نگاهی به اسناد سری انگلیس در مورد آیت الله کاشانی

در آغاز هر سال میلادی ، وزارت امور خارجه انگلیس اسناد سری و خیلی محرمانه خود را، که سی سال از تاریخ آنها می گذرد، در اختیار عموم قرار می دهد تا همگان از حوادث پشت پرده سیاست بریتانیا آگاه شوند و طبعاً علاوه بر مردم انگلیس ، دیگران هم می توانند از این اسناد استفاده کنند .
 

●مقدمه و یک پیشنهاد
در آغاز هر سال میلادی ، وزارت امور خارجه انگلیس اسناد سری و خیلی محرمانه خود را، که سی سال از تاریخ آنها می گذرد، در اختیار عموم قرار می دهد تا همگان از حوادث پشت پرده سیاست بریتانیا آگاه شوند و طبعاً علاوه بر مردم انگلیس ، دیگران هم می توانند از این اسناد استفاده کنند .
اوائل دو سال میلادی گذشته ( ۸۳ و ۸۴) که اینجانب در « لندن » بودم ، مصادف با باز شدن پرونده های سری سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ میلادی بود. این اسناد بدون استثناء در اختیار همه علاقمندان به مسائل سیاسی ، تاریخی قرار گرفت که تهیه فتوکپی از آنها نیز کاملا آزاد است .
بطور طبیعی برای من مسلمان شرقی ، آشنایی با اسناد مربوط به کشورهای اسلامی ، بویژه ایران ، در درجه اول اهمیت قرار داشت ، و روی همین اصل نگاهی گذرا » داشتم به اسناد مربوط به ایران در بحران ملی شدن صنعت نفت ، به رهبری آیت الله کاشانی و اسناد خاورمیانه در رابطه با تحکیم قدرت صهیونیسم در منطقه و چگونگی برخورد استعمار با حرکتهای اسلامی و عناصر مسلمان ، بویژه در سوریه ، لبنان ، مصر و اردن ...
آنچه که در این مقال می خوانید نه تحقیق تاریخی نام دارد و نه تجزیه و تحلیل اسناد سری و نه گزارش سیاسی ، بل محصول «نگاهی گذرا» است و اشارتی است فهرست گونه ، به گوشه ای از چند موضوع مهم و حیاتی که آشنایی با چگونگی آنها، می تواند نه تنها پاره ای از ابهامات تاریخی عصر ما را برطرف سازد، بلکه می تواند « راه گشای » کشف اسرار ماهیت سیاست های استعماری در بلاد اسلامی باشد .
متأسفانه من به علت گرفتاری های شغلی و با توجه به اینکه تمام وقتم در اختیارخودم نیست ، نمی توانم آسوده خاطر به « مکتب نشینم » و تحقیق و بررسی در این زمینه را آغاز کنم ، ولی نشر محصول « نگاهی گذرا» در واقع می تواند اتمام حجت برای کسانی باشد که هم وقت دارند و هم امکانات ... و هم باور دارند که تحلیل این اسناد می تواند بسیاری از حقایق تاریخ را روشن سازد و مدعیان دروغین ملی گرایی و وطنخواهی را که متأسفانه در عمل ، عامل رسمی استعمار کهنه کار در حوادث منطقه بوده اند، افشا کند و چهره واقعی ، ولی کریه و زشت آنان را، آنطور که بوده ، نه آنطورکه خود خواسته اند جلوه دهند، به عموم نشان دهد...
