مردهزارچهره ، سيماي مظفر بقايي در اسناد لانه جاسوسي امريكا

شروع ارتباط
مطابق اسناد بدست آمده از سفارت آمريكا درسال 1358، مأمورين سفارت در تهران از تاريخ 29 آبان 1329 يعني در زمان حكومت سپهبد رزم آرا در پي شناخت مظفربقايي و حزب زحتمكشان او و ارتباط با وي بوده اند1.
. دراين زمان جبهه ملي تشكيل شده بود و بقايي همراه سايراعضاي جبهه به نمايندگي مجلس دوره 16 انتخاب شده بود. دراين گزارش كه عنوان خيلي محرمانه دارد، شرح حالي مختصر از بقايي و فعاليت هاي سياسي او آمده و به ضديت وي با رزم آرا و همچنين كمونيسم اشاره شده است. ضمن اين گزارش به تحليل شخصيت او پرداخته و مي گويد:" شكي نيست كه دكتربقايي شديدا" جاه طلب است و ييشتر ناظران آمريكايي احساس مي كنند كه او از هرگونه فرصتي براي پيشبرد مقاصد خود جهت ايجاد يك زندگي سياسي استفاده خواهدكرد..فرصت طلبي حتي درزندگي شخصي، بر او فائق مي شود. او علنا" اعلام داشته است كه همسر خود را بدان علت طلاق داده است كه سياستمداران به عنوان اشخاص مجرد بهتر مي توانند فعاليت كنند".
وابسته كارگري سفارت در تيرماه 1330 يعني زماني كه دكترمصدق به نخست وزيري رسيده است دو بار با دكتربقايي در سفري كه به آبادان داشته ديدار و گفت وگو داشته است. در اين ديدارها كه درباره بحران نفت بوده عيسي سپهبدي از نزديكان بقايي نيز حضور داشته است. از اين ديدارها گزارش مستقيمي در اسناد لانه منتشرشده مشاهده نمي شود. فقط در سندشماره 529مورخ 26 مهر1330 رايزن سفارت خلاصه اي از گفت وگوها را گزارش كرده است. موضوع اين گفت وگو درباره حزب زحمتكشان بقايي و وضعيت كارگران است و اينكه چگونه مي توان آنها را در رقابت با حزب توده جذب نمود. همچنين درباره وضعيت مالي حزب بقايي صحبت شده است. 2
به نظر مي آيد سفارت در آن زمان كه دوره جنگ سرداست از نفوذ حزب توده درميان كارگران شركت نفت و ساير مناطق كارگري ايران نگران بوده و براي مهار اين جريان تلاش مي كرده است. در همين رابطه فينيچ وابسته كارگري سفارت كمتر از يك ماه بعد در19 آذر بارديگر در ديداري با عيسي سپهبدي يارنزديك بقايي اين بحث را دنبال مي كند. سپهبدي به وابسته سفارت نكته اي مي گويد كه درخور تأمل است. او آمادگي براي برخورد فيزيكي با نيروهاي چپ را به مأمور سفارت گوشزد مي كند، كه مسأله اي فراتر از اختلافات سياسي و ايدئولوژيكي درآن دوران بود:"هرچند مسابقه بين حزب كارگران ايران(زحمتكشان) و كمونيست ها ايدئولوژيكي است نه فيزيكي، درعين حال ممكن است لازم باشد كه همه نيروهاي دمكراتيك در ايران، كمونيست ها را بطور فيزيكي مجازات كنند تا آنها را وادار به درك معتبر بودن ايدئولوژي، اهميت و قدرت مخالفانشان بنمايند". 3
دراين ديدار سپهبدي از مأمور سفارت تقاضاي تجديد ديدار مي كند كه 4 روز بعد اين ملاقات در منزل سپهبدي انجام مي شود.
تظاهر به ضديت با امريكا
درهمين زمان درمطبوعات چپگرا بقايي و حزبش را به طرفداري از امريكا و كمك مالي گرفتن از آن متهم مي كنند. بقايي درواكنش به اين تبليغات، عليه امريكا مطالبي ايراد كرده و به شدت به آن دولت حمله مي كند. در گفت وگوي مأمور سفارت با سپهبدي در 24 آذر برسراين مواضع ضد امريكايي بقايي بحث مي شود. سپهبدي به فينيچ مي گويد:" به نفع روابط حسنه بين ايران و امريكاست كه آمريكا هدف حمله قرارگيرد. تا بدين ترتيب هر گونه امكان اين كه ايرانيان باور بكنند ايالات متحده امريكاپشتيبان حزب كارگران است رد بشود". 4
اين شيوه عمل نشان از نوعي فريبكاري و حيله گري در امرسياسي است. آن هم حيله با مردم هموطن خود و تباني با يك كشوربيگانه. تأمل در اين نكته برهوشياري خواننده مي افزايد كه به صرف ادعاي ضد امريكايي بودن يا حتي حمله به امريكا نمي توان در باره ماهيت افراد داوري كرد. در اسناد لانه جاسوسي بسياري از اين شيوه ها و پيچيدگي هاي سرويس هاي امنيتي امريكا شناخته مي شود.
