شورش شيخ محمره در دوران كودتاي رضاخان در اسناد وزارت خارجه آمريكا

گزارش موري به تاريخ 24 سپتامبر 1924، بسيار غني و حاوي مطالب بسيار مهمي است:
مفتخرم به اطلاع وزارت خارجه برسانم رئيس‌الوزرا در ميهماني ديپلماتيكي كه امروز برگزار شد، در جمع نمايندگان سياسي كشورهاي خارجي و در بررسي اوضاع و احوال استان خوزستان رسماً‌ اعلام كرد كه شيخ محمره سر به شورش برداشته و اوضاع خوزستان را متشنج ساخته است... رئيس‌الوزرا در ششم سپتامبر به صورت غيرمنتظره تهران را ترك كرد و به بهانه اينكه مي‌خواهد شخصاً آرايش نيروهاي نظامي را سامان دهد، به خرم‌آباد رفت. گفته مي‌شود كه اين نيروها توانسته‌اند شورش لرها را كه از ماه مه آغاز شده بود، سركوب كنند و تصور مي‌شد كه در 9 ژوئن غائله به طوركامل به نفع دولت پايان يافته است. با اين حال اين نيروها هنوز منطقه را ترك نكرده‌اند.
سردارسپه در واقع به منظور سامان دادن آرايش نظاميان خود به خرم‌آباد سفر كرد؛ اما در عين حال اين طور كه پيداست وي اميدوار است در جريان همين سفر بتواند با رؤساي لر مذاكره كرده و با رسيدگي به شكاياتشان، آنها را راضي كند و چنانچه ميسر شود از همكاري احتمالي آنان با عشاير شكست‌خورده بختياري، والي پشت‌كوه و شيخ محمره جلوگيري كند. همچنين مشخص شده است كه رئيس‌الوزرا با والي به گفتگو نشسته است، اما از نتيجه اين مذاكرات اخبار ضد و نقيضي در دست است. علاوه بر اين كنسوليار فولر* كه به تازگي وارد تهران شده است، به من خبر داد كه انگليسي‌ها بسيار نگران رويكرد تهديدآميز سردارسپه هستند، و سركنسول بريتانيا در شيراز از تهران دستور يافته است كه به سرعت خود را به منطقه رسانده و از نيروهايي كه هم‌اينك آماده حمله شده‌اند، بخواهد كه عمليات خود را به تعويق بيندازند؛ تا با ميانجيگري و صلح و صفا ماجرا پايان يابد. شيخ پيشنهاد انگليسي‌ها را رد كرده و آشكارا در مقابل آن ايستاده، و تصميم گرفته ابتكار عمل را خود به دست گيرد و اعلام استقلال كند. در كنفرانس امروز، رئيس‌الوزرا تلگرام‌هايي را از جيب خود بيرون آورد كه شيخ به سفارت‌هاي مختلف در تهران ارسال كرده بود. رئيس‌الوزرا گفت كه وي از اين ماجرا باخبر شده و دستور داده است كه جلوي ارسال اين تلگرام‌ها گرفته شود تا موضوع را با وزارت خارجه و مجلس مطرح كند؛ اما اين تلگرام‌ها ظرف چند روز آينده به مقصد خواهند رسيد. برداشت فولر از اين اوضاع آشفته اين بود كه شيخ بدون توجه به زمان سفر سردارسپه، عجولانه تصميم گرفت و براي حفظ اعتبار و نفوذ خود نزد مردم منطقه، به تكاپو افتاده است. وي شايعات گسترده‌اي را در ميان مردم پخش كرد و مدعي شد سردارسپه در غياب شاه تاج و تخت را غصب كرده است و رويكردي دشمنانه به مذهب دارد. به محض اينكه سردارسپه خرم‌آباد را ترك كرد، شيخ از لجبازي و خودسري خود پشيمان گشت و با ارسال تلگرام‌هاي صلح‌جويانه، تلاش كرد خرابكاري‌هاي خود را رفع و رجوع كند. اين برداشت ضعيفي از ماجراست؛ چرا كه وي دلايل عقب‌نشيني سردارسپه و اين كه چرا از انجام حمله پشيمان شده و بدون اينكه غائله را ختم كند، بازگشته است، ناديده گرفته است. البته سرنوشت شيخ و بختياريها به دست انگليسي‌ها است. زماني كه سردارسپه در جايگاه وزير جنگ بسيار مورد توجه بريتانيا بود، انگليسي‌ها به شيخ‌ خزعل و بختياري‌ها خيانت كردند و آنها را فريب دادند؛ البته نه تا جايي كه باعث نابودي كامل آنها بشوند.
