تاریخ قرارداد 1919 ایران و انگلیس،زوال استقلال مالی و نظامی ما بود
حق این بود که در این شماره به مناسبت تقارن 29 اسفند با سالروز ملی شدن صنعت نفت به اهمیت این روز تاریخی میپرداختیم و مقاله جداگانهای مینوشتیم،هرچند پیش از سلسله مقالات فعلی،ما طی پنج شماره با عنوان(قراردادهای استعماری و ملی شدن صنعت نفت)به پیشواز این روز تاریخی رفتیم و بعد از سلسله مقالات فعلی باز هم به آن خواهیم پرداخت،زیرا ملی شدن صنعت نفت چیزی نیست که فراموش شود.انصاف باید داد که ما آنچه امروز داریم از برکت ملی شدن صنعت نفت است.این ناسپاسی است که فداکاریها و از جانگذشتگیهای زنان و مردانی که جان عزیز خود را از دست دادند تا یک حکومت ملی بر سر کار آورند که هم به استیفای حقوق قانونی آنها بپردازد و هم به حضور عمال استثمارگر بیگانه که در کلیه شئون کشور ما دخالت میکرد و ما نمونههای آن را در همین سلسله مقالات آوردهایم،خاتمه دهد،به دست فراموشی بسپاریم.
مرا از دو کس هست در دل سپاس یکی حدشناس و یکی حقشناس*
هرچه زمان میگذرد اهمیت اقدام شادروان دکتر مصدق و دولت او در ملی کردن صنعت نفت بیشتر جلوه میکند.در این ماه، روز تاریخی دیگری هم وجود دارد و آن چهاردهم اسفند 1345 است که دکتر مصدق بعد از تحمل سه سال زندان مجرد،تا پایان عمر 85 ساله خود به دستور شخص محمد رضا شاه در قریه احمد آباد به حالت تبعید به سر میبرد،درگذشت و حتی به خانواده او اجازه نداد مجلس ترحیمی برگزار کنند.میگویند اینها را فراموش کنیم.به فرض محال که ما آنها را فراموش کردیم ولی با تاریخ که همواره به یاد ما و نسلهای آینده میآورد چه کنیم؟!
چرا از مکی دفاع کردیم؟
همینش بس از کردگار مجید
که توفیق خیرش بشد بر مزید
خدایا بر آن تربت نامدار
به فضلت که باران رحمت ببار
در شماره گذشته بنا به وعدهای که پیش از آن داده بودیم در موردی که نسبت به مرحوم حسین مکی مطالب خلاف واقعی توسط روزنامههای(زلزله)و(آرام)نوشته شده بود و دکتر شمس الدین امیر علایی هم با وجود همهی صفات پسندیدهای که دکتر عاقلی در جلد اول کتاب:(شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران)صفحات 205 و 206 در معرفی وی آورده بود(انتقامجو)بودن وی را هم ذکر کرده بود که ما هم در شماره 204 در انتهای پانویس ردیف(7) عینا به این شرح نقل کردیم:«مردی جدی،صریح الهجه، دقیق،منظم و بیاندازه عصبانی،زودرنج و انتقامجو»دکتر عاقلی افزوده بود که:«از مال دنیا هیچ طرفی نبسته است» که آن هم نقل شده بود.بنابراین معلوم میشود که استفاده امیر علایی از نوشتههای خلاف واقع دو روزنامه مذکور علیه مکی به سبب(انتقامجویی)و اختلافاتی بوده که با یکدیگر داشتهاند.در هر حال ما باید وقتی کردار و گفتار کسی را مورد نقد قرار میدهیم هرگاه متوجه شدیم در جایی این اقدام از روی غرضورزی وی ا همان(انتقامجویی صورت گرفته و نسبت به او مطالب خلاف واقعی نوشته شده وظیفه خود میدانیم که این موضوع را روشن کنیم و در(این مورد)از او دفاع کنیم،که کردیم.
