مداخله انگلستان و آمريكا براي براندازي نهضت ملي ايران
مُداخله انگلستان وآمريكا براي براندازي نهضت ملي ايران
براي من موجب خشنودي است كه دراين مركز دانشگاهي و در جمع شخصيتهاي علمي سخنان خود را ايراد كنم. اميدوارم گفتگوهايي كه دراينجا انجام مي شود در خور و شايسته چنين مركز بلندپايه علمي بوده و نتايجي كه به دست مي آيد بر پايه واقعيت هاي رسمي تاريخي باشد. همچنين صميمانه از هرگونه پيشنهادي كه به عميق تر ساختن پژوهش هاي تاريخي در اين بخش مهم از تاريخايران كمك كند استقبال ميكنم. مقاله اصلي من دراين زمينه، در حدود 100 صفحه تنظيم گرديده كهكوتاه شدهاي از آن را دراين سمينار ارائه مي دهم. آمادگي كامل دارم و با اشتياق فراوان هرگونهپرسشي راكه دراين زمينه مطرح شود پاسخگو خواهم بود. به ويژه آنكه اين سخنراني به هيچ عنوان دربرگيرنده بحث هاي كهنه و تكراري نبودهبلكه نگاهتازهاي بهرويدادها و دلائل ناكامي نهضت ملي ايراناست. ازآن هنگام تاكنون در ميان انبوهياز كتابهاييكه انتشار يافتهاست، مردم ميهن ما شاهد برخورد گزينشي با اسناد ومدارك تاريخي بودهاند. با در نظر گرفتن اين مقدمه بحث خود را آغاز ميكنم.
مبارزه پيگير مردم ايران در برابر نفوذ ديرپاي دولت انگلستان در نظام سياسي واداري كشور ماپس از تجاوز نظامي متفقين به خاك ايران در جنگ جهاني دوم و نقض بيطرفي كشور ما شتاب بيشتريگرفت. اين مبارزه كه براي بيرون راندن ارتشهاي اشغالگر و سپس قطع نفوذ سياسي و سلطه انحصاريشركت نفتي وابسته به دولت انگلستان از منابع نفتي ايران بود به پيدايش نهضت ملي ايران منتهي شد و در پي يك دهه تلاش خستگي ناپذير به پيروزي رسيد. قانون ملي كردن صنعت نفت مصوب اسفند 1329 يكي از ثمرات اين نهضت بزرگ و مردمي در ايران بود. پشتيباني عامّه مردم، روحانيت و حضورشخصيتي چون آيتالله كاشاني كه سالهاي طولانياز عمرخودرادر مبارزهبابيگانگان سپريكردهبودويكاقليتنيرومند ازنمايندگان هوادارحقوق مردم در مجلس قانونگزاري در دورههاي 15،16 و 17، دستيابي اين نهضت رابه هدفهاي آن امكانپذير ميكرد. اگر چه پرداخت غرامت عادلانهدر قانون 9 مادهاي مربوط به اجراي قانون ملي شدن نفت از سوي مجلس پيشبيني شده بود، بااين حالمقامات دولت انگليس در برابر خواسته مشروع ملت ايران و دريافت غرامت عادلانه تسليم نشدند وموجبات يك درگيري جهاني عليه ملت ايران را فراهم ساختند.
دولت آمريكا كه در دوران مبارزه و پس از ملي شدن نفت، همسويي با دولت ايران نشان ميداد، در مراحل نهايي و پس از توافقهاي پنهاني بر سر سهيم شدن در منابع نفتي كشور ما با انگلستان متحد گرديد و با به شكست كشانيدن نهضت ملي، مردم ايران را از حق آزادي وتعيين سرنوشت وبهرهبردارياز منابع طبيعي كشور خود محروم كردند. در همين حال براي پنهان ساختن مداخله خلاف حقوق بينالملل خود با راهانداختن تبليغات سنگين وانبوهي از كتابها ومقالات، چنين دخالت سازمانيافتهاي رابه گونه يك كودتاي نظامي ودرگيري داخلي جلوهگر ساختند تا بتوانند چهرة خود را در زيرپوششي از شعارهاي انسان دوستانه وطرفداري از حقوق بشر آرايش كرده وبراي هميشه پرچمدارفرهنگ ودموكراسي در جهان باقي بمانند.
آقاي باري روبين، يكي از برجسته ترين كارشناسان مسايل خاورميانه وعضو مركز پژوهشهاياستراتژيك وامور بينالمللي دانشگاه جرج تاون در بخشي از كتاب خود ، « جنگ قدرت ها در ايران»به اين پنهان كاريها اشاره كرده و مي نويسد:
« برخلاف آمريكايي ها كه بيش از اندازه در باره نقش خود در جريان سقوط مصدق و بازگشت شاه بر مسندقدرت سروصدا به راه انداختند ، انگليس ها در باره نقش حساسي كه دراين كار داشتند سكوت اختيار كردند وگناه همه مسايل ومشكلات بعدي را به گردن آمريكايي ها انداختند...»(3)
در برابر سكوت مستمر انگلستان و آمريكا در زمينه مكانيزم مداخله خود در ناكام ساختن نهضت مليايران كه زيانهاي برگشت ناپذير مادي ومعنوي سنگيني به كشور ما وارد ساخت، پژوهشگران ايرانينميتوانند دست روي دست گذارده و چشم به انتشار احتمالي اسناد، گشوده شدن بايگاني وزارت خارجهوسازمانهاي جاسوسي اين كشورها بدوزند. (4) نوشتههاي اشخاص وابسته به سياستهاي مزبور نيز كهكوششهاي فراوان براي سرپوش گزاردن براين رويداد بزرگ در ايران وجهان انجام ميدهند، در درازمدت نمي تواند از روشن شدن حقيقت جلوگيري به عمل آورد. انبوهي از اسناد ومدارك در كشورما بهصورت متن گفتگوهاي نمايندگان در مجلس، روزنامه ها، كتاب هاي خاطرات ونوشتههاي ديگر دردسترس هستند كه انجام يك پژوهش مستند در زمينه شيوة مداخله بيگانگان براي براندازي نهضتملي ايران و بهره گرفتن از اين تجربه تاريخي را امكانپذير ساختهاند. من دراين مقاله به ساختار كلي ايندخالت پرداخته ونكات اصلي آن را بهگونه كوتاه ذكر ميكنم:
1- شناخت فضاي سياسي حاكم بر كشور
دولت انگلستان با تجاوز نظامي به كشور ما در شهريور ماه سال 1320 وبا بهره گرفتن از عواملداخلي خود كه در سطوح گوناگون جاسازي كرده بود در مقام تثبيت سلطه انحصاري خود بر منابع نفتجنوب بود ولي در همين حال با چالشهاي دشواري روبرو بود. از يك سو مبارزات ملت ايران برايپايان بخشيدن به اشغالگري واحياي حقوق خود بر منابع نفتي واز سوي ديگر در خواستهايشركتهاي نفتي آمريكايي و دولت شوروي براي سهيم شدن در بخشهاي ديگري از منابع نفتيكشور. اوضاع و احوال جهاني دولت انگلستان را ناگزير ميكرد براي دفاع از منافع انحصاري شركتنفت انگليس در ايران تاحدودي بر در آمدهاي نفتي ايران بيفزايد تا با حفظ اساس قرارداد امتياز نفتجنوب، رضايت ملت ايران را جلب كرده و دولت ايران بتواند در برابر درخواستهاي شركتهايرقيب ايستادگي كند. گفتگوهاي دولت ايران ومقامات شركت نفت انگليس به تنظيم اصلاحيهاي برقرارداد نفتي سال 1312 انجاميد كه به لايحه الحاقي «گَس - گلشائيان» شهرت يافت. در زمينه لايحهالحاقي دو نگرش وجود داشت. آيتالله كاشاني كه پيشگامي مبارزات نيرومندي را در سطح كشورداشت در انديشه بر چيدن بساط استعماري شركت نفت بود. اين شركت به شيوه دولتي در درون دولتايران عمل ميكرد. اهرمهاي واقعي قدرت را در دست داشت وعامل اصلي ركود وبازدارنده هرگونهپيشرفت اقتصادي و اجتماعي در كشور بود. ولي مقامات دولت ايران كه گفتگوهاي تدوين اين لايحه راپيگيري كرده بودند و اكثريت نمايندگان مجلس كه از سياست انگلستان پيروي ميكردند و گروهي ازوابستگان به انگليسها از تصويب اين لايحه پشتيباني ميكردند.
بدين ترتيب عوامل داخلي انگلستان در مقام زمينه سازي تصويب لايحه الحاقي بر آمده ونخستدر 15 بهمن 1327 با دستاويز ترور نافرجام شاه، آيتالله كاشاني را دستگير وبه لبنان تبعيد كردند.آيتالله كاشاني از لبنان مبارزه خود را با سياست انگلستان ادامه داد وبا فرستادن پيام مفصلي بهمجلسدر ارديبهشت سال 1328 دلائل تبعيد خود را چنين بيان داشت:
تبعيد اين خادم اسلام وملت با آن وضع فجيع، براي تغيير قانون اساسي وانتخابات فرمايشي و سوار كردن خيانتكاران ونورچشمان به گُرده اين ملت فلكزده ومسئله نفت و تجديد بانك شاهي است...»
ودر بخش ديگري با تاكيد بر ضرورت بهرهمند شدن ملت ايران از سرمايههاي نفتي خود خطاب بهنمايندگان مجلس دوره پانزدهم كه در انتظار تقديم لايحه الحاقي بودند افزود:
«راضي نشويد نفت را كه بايد عمده اصلاح بيچارگي اين ملت لُخت و گرسنه از آن بشود به رايگاني به نفع اجنبي از كَفَش برود و شركت نفت علاوه بر آنچه از گذشته دادني است ومي خواهد پايمال كند سعي دارد كليه اراضي نفت خيز جنوب را كه جزء امتيازش نيست در قرارداد جديد، جزء امتيازش نمايد. دراين امر خطير حياتي لازم بود اشخاص محل اعتماد از طرف دولت تعيين شوند نهاين اشخاص كه معين شدهاند وبالجمله جديت و فداكاري لازم است كه با آنهمه داد وبيداد وفرياد، حق ملت ضايع نشود». (5)
سرانجام لايحه الحاقي به مجلس تقديم شد ودر واپسين روزهاي اين مجلس در دستور كار قرارگرفت. فضاي استبدادي حاكم بر جامعه وشرايط اجتماعي، اين اميد را براي آنان به وجود آورده بودكه لايحه در چنين شرايطي از تصويب مجلس بگذرد و دولت انگليس بتواند بر چالش هايي كه با آنهاروبرو بود پيروز شود. ولي تعداد اندكي از نمايندگان اقليت اين مجلس در برابر تصويب لايحهايستادگي كردند. (6) دراين نبرد سرنوشت ساز مصدق زندگي آرامي داشت و كمترين نقشي در مقابله باهدفهاي دولت انگلستان ايفاء نميكرد. در همين هنگام يكي از نمايندگان اقليت مجلس به خانه اومراجعه كرد وبا اصرار خواستار برخورد او با لايحه الحاقي شد ولي او همچنان در لاك بي عملي باقيماند وحاضر به نشان دادن مخالفتي نشد تا آنكه در تاريخ 30 تيرماه 1328 نامهاي به مجلس فرستاد وبا شگفتي فراوان به گونه ضمني آن را تائيد كرد. در بخشي از اين نامه با اشاره بهاين لايحه چنين آمدهاست كه:
«... در صورتي كه بايد بگذرد اگر ميتوانيد در باره ماده واحده توضيح دهيد كه شش شلينگ حق الامتياز، ليره طلاست كه به نرخ روز، ليره كاغذي پرداخته ميشود يا كلاه كاغذي است...».
