از كلمات فرهنگ خود استفاده مىكرد تا «گوش مردم را به اين كار آشنا» كند. در اين اوقات بود كه بنا به تشويق ديگر مروجان انديشه تغيير خط و باستانگرايى در سال 1294ش نامه پارسى را منتشر كرد. اولين شماره آن در يكم خرداد 5135/ 17 ماه هشتم تازى 1334 / 29 خرداد 1295 در تهران منتشر شد و آزاد در مقدمهاى خطاب به مادر ميهن از اينكه زبان شيوا و شيرين فارسى به زبان تلخ بيگانگان در آميخته شكوه كرد. سپس به انگيزه نگارش اين نشريه پرداخت و از حمايت «ايرانيان پاكنژاد و پارسىخواه» ياد كرد. اين نشريه اولين نشريهاى بود كه در آن يكسره از واژگان فارسى مهجور استفاده مىشد. قصد آزاد اين بود كه در هر شماره مجله صفحهاى را به واژگان فرهنگ خود اختصاص دهد و از اولين شماره در مقابل واژگان جديد معنى آن را آورد و ابوالحسن ميرزا شيخالرئيس قاجار نيز قطعهاى در وصف آزاد و تحسين اقدامش سرود. افراط وى در باستانگرايى به حدى بود كه كه از تاريخ باستانى كه مبدأ آن تاجگذارى كيومرث بود استفاده مىكرد اما در چند شماره نخست نام ماههاى عربى را به كار نمىبرد. اين نشريه دو سال انتشار يافت و در آن از افرادى چون شيخالرئيس، مجدالاسلام كرمانى و اعتصامالدوله مطلب منتشر مىشد؛ و كسانى چون مستوفىالممالك و محمدولىخان سپهسالار اعظم و سردار مؤيد نيز به آن كمك مالى مىكردند. آزادمراغهاى به پاس انتشار اين نشريه موفق به دريافت نشان علمى دانش از سوى وزارت معارف شد.
ابوالقاسمخان آزادمراغهاى در حين انتشار روزنامه به دموكراتها پيوست و در محافل مختلف به نطق در مخالفت با دولت وثوقالدوله مىپرداخت. او پس از نامه پارسى مدت كوتاهى به انتشار روزنامهاى به نام آسايش اقدام كرد. اولين شماره اين روزنامه در ربيعالاول 1338ق/ حمل 1299 منتشر شد؛ اما هيجده شماره بيشتر از آن انتشار نيافت. علت توقيف نشريه فعاليتهاى سياسى آزادمراغهاى در حزب دموكرات در مخالفت با دولت وثوقالدوله بود كه منجر به دستگيرى وى شد. آزاد مدتى در حبس بود و پس از آزادى امتياز اين روزنامه رابه ميرزا ابوطالب شيروانى بنانالسلطنه واگذار كرد، خود با هميارى همسرش شهناز رشديه دختر ميرزا حسن رشديه در اسد 1299ش نشريهاى به نام نامه بانوان منتشر كرد. اين نشريه در زمانى منتشر شد كه آزادمراغهاى از مدتى قبل انجمنى مخفى تحت عنوان مجمع كشف حجاب تأسيس كرده بود و جلسات اين انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وى و ديگر اعضاء انجمن تشكيل مىشد. در اين جلسات افرادى چون يحيى دولتآبادى شركت مىكردند و به بحث و گفتوگو در خصوص «معايب حجاب» مىپرداختند. اين مجمع پس از مدتى فعاليت از سوى شهربانى منحل و آزاد نيز دستگير و مدتى محبوس شد؛ فعاليتهاى او براى كشف حجاب چهار بار او را راهى زندان و تبعيد كرد.
آزاد در نشرية نامه بانوان بار ديگر صفحهاى رابه فرهنگ لغات خود كه آن را فرهنگ آزاد نام داده بود اختصاص داد. اين نشريه نزديك به يك سال منتشر شد و پس از توقف انتشار آن، ابوالقاسمخان از تهران تبعيد شد و به تبريز رفت. در 22 عقرب 1300 تقاضاى انتشار نشريهاى هفتگى كرد كه نام آن آزاد و مرام آن سياسى و ادبى و اجتماعى بود و امتياز اين نشريه را به شرط آنكه «خلاف مصلحت وقت چيزى ننويسند» گرفت؛ اما پس از انتشار شش شماره دستور توقيف آن صادر شد. علت توقيف اين بود كه بنا به دستور «رياست وزراء عظام مقرر گرديده كه تا موقع تكميل قانون مطبوعات وزارت معارف از صدور امتياز به جرايد خوددارى كند». اجازه انتشار مجدد اين روزنامه در بهمن 1300 صادر شد. روزنامه آزاد آخرين تلاش مطبوعاتى ابوالقاسم آزادمراغهاى بود؛ ولى فعاليت وى در خصوص رفع حجاب همچنان ادامه داشت و او همراه با همسرش در محافل ضد حجاب شركت مىجستند.