ماده 1 و 2 قرارداد چه بود؟
همچنین در یکی از شمارهها وعده دادیم که ماده اول و دوم قرارداد 1919 را نقل کنیم زیرا این دو ماده به تعبیر مرحوم مدرس که بعدا اعتراض وی را به آن میآوریم همه چیز را روشن میکند:
ماده 1-حکومت بریتانیای کبیر به صریحترین و موکدترین بیانی که ممکن است قولها و وعدههایی را که در گذشته بارها داده است دایر بر اینکه استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارد،همه آن قولها و تعهدات را یک بار دیگر،ضمن قرارداد کنونی،تاکید و ابرام میکند دولت انگلستان با قاطعیت هرچه تمامتر تعهداتی را که مکرر در سابق برای احترام به استقلال مطلق و تمامیت ایران نموده تکرار مینماید.
ماده 2-حکومت بریتانیای کبیر برعهده میگیرد که به خرج دولت ایران بر عده مستشار و کارشناس که حضورشان در ایران،پس از شور و مذاکرات لازم میان طرفین،ضرور تشخیص داده شود،در اختیار حکومت ایران بگذارد تا اصلاحات لازم را در وزارتخانهها و دوایر دولتی آغاز کنند.استخدام این مستشاران طبق کنتراتهای دوجانبی که یک طرف آن حکومت ایران و طرف دیگرش مستشاران موردنظر هستند صورت خواهد گرفت و در انجام وظایفی که عهدهدار میشوند اختیارات لازم و مکفی به آنها داده خواهد شد.
نحوه این اختیارات در همان پیماننامههایی که قرار است میان حکومت ایران و خود مستشاران منعقد گردد، تعیین و تصریح خواهد شد.
حال ببینید مرحوم مدرس در جلسه دهم آبان 1303 مجلس شورای ملی با چه بیان ساده و در عین حال روشنی علل مخالفت خود را با قرارداد اعلام میکند:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) مرحوم آیت اللّه مدرس:
«...چون اهل سیاست نیستم.من یک نفر آخوندم. اما همینقدر تشخیص میدهم که ماده اول این قرارداد که استقلالا ما را تضمین میکند بینهایت خطرناک است...» «... بنده خیال میکنم هرکس متن قرارداد را خوانده باشد از ابهام و اختصار آن ظنین میشود.خودم چون اهل سیاست نبودم(اگرچه از مخالفان جدی قرارداد بودم)متن آن را در اوایل کار مرور نکرده بودم.هرقدر پیش من میآمدند و به اصرار میپرسیدند:کجای این قرارداد بد است؟میگفتم من سر از این حرفها و نوشتههای شما درنمیآورم چون اهل سیاست نیستم.من یک نفر آخوندم. اما همینقدر تشخیص میدهم که ماده اول این قرارداد که استقلال ما را تضمین میکند بینهایت خطرناک است (خنده نمایندگان)چون نشان میدهد که توطئهای علیه آن استقلال در شرف انجام است.تاکید روی استقلال یک دولت مستقل،مثل این است که کسی بیاید پیش من و بگوید:"سید من حاضرم سیادت ترابه رسمیت بشناسم!" .هی میآمدند پیش من و میگفتند علت مخالفتتان با قرارداد چیست؟کدامیک از مواد قرارداد بد است بگویید تا فورا اصلاح کنیم.جواب میدادم:"آقایان،من یک نفر آخوندم.سیاست بلد نیستم و در کشور ما رجال سیاسی فراوانند.به آنها رجوع کنید تا جوابتان را بدهند.ولی با وصف اینکه اهل سیاست نیستم این اندازه میفهمم که این قراردادی که بستهاید به نفع ایران نیست این جوابی بود که به آنها میدادم."