... اگرشما بدانید که سفیر انگلیس در تهران ، در مورد آیت الله کاشانی تنها امیدی که دارد این است که « بتواند آبروی او را ببرد تا از نفوذش کاسته شود» و سپس اگرروزنامه های سی سال قبل را ورق بزنید و ببنید که چه کسانی تحت نام « جبهه ملی » یا « حزب توده » باصطلاح حزب طبقه کارگر! متولی و تعزیه گردان این صحنه شدند، به خوبی می توانید نتیجه بگیرید که در این نبرد، حق با چه کسی بود و چرا آبروی کاشانی به ظاهر رفت و دیگران « ملی »! و « وجیه المله » باقی ماندند و برای روز مبادا « ذخیره » شدند تا به موقع « مرغ طوفان »! شوند و « دولت خدمتگزار» را تشکیل دهند و بخواهند که انقلاب اسلامی را از مسیر خود دورسازند؟
روشن تر بگویم : همانهایی که آیت الله کاشانی را در روزنامه های : « جبهه ملی » و« شورش » و « بسوی آینده » و « نیروی سوم » و غیره « انگلیسی » نامیدند، همانها، پس از کودتای ۲۸ مرداد، وجیه المله و الدولة ! شدند و نه تنها از هر گونه چشم زخمی در امان ماندند، بلکه شغل خود را هم از دست ندادند. و این آیت الله کاشانی بود که به علت مخالفت با کنسرسیوم و قرار داد « امینی پیچ » توسط تیمسار! « فرزانگان » وزیر کشور رژیم کودتا « سید کاشی » نام گرفت و از صحنه خارج شد!
و می دانیم که حضرات « جبهه ملی » پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم هر کدام برای شرفیابی شبانه یا نیمه شبانه به محضر شاه ! به نوبت ایستاده بودند، وحداکثر، خواستار « سلطنت » اعلیحضرت ! بودند، ولی پس از انقلاب به عنوان متولیان انقلاب ، با اتکاء به استخوانهای دکتر مصدق راهی میدان شدند تا درحقیقت « میراث خوار انقلاب » شوند، ولی این بار دیگر حنایشان رنگی نداشت ...و چه زود خود را به دست خود افشاکردند و راهی دیار غرب شدند تا« مبارزه » راادامه دهند!... آری کسانی که در دوره شاه « مبارزه » برای آنها مفهومی نداشت ، امروز « مبارز» شده اند و هزینه زندگی و روزنامه آنها در خارج را هم « ملیون »! تامین می کنند؟! آیا شما باور می کنید؟ که بگذرم ...
یکبار دیگر یادآور می شوم که استفاده از اسناد سری وزارت امور خارجه انگلیس برای همگان آزاد است و تکرار می کنم که روشن ساختن حقایق تاریخی ایران وجهان اسلام و نقش مزدوران استعمار، بویژه ارتجاع عرب در « فروخته شدن فلسطین » با استفاده از این اسناد، وظیفه کسانی است که امکان و فرصت کافی برای انجام این « تکلیف » دارند .
و بی تردید اگر مسئولین « مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران » یا « مرکز اسناد وزارت ارشاد اسلامی » در این زمینه پیشگام شوند، باقیات الصالحاتی از خود به یادگار خواهند گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد و خداوند هم پاداش نیک آنان را خواهد داد .
« والباقیات الصالحات خیرعند ربک وابقی » و « ان الله لا یضیع اجر المحسنین ».
ایتالیا رم : مرداد ۱۳۶۳ سید هادی خسروشاهی
● آیت الله کاشانی از دید سفیر انگلیس
آیت الله کاشانی و اخوان المسلمین از دیدگاه سفرای انگلیس :
اسناد سری وزارت خارجه انگلیس نشان می دهد که سفیر انگلستان در لبنان ،برای کمک به پیشرفت اهداف « بریتانیای کبیر»! به فکر استفاده از عناصر حرکت اسلامی در سوریه و لبنان است و برای همین منظور، سفیر در گزارش خود به « الی اربوکر» رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس ، گزارش می دهد که « مارون عرب » دبیر امور شرقی سفارت ، با شخصی به نام «ابوالخود» تماس برقرار کرده که او با شخصیت های مهم اسلامی و عرب ، در ارتباط است .
در میان این شخصیت ها، نام « الفضل الورطلانی » شخصیت اسلامی « آفریقای شمالی » تبعید شده به وسیله فرانسویها، به چشم می خورد. « ابو الخود» همچنین مدعی است که « با آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی رهبر دینی ایران هم روابط دوستانه دارد که به علت قیام علیه نفوذ و سلطه بریتانیا، از ایران تبعید شده است » و سومین شخصیت معروف ،« شیخ مصطفی السباعی » رهبر اخوان المسلمین سوریه است که « ابوالخود» مدعی است «می تواند همکاری این سه شخصیت را جلب کند»؟...