اما در خصوص فرهنگ زبان خود همچنان پيگير بود و در 1303ش مكتوبى به مجلس و هئيت دولت نوشت و در آن تقاضا كرد دولت او را براى فراگرفتن بيشتر زبانهاى باستانى همراه با چهار فرزند خود به اروپا اعزام كند و هزينه براى وى در نظر گيرد. همچنين مبلغى از سوى وزارت معارف براى تحرير و تدوين فرهنگ وى كه حال ديگر آن را آزاد نام نهاده بود در نظر گرفته شد. آزاد كه متوجه گرايشهاى باستانگرايانة سردار سپه نخست وزير وقت بود در نامهاى از وى خواست تا با تأمين بودجه براى اعزام وى به هندوستان جهت فراگرفتن بيشتر زبان باستانى موافقت خود را اعلام كند تا «دولت محبوب سردار سپه ثانى اردشير بابكان» شود. اين تقاضاهاى وى راه به جايى نبرد و او، با آنكه از اولين كسانى بود كه موضوع تأسيس «انجمن واژهسازى» را مطرح كرد اما در فرهنگستان زبان فارسى جايى نداشت. گرچه از فعاليت مطبوعاتى دست برداشته بود ولى در سال 1320 تا 1321 گاهى با روزنامه مردم ارگان حزب توده همكارى مىكرد. او از سال 1323 ديگر به فكر پيرايش زبان نبود و به دنبال تغيير خط فارسى به خط لاتين بود:
... در اواسط اسفند 1323 شبى فكر مىكردم كه اين مفاسد اخلاقى و اقتصادى و سياسى در ايران بدون شك از بىعلمى و نادانى ايرانيان سرچشمه مىگيرد ونادانى از بىسوادى و بى سوادى از بسيار معيوب و دشوار بودن اين الفباء مىباشد...مصمم شدم بر اينكه با تمام قوا بكوشم بلكه بتوانم وسائل پيشرفت اين كار را مانند مجاهدهام در تدوين فرهنگ آزاد از عربى به پارسى سره و انگليسى و رفع حجاب از روى زنان ايران، فراهم سازم فرداى همان شب در شش تا از روزنامهها تحت عنوان يك دعوت مهم اعلان كردم كه هركس با تغيير اين الفبا موافق است موافقت نامه خودش را با نام و نشان صريح به من بفرستد... در اندك مدت موافقتنامههاى فراوان از تهران و ساير شهرستانها رسيد. لذا جمعى از محترمين را كه صلاحيت رسيدگى و برگزيدن يكى از الفباءهاى پيشنهاد شده را دارند دعوت كردم...پس از چهار روز مذاكرات مفصل الفباى لاتينى پيشنهاد شده جمعيت ايران جوان تصويب شد.
الفباى پيشنهادى آزادمراغهاى
آزادمراغهاى در پى اين تصميم خود جمعيتى به نام گروه طرفداران الفباى آسان را در تهران و شهرستانها تشكيل داد و خود نيز دبير اين گروه شد. او براى جلب نظر نمايندگان مجلس دوره چهاردهم كتابى تحت عنوان الفباى آسان تأليف كرد تا شايد خط پيشنهادى وى مورد بررسى قرار گيرد و در مجلس پانزدهم به عنوان يك طرح قانونى مطرح و تصويب شود. در اين كتاب به ذكر معايب خط فارسى پرداخت و خط پيشنهادى را يكى از عوامل پيشرفت معرفى كرد. ابوالقاسم آزادمراغهاى در پنجم خرداد 1325 در حالى كه نه فرهنگش به چاپ رسيده و نه نسخه پيشنهادى وى در خصوص تغيير خط راه به جايى برده بود در تهران درگذشت. از او دو اثر چاپ شده به جا مانده است: الفباى آسان و رهنماى نوعروسان.