بنابراين حداكثر خواسته مصدق اين بود كه در صورت تصويب اين لايحه الحاقي، حق امتياز دولتايران برپايه ليره «پوند» طلا پرداخت شود كه اين هم چيز تازهاي نبود. زيرا در قرارداد سال 1312مكانيزمي براي جبران كاهش قيمت ليره اسكناس پيش بيني شده بود. خوشبختانه نمايندگان مخالفلايحه به اين اندرز گوش فرانداده و همچنان به مخالفت با اساس لايحه الحاقي ادامه دادند تا دورهمجلس پانزدهم سپري شد و موقتاً خطر بزرگي از سر ملت ايران گذشت. (7)
با اين حال دولت انگلستان و عوامل داخلي آن درمقام بر گزار كردن يك انتخابات فرمايشي برايمجلس دوره شانزدهم بودند تا بتوانند كار نفت را بر پايه خواستههاي خود سامان دهند. ولي انتخاباتمجلس شانزدهم در تهران به ناكامي رسيد. در انتخابات مجدد دوره شانزدهم در تهران آيتاللّه كاشانيكه در تبعيد لبنان به سر ميبرد به نمايندگي مجلس انتخاب شد وبا استقبال تاريخي بيمانندي به ايرانبازگشت و خانه او كانون اصلي مبارزات ملت ايران گرديد. دراين انتخابات مصدق نيز با كمكهواداران نهضت ملي ايران به مجلس شانزدهم راه يافت وبا خواندن پيامهاي آيتاللّه كاشاني دراينمجلس هرچه بيشتر خود را به كانون قدرت نزديك كرد و اعتماد سران نهضت ملي ايران را بهدستآورد. دولت انگلستان كه خود را در برابر امواج خروشان نهضت مردمي در ايران ناتوان يافت استراتژيتازهاي در پيش گرفت. نخست شخص مصدق كه خود را پيش از اين بازنشسته سياسي معرفي ميكرد بهصحنهآورده و او را بر موج نهضت سوار كردند. (8)انگليسها ازاين پسگروه قابل توجهي از مهرههايوابسته خود را در دولت و مجلس و ديگر پستهاي كليدي بسيج كرده وبهتدريج براي نخست وزيريمصدق زمينه چيني كردند و او هم توانست نقش خود را بهسان يك بازيگر ماهر به مورد اجرا گذارد.
2- بهبُن بست كشيدن اقتصاد كشور
هنگامي كه مصدق توانست با جلب موافقت آيتالله كاشاني و نمايندگان مجلس شانزدهم درارديبهشت 1330 به نخست وزيري برسد، نخستين بند برنامه دولت خود را اجراي قانون ملي شدنصنعت نفت وبه كارگيري در آمدهاي حاصله در جهت تقويت بُنيه اقتصادي كشور وايجاد موجباترفاه وآسايش عمومي اعلام كرد. اين همان خواستهاي بود كه آيتالله كاشاني در پيام خود درارديبهشت سال 1328 به مجلس به دنبال آن بود و نمايندگان اقليت مجلس نيز براي آن مبارزه كرده وآنرا از هدفهاي خود قرار داده بودند. ولي مسئله مهم اين است كه در زمينه اين برنامه در خلالدوسال و سهماه اين حكومت چه اقداماتي انجام شد؟ سياست انگلستان اين بود كه با قطع در آمدهاينفتي ايران، كشور ما در تنگناي اقتصادي قرار گيردو از بهره برداري از صنعت نفت ملي شده محرومگرديده و سرانجام تسليم افزونطلبيهاي اين دولت گردد. دولت آمريكا كه علاقمند به ورودشركتهاي نفتي آمريكايي به حوزههاي نفت خيز كشور ما بود، در آغاز كار نقش ميانجي گري ميان ايرانو انگليس را به عهده گرفت. آچسُن، وزير امور خارجه آمريكا در ارديبهشت 1330 در پيشنهادهايخود از انگلستان خواست كه اصل ملي شدن نفت را در ايران به پذيرد. در همين راستا نماينده بلند پايهخود، آورل هريمن را براي گفتگو با دولت ايران در 23 تيرماه 1330 به تهران فرستاد تا راه حليبراي نفت ايران و صدور آن به بازارهاي جهاني فراهم كند. دولت انگلستان تصويب قانون ملي شدننفت را در حكم الغاي يكسويه قرارداد سال 1312 وبي اعتبار ميدانست ولي ناگزير شد اصل مليشدن نفت در ايران را كه از حقوق پذيرفته شدة دولتها بود بهرسميت شناسد و درهمين حال با طرحشكايتي در ديوان بينالمللي دادگستري خواستار توقف صدور نفت ايران وپرداخت غرامت ناشي ازملي شدن نفت در ايران شد.
در خلال اين سالها كشورهاي اروپايي و ژاپن نياز فراوان به نفت ايران داشته وپارهاي ازكشورهاي اروپاي شرقي چون لهستان، چك اسلواكي، مجارستان و كشور چين با داشتن امكاناتحمل نفت درخواستهاي جدي براي خريد نفت ايران داشتند ولي دولت مصدق بهآنها ترتيب اثرنداد. در آبان 1330 رابرت گارنر، قائم مقام بانك جهاني با مصدق در آمريكا ديدار كرد و سپسنمايندگان اين بانك تا پايان سال مزبور گفتگوهاي خود را براي حل وفصل مسئله نفت ايران ادامهدادند. بانك جهاني پيشنهادي را بر پايه ميانجي گري ميان ايران وانگليس به دولت ايران ارائه كرد كهميتوانست مشكل نفت را موقتاً حل كند و كشور ما را از بن بست مالي برهاند ولي دولت مصدق هيچگاه پاسخ روشني به آن نداد و سرانجام گارنر كوششهاي خود را متوقف كرد.
در سال 1331پس از صدور حكم ديوان جهاني دادگستري واعلام عدم صلاحيت اين ديوان دررسيدگي به دعوي انگلستان، زمينههاي لازم براي حل وفصل مسئله نفت از هر سو فراهم بود. وليدولت مصدق با استفاده ابزاري وسياسي از مسئله نفت همچنان از پيمودن هر راهي براي تعيين يكچارچوب قراردادي براي حل مسئله نفت خود داري ميكرد. در 16 مرداد 1331 نخستين پيشنهادمشترك آمريكا و انگلستان به ايران تسليم شد كه بر پايه آن تعيين غرامت مورد ادعاي دولت انگليسكه در قانون 9 مادهاي اجراي قانون ملي شدن نفت هم پيش بيني شده بود به ديوان جهاني دادگستريواگذار شود و سپس نمايندگان ايران و انگليس ترتيب جريان نفت را به بازارهاي جهاني بدهند. اينپيشنهاد نيز از سوي دولت مصدق رد شد. پيشنهاد مشترك دوم آمريكا وانگلستان در يكم اسفند1331 به دولت ايران تسليم شد كه ضمن بر طرف كردن پارهاي از ايرادات پيشنهادات نخستينميتوانست مشكل مالي ايران را در چار چوب قانون ملي شدن نفت بر طرف كرده ونهضت ملي ايرانرا از بُن بست اقتصادي كه فرا روي آن گذارده شده بود برهاند. با آنكه بسياري از كارشناسان نفتيوسياسي پذيرش اين پيشنهاد را به سود دولت ايران ميدانستند ولي بازهم مصدق آنرا رد كرد و كشوررا از جهت مالي وسياسي به سوي بحرانهاي خطرناك كشانيد. اجرا نشدن قانون ملي شدن صنعت نفتكه يكي از دو برنامه مورد تعهد دولت مصدق بود آنهم در شرايطي كه ملت ايران از اتحاد سياسي و اقتدارملي بر خوردار بود زيانهاي جبران ناپذيري را به ملت ايران وارد ساخت.
3- بي اعتبار كردن مجلس شوراي ملي
از ديگرعلل ناكامي نهضت ملي ايران، سياست حادثه آفريني وايجاد تنش در مسايل سياسي واجتماعيدر كشور وكاشتن بذر اختلاف ورويا رويي با مجلس بود كه مصدق در پيش گرفت . كشوري كهدرگيرمبارزهاي توانفرسا با دولت انگلستان در مسئله نفت بود بهويژه پس از پيروزي قيام تيرماه سال1331 گام بهگام با چالش هاي دروني و فلج كنندهاي روبرو شد:
- مصدق هيچ اقدامي در زمينه اصلاح قانون انتخابات كه برنامه كار ديگراعلام شدة دولت اوبودانجامندادوانتخابات دورههفدهمبرپايه همانقانون سابق وبااعمالنفوذگسترده دستگاه دولتيانجام شد. - در روند برگزاري انتخابات ، با صدور يك تصويب نامه غير قانوني در تاريخ 29 ارديبهشت 1331دستور توقف انتخابات را در 33 حوزه انتخاباتي صادر واز برگزيده شدن 56 نمايندهاز 136 نمايندهمجلس جلوگيريكرد وهمينامر باعث شد كه كشور ما از وجود يك مجلس نيرومند محروم و دربحرانهاي سياسي آينده آسيب پذيرگردد.
- مصدق در 20 مرداد 1331 لايحهاي به مجلس تقديم كرد وبا بهرهگرفتن ازوضعيت سياسيكشور، اختيار قانونگزاري را براي شش ماه از مجلس گرفت واصول قانون اساسي به ويژه تفكيكقوارا زير پا گزارد.
- مصدق درآذرماه 1331 با بهره گرفتن از اختيارات قانونگزاري، لايحهاي را براي اصلاح قانونانتخابات امضاء كرد كه برپايه يكي از بندهاي آن تعداد نمايندگان را از 136 تن كه در قانون پيشبينيشده بود به 172 نماينده افزايش مي داد. در صورت اجراي اين لايحه، مجلس هفدهم كه تنها با 79نماينده به كار خود ادامه مي داد به حالت تعطيل در ميآمد. تعدادي از نمايندگان با احساس خطر ازتعطيل شدن مجلس در جلسه 12 ديماه 1331 يك طرح سه فوريتي تقديم كردند كه اين لايحه شاملحال مجلس موجود نشود. صديقي وزير كشور، فكر انحلال مجلس را بهشدت تكذيب كرد مصدق نيزبه سختي در برابر تصويب اين طرح ايستادگي كرد ولي براي جلوگيري از تصويب اين طرح سهفوريتي ، ناگزير شد لايحة خود را دنبال نكند و طرح مزبور مسكوت گذارده شد.