... به محض وصول گزارش سفیر به لندن ، رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس ، پاسخی به او می فرستد که خلاصه آن چنین است :
«... ورطلانی باید همچنان تحت نظر قرار بگیرد، اگر او به عدن یا جای دیگر برود، موجب ناراحتی و گرفتاری شدید ما خواهد بود و من شک دارم که او حاضر بشود به نفع ما کاری انجام دهد .
در مورد کاشانی من اطلاعات زیادی ندارم ، ولی همین اندازه می دانم که او نقش عمده ای در مبارزه بر ضد انگلیس در منطقه خلیج فارس را به عهده داشته است .اما مصطفی سباعی هم به عنوان رهبر اخوان المسلمین سوریه ، به نظر نمی آید معقول نیست که تغییر سیاسی بدهد و همکاری او جلب شود، البته در صورت امکان ارتباط برقرار شود»!
ولی « اربوکر» بهمین پاسخ اکتفا نمی کند، بلکه بلافاصله از سفیران انگلیس در« تهران » و « دمشق » در این مورد نظریه می خواهد ... و نخستین پاسخ از « سرفرانس شپرد» سفیر وقت انگلیس در تهران به لندن می رسد. او خیلی صریح می نویسد: «عقلائی و منطقی بنظر نمی رسد که برای برقراری روابط با این شخصیتهای مذهبی ، وقتی صرف شود... البته اگر کوچکترین احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نباید آنرا از دست داد، ولی من تنها امیدی که در مورد کاشانی دارم آنست که بتوانیم او را در افکار عمومی بی آبرو و متهم سازیم ، تا نفوذ خود رااز دست بدهد»!
و بدین ترتیب ، توطئه طرح آغاز می شود... و بعدها، به تدریج آیت الله کاشانی ،رهبر ملی شدن صنعت نفت و دشمن دیرین و سرسخت و آشتی ناپذیر انگلیس ،بوسیله « ملی گراها»! و « حزب توده »! متهم به همکاری با « انگلیس » می گردد. وبدین سان تنها آرزوی جناب سفیر و مقام امریکایی تحقق می پذیرد!
...دومین پاسخ از « بیل بلوک » سفیر انگلیس در « دمشق » است که به اطلاع رییس بخش شرقی وزارت خارجه می رساند:
« سباعی رهبر اخوان المسلمین سوریه است و من تصور نمی کنم که آنها بعنوان یک سازمان اسلامی ، از نفوذ خود، آنهم بنفع کفار و بر ضد یک مؤمن حقیقی مانند کاشانی ، استفاده کنند. همین نکته تقریباً غیر ممکن می سازد که سباعی کمکی به ما بنماید. موقعیت و موضع گیری او، ایجاب نمی کند که ما به او امیدی داشته باشیم . او یک شخصیت معروفی است که وقتی سخنرانی می کند، همه مردم را تحریک می نماید. من فکر نمی کنم که استفاده از نفوذ او بنفع بریتانیا، عملی یا آسان باشد. البته ما با او بعنوان یک شخصیت معروف سوریه تماس علنی گرفته ایم . ولی او صریحاً نظر خود را نسبت به بریتانیا، چنین بیان نمود:
به نظر ما انگلستان در مقایسه با دیگر کشورهای غربی ، « بهترین در میان یک مجموعه بدترین ها است ...!»
بدین ترتیب یک مسلمان سوریه ای ، بخاطر ایمان و اعتقاد، نمی تواند حاضر شودکه « بنفع کفار» بر ضد یک مؤمن حقیقی مانند آیت الله کاشانی وارد میدان شود...اما روشنفکر جماعت اخته غرب زده در میهن او، برای توجیه شکست سیاسی خود و یا برای اجرای اوامر اربابان خارجی و یا برای خالی نمودن عقده های روانی ، بالاخره بر ضد او قیام کردند و آنچه که می توانستند، رذیلانه وناجوانمردانه بر ضد او انجام دادند و اتهاماتی را که امروز اسناد بدست آمده نشان می دهد که خود آنها سزا وارترین افراد بر آن نوع امور بودند، به آیت الله کاشانی نسبت دادند، ولی همانطور که امام یکبار فرمود، « خود زودتر سیلی آنرا خوردند!... »