اما اگر کسی در کنه و روح این قرارداد دقت میکرد دو چیز آن را میفهمید که این قرارداد میخواهد اختیار پول و قشون ما را از دستمان بگیرد و به دست بیگانه بسپارد.چون اگر بنا باشد که ایران مستقل بماند در آن صورت مالش،حالش،حیثیتش،چهاش، چهاش،همهچیزش باید متعلق به ایران و در دست ایرانی باشد.اما این قرارداد بیگانه را در دو چیز ما شرکت میداد: یکی در پولمان و دیگری در قوه نظامیمان.1
این روح قرارداد بود.اما همانطور که عرض کردم ملت ایران با اینکه سالها خارج از گود سیاست بود،با اینکه به رموز و شیوههای سیاست آشنا نبود،مخالفت خود را الحق و الانصاف به بهترین وجهی که ممکن بود نشان داد.نه اینکه فرضا زیدی بگوید من مخالف بودم، یا حسن مخالفت کرد،یا حسین نخواست.نه،هیچکدام از اینها نبود.آنچیزی که قرارداد را شکست داد،طبیعت و خصیصه ذاتی ملت بود که در مقابل توطئه بیگانگان ایستادگی کرد و این اراده لایزال ملت بود که قرارداد را به هم زد و همین اراده است که همیشه میتواند در مقابل هر دسیسهای بایستد و با هر تهاجمی مقابله کند.( نمایندگان-صحیح است-احسنت)»2
حالا به جلسه 29 شهریور 1305 به هنگام اخذ رای به کابینه مرحوم مستوفی الممالک که تقریبا ده ماه از تاجگذاری رضا شاه گذشته،میرویم ببینیم شادروان دکتر مصدق که در آن هنگام نماینده مجلس بوده،در پاسخ مستوفی که عموزاده یکدیگرند هم بودهاند چه گفته و در مورد قرارداد چه اظهارنظری کرده است.
مستوفی که مطلع شده بود،دکتر مصدق میخواهد در برنامه دولت نطقی ایراد کند و به صلاحیت دو تن از اعضای کابینه(وثوق الدوله و ذکاء الملک)اعتراض نماید بلافاصله پشت تریبون میرود و طی نطق کوتاهی میگوید:«بنده شنیدم که بعضی از آقایان محترم،مخصوصا عموزاده ارجمند آقای دکتر مصدق السلطنه،تصمیم دارند درباره بعضی از همکاران بنده اظهاراتی بفرمایند که به نظرم هیچ صلاح نیست و از این جهت به نام مصالح عالی مملکت از آقایان محترم استدعا دارم این قبیل گفتوگوها را کنار بگذارند و اجازه بدهند که بحث در برنامه دولت آغاز گردد».
چرا مدرس در مجلس وقت خود را به دکتر مصدق داد؟
دکتر مصدق با وجود غرابتی که با مستوفی داشته مصالح مملکت را مقدم بر خویشاوندی میداند و تحتتاثیر خواسته وی قرار نمیگیرد و ضمن مخالفت با برنامه دولت مستوفی و حضور دو تن از وزرای پیشنهادی(وثوق الدوله و ذکاء الملک فروغی)طی نطق مفصلی علیه قرارداد و عاقدان آن سخنانی ایراد میکند.اما پیش از اینکه به نقل این سخنرانی بپردازیم به یک موضوعی باید اشاره کنیم و آن اینکه در صفحه 305 جلد اول کتاب:(اسناد محرمانه خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919)این متن مشاهده میشود:
«آقای مدرس که در این لحظه پشت تریبون بودند خطاب به آقای دکتر مصدق اظهار داشتند:اگر جنابعالی فرمایشی دارید بنده وقت خود را به شما واگذار میکنم. دکتر مصدق از آقای مدرس تشکر کرد و پشت تریبون مجلس قرار گرفت».