مسلماً تا زماني كه مي‌توانستند سردارسپه را در تهران در اختيار خود داشته باشند دليلي وجود نداشت كه تحت‌الحمايگان خود را تحت فرمان و كنترل رضاخان درآورند. چنانچه سردارسپه دست به لج‌بازي و خيره‌سري مي‌زد، انگليسي‌ها به راحتي مي‌توانستند شيخ را عليه وي بشورانند... از سويي ديگر عكس‌العمل انگليسي‌ها نسبت به «جدايي طلبي» شيخ در خوزستان نشان داد كه حمايت بريتانيا از شيخ نيز حد و حدودي دارد.»
بخش پاياني گزارش موري اطلاعات جالبي دربر دارد:
عطف به مراسلات پيشين سفارت، در مورد شورش مخاطره‌آميز لرها در بهار گذشته، لازم به ذكر است كه بسياري از مردم ايران بر اين باور بودند كه اين شورش پاسخ انگليسي‌ها به «نافرماني» سردارسپه بوده است (در اعطاي امتياز نفتي به شركت سينكلر). در اين ناآرامي‌ها نيروهاي دولتي در خرم‌آباد محاصره شدند و اوضاع آنچنان آشفته بود كه كسي اميد به آرام شدن آن نداشت... همچنين شايع شده بود كه در آن زمان شمار زيادي از مأموران سياسي بريتانياي كبير در آن منطقه متمركز شده و در لباس مبدل به نفع لرها مي‌جنگيدند. با اين حال نظر به اينكه سردارسپه پس از قسم خوردن به قرآن و امان دادن به لرها، با فريبكاري در تاريخ 11 مارس (مي) پانزده تن از سران ايشان را اعدام كرد، اين مورد اتهام آنگونه كه مردم ايران عليه بريتانيا مطرح  كرده‌اند، قابل دفاع و پذيرش نيست. حقيقت امر اين است كه شكست لرها به دنبال عملكرد سردارسپه در تابستان گذشته و به دام انداختن و بهتر اينكه بگوييم فريب دادن والي ماكو (اقبال‌السلطنه) و مصادره تمام اموال وي، زنگ خطر را براي شيخ و همچنين بختياري‌ها به صدا درآورد و آنان را بسيار هوشيار كرد. آنها متوجه شدند كه اگر در برابر دشمن مشترك، متحد نشوند، دير يا زود شكست خواهند خورد. البته در نهايت سرنوشت ايشان به دست بريتانيا است و از آنجا كه سردارسپه به اين حقيقت پي برده است، تلاش مي‌كند به دشمنان گذشته خود نزديك شود.
موري در گزارش خود به تاريخ 30 سپتامبر 1924، در مورد؛
دليل واقعي اين اوضاع آشفته گزارش مي‌كند؛ دليلي كه تاكنون دولت از افشاي آن خودداري كرده كه اين سكوت چندان نشانه خوبي نيست.» اطلاعاتي در اين مورد در نوشته‌هاي كلنل دي. دبليو. مك كرمك، رئيس هيأت اقتصادي آمريكايي، ديده مي‌شود: «معلوم شد كه اين مشكلات از چهار ماه پيش آغاز شده است. در آن زمان مقامات دولت مركزي در تهران متوجه شدند كه شيخ در حال واگذاري قسمت مشخصي از املاك سلطنتي به بانك شاهنشاهي ايران و شركت نفت انگليس - ايران است. گفته مي‌شود كه وي طي فرماني از جانب مظفرالدين‌شاه اين زمين‌ها را مالك شده است و طبق اين فرمان قديمي اختيار واگذاري آنها را دارد. دولت مركزي به سرعت دست به كار شد تا مانع فروش بيشتر زمين‌ها شود؛ همچنين تلاش كرد زمين‌هاي فروخته شده را پس گرفته و اعتبار فروش آنها را لغو كند. به اين بهانه كه فرمان تمليك زمين‌هايي كه در همسايگي دريا قرار دارند يك ماه پس از صدور، توسط شخص مظفرالدين‌شاه لغو گرديده است. هنگامي كه خبر چنين اقداماتي از جانب مقامات دولت مركزي به گوش شيخ رسيد، فوراً به مخالفت برخاست كه بدون شك از جانب انگليسي‌ها نيز حمايت مي‌شد و اين در حالي بود كه ايشان نيز مي‌كوشيدند زمين‌هاي مورد بحث را به چنگ آورند. هنگامي كه اوضاع به سردارسپه گزارش شد، وي بلافاصله و بدون مشورت با هيچ يك از وزراي خود، به شيخ تلگراف زد و به او گفت كه فرمان وي «ملغي» شده است. كلنل مك كرمك با دقت نظر در اين قضيه و با توجه به مشكلات بعدي، اين سوءرفتار سردارسپه را بسيار تأسف‌انگيز تفسير كرد. وي معتقد بود راه‌حل معقول اين است كه دولت فراميني را كه مستغلات ساحلي شامل مي‌شود بي‌اعتبار اعلام كند، و به موجب آن زمين‌هايي هم كه فروخته شده، پس گرفته شود.» در پاسخ به تلگرام رضاخان، كاپيتان اردلي پيل*، سر كنسول بريتانيا در اهواز فوراً عازم تهران شد و از مستشاران مالي آمريكايي درخواست كرد كه اعتبار فرمان شيخ را تأييد كنند و «با اين كار از بروز شورش در اين منطقه جلوگيري به عمل آورند.» كاپيتان پيل هشدار داد كه «شايد مجبور شويم از او حمايت كرده و به مخالفت با شما دست بزنيم.
