شورش در کردستان در ابتداي سلطنت رضاخان در اسناد وزارت خارجه آمريكا

بلافاصله پس از شورش‌هاي خراسان و آذربایجان، نوبت کردستان رسيد. همانطور که در فصل شش ذکر آن رفت، در ژويية 1922، اسماعیل سيمیتقو علیه دولت سر به شورش برداشت، ولي از قزاق‌ها شکست خورد و به عراق گريخت. در فصل نه خواندیم که سيميتقو  در ماه می 1925 اجازه یافت به ايران برگردد و ظاهراً خودش را تسليم نيروهاي دولتي کرد. آگوستین ویلیام فرین، کنسول آمريكا در تبریز، پيش‌زمينة آشوب‌های اخیر در کردستان را اينگونه توصیف می‌کند: «پس از جنگ، سیمیتقو با پناه گرفتن در کوهستان کم و بیش استقلال خود را حفظ کرد، تا اینکه در سال 1922 یکبار دیگر در مقابل دولت ایران ايستاد و به دست سپاه رضاخان، که در آن موقع فرمانده کل قواي ايران بود و هم اکنون شاه اين کشور است، شکست خورد. نیروهای سیمیتقو تار و مار شدند، قلعه او در چریک [چهريق] ويران شد و خودش نیز به ترکیه پناه برد، و بعدها از همانجا توانست با انجام مذاکراتي اجازه بازگشت به ایران را به دست آورد. البته اجازه رفتن به چریک [چهريق] را به سيميتقو ندادند و او را به روستای حُسِن* فرستادند. یکی از شروط بازگشتش به ايران حسن رفتار بود، و او هم کم و بيش به تعهدش وفا نمود، تا اينکه در تابستان سال 1926 شمار زیادی از کردهاي مجاور مرز عراق، در جنوب دریاچه ارومیه، ظاهراً به طرفداري از سالارالدوله، برادر محمد علي شاه مخلوع، که مدعي تاج و تخت بود، دست به اسلحه بردند.»  در 25 اوت 1926، فیلیپ در تلگرام خود نوشت: «محرمانه. گزارش شده است که کردستان حال و هواي انقلاب را دارد، و مي‌گويند که سالارالدوله، برادر محمد علی شاه مخلوع، مردم را به شورش تحريک مي‌کند. مي‌گويند که سیمیتقو، از رؤساي قبايل کُرد، که پس از جنگ فعالیت‌های زيادي در آذربایجان داشت نیز در این شورش‌ها دست دارد. تمام نیروهای موجود در کردستان تمرکز يافته‌اند و یکبار دیگر دولت از مردم خواسته است تا اتومبيل‌های شخصی‌شان را براي انتقال نيرو در اختيارش بگذارند. حتي همين گزارش‌هاي اندک نيز حکايت از وخامت اوضاع دارد.»  دو روز بعد فیلیپ طي گزارشي ماجرا را اینطور دنبال مي‌کند:
احتراماً به اطلاع مي‌رساند که در طول دو هفته گذشته شایعاتی دربارة ناآرامي در کردستان بر سر زبان‌ها بوده است... همزمان با ورود اعلیحضرت به پایتخت در شانزدهم ماه جاري، روزنامه‌ها نيز از شکل‌گيري ناآرامی‌هایي در سرتاسر مملکت خبر دادند. در آن تاریخ، روزنامه شفق سرخ... نوشت که شاهزاده سالارالدوله، برادر محمدعلی شاه مخلوع، در کردستان پيدايش شده و کارهاي «جنون‌آميز و مالیخولیایی» خود را از سر گرفته است... در هجدهم ماه جاری، روزنامه کوشش خبر داد که سالارالدوله موفق به جلب حمایت رؤسای عشایر کردستان نشده است؛ و اينکه رؤساي قبايل با