درتاريخ 5 آبان 1331 وابسته كارگري سفارت از پنجمين ديدار خود با مظفربقايي در منزل وي گزارش داده است. درحالي كه گزارشي از اين ديدارها در اسناد منتشرشده به چشم نمي خورد.
در 14 بهمن 31 سندي با طبقه بندي "خيلي محرمانه" گزارش ديگري درباره مظفربقايي ارائه كرده است. اما جاي شگفتي است كه از اين تاريخ تا 14 آذر 1333 هيچ سندي در باره بقايي نيست. در حالي كه در اين فاصله كودتاي امريكايي انگليسي 28 مرداد 32 اتفاق افتاده است و نقش بقايي در اين كودتا امروزه روشن شده است.
بعد از كودتا
مطابق همين اسناد منتشرشده از سال 33 تا آستانه انقلاب به تناوب سفارت امريكا با بقايي ارتباط داشته و با او مشورت مي كرده اند. در 17 خرداد 1341 مأمورين سفارت توسط منصور رفيع زاده به منزل بقايي دعوت مي شوند. آنها با تعويض اتومبيل سعي مي كنند بطور مخفيانه به منزل بقايي بروند به نحوي كه ساواك نيز متوجه اين ديدار نشود. لازم به يادآوري است كه منصور رفيع زاده كه بعدها از عناصربالاي ساواك مي شود از دوستان نزديك بقايي بوده است كه براي ادامه تحصيل به امريكا مي رود و در آنجا به رياست ساواك در امريكا مي رسد و گفته شده وي رابط ميان ساواك ايران و سازمان سيا درامريكا بوده است. حتي منصور رفيع زاده در خاطرات خود اظهار داشته كه براي استخدام شدن در ساواك با بقايي مشورت كرده و پس از موافقت و تشويق او به اين كار مبادرت ورزيده است.
درسال 8 مهر1350 دريك سند با عنوان منبع كنترل شده آمريكايي و طبقه بندي سري به گزارشي درباره بقايي برمي خوريم. دراين گزارش كه به مناسبت فعال شدن حزب زحمتكشان بقايي تدوين يافته است مي خوانيم: "(بقايي) دريك زمان يا زمان هاي مختلف ضدشاه، ضد آمريكا، ضد كمونيست بوده است...گفته اند كه او بطور پنهاني (باترتيب زماني) توسط روسيه، انگلستان، شاه و ساواك كشف و مورد حمايت قرارمي گرفت. در مرداد 1350 منبع متوجه شد كه دكتربقايي توسط ساواك اجازه يافته است- احتمالا" تشويق شده است كه حزب زحمتكشان را فعال كند. به دكتربقايي گفته شد كه براي ستاد مركزي حزب دفتري اجاره نمايد. اين امكان وجود دارد كه دكتربقايي در سال 1350 حزبش را در حالي كه براي ساواك قابل قبول باشد به عنوان وسيله اي براي انحراف انرژي هاي سياسي چپ به كانال هاي مسئول به كاراندازد". 5
بقايي در سال 1353 نامه اي سرگشاده خطاب به شاه مي نويسد و از تأسيس حزب رستاخيز انتقاد مي كند. اين نامه بارديگر مورد توجه سفارت امريكا قرارگرفته و گزارشي درباره وي در 28 اسفند 1353 درسفارت تهيه شده است. بقايي با روي كار آمدن كارتر و طرح مسأله حقوق بشر از سوي وي درسال 1356 بارديگر فعال شده و با نوشتن نامه به سوليوان سفيرامريكا در ايران از مواضع كارتر استقبال كرده و از ملاقات با وي به منظور تبادل نظر اظهار خوشوقتي نموده است.
اسناد منتشرشده نشان مي دهند كه وي از سال 1329 همواره مورد توجه آمريكايي ها بوده و به تناوب با مأمورين سفارت ديدار و گفت وگو داشته است. اما با شگفتي مي بينيم هيچكس متعرض او نمي شود. بلكه وي همچنان بعد از پيروزي انقلاب درايران ماندگارشده و به مراودات سياسي خود ادامه داده است. تا اينكه درسال 1365 پس از بازگشت از سفرطولاني به امريكا بطور تصادفي بازداشت مي شود و با گيرافتادن اسناد زيادي از او ماهيت وي كاملا" آشكارشده و در زندان مي ماند تا مرگ او فرا مي رسد. گفته شده است طبق اسناد كشف شده وي ضمن همكاري با سرويس هاي اطلاعاتي انگليس و امريكا و نزديك شدن به آيت اله كاشاني در ايجاد شكاف ميان رهبران نهضت ملي نفت نقش بسزايي داشته است. همچنين درشكنجه منجر به قتل سرلشكرافشارطوس در غارتلو دخالت مستقيم داشته و همكاري وي در كودتاي سال 32محرزشده است. همكار و دوست نزديك وي منصور رفيع زاده نيز در ساواك امريكا نقش هاي مهمي ايفا نموده و از عناصر برجسته ساواك بوده است.