- در 18 ديماه سال 1331 مصدق لايحه تمديد اختيارات قانونگزاري را براي يك سال ديگر بهمجلس تقديم كرد و با اين دستاويز كه براي انجام اصلاحات بايد اختيارات داشته باشد واصلاح قوانينموجود بهطريق عادي فرصت بسيار زيادي ميخواهد وبايد قوانين تازهاي در اسرع وقت به تصويببرسد واينكه دولت براي حل موضوع نفت نيازمند اختيارات ميباشد با فشار و عمليات رواني عليهمجلس در صدد تصويب آن برآمد. آيتالله كاشاني با فرستادن نامه مورخ 27 ديماه 1331 بهمجلسمخالفت خود را با درخواستهاي غير قانوني مصدق آشكار كرد و واگذاري اختيار قانونگزاري بهقوهمجريه را برخلاف اصول گوناگون قانون اساسي واصل تفكيك قوا دانست ودر بخشي از ايننامه كه روز28 دي ماه در جلسه علني مجلس خوانده شد چنين گفت:
«از راه علاقه وصلاح انديشي بهآقاي نخست وزير هم توصيه ميكنم راهي را كه براي ريشهكن نمودن آثار استعمار وموفقيت در امر حياتي نفت در پيش داريم وفقط با تمسّك به حبلالمتين خداوندي وحفظ سُنَن مشروطيت وقانون و رعايت حقوق عامّه ملت ايران ميسّر است واقدامات لازمه براي انجام وتصفيه موضوع نفت كه مورد پشتيباني و كمك كامل اينجانب و مجلس شوراي ملي و ملت شرافتمند ايران است بههيچ وجه ارتباطي به اختيارات غير قانوني ندارد وبالعكس تخلّف از قانون اساسي وتجاوز به حقوق مردم، به مقاومت ملت ايران منتهي ميگردد وما را از راه جهاد بزرگي كه عليه دولتهاي استعماري در پيش داريم باز ميدارد. بزرگي دولتها و قدرت آنها در احترام به قوانين است وهمه بايد در برابر عظمت آن زانو زده و فكر قانون شكني را از خود بدور دارند...».
آيت اللّه كاشاني سپس در نامه 29 دي ماه به شخص مصدق هُشدار داد:
«.. بنابر وظيفه ديانتي وملّي خود براي حفظ وحدت عموم مردم در نهضت بزرگي كه بر ضد استعمار در پيش داريم از شما تقاضا دارم قطعاً از مطالبات غير قانوني خود داير بر گرفتن اختيارات خود داري نماييد تا در صف مليّون مبارز شكافي ايجاد نشود... روزي كه نماينده مجلس بوديد با صداي بلند فرياد ميزديد كساني كه ميخواهند از قدرت غير قانوني استفاده كنند يا نمايندگاني كه كمك در تسليم اختيارات قانونگزاري به يك فرد ويا دولتي مينمايند به حقوق عامّه خيانت كردهاند...».
وي در همين نامه مردم را مخاطب قرار داده وگفت:
«من طبقات مختلف مردم از كارگر و كشاورز و تاجر و پيشه ور و دانشجو واستاد و هنرپرور و رجال و زعما و روحانيون را به اين حقايق مذكور شاهد وگواه ميگيرم كه در انجام وظيفه خود دقيقهاي مسامحه نكردم و اميدوارم كه همگي براي سعادت ملت ايران به وظيفه وجداني خود عمل نمايند...».
مصدق با تقديم چنين لايحة خلاف قانون اساسي، به پيام آيت اله كاشاني به مجلس و نامه روشنيكه بهخود وي نوشته بود هيچ پاسخي نداد و همين سكوت پرسش برانگيز را در برابر اعتراضاتنمايندگان مجلس و مردم در همه اين دوران ادامه داد. آيتاله كاشاني به فرستادن پيام به مجلس و نامهبه مصدق بسنده نكرد و در گفتگو با روزنامهها توجهمردم را به پيامدهاي زيانبار زير پاگذاردن اصولقانون اساسي جلب كرد ولي جامعه ايراني و حتي بسياري از دانشگاهيان در آن هنگام به ارزش واهميت اصول قانون اساسي توجه نكردند وبه دفاع از اصل تفكيك قواكه روح قانون اساسي و نظاممردمسالاري است بر نخاستند وهمين بي تفاوتي سرآغاز انحراف و گرفتار شدن كشور در گرداببحرانهاي بعدي گرديد.
دكتر مظفّر بقايي و سيد ابوالحسن حائري زاده نيز كه از پيشگامان و پايه گذاران نهضت ملي ايرانبودند با نطق هاي تفصيلي در مجلس به سختي در برابر اين لايحه ايستادگي واز حق قانونگزاري مجلس واصل تفكيك قوا دفاع كردند ولي مصدق توانست با جوّسازي وبهرهبرداري از حربة نفت واينكهدرصورت تصويب اين لايحه ظرف 48 ساعت مسئله نفت را حل خواهد كرد وبا كمك شبكه حزب تودهوبه راهانداختن اعتصاب درشهرهاي گوناگون، اين لايحه را از تصويب مجلس بگذراند. بدين ترتيبحكومت دموكراسي وقانون اساسي در كشور ما عملاً برچيده شد ونظام خود كامه واستبدادي برقرارگرديد. بااين حال برپايه اين اختيارات، هيچ لايحه مهم و يا غير عادي تصويب نشد. پارهاي از لوايحيكه به امضاي شخص نخست وزير رسيد اگر به مجلس دوره هفدهم تقديم ميشد، بابحث و بررسينمايندگان وگذرانيدن روند قانونگزاري تصويب ميشد ونيازي به واگذاري اختيار قانونگزاري بهنخست وزير نداشت. البته پاره ديگري از اين لوايح بر خلاف اصول قانون اساسي بود ونمايندگانمجلس زير بار آنها نميرفتند. مسئله نفت كه دستاويز ديگر گرفتن اختيارات قانونگزاري بود بهفراموشي سپرده شد وتا پايان دوره نخست وزيري مصدق هيچ اقدام موثري براي حل وفصل آنصورت نگرفت. دراين هنگام سران نهضت، پيش بيني روشني از انگيزه اصلي مصدق در گرفتناختيارات قانونگزارياز مجلسنداشتنداگر چه نسبتبه پيامدهاي زيانبار آن هُشدار دادند. در مجموع،گرفتن اختيار قانونگزاري به سستي كشيدن مجلس و آسيب جدي به وحدت ملي را به دنبال داشت. (9)
4- همكاري با حزب توده
آزادسازي غير رسمي فعاليت حزب توده پس از قيام پيروزمند 30 تير 1331 از سوي مصدق وهمكاري پنهاني وي بااينگروه قدرتمند روسي- انگليسي، ضربه شديدي برامنيت مليايران بود. تشكيلوفعاليت اينحزب بهموجب مواد 1و2 قانوناقدامكنندگان برعليه امنيت واستقلال مملكتي مصوب 22خرداد 1310، با دورانديشي ودر نظرگرفتن شرايط سياسي، فرهنگي وهمسايگيايران باكشور شورويبهحق، غيرقانوني اعلام شدهبود. پساز اشغال كشورماازسوي نيروهاينظامي متفقين در سوم شهريور1320 وبيرون راندن رضاشاه ازكشور، حزبتوده باپشتيباني دولتشوروي فعاليت خود را آغازكرد.در 15 بهمنماه سال 1327 بهدليل همكاري سران اينحزب درتوطئه ترور محمدرضاشاه در دانشگاهتهران، بارديگر ازفعاليت آن جلوگيري شد. بااينحال نفوذ تدريجي عوامل انگلستان در سطوح بالايياينحزب، آن را بهيكي از اهرمهاي فشار درپيشبرد توطئههاي ايندولت براي براندازي نهضت مليايران تبديلكرد. مصدق برخلاف قوانينلازمالاجراي كشور بهاينحزب غيرقانوني اجازهفعاليت داد واينحزب توانست بيهيچ مانعي درصحنه سياسيكشور ظاهرشده وفعاليتهاي خود راگسترش دهد وبهويژه گروهبزرگي از افسران وپرسنل نيروهاي مسلح را وارد شبكههاي پنهاني خود سازد. دولتانگلستان از يكسو ازاينحزب نيرومند وابسته به بيگانه به عنوان ابزاري براي رويارويي بانيروهايميهندوست و هواداران نهضت ملي ايران بهرهبرداري كردواز سوي ديگر باتجربهاي كه از رويدادهاييونان در سال 1947 داشت يك بار ديگر توانست از تب ضد كمونيستي و جنون «مك كار تيزمي» (10) كه در آمريكا وجود داشت بهرهبرداري كند و با مطرح نمودن حزب توده و بزرگنمايي آن، دولتمردانآمريكا را به دخالت مستقيم و رويارويي جّدي با نهضت ملي ايران بكشاند.
5- ترور شخصيت سران نهضت
ترورشخصيتآيتالله كاشاني در ماههاي اسفند 31 تا مرداد 1332 در يك برنامه ريزي دقيق وبهكار گرفتن انبوهي از روزنامههايي كه هزينههاي خود را از دستگاه دولتي ميگرفتند و يا وابسته به حزبتوده بودند و فعاليت گستردهافرادي كه به گونه ستون پنجم بيگانگان به شايعات وتهمتهاي ناروا دامنمي زدنداز برنامههاي ويرانگر مصدق دراين دوران است. متهم ساختن دكتر بقايي كه از نمايندگاندرستكار وپيشگام نهضت ملي واز پشتوانههاي اصلي آن بود (11) به شركت در قتل افشار طوسوتقديم لايحه سلب مصونيت پارلماني از وي درهمين راستا انجام شد. اگر چه مصدق با وجود اكثريتياز نمايندگان كه در مجلس داشت نتوانست موفق به سلب مصونيت از وي شود ولي اين تبليغات مسمومبراي گمراه كردن مردم وبه سستي كشيدن نيروي پرتوان نهضت موثر بود.