 موري ادامه مي‌دهد:
از آنجا كه انگليسي‌ها موفق نشدند رضايت مستشاران را جلب كنند، سفارت بريتانيا فشارهاي خود را متوجه سردارسپه كرد كه او نيز طبق معمول سر تعظيم فرود آورد و تسليم شد. رضاخان در اطاعت از دستورهاي سفارت بريتانيا، در 11 سپتامبر با ارسال تلگرامي به شيخ تصميم پيشين خود را لغو و فرامين شيخ را معتبر اعلام كرد. البته كاملاً روشن است كه چنين تصميمي از عهده رئيس‌الوزرا خارج است و ابتدا مي‌بايست مصوبه‌اي از سوي مجلس در مورد آن صادر شود؛ در  نتيجه تنها پيامد اين اقدام، بدتر شدن اوضاع بود.
علي‌رغم اين پيروزي ظاهري بريتانيا، اين قضيه «مانع» ديگري بر سر راه ايستادگي و مقاومت مستشاران مالي آمريكايي ايجاد كرد. آنها موفق نشدند اختيارات لازم را به عامل اقتصادي خود در خوزستان واگذار كنند تا از اين طريق وي بتواند فروش (زمين‌هاي شيخ) را معتبر اعلام كند.» بنابراين مشكل حل نشده باقي ماند. لذا بريتانيا فشارهاي خود را متوجه ميلسپو كرد اما به نتيجه نرسيد: «در همين زمان شيخ، البته به تحريك انگليسي‌ها، تفنگ و ادوات جنگي را آماده و جنگجويان عرب خود را تجهيز كرد تا در مقابل دولت مركزي به مقاومت برخيزد.»
شيخ در تلگرامي به احمدشاه از او خواست «به ايران بازگردد تا با همدستي يكديگر كاري بكنند.» وي همچنين به سفارتهاي كشورهاي خارجي تلگراف زد و رضاخان را غاصب خواند و او را به نقض اصول ديني متهم ساخت. تلگرام شيخ در 13 سپتامبر 1924 كه به دستور رضاخان توقيف شد از اين قرار است: «وي[رضاخان] با نقض حقوق حقه مردم و رفتار ظالمانه خود، به خصوص در چند ماه اخير، اصول مذهبي مردم ايران و قانون اساسي را زير پا گذاشته است؛ مليون را تحت فشار قرار داده؛ از خدمت به مملكت خويش سر باز زده؛ رهبران ديني را تبعيد كرده؛ نسبت به قوه مقننه اين كشور بي‌حرمتي روا داشته و جان نمايندگان واقعي مردم را در معرض تهديد قرار داده است.
در نهايت، وي با پيروي از حرص روزافزونش به جمع‌آوري ثروت، به تدريج مردم بينواي ايران را به سوي فقر و نااميدي بيشتر سوق مي‌دهد. با توجه به دلايل مذكور، ما، رهبران اين جنبش، كه «قيام سعادت» نام گرفته است، سردار سپه را غاصب تاج و تخت دولت ايران؛ و ناقض حقوق حقه مردم و كشور ايران اعلام مي‌كنيم؛ و به منظور پايان دادن به خيانت و ظلم و جور اين فرد؛ نجات كشور؛ قوت بخشيدن به مليت مردم ايران؛ آزادي و سعادتمندي ايران؛ استقرار مجدد قانون اساسي و حكومت مشروطه و مهيا كردن شرايط براي بازگشت شاهنشاه ايران، كه جان همه ما فداي  او باد، از هيچ تلاشي براي محقق ساختن اين خواسته‌ها فروگذار نمي‌كنيم. 
كرنفلد در بازگشت به ايالات متحده، با احمدشاه در پاريس ملاقات كرد: «وي در سوم اكتبر در ملاقاتي خصوصي به من خبر داد كه طي دو هفته گذشته دو تلگرام يكي از جانب شيخ محمره و ديگري از سوي والي پشت‌كوه، به دست او رسيده است. هر دوي اين افراد خواهان بركناري رضاخان «غاصب» و بازگشت شاه هستند.