این اقدام چنین مینماید که مرحوم مدرس چون میدانسته،دکتر مصدق حقوقدان برجستهای است و با تسلطی که به مسایل حقوقی دارد به خوبی میتواند سخنان او را تکمیل کند لذا گویا با توافق قبلی وقت خود را به وی واگذار میکند و او هم بهطور مشروح و مستدل تصویب قرارداد مذکور را مخالف قانون اساسی و زیانآور معرفی میکند که خلاصه آن را در اینجا میآوریم.از آن جا که دکتر مصدق اقدام وثوق الدوله را در عقد قرارداد به استناد مواد قانونی قابل مجازات میداند و مدرس به سبب روحیه تعاملی که داشته،تمایلی به شدت عمل نداشته و معتقد بوده که از همین اشخاص باید استفاده شود لذا بعد از سخنان دکتر مصدق ضمن بیان مطالبی سعی میکند چنین وانمود کند که عمل وثوق الدوله:«یک عقد فضولی است و پشیزی ارزش ندارد»او میگوید:
«ما در آینده میخواهیم به وسیله همین اشخاص خدمتهای بزرگ برای کشورمان انجام دهیم.بعد از این انقلاب و حوادث گوناگون که بر سر این مملکت آمده، میخواهیم کارهای مهم صورت دهیم.اما اگر اسامی تمام رجال کشور را که در گذشته کارهایی برخلاف میل ما انجام دادهاند خط بزنیم.بگوییم وثوق الدوله به درد نم خورد، اخویاش(قوام السلطنه)به درد نمیخورد،مدرس به درد نمیخورد،برادر مدرس به درد نمیخورد،پس چهکسی باقی میماند که مملکت از وجودش استفاده کند؟»3
بازگردیم به سخنان دکتر مصدق:
«...معنی قراردادی که ایشان(وثوق الدوله)بستند اسارت و بندگی ملت ایران در مقابل انگلستان بود..»
«...متخصصان علم جزا معتقدند که اگر کسی مرتکب چند فعل خلاف شد باید او را برای فعلی تعقیب کرد که اشد مجازات را در قانون داشته باشد،به پیروی از (به تصویر صفحه مراجعه شود) دکتر مصدق در میانسالی
همین اصل،من به شرح بزرگترین خیانتی که آقای وثوق مرتکب شدهاند میپردازم که عبارت از بستن همین قرارداد است.مفهوم قرارداد 1919 چیزی نبود جز تسلط دادن یک دولت مسیحی بر یک دولت مسلمان،یا اگر بخواهیم همین مطلب را به زبان ساده وطنپرستی بیان کنیم،معنی قراردادی که ایشان بستدن اسارت و بندگی ملت ایران در مقابل انگلستان بود...آقای وثوق الدوله برای اینکه تیرشان خطا نکند برخلاف اصل 24 قانونی اساسی(در این موقع حالت گریه به ناطق دست داد)بلی،برخلاف نصل صریح اصل 24 قانون اساسی که میگوید:"بستن عهدنامهها و قولنامهها،و اعطای امتیازات تجاری و صنعتی و فلاحتی، اعم از اینکه به اتباع داخله باشد یا به کشورهای خارجی، باید به تصویب مجلس شورای ملی برسد."
ایشان برخلاف نصل صریح این ماده،(ماده)اشتباه چاپی است و همان(اصل)صحیح است)قراردادی را که با انگلیسیها بسته بودن پیش از آنکه به تصویب مجلس برسانند،به معرض اجرا گذاشتند و اجرای هر قراردادی، قبل از تصویب شدنش در مجلس،برخلاف اصل 24 قانون اساسی و مشمول مجازات است زیرا شرط"تصویب شدن قرارداد در مجلس"که در این ماده(اصل)منظور شده یک امر تشریفاتی نیست که در ماهیت قضیه موثر نباشد بلکه درست به همین دلیل در قانون اساسی گنجانده شده که جلو قراردادهای مضر را بگیرد و آنها را از اعتبار بیندازد.