6- آزاد سازي ارتباطات زاهدي
سر لشگر بازنشسته فضلالله زاهدي كه در كابينه اول مصدق سمت وزارت كشور را بهعهده داشتبراي به دست گرفتن سمت نخست وزيري اعلام آمادگي كرده بود ولي از پشتيباني چنداني در مجلسبرخوردار نبود. (12) آيتالله كاشاني در تاريخ 10 اسفند 1331 دريك گفتگوي مطبوعاتي بهگونهروشن اعلام كرد كه از نخست وزيري زاهدي حمايت نميكند. (13) ولي مصدق براي مطرح ساختنزاهدي يكبار در اسفند 1331 او را دستگير و زنداني كرد و پس از آزادي گاهوبيگاه او را موردتهديد قرار ميداد و مامورين حكومت نظامي را چند بار بهخانه او فرستاد تا توجه اذهان عمومي رانسبت به او جلب كند. زاهدي به دليل نگراني از دستگيري، در تاريخ 14 ارديبهشت 32 در مجلسمتحصن شد و تا دهم تيرماه كهآيتالله كاشاني رياست مجلس را بهعهده داشت به تحصن خود ادامهداده ودر همين حال زير نظر و كنترل بود و نميتوانست بهگونه فعّال ارتباطات خود را با بيرون ازمجلس برقرار كند. ولي پس از آنكه دكتر معظمي با برنامهريزي واصرار مصدق به رياست مجلس رسيدروز 29 تيرماه، فرستادگان مصدق ، سرتيپ رياحي رئيس ستاد ارتش و دكتر ملك اسمعيلي معاوننخست وزير با معظمي ديدار وگفتگو كردند. پيرو اين گفتگو، معظمي با زاهدي وارد گفتگو شد وتوافقهايي حاصل گرديد تا زمينه ترك تحصن زاهدي از مجلس فراهم شود و در واقع به او تامين دادهشدو در همان روز 29 تير، زاهدي به تحصن خود پايان داده وبا اتومبيل رئيس مجلس به بيرون بردهشد. (14) باين ترتيب دست زاهدي در فعاليتهاي سياسي باز گرديد تا فرصتهاي لازم را براي برقراركردن ارتباطات خود بهدست آورد. بيگمان اين اقدامات كه از سوي مقامات بلند پايه وياران مصدق انجام شده به دستور وبا رهنمود شخص وي و در راستاي فراهم آوردن مقدمات تسليم قدرت دولتيبهزاهدي بودهاست.
7- منحل ساختن مجلس هفدهم
وسرانجامآنكه مصدق در 6 تيرماه 32 برنامه انحلال مجلس را كليد زد. در حالي كه او از پشتيبانياكثريت نمايندگان مجلس برخوردار بود و در طول دوران زمامداري خود هيچ اقدام مثبتي انجام ندادهو مردم دچار تنگدستيو نارضايي و اوضاع مالي دولت بحراني بود بااين دستاويز كه تعدادي ازنمايندگان در مجلس مخالف دولت هستند و احتمال دارد مجلس هفدهم با راي عدم اعتماد او را ازنخست وزيري بر كنار كند، تهديد به تعطيل مجلس كرد. در 22 تيرماه نيز قصد خود رابراي منحلساختن مجلس آشكار ساخت وبرنامه زمانبندي خود رابراي بهراهانداختن يك رفراندوم فرمايشيومخالف قانون اساسي در 12 مرداد در تهران ودر 19 مرداد در شهرستانهااعلام كرد. اين رفراندومبا مخالفت سرسختانه وايستادگي آيتالله كاشاني و نمايندگان اقليت مجلس وبا اعتراض ملايم هوادارانمصدق روبروشد. (15) آيتالله كاشاني براي جلوگيري از انحلال مجلس، روز هفتم مرداد اعلاميهمفصلي در اعتراض به برگزاري رفراندوم صادر كرد كه در بخشي ازآن با بيان اوضاع سياسي كشور وپيامدهاي منحل كردن مجلس وايجاد حكومت فردي چنين آمدهاست:
« يك ملت ضعيف هرچه بنيان مشروطيت و حكومت ملي وطُرق مشورت و شركتش در حكومت قويتر باشد پايه استقلال و خود مختاري و وحدت ملي و تماميت كشورش قويتر است و هرچه حكومت فردي بر آن غالب تر باشد بنيان استقلال و وحدتش ضعيفتر است زيرا هيچ دولت نيرومند خارجي از ملتي نميتواند چيزهايي به زيان كشورش بگيرد ولي از يك فرد بهآساني ميگيرد». (16)
آيتالله كاشاني همچنين در خانه خود جلسات سخنراني براي بيدار كردن مردم برگزار كرد و درنخستين جلسه يكي از سخنرانان گفت:
« چون دولت وسيله تبليغاتي و راديو را از دست ما گرفته ناچار شديم براي اينكه حقايق امر را با مردم در ميان بگذاريم از آنان دعوت كنيم دراين محل اجتماع كنند حرف ما فقط وفقط طرفداري از قانون اساسي است و معتقديم كه بايد اين قانون كه خونبهاي پدران ما بوده بهر طريقي كه ممكن است حفظ شود. بناي مقدماتي نهضت ملي مردم ايران در اين خانه بر ضد هژير و رزمآرا گذاشته شد. امروز موقعيت مملكت از زمان هژير و رزمآراء حساس تر است».
سپس سخنران ديگري رشته سخن را به دست گرفت ولي در ميان سخنراني او عدهاي از مزدورانبيگانه با شعار هواداري از مصدق اين اجتماع مسالمتآميز را مورد حمله قرار دادند. (17)
نمايندگان اقليت مجلس با صدور اعلاميههاي پي در پي و گفتگو با روزنامهها به مخالفت شديد باانحلال مجلس پرداختند. نمايندگان آذربايجان نيز كه مجلس و مشروطيت را در خطر ديده و ازنيرومندي و حضور گسترده حزب توده بيمناك بودند اعلاميه مستقلي عليه رفراندوم و اقدامات مصدق خطاب به مردم غيور آذربايجان صادر و اعلام كردند:
« مصدق تصميم گرفته است كه چراغ آزادي و مشروطيت را كه شما برافروختهايد خاموش كند. او ميخواهد برخلاف قانون اساسي و اصل مشروطيت با رفراندوم دروغي، مجلس را منحل سازد و مملكت را به پشت پرده آهنين بكشد... اكنون 28 ماه از حكومت او ميگذرد ونه تنها يك قدم براي اصلاحات كشور بر نداشته و آنچه تا امروز كرده خرابي وايجاد هرج ومرج واختلاف و جنگ وجدال داخلي بوده است. فقر و بدبختي وگراني زندگي كه او براي مردم آورده در سختترين ايام جنگ نبود و نفوذ اجنبي را كه وعده قطع آن را به مردم داد خودش بيش از همه دراين مملكت بسط داده ...». (18)
همچنين هشت تن از نمايندگان با دلايل استواري عليه هيئت وزيران به دليل امضاي تصويبنامهبرگزاري رفراندوم براي انحلال مجلس وهزينههاي غير قانوني آن به دادستان تهران اعلام جرمكردند. (19) ولي از آنجا كه وزيردادگستري اين دولت، دستگاه دادگستري را از اثر انداخته بود به ايناعلام جرم اساساً رسيدگي نشد. تلگرامي هم از سوي سيد ابوالحسن حائري زاده رهبر نمايندگانفراكسيون آزادي به دبير كل سازمان ملل متحد فرستاده شد كه در بخشي از آن گفته شده بود:
« مصدق با توسل به زور عليه پارلمان و قانون اساسي و اعلاميه حقوق بشر قيام كرده وهرگونه اقدام او براي ملت ايران الزام آور نخواهد بود». (20)
ولي از آنجا كه سازمان ملل در آن هنگام زير كنترل انگلستان وآمريكا بود واين دو دولت به دنبالتامين منافع نامشروع خود در كشورما و در پس پرده توطئه انحلال مجلس قرار داشتند اعتراض اينگروه از نمايندگان مجلس نيز كه مي خواستند صداي ملت ايران را براي جلوگيري از زير پاگذاردنحقوق مردم در ايران به گوش جهانيان برسانند بازتابي در سازمان ملل و در جهان نداشت.
با وجود اين اعتراضات عمومي ، مصدق اقدامات خود را براي برگزاري رفراندوم با بهره گرفتن ازكمك عوامل بيگانگان پيش مي بردبه ويژه آنكه در روزهاي پاياني تيرماه پس از اعلام برنامه زمانبندي رفراندوم ، 52 تن از نمايندگان مجلس به دستور مصدق استعفا داده و در عمل مجلس شورايملي را از كار انداخته بودند. (21) جلسات سخنراني در خانه آيتالله كاشاني در زير فشار هجوم پي درپي عوامل دولتي همچنان ادامه داشت و ايشان در 10 مرداد با صدور اعلاميهاي شركت در رفراندومرا تحريم واعلام كرد:
هم وطنان و برادران عزيزم، ضمن اعلاميه قبلي از مفاسد و مضار رفراندوم شرحي متذكر و همه مستحضر گرديده و توجه داريد كه عمل بهآن چه ضررهايي براي ديانت و ملت و مشروطيت و مملكت در بر دارد. با اين حال دوره خود را دوره انقراض ديانت و استقلال مملكت و ملت قرارندهيد و طوق رقيّت واسارت و بندگي را به گردن خود نگذاريد.
شركت در رفراندوم خانه بر انداز كه با نقشه اجانب طرح ريزي شده، مبغوض حضرت ولي عصر عجّلالله تعالي فرجه و حرام است والبته هيچ مسلمان وطنخواهي شركت نخواهد كرد. گرچه ممكن است بعضي اشخاص غافل و بي اطلاع از حقايق و مضّار آن و خائنين وطن فروش براي انجام مقاصد شوم ديگران در رفراندوم شركت كنند يا آنكه دولت صندوق ها را از رأي قلابي پُر كند علياَيّ حال عمل به رفراندوم برخلاف قانون اساسي است ومُنافي مصلحت ملت و مملكت بوده وهيچگونه اثر قانوني ندارد. (22)
از سوي ديگر، دكتر مظفر بقايي وعلي زُهَري، از نمايندگان اقليت مجلس كه با سرسختي در برابررفراندوم و انحلال مجلس مبارزه مي كردند وبه دليل اينكه مصدق قصد بازداشت آنان را داشت درمجلس اقامت گزيده بودند با احساس نگراني از پيامدهاي انحلال مجلس در نامهاي سرگشاده در 10مرداد به مصدق اعلام كردند:
« به شرط اينكه نخست وزير از تصميم خطرناك انحلال مجلس دست بر دارد حاضر هستيم به فوريت از نمايندگي مجلس شوراي ملي استعفا كرده واز مجلس، مستقيماً خود را تسليم زندان شما نمائيم. (23)
ولي از آنجا كه مصدق تصميم جدي به منحل كردن مجلس در جهت اجراي طرحهاي بيگانگانداشت به اين پيشنهاد شجاعانه كه دستاويز انحلال مجلس را از دست او مي گرفت پاسخي نداد. در شبهنگام روز 10 مرداد حملات عوامل دولتي وضرب وجرح مردم كه در خانه آيتالله كاشاني گردآمده بودند افزايش يافت ويكي از پيروان ايشان به نام محمد حدّادزاده با ضربات چاقو بهقتلرسيد. (24) آيتالله كاشاني روز11 مرداد بابرگزاري يك گفتگوي مطبوعاتي با خبرنگاران گفت:
«... آقايان، مقصود ما از مبارزه و قطع نفوذ انگليس، اصلاح امور مملكت بود واز وقتي كه آقاي مصدق مصدر كار شدند هيچگونه اصلاحاتي در شوؤن مختلف كشور به عمل نيامده است بلكه روز به روز وضع بدتر شده و حكومت دموكراسي ايران را كهبعداز شهريور 20 به وجود آمدهبود مبدل به ديكتاتوري شديد كردند. يكي از اعمال آقاي مصدق اين است كه قانون اساسي را زير پاگذاشته است...