ارسال تلگرام‌های متعدد به دولت خواهان دستگیری او شده‌اند.» فیلیپ ادامه می‌دهد: «در همین اثنا، در نوزدهم ماه جاری، دولت دستور استفاده از اتومبيل‌هاي شخصي شهروندان تهراني و مناطق مجاور را صادر کرد. این اقدام چند روز به طول انجامید و نارضایتی و ناراحتی عمومی بسیاری را موجب شد. بسیاری از اتومبیل‌های متعلق به اتباع بیگانه خودسرانه ضبط شدند. در همين ارتباط لازم به ذکر می‌دانم که شماری از شوفرهای عراقی، که شايد نزديک به هشتاد نفر بودند، به سفارت آمدند و درخواست حمايت و کمک کردند... اين عده مي‌گفتند که اتومبيل‌هايشان را بدون دادن قبض رسيدي که از سوي نظميه يا ارتش صادر مي‌شود از آنها گرفته‌اند؛ و اينکه بسیاری از مالکین را حين گرفتن اتومبيل‌هايشان کتک زده، و یا وادار کرده‌اند که برای ارتش رانندگی کنند. به بعضي‌ها هم گفته بودند که اتومبیل‌هایشان در جادة کرمانشاه خراب شده و از آنها خواسته بودند تا به دنبال اتومبيل‌هايشان بروند. گفتن ندارد که سفارت ابراز کرد در موقعيتي نيست که بتواند در حمايت از اين اتباع عراقي اقدامي انجام بدهد... علیرغم اینکه عملاً همة نیروهای موجود در پایتخت را به محل شورش‌هاي گزارش شده در کردستان اعزام کرده‌اند و احتمالاً نيروهای بيشتري را هم از آذربایجان در آن منطقه مستقر ساخته‌اند، تا اين تاريخ عملاً هیچ گزارش و یا خبر قابل‌توجه يا مهمي از صحنة درگیری‌ها به دستمان نرسيده است. تنها استثناء شایعة تأیید نشده‌ای که از تصرف شهر سنّا* به دست شورشیان کُرد خبر می‌دهد. خبر فعاليت‌هاي سالارالدوله، شاهزاده قاجار، توجه مردم پايتخت را چندان جلب نکرده و يا آنها نگران نساخته است. گمان می‌کنم این هشتمین یا نهمین باری است که برای سرنگون کردن دولت ایران تلاش می‌کند و هيچوقت هم موفق نشده است. با این حال، گويا چندان اعتباري در بين کردها ندارد. خبر پيوستن اسماعیل آقا سیمیتقو، از رؤساي معروف و جنگجوی کُرد که مليّتي ترک دارد و بسياري از کُردهاي ترکيه طرفدارش هستند، به شورشيان تأثير به مراتب بيشتري بر وخامت اوضاع داشته است... در کل، مواضع دولت چه در داخل و چه در خارج از محافل نظامی بيانگر آرامش خاطر آنها نسبت به وقايع کردستان است. هیچ خبر قابل‌توجهی در اين ارتباط از کرمانشاه، که قاعدتاً بايد از نزديک با حوادث فوق در تماس باشد، دريافت نشده است. با توجه به پنهان‌کاري کامل ارتش و فقدان گزارش‌هاي موثق از صحنه حوادث، تنها کار ممکن حدس زدن اوضاع است. گمان مي‌کنم که دولت به احتمال قوي تمام تلاشش را براي دستگيري سالار‌الدوله به کار بسته است، ولي همزمان قصد دارد کُردها را هم ادب کند و سرجايشان بنشاند. بر اساس اطلاعات موجود، بعيد به نظر مي‌رسد که سالار‌الدوله هواداران سرسختي در کردستان و يا منابع قابل‌توجهي براي ادامه حمله به دولت داشته باشد.