اگر نخستوزیر مملکت قراردادی با بیگانگان بست و آن را پیش از تصویب شدن در مجلس به معرض اجرا گذاشت،و سپس موقعی که قرارداد به مجلس آمد، نمایندگان آن را رد کردند و خسارتهایی متوجه یکی از طرفین قرارداد شد،جبران آن خسارت به عهده کیست؟ آیا امضاکننگان قرارداد باید جبران کنند؟یا اینکه طرف خسارات دیده،به اعتبار امضای وزیرانی که آن قرارداد را تصدیق کردهاند،حق دارد خسارت خود را از دولت طرف قرارداد مطالبه کند؟
به این دلیل است که در قانون اساسی تاکید شده هیچ قراردادی بدون تصویب مجلس شورای ملی معتبر نیست و سندی را هم که اعتبار ندارد قانونا نمیشود به معرض اجرا گذاشت.توضیحا باید عرض کنم که فایده قرارداد (در چشم عاقدان آن)چنان محرز و مسجل شده بود که دیگر لازم ندانستند شرط تصویب شدنش را در مجلس، به متن قرارداد الحاق کنند.نیز برای اینکه تیرشان بهتر به هدف بنشیند،به غصب حقوق ملت اقدام کردند و با دخالت صریح در انتخابات،همان کسانی را که تعهد قبلی سپرده بودند در صورت انتخاب شدن به نمایندگی مجلس، به نفع قرارداد رای بدهند از صندوقهای انتخابات بیرون آورند.چقدر فرق است میان سپهسالار(محمد ولی خان نصرت السلطنه خلعتبری)و آقای وثوق الدوله!موقعی که دولتین روس و انگلیس از سپهسالار(نخستوزیر وقت) تقاضای استقرار نظارت مستقیم بر شئون مالی و نظامی کشور کردند،با اینکه اطلاعات و معلومات وثوق الدوله را نداشت،با نوشتن دو کلمه:"به علت فورس ماژور امضا میکنم"قراردادی را که میخواستند بر وی تحمیل کنند، چنان بیاثر کرد که سرانجام خود دولتین روس و انگلیس از اجرای آن چشم پوشیدند.
اما موقعی که خواستند قرارداد 1919 را ببندند گشتند و مردی را پیدا کردند که دارای هوش و درایت لازم برای این کار بود و آقای وثوق الدوله هم برای اینکه حس خدمت خود را عملا نشان بدهند تمام هوش و معلومات خود را به کار بردند که یا چیزی به خارجیان ندهند یا اینکه اگر میدهند چنان بدهند که طی مراحل بعدی با اشکالات خاصی روبهرو نگردد.به این دلیل،اقداماتی قبل از بستن آن،انجام دادند که برخلاف قانون،برخلاف اصول اخلاقی، و برخلاف مصالح عالی مملکت بود.آقای وثوق الدوله در تمام ادوار زمامداری خود ضربههای مهمی به اخلاق این مملکت زدهاند...آیا دستگیر کردن هفده نفر(که معترض به اعمال ایشان بودند)در مجلس روضهخوانی،در خانه خدا، یعنی در مسجد شیخ عبد الحسین،و در خارج از مسجد،و حبس چندین ماهه آنها در زندان قزوین-به این قصد که دیگران مرعوب شوند و به چشم خود ببینند که مخالفت با قرارداد چه عواقبی در پی دارد-آیا این اعمال مخالف و مغایر با قانون نیست؟
آیا همین پولهایی که برای بستن قرارداد دریافت کردهاند،به تنهایی برای محروم کردن ایشان از حق وکالت و وزارت کافی نیست؟4آیا وثوق الدوله مشمول ماده 72 قانون مجازات عموم نیست که میگوید:«هرگاه شخصی با دول خارجه،یا ماموران آنها،داخل در اسباب چینی(بند و بست)شود.آنها را به خصومت یا جنگ با دولت متبوعش وادار سازد،یا وسایل و امکانات چنین اعمالی را برای آنها فراهم کند،به حبس ابد در دژهای نظامی محکوم خواهد شد ولو اینکه بند و بستها و تحریکاتش در کمک کردن به خارجیان موثر واقع نشده باشد».5