آقاي مصدق استفاده از راديوي دولتي را كه با پول اين ملت تهيه شدهاست منحصراً براي تبليغات از دولت خويش قرارداده وصدها بلندگو در خيابان ها به راه انداخته و مردمرا به رفراندوم تشويق مي كند واگر اقليت بخواهد اين عمل را انجام دهد مامورين انتظامي جلوگيري ميكنند. چند شب است كه بنا به خواهش مردم در منزل من جلسات سخنراني منعقد مي شود وبدستور دولت، احزاب تحت حمايت مامورين فرماندار نظامي به منزل من حمله ميكنند وعدهاي را مجروح مينمايند. چنانچه ديشب از پشت بام به منزل من حمله شد ويك نفر را در پامنار كه عضو مجمع مسلمانان مجاهد بود كشتند.
آيتالله كاشاني در آخر مصاحبه اظهار داشتند نظر به تضييقاتي كه براي اشخاص فراهم آمده امشب جلسه سخنراني در منزل من بر گزار نخواهد شد.(25)
توطئه بيگانگان براي منحل كردن مجلس شوراي ملي همچنين با برانگيختن عمليات روانيسازمانيافته وبكار گرفتن روزنامهها و گروهكهاي مزدور وشبكه عوامل داخلي آنان همراهبود.دراين دوران روزنامههاي هوادار نهضت ملي بسيار محدود وراديو هم در كنترل دستگاه دولتي بود واز اينرو انگليسها توانستند فضاي سياسي جامعه را از طريق انبوهي از روزنامههاي وابسته به خودمسموم ساخته، رهبران نهضت و نمايندگان مدافع مجلس را مورد اتهامهاي نارواي گوناگون قرار دهند.اين تبليغات فريبكارانه موجب شد كه ملت ايران نتواند از نهضت مردمي وضد استعماري خود كهسالها براي موفقيت آن مبارزه كرده بود به درستي دفاع كند. سرانجام مصدق توانست بااينزمينهچينيها و برقرار كردن فضاي ارعاب در كشور، توسل به خشونت و درهم كوبيدن اجتماعاتمسالمت آميز كه براي نشان دادن مخالفت با انحلال مجلس برگزار مي شد روز 12 مرداد رفراندومفرمايشي خود را با پشتيباني گسترده حزب توده در تهران برگزار كند. صندوق هاي اخذ رأي به گونهجداگانه بود و اصل مخفي بودن رأي كه درهمه نظامهاي انتخاباتي الزامي است رعايت نگرديد.صندوق رأي براي موافقان انحلال مجلس در ميدان سپه وبراي مخالفان درمدرسه سپهسالار(بهارستان)گذارده شدهبود.(26)
8- صدور فرمانهاي عزل ونصب
انحلال مجلس هفدهم به تنهايي ميتوانست موجبات بركناري نخست وزير از سوي شاه و انتقالقدرت دولتي را فراهم كند . طرحي كه بي گمان از سوي انگلستان تهيه شده وشخص مصدق با كمكهواداران خود در مجلس و بهره گرفتن از حزب توده آن را گام به گام عملي ساخت. در آن هنگامرهبران نهضت ملي وبسياري از مردم كه در برابر اقدامات ويرانگر مصدق ايستادگي مي كردندپيشبيني روشني از انگيزه او در منحل ساختن مجلس نداشتند ولي پس از صدور اعلاميه وزارتكشور واعلان نتايج نهايي رفراندوم براي انحلال مجلس دوره هفدهم روز پنجشنبه 22 مرداد و پخشخبر آن در ساعت 9 بعدازظهر همان روز از راديو ايران، (27) فرمان نخست وزيري زاهدي وفرمانبركناري مصدق روز 23 مرداد از سوي شاه صادر شد. همزماني اعلام انحلال مجلس و صدورفرمانهاي عزل ونصب نه تنها يك قرينه بلكه دليل قوي برآن است كه اين رويدادها برنامهريزي شدهبوده و امروز با قاطعيت ميتوان گفت كه اقدامات مصدق از يك سال پيش از آن يعني متوقف ساختنانتخابات دوره هفدهم با يك تصويب نامه غير قانوني در بسياري از حوزههاي انتخابيه و گرفتن اختيارقانونگذاري از مجلس به مدت يكسال ونيم با هدف به سستي كشيدن مجلس و حملات پيدرپي بهاجتماعات مسالمتآميز مردم در خانه آيتاللّه كاشاني وسپس منحل ساختن مجلس از حلقههاي زنجيريك توطئه بوده و داراي هدفي به جز فراهم ساختن زمينه قانوني واگذاري قدرت دولتي از سويمصدق به نخست وزير برگزيده شاه نبودهاست. (28) بي جهت نبود كه آيتالله كاشاني در اعلاميهتاريخي و فتواي مذهبي قاطع خود در زمينه تحريم شركت در رفراندوم كه دو روز پيش از برگزاريآن انتشار يافت، رفراندوم را «خانهبرانداز كه بانقشه اجانب طرح ريزي شدهاست» توصيف كرد و«شركت در آن را حرام و مُنافي مصلحت ملت ومملكت» دانست. و دكتر بقايي در نامهاي به وزير كشور(دكتر صديقي) در 21 مرداد، انحلال مجلس را خيانت تاريخي مصدق خواند. (29)
9- پذيرش فرمان شاه
فرمان نخست وزيري زاهدي ساعت 23 روز 23 مرداد به وي ابلاغ ميگردد. شاه به زاهدي همچنينپيام مي دهد هرچه زودتر بر اوضاع نابسامان كشور مسلط شود وبه ويژه مراقبت كند به جان مصدق آسيبي نرسد. زاهدي صبح روز بعد در جلسهاي تصميم ميگيرد فرمان بركناري مصدق ساعت 23 شب24 مرداد به وسيله سرهنگ نصيري به مصدق ابلاغ گردد تا هيئت دولت او نيز كه در تابستان تا ديروقت در خانه مصدق جلسه دارند در جريان امر قرار گيرند . نصيري دقايقي پس از ساعت 23 به خانهمصدق مي رسد واز رئيس انتظامات وي مي خواهد اجازه ديدار او با مصدق را بدهد وهنگامي كه ازديدار مستقيم او جلو گيري مي كنند فرمان سربه مُهر را براي ابلاغ به مصدق بهرئيس انتظاماتخانهاوتحويل مي دهد. مصدق مدتي او را بلاتكليف نگاه مي دارد كه شايد مي خواسته است هيئتوزيران خانه او را ترككنند ويااز جهت شيوه برخورد بااين فرمان با ستاد پنهاني خود مشورت كند وليسرانجام روي پاكتآن رسيد ميدهد. متناين رسيدكه تصويرآن سالهابعد انتشار يافت چنين است:
« ساعت يك بعداز نصف شب 25 مرداد 1332 دستخط مبارك به اينجانب رسيد. دكترمحمدمصدق ». (30)
او از يك سو اين فرمان را « دستخط مبارك» ناميد وعنوان «نخست وزير» راهم از دنبالة اسم خودحذف كرد كه بهمعني پذيرش فرمان شاه وپايان يافتن نخست وزيري وي بوده است از همين رو از اينتاريخ ديگر هيچ سخني با مردم نگفت وپيامي براي ملت نفرستاد. بنابراين مصدق پس از دريافت فرمانبركناري خود ديگر سمتي نداشت كه در نيمه شب 25 ويا روز 28 مرداد كودتايي براي براندازيدولت او انجام شده باشد. واز سوي ديگر با پنهان كردن اين فرمان و دستگيري حامل آن، صبح روز25 مرداد اعلاميهاي از سوي دولت او (31)منتشر شد كه اقدام نصيري در ابلاغ فرمان بركناري را بيهيچ دليلي، كودتا توصيف كرد. پنهان كاري شديد مصدق در مورد فرمان بركناري خود اين گمان راتقويت ميكند كه دستگيري نصيري كه رسيد ابلاغ اين فرمان را در دست داشته براي جلوگيري ازآشكار شدن خبر صدور وابلاغ اين فرمان بوده است . اگر اين رسيد به دست زاهدي ميافتاد و ويبهدليل ناآگاهي از اسباب چيني هاي مصدق در روزهاي آينده آنرا در روزنامه ها منتشر مي ساختادامه اجراي طرح انگلستان و زمينه سازي ها براي واگذاري قدرت دولتي از سوي مصدق به زاهدي بهخطر مي افتاد. اگر مصدق فرمان بركناري خود را كه در برابر آن رسيد داده بود پنهان نميكرد وبهآگاهي وزيران خود مي رساند و در روزنامهها هم منتشر مي شد چگونه مي توانست در حالي كه ديگرهيچ سمـت دولتـي نداشت دستور دستگيري نصيري را صادر كند وسپس مدعي گردد كه وي باابلاغاين فـرمان كـودتا كـرده است؟ آيـا در اينصـورت ملـت ايـران، نمـايندگان مجـلس و مطبـوعاتچنين ادعاي بيپايهاي راكه به جوك سياسي شباهت داشت از او مي پذيرفتند؟ اعلاميه دولت مصدق در صبح روز 25 مرداد كاملاً خلاف واقع بوده است. نه زاهدي دستور دستگيري مصدق را داده ونهاشغال خانه مصدق كه به يك دژ تسخير ناپذير تبديل شده بود ويا دستگيري او براي زاهدي ويا سرهنگنصيري امكان پذير بودهاست .