فیلیپ در گزارش 9 سپتامبر 1926 خود می‌افزاید:
احتراماً به اطلاع مي‌رساند که اخبار بسيار ناچيزي به دستمان مي‌رسد. در اولين روز ماه جاری مطبوعات از سقز خبر دادند که نیروهای دولتی شورشیان را در سردشت و چندین نقطه دیگر شکست داده‌اند، و اينکه نیروها براي مقابله با حمله احتمالي شورشيان در سردشت تمرکز يافته‌اند. علاوه بر اين، جداي از خبر بازديد ژنرال [حبيب‌الله] شیبانی، رييس کل ارکان حرب، و ژنرال مرتضی‌خان [يزدان‌پناه]، فرمانده قشون تهران، از صحنه عمليات و بازگشت آنها به تهران، از زمان آخرين گزارشم هيچ خبر تازه‌اي در مطبوعات انتشار نيافته است... از تبريز هم گزارش شده است که مقامات نظامی شدیداً تکذيب کرده‌اند که حرکت نیروهای آذربايجان به سمت کردستان به دليل ناآرامي در اين منطقه است. استنباط من اين است که نیروهای نظامی مستقر در کردستان پيش از آنکه دست به اقدامي قاطع عليه کُردها بزنند منتظر تحولات بيشتري در اوضاع هستند... همانطور که در گزارش‌های قبلي‌ام به وزارت خارجه ذکر کرده‌ام، گزارش فعالیت‌های سیمیتقو، جنگجوي کُرد ترک‌تبار، تنها چيزي است که مردم را در ارتباط با اوضاع فعلي قدري نگران کرده است. 
فرین دربارة شکست سیمیتقو می‌نویسد:
سیمیتقو با استفاده از اين غفلت (سرگرم شدن نیروها به سالارالدوله) عمليات خصمانه خود را از سر گرفت، ولي از بخت بدش شورش کُردهاي جنوب براحتی سرکوب شد و رضاخان نیروهای پيروزمند خود را با هواپیما به تعقیب سیمیتقو فرستاد. مي‌گويند که این ماشین‌های جهنمي بر دل بی‌باک فرمانده کُرد رعب افکند. احمد آقا‌خان [اميراحمدي]، امیر لشكر یا همان فرمانده نیروهای نظامی آذربایجان، پس از سرکوب سیمیتقو، در 2 نوامبر 1926 به همراه اسرا به تبریز بازگشت و همچون یک فاتح از او استقبال شد، و مي‌گويند که او روستای سیمیتقو، موسوم به حُسِن، را به دولت پیشکش و پيشنهاد کرد که با درآمدهاي شهر تسخير شده در خانة سیمیتقو مدرسه‌ای برای کودکان کُرد بسازند. او در گفتگویی شخصی به کنسول گفت که سیمیتقو فقط با 25 نفر از طرفدارانش «به آن طرف مرز» فرار کرد. از منابع ديگر اطلاع يافته‌ام که منظورش از «مرز» همان مرز عراق بوده است. بنابراين، به نظر مي‌رسد که مسئله کُردها عجالتاً در ايران رفع و گريبانگير منطقة تحت قيمومت بين‌النهرين شده باشد. هيچکس نمي‌داند که بریتانیا با سیمیتقو چه خواهد کرد. با این حال، به یقین می توان گفت که در برخی محافل ایران واهمه دارند که از او در حکم مهره‌اي در مسئله کنترل نهایی کردستان استفاده شود. البته ایراني‌هايي هم هستند که معتقدند سیمیتقو پیش از این نیز نقش مشابهی ايفا کرده و اينکه برخي حملاتش به تحریک عوامل بیگانه صورت گرفته است. 
فرین در 22 دسامبر 1926 در گزارش خود می‌افزاید: «حالا بریتانیا موصل را هم دارد... با این حال، ممکن است که نقشه‌هایشان براي بین‌النهرین منطقه مجاور يعني ارومیه را نیز شامل شود. در همين ارتباط، برخي فرار سیمیتقو، رهبر شورشی کُرد، را به عراق پس از شکست اخیر از نیروهای نظامی ایران بي‌دليل نمي‌دانند؛ ولي بر خلاف اهمیتی که برخي براي فرار او به عراق قائلند، گفتة خودِ سمیتقو به یکی از دوستان صميمي‌اش است که او نیز آن را عيناً براي نويسندة این گزارش تکرار کرده است، بدين مضمون که بزرگترين آرزويش پيش از مرگ آن است که جان چند انگلیسی را بگيرد.»