(به نوشته مرحوم دکتر شیخ الاسلامی در جلد اول کتاب:(اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919 ایران انگلیس):«...این دسته کوچک از سیاستگران ایرانی(آقای وثوق الدوله و دارودستهاش)قرارداد را قبلا به طور مخفیانه بسته بودند ولی چون زمینه برای افشای مواد آن آماده نبود،متن قرارداد را چند ماه بعد،یعنی در نهم اوت 1919،فاش کردند».6
او در زیرنویس همین قسمت مینویسد:«متن قرارداد در لندن تنظیم شده بود و مذاکرات تهران بیشتر جنبه تشریفاتی داشت به این معنی که انگلیسیها فقط اصلاحات مختصری را که در جریان مذاکرات تهران از طرف حکومت وثوق الدوله پیشنهاد شد پذیرفتند وگرنه در مرحلهی آخر همان پیشنویس ارسالشده از لندن،به عنوان متن رسمی قبول شد».7)
دکتر مصدق در ادامه سخنان خود میگوید:«آقای وثوق الدوله در آن تاریخ که قرارداد را میبستند مسلما از این نکته خبر داشتند که اگر وجود خارجیان برای یک کشوری(مثل ایران مفید و ثمربخش میبود،در آن صورت سایر کشورها نیز برای تقلیل زحمت و افزایش سود(که دو هدف عمده علم اقتصاد است)از همین رویه پیروی میکردند و زمام امور خود را به دست مستشاران خارجی میسپردند تا آنها کار کنند و اینها سود ببرند!
اگر رقیت و بندگی خوب بود هیچ ملتی در دنیا حاضر نمیشد برای رهایی از زنجیر رقیت اینهمه جنگهای خونین راه بیندازد و اینهمه تلفات جانی و مالی بدهد.
آقای وثوق الدوله که خود از مالکان مجرب این کشورند خوب میدانند که اگر کسی ده خرابی را اجاره کرد،هیچ وقت نسبت به مالک اصلی آن ده خوشبین نخواهد بود و هیچوقت نخواهد خواست که آن مالک،یا اولادش،بابی از ابواب شرایع را بخوانند و معنی غبن را درک کنند.بلکه دلش میخواهد که همه آنها در جهل مطلق بمانند و هرگز ادعایی (برای احقاق حق خود)پیش نکشند...» دکتر مصدق در ادامه سخنان خود چهار دلیل بر رد قرارداد میآورد که ما در شماره بعد ضمن نقل آنها،برای حفظ بیطرفی مدافعات وثوق الدوله را نیز میآوریم.
نگاهی به رویدادهای اجتماعی سال 87
سال 87 نیز با همه تلخیها،شیرینیها،تنشها و شادیهایش سپری شد.اما رخدادها و اتفاقات ریز و درشتی بر صفحه خاطرات این سال حک خواهد شد؛از لایحه حمایت از خانواده گرفته تا افتتاح برج میلاد.اما نکتهای که نمیتوان از آن غافل شد و به درستی دریافت این است که انسان (به تصویر صفحه مراجعه شود) مدرن ایرانی در حرکت به سوی فردا با چه سرعتی گام بر میدارد؟آیا سوخت موتور او از گازوئیل پر میشود یا از انرژی خورشیدی؟ساعتش به وقت گرینویچ تنظیم است یا با عقربههای قلب مادربزرگ؟
نسل چهارمیها رفتهرفته وارد چرخه تحصیل و اشتغال میشوند و حرفهایی میزنند که با ادبیات اکتسابی ما زمین تا آسمان فرق میکند.آنها چیزهایی را رصد میکنند که چشمها توانایی دیدن آن را ندارند.
سال 87 با شتاب بیشتری گذشت،حد اقل ما اینطور فکر میکنیم که سرعت حرکت ثانیهشمار ساعتها سریعتر شده، شاید به این دلیل که ایران در یک پیچ خطرناک برای رسیدن به توسعه،هر روز با هزاران حادثه دست و پنجه نرم کرده است.