علي رغم همه اين مسائل فعال شدن حزب زحمتكشان درآستانه پيروزي انقلاب و بعد از آن و نقش آن در تنش ها و تفرقه هاي بعد ازپيروزي از نقاط كوري است كه پرسش و پژوهش درآن زمينه چه بسا فضاهاي جديدي را آشكارنمايد. اسناد ساواك بدست آمده پس از پيروزي انقلاب نيز مطالب بسيار زيادي درباره وي و حزب او وهمكارانش ارائه مي دهد كه پس از مرگ وي به چاپ رسيد.
نكته مهمتر اينكه بقايي پس از انقلاب در ماجراي كودتاي نوژه از سوي كودتاچيان براي اداره كشور پس از سرنگوني جمهوري اسلامي برگزيده شده بود. بقایی اوایل انقلاب اقدام به تاسیس حزب «جمهوریخواه» کرد و از این طریق کوشید به صحنه سیاسی وارد شود. هفته نامه «تهران مصور» جمعه 10 فروردین 1358- یک روز مانده به رفراندوم جمهوري اسلامي- اقدام به چاپ بیانیه حزب جمهوریخواه كرد.
این حزب دربیانیه خود با عنوان «آزادی و امنیت برای همه» همه پرسی را کورکورانه خوانده و آن را تحریم كرده بود.
احمداحرار (روزنامه نگار قبل از انقلاب) در جریان طراحی کودتای «نوژه» به عنوان مشاور در خدمت آمریکا قرار می گیرد و وقتی از او می خواهند تا فردی را به عنوان «لیدر و سرکرده کودتاچیان» معرفی کند، مظفر بقایی را پیشنهاد می نماید.
احرار طی نامه ای که از فرانسه برای مظفربقایی فرستاده به این نقش خود اعتراف کرده و نوشته است: «... وقتی از من استمزاج شد که چه دستی می تواند در شرایط امروزی ایران معجزه نشان دهد، یدبیضا و عصای موسی (دکتر بقایی) را توصیه کردم وچند روز نگذشت که جواب رسید: OK خیلی هم قرص و محکم...» پس از این موافقت، احمد احرار مأموریت می یابد تا برای ایجاد هماهنگی بیشتر بین کودتاچیان و دکتر بقایی به تهران بیاید.6
همزمان وي با طرح وصيت نامه سياسي به چرخشي سياسي دست زد و مواضعي منتقدانه نسبت به رهبرانقلاب و در دفاع از جيمي كارتر رئيس جمهور امريكا اتخاذ كرد. اما كودتا شكست خورد و سر وي بي كلاه ماند.
اما بيش از همه چيز سكوت درباره بقايي علي رغم وجود مدارك و شواهدي دال بر سوابق سوء وي پرسش برانگيزاست. شگفت انگيزتر اين كه چندي پيش به دنبال طرح انتقاداتي از سوي مهندس باهنر نايب رئيس مجلس خطاب به دولت دهم، وي از سوي حاميان دولت به مظفربقايي تشبيه شد. درحالي كه چنين تعبيرها و مشابه سازي ها براي كساني كه مظفربقايي را نمي شناسند درواقع امر، نوعي تبرئه وي به شمارمي آيد. زيرا وقتي مهندس باهنر با سوابق آشكار و روند سياسي مشخصي كه داشته است با عنصري مزور و معلوم الحال مثل بقايي مقايسه شود، آنچه در اين سنجش شكل مي گيرد پاك كردن سوابق سوء بقايي است.
بقايي در 27 دي ماه 1364 به دعوت منصور رفيع‌زاده (آخرين رئيس شعبه ساواک در آمريکا) به آمريکا سفر کرد. وي مدت 15 ماه در امريكا ماند و سپس به ايران بازگشت. در اول فروردين 1366 در کرمان بطوراتفاقي دستگير شد. از منزل وي اسناد و مداركي كشف گرديد كه موجب برملاشدن مسائل زيادي شد. وي در 26 آبان 1366 بر اثر بيماري در بيمارستان مهر تهران درگذشت.
پي نوشت:
1- احزاب سياسي درايران، بخش دوم، مجموعه اسناد لانه جاسوسي آمريكا، جلد سوم، ناشرمركز نشر اسناد لانه، مهرماه 1367، ص124
2- همان، ص 128
3- همان، ص 134
4- همان، ص 135
5- همان، ص 183
6- مجموعه نیمه پنهان، جلد هجدهم، انتشارات كيهان، صفحه 95