باوجود طرح عنوان كودتا، مصدق در عمل هم فرمان شاه را پذيرفت وكوچكترين اقدامي برايخنثي كردن آن انجام نداد. اگر او حقيقتاً براين باور بود كه شاه حق صدور فرمان بركناري او را نداردويا اقدام سرهنگ نصيري را كودتا ميدانست حداقل مي بايست يك يا دو اقدام زير را انجام دهد:
نخست آنكه- چون به دليل تهديد شاه از سوي نمايندگان اقليت مخالف رفراندم، شاهحاضرنشدهبود پيرو نامه 23 مرداد مصدق ، فرمان انحلال مجلس را صادر كند، بنابراين مجلس كماكان بهاعتبار خود باقي بود وبا بودن مجلس ، شاه حق صدور فرمان بركناري نخست وزير موجود را نداشت.دراينصورت مصدق ميتوانست با وجود اعتبار و رسميت مجلس، فرمان نخست وزيري زاهديوبركناري خودرا بي اعتبار اعلام كند بي آنكه نيازي به هرگونه برخورد عملي وسياسي ديگري وجودداشته باشد. زيرا با وجود مجلس ، همه موافقان ومخالفان براين باور بودند كه شاه حق بركنار ساختننخست وزير را ندارد. شگفتي برانگيز اين است كه در صبح همين روز 25 مرداد و در حالي كه مصدق فرمان بركناري خود را دردست داشت ، در مقام استوار ساختن آن بر آمد واعلاميه انحلال مجلسشوراي ملي را كه شاه از صدور آن خودداري كرده بود منتشر كرد تا آنكه مخالفان انحلال مجلس نتوانندنسبت به تصميم شاه در مورد بركناري مصدق در صورت افشاي خبر آن اعتراض كنند وحوادثي مانندقيام 30 تير تكرار نگردد. (32)
دوم آنكه - فرمان بركناري خود ونخست وزيري زاهدي را مردود اعلام كند ودر رسانهها ازهواداران ميليوني خود كه برحسب ادعاي او رأي به انحلال مجلس دادند بخواهد اورا در ادامهمسئوليت نخست وزيري ياري داده وپشتيباني كنند . دراينصورت حداقل اين بود كه حزب توده از اوحمايت ميكرد وادامه كار اوتضمين ميشد. ولي مصدق نهتنهافرمان بركناري خود را از مردم پنهانكرد بلكه در جلسه صبح روز 25 مرداد هنگامي كه هيئت وزيران در خانه او گرد آمدند درحالي كه ازنظر قانوني تكليف داشت فرمان بركناري را بهوزيران خود اطلاع دهد هيچ اطلاعي از فرمان مزبوربهآنان نداد و به ديگر سخن، كابينه خود را نيز نامَحرم دانست. به نوشته «شون» خبرنگار آمريكاييآسوشيتدپرس ، مقامات دولتي، در مورد شايعه صدور فرمان نخست وزيري زاهدي كه روز 25 مردادمطرح شدهبود اظهار بياطلاعي كردند. (33) صديقي وزير كشور دراين زمينه ميگويد:
«در خانه جناب آقاي نخست وزير، افواهاً موضوع دستخط را كه بهانه ورود بهخانه بوده است شنيدم و از آقاي دكتر مصدق پرسيدم موضوع دستخط چه بوده ؟ فرمودند : چيزي نبود»! (34)
10- سركوب مقاومتهاي احتمالي
سران حزب توده كه بهدليل تبعيت كوركورانه از سياستهاي بيگانه و پيروي از انديشههاي جزم گرايانهماركسيستي از شناخت درست واقعيت هاي سياسي واجتماعي كشورما ناتوان بودند اطلاعاتي در زمينهبه قدرت رسيدن احتمالي زاهدي در روزهاي آينده بهدست آورده وآنگونه كه سپس مدعي شدندبهمصدق پيشنهاد كمك و اقدام دادهاند . ولي مصدق پس از آنكه در دوران نخست وزيري خود بااستفاده ابزاري از اين حزب به رويارويي با هواداران اصيل نهضت ملي پرداخت و امنيت ملي كشور مارا به خطر انداخت بهويژه هنگامي كه عوامل انگلستان در روزهاي 25 و 26 مرداد پس از خارج شدنشاه از كشور حداكثر بهرهبرداري را از حزب توده براي بي ثبات كردن جامعه وتحريك احساساتمردم نسبت به وضع موجود انجام دادند، با در نظر گرفتن اين واقعيت كه تاريخ مصرف حزب توده ازنظر انگليسها به پايان رسيده بود مصدق روز 27 مرداد دستور سركوب تظاهرات هوادران حزب تودهرا صادر كرد واين دستور با شدت اجرا شد (35) تا هرگونه حركت ويا اقدام خود سرانه واحتمالي اينحزب نيرومند در راه به قدرت رسيدن زاهدي خنثي گردد. (36) از سوي ديگر براي آنكه از سوي دكترمظفر بقايي كه هميشه نقش فعالي در سمت وسو دادن به رويدادهاي نهضت ملي را داشت موانعي دراجراي سناريوي ازپيشطراحي شده انگلستان بهوجودنيايد مامورين فرماندارينظامي بهدستور مصدق درساعت 14 6 بعدازظهر روز 25 مرداد نامبرده رادر مجلس بازداشت كردهوبه زندان بردند. (37) وبهاين ترتيب اصل مصونيت پارلماني نمايندگان مجلس براي نخستين بار در دوران مشروطيت از سويمصدق در جهت اجراي نقشه بيگانگان زير پاگزارده شد.
11- تسليم نيروهاي نظامي وشهرباني به زاهدي
زاهدي روز پس از دريافت فرمان نخست وزيري ، ساعت 11 صبح روز 24 مرداد، سرتيپ محمددفتري را كه از بستگان نزديك و نظاميان مورد اعتماد مصدق بود به رياست شهرباني منصوب كرد. (38) او دراين هنگام درسمت فرمانده گارد مسلح گمرك قرارداشت. زاهدي همچنين سرلشگر باتمانقليچ رابه سمت رئيس ستاد ارتش منصوب كرد. ولي واقعيت اين بود كه خود او به صورت مخفي به سر ميبرد وهيچ نيروي نظامي ويا سياسي در اختيار نداشت كه بتواند تصميمات خود را با عنوان نخست وزيربه مورد اجرا گذارد. حتي روز 27 مرداد به دليل تسلط كامل مصدق بر اوضاع، زاهدي از اينكه بتواندتوفيقي در به دست گرفتن قدرت دولتي داشته باشد كاملاً نااميد بوده وقصد داشته است به اصفهان ياكرمانشاه براي تشكيل يك حكومت خارج از مركز برود. (39) ولي روز 28 مرداد همه اوضاع واحوالدگرگون شد. صبح اين روز مصدق از رياحي رئيس ستاد ارتش ميخواهد كه حكم رياست شهرباني رابراي سرتيپ دفتري صادر كند ومسئوليت فرمانداري نظامي را هم به عهده او بگذارد. رياحي به مصدق هشدار مي دهد كه سرتيپ دفتري از افراد كمپ زاهدياست ولي مصدق بااصراراز او ميخواهد چنينحكمي را صادر كند واو نيز تبعيت ميكند.
مصدق بهاين همبسنده نكرده در همان صبح روز 28 مرداد از دكترصديقي وزيركشور خودنيزميخواهدحكمديگري برايرياست شهربانيسرتيپدفتريصادركندواونيزچنينحكميراصادرميكند.
درهمين راستا چون احتمال دستگيري سرتيپ دفتري كه وابستگي او بهزاهدي آشكار شده وتحتپيگرد بود از سوي فرماندار نظامي وجود داشت، سرتيپ رياحي دستور بازداشت سرهنگ اشرفيفرماندار نظامي را نيز بدون هيچگونه دليل موجهي صادر كرد تا سرتيپ دفتري بتواند بدون هرگونهمقاومتي وارد ساختمان شهرباني ومقر فرمانداري نظامي شود.بدين ترتيب سرتيپ دفتري داراي سهحكم رياست شهرباني وفرمانداري نظامي ، نخست از زاهدي، وسپس از رياحي رئيس ستاد مصدق وديگري از صديقي وزير كشور مصدق بودهاست. او با داشتن اين احكام درساعت 2 بعدازظهر روز28 مرداد با چند دستگاه جيپ از گارد مسلح گمرك به شهرباني آمد (40) و بي هيچ مانعي نيروهاينظامي وانتظامي را در اختيار گرفت واز زاهدي دعوت كرد به شهرباني كل كشور وارد شود.
بافراهم شدناينمقدمات، زاهديكهتاساعت 3 بعدازظهر بهگونه پنهاني بهسر ميبرداز مخفيگاهخودبيرونآمد.وينخست واردفرستندهراديو شدوفرماننخستوزيري خودوعزل مصدق رابهآگاهيعموم رساند و از آنجا بيدرنگ به شهرباني رفته و عملاً قدرت نظامي و سياسي را به دست گرفت .
مدارك فراواني در دست است كه نشان مي دهند هيچ يك از واحدهاي نظامي مستقر در پايتختيا نقاط ديگر كشور حاضر نشدهاند به طرفداري از زاهدي وارد عمل شوند وبرعكس همه تيپ هاينظامي پايتخت تا پايان روز 28 مرداد به نهضت ملي ايران وفادار بودهاند. بنابراين ميتوان به اين نتيجهرسيد كه مصدق با واگذاري آگاهانه مسئوليت شهرباني وفرمانداري نظامي به سرتيپ دفتري كه پيش ازآن حكم رياست شهرباني او از سوي زاهدي صادر شده بود وديگر زمينه چيني هايي كه روز 28مرداد انجام داد ، همه نيروهاي مسلح مستقر در پايتخت را كه از بركت فداكاري مردم وقيامپيروزمندانه 30 تير1331 به رسم امانت در اختيار او گذارده شده بود ، يكجا به زاهدي واگذار كرد.در حقيقت اگر فرمان شاه، زاهدي را به نخست وزيري رساند اين اقدامات موثر مصدق بود كه راه را برايبهقدرت رساندن زاهدي هموار كرد. (41)
سركوب رهبران وهواداران اصيل نهضت ملي ايران واز سوي ديگر حضور گسترده افراد حزبتوده در صحنه سياسي وپيدايش نابساماني در اوضاع اجتماعي كشور نگراني جدي مردم و نيروهايمذهبي را بهدنبال داشت . حل وفصل نشدن موضوع نفت وقطع صدور آن، اقتصاد كشور را در تنگنايشديد قرار داد. فقر عمومي، نارضايي از نهضت ملي ايران را در پي داشت وهمين نارضايي كه بابرنامهريزي و كارگرداني انگلستان گسترش يافته بود مورد بهرهبرداري اين دولت قرار گرفت واز عواملزمينه ساز سقوط نهضت شد. ردّ پيشنهادهاي قابل پذيرش در زمينه موضوع نفت در شرايطي صورتگرفت كه بنا به گزارش وزير دارايي ايران، دولت مصدق با مصرف كردن همه ذخائر ارزي وريالي كشور درسال 1330 و با گرفتن وامهاي متعدد از بانك ملي و فروش اوراق قرضه درسال 1331، چند ميلياردبدهي به بار آورده و نزديك به 400 ميليون تومان اسكناس غير قانوني چاپ كردهبود. سرانجام درمرداد ماه 1332 كفگير به ته ديگ خورده و هيچگونه امكانات مالي براي پرداخت حقوق كاركنان وانجام تعهدات دولت باقي نمانده بود. (42) مجموعه عواملي كه بيان گرديد موجبات دلسردي مردم ازنهضت ملي ايران را فراهم ساخت و گروه بزرگي از مردم دراين اوضاع واحوال از بركنار شدن دولتمصدق كه هيچ دستاورد مثبتي براي كشور نداشت خشنود گرديدند.