تا مدتها بعد از فرار سیمیتقو، اوضاع آذربایجان و کردستان همچنان پرتنش بود. کنسول فرین در گزارش مورخ 26 فوریه 1927 خود اوضاع آذربایجان را اينطور توصیف می‌کند: «تأثیر سیاسی این اوضاع بسیار پيچيده است... ارتش تجمعات عمومی سیاسی را ممنوع کرده است، و کنترل کامل منطقه را در دست دارد و هرگونه اعتراض علیه دولت مرکزی، نظير قانون اخير سربازگيري که مردم تبريز از آن متنفرند، را ممنوع اعلام کرده است. »  فرین دربارة اوضاع ارومیه می‌نویسد: «مدیر کل آموزش و پرورش استان که در خارج از کشور تحصیل کرده به جانبداري از بيگانگان متهم شده است. ملاها علناً گفته‌اند که کاري خواهند کرد که اخراجش کنند... اگرچه اوضاع سیاسی ارومیه نسبتاً رضایت‌بخش به نظر می‌رسد، گويا شرایط اقتصادی‌ خوبي ندارد. این منطقه هرگز نتوانسته است خود را از عواقب ويراني‌هاي جنگ رها کند... اينطور که پيداست امیرلشکر آذربایجان طي گزارشي دربارة احتمال شورش مجدد کردها در بهار سال جاري به شاه هشدار داده است، ولي مدير مالی ايالت این گزارش را فاقد اعتبار مي‌داند و معتقد است که ارسال گزارش با انگیزه‌های سیاسی و به منظور تقويت جايگاه فرماندار نظامی در مقابل فرماندار غیرنظامی صورت گرفته است...»  ولي دولت نمي‌خواست چيزي را به بخت و اقبال بسپارد. فرین در 13 آوریل 1927 می‌نویسد: «احتراماً... برخوردي سياسي بين عوامل نظامی و غیرنظامی آذربایجان صورت گرفت که به نفع ارتش خاتمه یافته است.»  دولت همچنين شروع به خلع سلاح کردها کرده بود. فرین در 21 آوریل 1927 می‌نویسد: «احتراماً اظهار مي‌دارد که بر اساس گزارش‌های موثقي که در تبریز به دستمان رسيده است، کُردها یکبار دیگر در مسير جنگ گام گذاشته‌اند، و عده‌ای مي‌گويند که آنها با اميد و به هدف استقلال دست به اسلحه برده‌اند، در حالي که برخی دیگر مدعي‌اند که... هدف اصلي آنها از فعاليت‌هايي که شايعاتش بر سر زبان‌هاست بازگرداندن سلسله قاجار به قدرت است... مي‌گويند که شیخ محمود [برزنجي] برای رهبری عشایر از موصل آمده است... مي‌گويند که سیمیتقو و شیخ طاهر هم که نفوذ زیادی در میان کرد‌ها دارد همراه او هستند. مراکز فرماندهی در تبریز پنهانکاري بسياري در ارتباط با کل موضوع به خرج مي‌دهند و امیرلشکر هرگونه اتفاقي را منکر شده است، ولي از مقامات بسيار بالاي مملکتي اطلاع يافته‌ايم که امير لشکر اوضاع کردستان را برای شاه وخیم گزارش کرده، و علاوه بر اين، تمرکز نيرو و مصادره اسب‌ها و قاطرها را ديگر نمي‌شود پنهان کرد. امیر لشکر در 18 آوریل 1927 به همراه چند افسر ديگر با اتومبیل از تبریز به غرب رفت، ولي مقصدش نامشخص بود. امروز صبح یکی از مأموران نظميه به كنسولگری خبر داد که سیمیتقو به یکی از روستاهای نزدیک اوشنیک* در منطقه ارومیه حمله کرده است و نيروهايي برای سرکوب او اعزام شده‌اند، ولي از یک منبع موثق محرمانه خبرهايي دريافت کرده‌ايم که تأييد مي‌کند که شیخ محمود، شیخ طاهر و سیمیتقو با يکديگر همکاري دارند و هدفشان فقط غارت روستاها نيست. علاوه بر این، همانطور که از کرمانشاه گزارش شده، تحرک نیروهای نظامی ایران بقدري است که نمي‌شود دليل آن را فقط حمله شورشيان به روستاها دانست... یکی دیگر از دلایل این ناآرامی‌ها تلاش مقامات ایرانی براي اجراي برنامة خلع سلاح کُردهاست که از مدتها قبل مطرح بود. عبدالله‌خان [اميرطهماسبي]، امیرلشکر سابق آذربایجان که به وزارت جنگ رسيد، و رفيق شفيق رضا شاه است، چندین ماه است که در ساوج‌بُلاغ [مهاباد] به سر می‌برد، و گاه گزارش کرده‌اند که يکي از برنامه‌هايش خلع سلاح‌ کُردهاست. یک کُرد با تفنگ به دنیا می‌آید و با تفنگ از دنیا می‌رود؛ بعيد است گرفتن اجباري تفنگ از دست او بدون خون‌ريزي باشد و مي‌توان گفت که تحرک نيروهاي ایران بيشتر جنبه احتياطي داشته باشد.» 