یکی از مهمترین وقایع امسال تقدیم لایحه حمایت از خانواده به مجلس شورای اسلامی بود که ماده 23 و 25 آن سروصدای زیادی به پا کرد تا جاییکه با فشار افکار عمومی و تلاشهای اقشار مختلف حامی حقوق زنان،حذف این مواد در دستور کار مجلس قرار گرفت.موادی که به موجب آن مرد برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه همسر اول نداشته و تمکن مالی در اجرای عدالت این مورد کافی به شمار میآمد.به عبارت دیگر این مساله گامی بلند در راستای حمایت از حقوق خانواده بود.از رویدادهای دیگر این سال که خوشحالی خانوادههای ایرانی به ویژه نسل سوم و چهارم را به همراه داشت،افتتاح برج میلاد پس از سالها انتظار بود؛برجی که نمونه آن در بسیاری از کشورهای در حال رشد و نیمهتوسعه یافته وجود دارد و حالا این برج و دیدن آن ملاک خوبی برای سنجش میزان آلودگی هوای تهران شده است که در سال 87 بار دیگر حالت بحرانی به خود گرفت.
مطرح شدن بحث تفکیک جنسیتی کتابهای درسی از سوی وزیر محترم آموزش و پرورش از دیگر اتفاقات بحثبرانگیز این سال بود که موافقین و مخالفین بسیاری را به همراه داشته و هنوز وضعیت آن به درستی مشخص نشده است.از این مسایل گذشته تهران نیز شبهای متفاوتی را به خود دید؛طرح جمعآوری مکانیزه زبالهها،سیمای تازهای از مدرنیته را به چهره این شهر بخشید و حالا دیگر تاجران و سرمایهداران تهرانی نیز وقتی به شهرهای بزرگ دنیا سفر میکنند بادی به غبغب انداخت و میگویند در شهر ما نیز از این چیزها وجود دارد و صحبت از بازیافت زباله و تفکیک زبالههای خشک و تر میشود.
و مورد دیگر اینکه رییس پلیس راه کشور عنوان کرد در سال 87 سفرهای نوروزی نسبت به مدت مشابه در سال گذشته 20 درصد افزایش یافته است که این نیز با وجود مشکلات اقتصادی همچنان حاکی از توجه مردم به ساختن لحظاتی شاد و متفاوت برای فرزندان و خانوادههایشان است.باید دید که آیا امسال هم سفرهای نوروزی افزایش خواهد داشت یا اینکه مشکلات معیشتی و هزینههای سرسامآور سفر تا حدودی دست و پای مردم را خواهد بست.بههرحال امید میرود سال 88 سالی پربار و شکوفاتر برای ایران و ایرانی باشد.
پانویسها:
(*).شعر از:مرحوم ابراهیم صهبا
(1)-اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا درباره قرارداد ایران و انگلیس جلد اول ترجمه دکتر جواد شیخ الاسلامی صص 303-203.دکتر شیخ الاسلامی در پانویس همین اظهارات مرحوم مدرس مینویسد: «میبینید مرحوم مدرس با چه فطانت و تیزهوشی لبهی تیز قرارداد را تشخیص داده است(؟)هر ملتی که اختیار شمشیر و سرکیسهاش در دست اجنبی باشد،دیر یا زود مطیع و نوکر همان اجنبی میشود».
(2)-ص 303 همان
(3)-ص 316 همان
(4)-وثوق الدوله دریافت پولها را منکر میشود ولی ما نحوه پس گرفتن آن را هم از همین وثوق الدوله،صارم الدوله و نصرت الدوله به نقل از خاطرات منتشر نشده مرحوم سید حسن تقیزاده در دورانی که وزیر دارایی بوده در شماره های بعد میآوریم.
(5)-صص 308-307 همان
(6)-ص 309 همان
(7)-ص 309 همان