واين بود سرانجام سناريويي كه شبكههاي جاسوسي انگلستان براي براندازي نهضت ملي ايرانطرحريزي كرده و گام به گام با موفقيت به مورد اجرا گذاردند. امنيت ملي كشور ما بر اثر اينماجراجوييهاي خطرناك و عملكردهاي ويرانگر به شدت تهديد شد وبهترين فرصت را در دسترسانگلستان قرارداد. اين دولت سياستهاي خود را دنبال كرد وبا فراهم آوردن مقدمات لازم و درشرايطي كه دولتي ضعيف روي كار بود وملت ايران دچار پراكندگي واقتصاد كشور در وضعيتيشكننده قرار داشت توانست با كمك دولت آمريكا قرارداد كنسرسيوم نفت را در يك مجلس ضعيفكه جايگزين مجلس منحل شده هفدهم ساخته بودند در مهرماه سال 1333 به ملت ايران تحميل كند.مبارزة شديد و سرمشقآساي آيتالله كاشاني وياران او نيز براي جلوگيري از تصويب اين قراردادبهدلايلي كه پيش از اين گفتيم بي نتيجه ماند اگر چه اسناد بهجاي مانده از آن سپس در ديوان داوريدعاوي ايران و آمريكا در لاهه - هلند در دعاوي مطرح شده از سوي اعضاي كنسرسيوم نفت، مورداستناد دولت ايران قرار گرفت.
نتيجه گيري
الف - برچسب «كودتا» كه يك حركت نظامي از سوي نيروهاي مسلح عليه دولت رسمي كشوراست در مورد رويدادهاي 24 تا 28 مرداد سال 1332 هدفي جز پنهان ساختن نقش واقعي دولتانگلستان در طراحي وبراندازي نهضت ملي ايران وبه دست آوردن كنترل دوبارة نفت ملي شده ايرانندارد وهيچ دليل ومدرك معتبر تاريخي ، وقوع يك كودتاي نظامي از سوي ارتش عليه مصدق راپشتيباني نميكند.
ب - مصدق با داشتن پُست نخست وزيري و وزير دفاع ملي، در اختيار داشتن نيروهاي ارتش وشهرباني، گرفتن اختيار قانونگزاري و منحل ساختن مجلس به گونه يك فرمانرواي مستبد اداره كشوررا در دست خود گرفته و از پشتيباني حزب توده نيز برخوردار بود ولي دولت او به گونه ناباورانهاي درظرف يك روز سقوط كرد. در خلال 50 سال گذشته وابستگان سياستهاي بيگانه براي توجيه اينسقوط پيش بيني نشده، تبليغات گمراه كنندهاي به راه انداخته رهبران نهضت ، مجلس و مردم را متهمساخته و مدعي شدهاند مُشتي اراذل و اوباش و روسپيان به خيابانها ريختند و دولت ملي را سرنگونكردند! اين فريبكاريها براي آن است كه همكاري مصدق با دولت انگلستان براي براندازي نهضتملي ايران آشكار نشود.
پ - توجيهات بيپايه و ادعاهايي مانند اينكه ناكامي نهضت ملي ايران حاصل پيدايش اختلافسليقه ميان رهبران نهضت بوده ويا اينكه اطرافيان آيتالله كاشاني و اطرافيان مصدق موجبات ايجاداختلاف ميان آنان و شكست نهضت ملي را فراهم آوردهاند چيزي جز سرپوش گذاردن بر مداخلهبيگانگان و ناديده گرفتن واقعيت ها و اسناد ومدارك روشن تاريخي نيست. بيگمان، دشوارترينوخطرناكترين بخش مبارزات زندگي سياسي آيتاللّه كاشاني رويارويي با توطئههايي بوده است كهدر فاصله زماني مردادماه سال31 تا 28 مرداد 1332 از سوي انگلستان طرحريزي وبه مورد اجراگذارده شدهاند. دراين آزمون سخت، نهضت ملي ايران با چالشهاي خُرد كنندهاي از درون روبروگرديد وآيتاللّه كاشاني ناگزير شد در برابر قانون شكنيهاي دولتي كهبه هر دليل توانسته بود وجاهتملي به دست آورد ايستادگي كند وشخصيت سياسي خود را به خطرانداخته وبراي دفاع از كشور آن رافداكند. اين ويژگي مهم و عنصر سازندهاي در شخصيت آيتاللّه كاشاني است كه وي را از ديگرانممتاز ميسازد.
ت - بررسي رويدادهاي سالهاي 1329 تا 1332 نشان مي دهند كه مداخله دولت انگلستان درامور داخلي ايران از طريق يك توطئه چند وجهي وبا بكار گرفتن عوامل داخلي خود براي براندازينهضت ملي ايران به مورد اجرا گذارده شدهاست. اين گروه درهم تنيدة وابسته به بيگانه، اساس حكومتملي و مشروطيت را از صحنه سياسي كشور ما برچيدند واز قوه مجريه، مقننه و دادگستري كشور صورتظاهري بيش باقي نگذاردند.
ث - مداخله انگلستان در امور داخلي كشور ما دراين دوره تاريخي از جمله در برگيرنده مواردزير بودهاست :
- به دست گرفتن قدرت اجرايي در كشور از طريق واردساختن افراد وابسته بهخود در پستهاي كليدي.
- به ورشكستگي كشيدن اقتصاد ملي از طريق ايجاد بُنبست درمسئله نفت.
- گسترش نارضايي عمومي وبه سستي كشيدن نيروي پايداري مردم.
- اختلاف افكني در ميان مردم از طريق اشخاصي كه درپستهاي كليدي و در رسانهها جاسازي كرده بودند.
- ترورشخصيت وبي آبروكردن آيتاللهكاشاني وديگر پيشگامان نهضت ملي از طريق يك رشته تبليغات مسموم وپرحجم داخلي
- آشفته ساختن دستگاه دادگستري وبي اثر ساختن آن وانحلال ديوانعالي كشور.
- بهسستي كشيدن مجلس شوراي ملي و منحل ساختن آن
- به قدرت رسانيدن گروهكهاي بي هويت به ويژهبازگزاردن دست حزب توده در صحنه سياسي كشور.
ج - دولت مصدق به هيچ يك از برنامههاي اعلان شده خود در زمينه حل عادلانه موضوع نفتواصلاح قانون انتخابات وبرگزاري انتخابات آزاد عمل نكرد. او با كاشتن بذر اختلاف در ميان مردمروحيه اتحاد را كه بزرگترين دستاورد نهضت ملي ايران بود درهم شكست و به هنگام واگذاري قدرتبه زاهدي، پشت سرخود كويري از نااميدي وپراكندگي به جاي گذاردكه هميشه خواسته اصليسياستهاي بيگانه در كشور ما بودهاست.
چ - درقرن بيستم شاهد دخالتهاي آشكار و خلاف حقوق بينالملل از سوي قدرت هاي بزرگغربي وشرقي در كشورهاي جهان سوم بودهايم. اين دخالت ها همواره مورد سرزنش افكار عموميوانديشمندان در سراسر جهان قرار گرفتهاست ولي در دوران نهضت ملي ايران به ويژه رويدادهاي تير ومرداد سال 1332 دخالت سازمان يافتهاي براي در هم كوبيدن تلاش هاي ملت ايران انجام شدهاستكه در پس پرده اي از فريب ورياكاري بودهاست . اين مداخله، به بهاي محروم ساختن ملت ايران ازحق آزادي، حقوق بشر ومحروم ماندن از بهره برداري از منابع طبيعي كشور خود به ثمره رسيدهاست.
ح - از دلائل مهم پردهپوشي بيگانگان در مورد اين رويداد بزرگ تاريخي و تاريخنگاري گمراهكنندة وابستگان داخلي وخارجي آنان در زمينه دلائل ناكامي نهضت ملي ايران، بيگمان ايناست كهاين سياستهاي خارجي همچنان بهدنبال تأمين منافع نا مشروع خود در ميهن ما هستند و كوششفراوان دارند ملت ايران از شيوههاي مداخله آنان در ناآگاهي بهسر برده ونتواند از اين تجربه تاريخيكه بهاي گراني براي آن پرداخته است درسهاي لازم را بيآموزد.
خ - يك ضرب المثل فرانسوي ميگويد: « يك دروغي كه 100 بار تكرار گردد، تبديل بهحقيقت مي شود». (43) در خلال پنجاه سال گذشته واژة «كودتا» در زمينه رويدادهاي مرداد ماه سال1332 ميليونها بار در سراسر جهان تكرار شده و بسياري از مردم بهدليل مرموز بودن شيوه مداخلةبيگانگان و پرده پوشي بر واقعيتهاي تاريخي آنرا باور كردهاند. ولي اين دورغ تاريخي هرگز بهحقيقت مبدّل نخواهد شد . حقيقت و راستي را نيرويي است كه هيچ نيرنگي توانايي شكست دادنهميشگي آن را ندارد واين حقيقت و راستي است كه سرانجام پردههاي نيرنگ وفريب را دريده وپيروز خواهد شد . اين وعده تخلف ناپذير خداوند بزرگ است (44) وتلاش هاي خستگي ناپذيرپژوهشگران ايراني تضمين كننده تحقق آن خواهد بود.
پاورقي ها:
1) در اين كنفرانس بينالمللي پارهاي از مؤلفين كه كتاب يا مقالاتي در زمينه رويدادهاي نهضت ملي اريان نوشتهاند حضور داشتهاند. اسامي دعوت شدگان عبارتند از: مارك گازيورسكي ، ملك برن ( از مركز ملي آرشيو امنيتي آمريكا) ، همايون كاتوزيان ، مازيار بهروز ، خانم آناعنايت ، فخرالدين عظيمي ، يرواند آبراهاميان ، سردنيس رايت ( سفير پيشين انگليس در ايران ) ، آندرونيومن ، جانوالر ( عضو بازنشسته سيا ) سام فال ( عضو بازنشسته اداره خارجي انگلستان ) . گروهي از علاقمندان نيز از اروپا و آ«ريكا در اين كنفرانس حضور يافتهند و در بحثها مشاركت داشتهاند.
2) اين مقاله در كنفرانس بينالمللي دانشگاه اكسفورد ارائه شده است. بخشي از يادداشتها كه به دليل كمبود وقت، فرصت ارائه آن در كنفرانس وجود نداشت به مقاله افزوده شد.
3) باري روبين، جنگ قدرتها در ايران ، فصل سوم ، شكست يك انقلاب ،برگ 85، ترجمه محمود مشرقي ، انتشارات آشتياني ، خراد سال 1363
4) شايسته يادآوري است كه مؤسسه انتشارات دولتي ايالات متحده آمريكا در سال 1989 دو جلد اسناد روابط خارجي آمريكا مربوط به سالهاي 1951 تا 1954 را كه در برگيرنده نامهنگاريهاي سفارت در تهران با وزارت خارجه اين كشور ميباشد منتشر ساخته است. اگرچه اسناد پارهاي از رويدادها محرمانه مانده ولي اين مجموعه راهگشاي ارزشمندي براي پژوهشهاي تاريخي آن دوران ميباشد. اين اسناد به فارسي ترجمه و منتشر شده است.
5) اين پيام روز پنجشنبه 8 ارديبهشت 1328 در جلسه علني مجلس دوره پانزدهم از سوي آقاي سيد ابوالحسن حائريزاده خوانده شد و در صورتجلسات مذاكرات مجلس به چاپ رسيد.
6) دكتر مظفر بقايي كرماني ، سيد ابوالحسن حائريزاده ، حسين مكي و عبدالقدير آزاد از سران اين گروه بودند.