در 17 ژوئن 1927: «احتراماً عطف به گزارش شماره 49 مورخ 21 آوریل 1927 خود در ارتباط با قيام کُردها... از قرار معلوم کُردها شورش نکرده‌اند و تحرکات نیروهای ایران که در گزارش فوق به آن اشاره کرده بودم در واقع بخشی از برنامة دولت براي خلع‌ سلاح بوده است. افرادی که اخیراً از ساوجبلاغ آمده‌اند مي‌گويند که امیر لشکر آذربایجان، بعد از اينکه به ادعاي خودش کُردها در سردشت منتظرش نماندند و پا به فرار گذاشتند و او بدون خونريزي پيروز شد، مشغول ساختن سربازخانه‌هايي در این شهر است تا آن را به یکی از پایگاه‌های نظامی دائمي ایران تبدیل کند.»  فرین در گزارشي به تاریخ 11 ژوييه 1927 گزارش می‌کند که «امیر لشکر به همراه بخش اعظمي از قشون آذربایجان عازم جنوب کردستان شد و در آنجا دست به عملياتي زد که کسی از ماهیت آنها خبر ندارد.»  در 24 اوت 1927 فرین می‌افزاید: «اخیراً احمد آقا خان، امیر لشکر آذربایجان که لرستان را مطیع دولت مرکزی ساخت، از سردشت بازگشته و اعلام کرده است که برای اولین بار در تاریخ کُردهای آن منطقه را سرکوب و آرام کرده است، در حالی که از اردبیل خبر مي‌رسد که شاهسون‌ها سرکوب شده‌اند و ديگر جمع‌آوری مالیات در این منطقه به راحتی صورت خواهد گرفت.»  اوضاع آذربایجان ناآرام باقی ماند. فرين در گزارشي مورخ 25 نوامبر 1927 می‌نویسد: «دیگ سیاست داخلي همواره نيمه جوش است و منتظر کوچکترین شعله‌‌ايست تا به غلغل بيفتد... در محافل نظامی صحبت از شورش کُردها، و احتمالاً به دنبال آن حمله ترک‌ها در بهار، است و شایعات بسیاری در مورد بازگشت سیمیتقو، از رؤساي سرسخت قبايل کُرد که پس از یک دهه ایجاد رعب و وحشت در آذربایجان غربی سال گذشته به عراق گریخت، بر سر زبانهاست.»  در 15 دسامبر 1927 ویلیامسن می‌نویسد: «طبق اخبار واصله از کرمانشاه که وثوق کمتري دارد، یکی از قبایل کُرد مأموران مالیات و سربازخانه‌هاي مناطق مجاور را غارت کرده‌ است. کنسول فرین از نگرانی مردم تبریز دربارة شورش کُردها با حمايت ترکيه و به رهبری سیمیتقو خبر مي‌دهد. با این حال می‌افزاید که شاید اين داستان را ساخته‌اند تا روند سربازگیری را تسريع کنند.»  همانطور که در فصل چهاردهم خواهد آمد، سیمیتقو در تابستان سال 1928 به ايران برگشت و آخرین شورش خود را به راه انداخت.