7) حسين مكي در يادداشتها يخود مينويسد پس از خواندن اين نامه از تريبون مجلس متوجه شده است كه اين نامه اصل لايحه الحاقي را تأييد نموده است. به همين دليل به مصدق تلفن ميزند و تقاضاي نامه ديگري ميكند. مصدق هم اين درخواست را ميپذيرد و دو روز بعد نامه ديگري عليه لايحه الحاقي به مجلس مينويسد. به گفته مكي، مصدق در برخورد با لايحه الحاقي گام مهمي بر نداشت و اين دو نامه را هم به اصرار من نوشت. البته دليل فرستادن نامه دوم به احتمال قوي اين بوده كه مصدق متوجه شده است نمايندگان اقليت زير بار لايحه نميروند.
8) مصدق از گذشتههاي دور روابط پنهاني و نزديك با انگليسها داشت و بر همين پايه او ار در دوران جواني به استانداري فارس رساندند كه زير كنترل سياسي و نظامي انگلستان بود. حتي «مستر نورمان» وزير مختار اين كشور در ايران در نامهاي به نخست وزير وقت ايران در آبان 1299 خورشيدي خواستار ادامه استانداري او در فارس گرديد.
9) تفصيل بحثها و اسناد گفتن اختيارات قانونگذاري از مجلس هفدهم در مجموعه مقالات من در كتاب «انديشههايي در حقوق امروز» زير عنوان: «اصل تفكيك قوا، بحران سياسي دي ماه سال 1331 در ايران»، برگهاي 195 تا 266 ، سال 1376 ، نشر حقوقدان به چاپ رسيده است.
10) سناتور « مك كارتي» موج مبارزه با نفوذ كمونيستها را در آمريكا دامن ميزد و حساسيت شديدي در مرمد بر عليه مرام كمونيزم به وجود آورده بود.
11) دكتر مظفر بقايي كرماني ، استاد فلسفه و اخلاق دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، نماينده مجسل دوره پانزدهم از كرمان و در مجلسهاي دوره شانزدهم و هفدهم همزمان نماينده مردم كرمان و تهران بود. او از پايهگذاران نهضت ملي و ملي شدن صنعت نفت در ايران و در همه دوران مبارزات آيتالله كاشاني پيش و پس از 28 مرداد سال 1332 در كنار آيتالله كاشاني و از ياران صديق ايشان بود.
12) زاهدي داراي سوابق خدمت نظامي روشني بود به ويژه در سال 1328 در سمت رييس شهرباني كل كشور در برگزار يانتخابات دوره شانزدهم مجلس شرايط انتخابات آزاد را فراهم ساخت و در نتيجه گروهي از هواداران نهضت ملي توانستند به مجلس راه يابند . به همين جهت پس از پيروزي نهضت از سوي مصدق به سمت وزير كشور انتخاب شد.
13) روزنامه كيهان ، 10 اسفند 1331
14) روزنامه اطلاعات ، دوشنبه 29 تير 1332
15) فراكسيونهاي هوادار مصدق در مجلس هفدهم و بسياري از ياران او با انحلال مجلس مخالفت كردند و اشخاصي چون دكتر سنجابي و دكتر صديقي در دهه اخير مدعي شدهاند كه به مصدق هشدار دادهاند كه در صورت انحلال مجلس، شاه فرمان بركناري او را صادر خواهند كرد. با اين حال اين اشخاص كاري جز اعتراض ملايم نكرده و هيچگونه ايستادگي در برابر فكر خطرناك رفراندوم و انحلال مجلس انجام نداده و مصدق را در اجراي اين اقدامات ياري كردند.
16) روزنامه اطلاعات ، 7 مرداد 1332
17) روزنامه اطلاعات ، پنجشنبه 8 مرداد 32
18) روزنامه اطلاعات ، 8 مرداد 1332
19) روزنامه اطلاعات ، 8 مرداد 1332
20) روزنامه اطلاعات ، 18 مرداد 1332
21) روزنامه اطلاعات ، پنجشنبه 25 تير 1332
22) روزنامه اطلاعات ، شنبه 10 مرداد 1332
23) رزونامه اطلاعات ، شنبه 10 مرداد 1332
24) روزنامه اطلاعات ، يكشنبه 11 مرداد 1332
25) روزنامه اطلاعات ، يكشنبه 11 مرداد 1332
26) روزنامه فرانسه زبان «لوموند» چاپ پاريس در شماره 4 اوت 1953، روشهاي غري دموكراتيك در برگزاري اين رفراندوم و مؤثر بودن تحريم آيتالله كاشاني را به روشني تشريح كرده است.
27) اعلاميه وزارت كشور در روزنامه اطلاعات شنبه 24 مرداد 1332 چاپ شده است. به نوشته همين روزنامه پنجشنبه 22 مرداد ، ساعت 5/6 صبح امروز ابوالقاسم اميني كفيل وزارت دربار با مصدق ديدار و گفتگو كرد و نتايج گفتگو در نامهاي با هواپيما در همان روز براي شاه به كلاردشت فرستاده شد. اميني به مندرجات اين نامه اشارهاي نكرده است ولي به احتمال قوي موضوع اين نامه درخواست تأييد نتايج رفراندوم از شاه و صدور فرمان انحلال مجلس هفدهم بوده است. همين درخواست روز جمعه 23 مرداد در نامهاي از سوي مصدق به پيشگاه شاه با امضاي «چاكر» صورت گرفته و در آن درخواست صدور فرمان انتخابات دوره هجدهم شده است. روزنامه اطلاعات ، شنبه 24 مراد 1332 .
28) در گزارشهايي كه از سوي مأمورين سرويسهاي جاسوسي انگليس و آمريكا در زمينه اين رويدادها منتشر گرديد،نقش كليدي دولت انگلستان و عوامل داخلي آ» در طراحي و اجرا يتوطئه انحلال مجلس و ترور شخصيت سران نهضت ملي ايران به گونه كامل پنهان نگاهداشته شده است. «سي.ام.وودهاس» در بخشي از كتاب خود زير عنوان:«Something Ventured» انتشارات گرانادا ، سال 1982 و همچنين «كرميت روزولت» در يادداشتهاي خود زير عنوان « Countercoup ضد كودتا» كه هواداران مصدق با تحريف عنوان،ان را بنام «كودتا در كودتا» منتشر كردهاند نقش كليدي انحلال مجلس در براندازي نهضت ملي ايران را مسكوت گذاردهاند. به ويپژه يادداشتهاي كرميت روزولت بيشتر داستان سرايي و آكنده از نكات خلاف واقع و دروغپردازي است. او حتي به بسياري از واقعيتهايي كه در روزنامههاي ايران ثبت شده و يا اسنادي كه پس از 28 مرداد منتشر شده است توجه نداشته است. اين گزارشها اصولا با اين انگيزه منتشر شدهاند كه شخص مصدق را به عنوان قرباني اقدامات انگليس و امريكا معرفي كرده و مداخله اين دو كشور براي براندازي نهضت ملي ايران را پنهان سازند. به همين دليل است كه با گذشت 50 سال ، اين دو دولت اسناد سرويسهاي مخفي خود را در زمينه اين رويدادها منتشر نكردهاند.
29) در اين زمينه مقالهاي زير عنوان«انحلال مجلس هفدهم محور توطئه مرداد ماه 1332» در ماهنامه دنياي سخن شماره 81 سال 1377 منتشر ساختهام.
30) تصوير اين رسيد به خط مصدق پس از گذشتن 40 سال از اين رويداد تاريخي در سال 1373 از سوي مرحوم ابراهيم صفائي در كتاب زندگينامه سپهبد زاهدي برگ 129 به چاپ رسيد كه در اين جا آورده ميشود.
31) اعلاميه دولت بدون ذكر نام يك مقام مسئول يعني شخص نخست وزير و يا وزير كشور صادر شده است. روزنامه اطلاعات ، 25 مرداد 1332
32) در تيرماه سال 1331، مصدق به هنگام معرفي كابينه خود به شاه درخواست كرد وزير جنگ را خود او تعيين كند. پس از چند ساعت گفتگو ، شاه زير بار نرفت و مصدق بيمشورت با آيتالله كاشاني و مجلس استعفاي خود را اعلام كرد و به خانه خود رفت. ولي با رهبري آيتالله كاشاني و نمايندگان اقليت مجلس، مردم در برابر احمد قوام كه اكثريت مجلس به او رأي تمايل داده و شاه به او فرمان نخست وزيري داده بود قيام كردند. حكومت چند روزه قوام سقوط كرد و مصدق بار ديگر در پرتو پشتيباني آيـتالله كاشاني و مجلس توانست از خانه خود به قدرت باز گردد.
33) روزنامه اطلاعات ، 25 مرداد 1332 برگ 12
34) روزنامه اطلاعات ، 8 ارديبهشت 1333
35) اعلاميه فرمانداري نظامي در زمينه جلوگيري از هرگونه تظاهرات كه به گونه روشن متوجه افراد حزب توده بود صبح روز 27 مرداد صادر شد (روزنامه اطلاعات، سه شنبه 27 مرداد 1332) و بعدازظهر همان روز به مورد اجرا گذارده شد. باري روبين، جنگ قدرتها در ايران ، برگ 82
36) روزنامه كيهان 29 مرداد 1332 در گزارش تفصيلي خود در زمينه سركوب هواداران حزب توده در بعدازظهر 27 مرداد يادآور شده است كه:« در اين جريان عده كثيري بازداشت شدند». كيانوري از سران حزب توده نيز در خاطرات خود (صفحه 268) تأكيد كرده است روز 27 مرداد نزديك به 600 نفر ا زافراد ، مسئولين و كادرهاي حزب دستگير شدند و اين امر ضربه بسيار بزرگي بر ارتباطان حزب وارد آورد.
37) روزنامه اطلاعات، دوشنبه 26 مرداد 1332
38) پنج روز بحراني، يادداشتهاي اردشير زاهدي ،اطلاعات ماهانه ، شهريور 1336 شماره 114
39) يادداشتهاي اردشير زاهدي ، اطلاعات ماهانه ، بهمن 1336 ، شماراه 119
40) روزنامه كيهان ،29 مرداد 1332
41) اين به معني آن نيست كه ميان مصدق و زاهدي تباني وجود داشته و اين دو در روند واگذاري قدرت با يكديگر همكاري كردهاند. چارچوب طرح برانداز ينهضت مل يايران از سوي انلگيسها تدوين و در جريان اجرا توافقهايي با آمريكا انجام شده است. تشريح جزئيات اين طرح و نقش اشخاصي كه در آن تأثيرگذار بودهاند نيازمن يك كتاب تفصيلي است كه خوشبختانه اسناد و مدارك آن در اختيار پژوهشگران تاريخ معاصر ميباشد.
42) دكتر علي اميني ، مذاكرات جلسه پنجاه و يكم مجلس شوراي ملي ، يكشنبه 8 مهر 1333
43) Un mensong repete cent fois devientune verite
44) قرآن كريم آيه 32 از سوي توبه: