شورش بختياري‌ها در زمان رضاشاه در اسناد وزارت خارجه آمريكا

هنوز قشقايي‌ها کاملاً سرکوب نشده بودند که بختياري‌ها سر به شورش برداشتند. در 16 جولای 1929 ويليامسن در تلگرامي خبر داد: «اوضاع ايران آبستن حوادث خطرناکي است. يک منبع موثق مي‌گويد که بختياري‌ها سر به شورش برداشته‌اند ولي هنوز به قشقايي‌ها نپيوسته‌اند. طبق گزارش‌ها، شاه (افسرده؟) است و کاملاً اطمينان خود را نسبت به تيمورتاش از دست داده.»  در 19 جولای 1929 مي‌افزايد: «همانطور که در تلگرام شماره 36 مورخ 16 جولای، ساعت 10 شب اشاره شد، احتراماً به اطلاع مي‌رساند که شايعه‌ وضعيت بد روحي شاه که ممکن است او را از لحاظ رواني از پا بيندازد صحت دارد. اين گزارش چند روز دهان به دهان مي‌گشت، ولي آن را باور نداشتم تا اينکه حضرت اشرف تيمورتاش به من گفت که حتي نمي‌تواند پنج دقيقه متوالي با اعليحضرت صحبت کند زيرا ايشان به دليل اوضاع مملکت يا از کوره در مي‌روند و يا بي‌دليل حالت افسردگي عارضشان مي‌شود. بسياري از امور دولت که پيش از اين تيمورتاش شخصاً به عرض شاه مي‌رساند اکنون به واسطه کريم آقا، شهردار و دوست دوران کودکي شاهنشاه و نماينده مالي او به عرض مي‌رسد. ظاهراً اين کريم آقا* تنها کسي است که مي‌تواند روان پادشاه ايران را تسکين بدهد. علاوه بر اين، در بسياري از محافل مطلع گمان مي‌کنند که شاه ديگر به تيمورتاش اعتماد ندارد... وزراي مختار کشورهاي خارجي بسيار مراقبند که در اين وضعيت بلاتکليف از او [تيمورتاش] چيزي نخواهند که توان انجامش را نداشته باشد. بسياري از محافل مراقب اوضاع هستند و شواهد بسياري حکايت از آن دارد که خيلي‌ها مواظبند با ستاره‌اي که ممکن است رو به زوال باشد بيش از حد دوست نشوند. مکرراً گفته‌اند که تيمورتاش در مقام سفير کبير ايران به آنکارا خواهد رفت، و فروغي به وزارت دربار منصوب مي‌شود. نام وثوق‌الدوله نيز براي تصدي منصب اجرايي تيمورتاش مطرح شده است. صادقانه بگويم که نمي‌توانم آنطور که اکثر همکارانم در اينجا تلويحاً باور دارند، اين داستان‌ها را باور کنم. البته تيمورتاش رفيق شفيق شاهزاده فيروز و يک ضلع مثلث قدرت بود، و شايد نارضايتي شاه از فيروز باعث بي‌اعتمادي او به تيمورتاش هم شده باشد. ولي تا زماني که مرد توانا و موفقي مثل تيمورتاش پيدا نشده است، واقعاً بعيد مي‌دانم که شاه (اگر ديوانه نشده باشد) بهترين خدمتگذار خود را در اين مقطع بحراني کنار بگذارد.» 
بار ديگر در 19 جولای 1929 مي‌نويسد: «در ادامه گزارش شماره 880 مورخ 13 جولای 1929، در مورد شورش عشاير در مرکز و جنوب ايران، احتراماً به اطلاع مي‌رساند که خبر شورش بختياري‌ها عليه دولت مرکزي اکنون تأييد شده است. شايد بتوان اقدامات رؤساي ايل بختياري را دليل اصلي نارضايتي بختياري‌ها دانست. از زمان کودتاي بختياري در سال 1907، رؤساي اين ايل در تهران زندگي مرفه و آسوده‌اي ‌داشته و منابع مالي‌شان از ايل تامين مي‌شده است. بسياري از آنها عهده‌دار مناصب دولتي بوده‌اند. باج و خراجي که رؤساي بزرگ از ايل مي‌گرفتند به تدريج افزايش يافت و همزمان از محبوبيت‌شان کاسته شد و کار به جايي رسيد که رؤساي کوچک‌تر از اين فرصت استفاده کرده و از فرمان آنها سرپيچي کردند. قانون ثبت املاک موجبات ناراحتي و دلخوري بسياري از زمين‌داران خرده‌پاي ايل را فراهم آورده است؛ از آنجا که سند مالکيت در ميان آنها رايج نيست، بر اساس سنت ايل زمين از پدر به پسر به ارث ‌رسيده است. اما اخيراً رؤساي بزرگ ايل مدعي مالکيت املاک زمين‌داران کوچک ايل شده و تلاش کرده‌اند آنها را به نام خود ثبت کند. فرماندار غيرنظامي بختياري‌ها، که برادر سردار اسعد، وزير جنگ، است مردم خود را بيرحمانه استثمار کرده، و پول زيادي از آنها طلب مي‌کند، و با گرفتن پول بي‌شرمانه حق را ناحق مي‌کند و وعده محافظت و حمايت مي‌دهد. گروهي از خان‌هاي کوچک‌تر بختياري نيز با استفاده از دلمشغولي دولت با شورش قشقايي‌ها تصميم گرفتند عليه اربابان موروثي خود بشورند. اين مسئله سبب شده است که شورشيان از گروهي که به رؤساي خود وفادار ماندند جدا شوند. گزارش‌ها حکايت از آن دارد که اين دو گروه دست به قتل و کشتار يکديگر زده‌اند. از آنجا که وزير جنگ يکي از رؤساي اصلي اين ايل است، طبيعتاً از قدرتش براي حفظ موقعيت خود در ايل استفاده کرد. دو هزار نيروي نظامي براي «آرام کردن» اوضاع به جنوب و غرب اصفهان اعزام شده‌اند. وزيرمختار بريتانيا در شانزدهم جولای به من خبر داد که در فاصله 80 مايلي جنوب اصفهان جنگ سختي ميان عشاير و نيروهاي دولتي درگرفت، و اينکه سربازان فراري از جبهه و مجروحين به شهر پناه آوردند؛ و سربازان جواني که نيروي دولتي را تشکيل مي‌دادند بسيار بد عمل کرده بودند. در همين زمان سردار اسعد، که ديگر ايلش او را قبول نداشت،‌ به تهران بازگشت. اما در ميان تعجب همگان، اعلام شد که اعليحضرت او را به حضور پذيرفته و از او استقبال کرده است. از آنجا که اين سمت به عنوان رشوه به عشاير بختياري، به سردار اسعد، يعني رئيس اين ايل داده شده بود، گمان مي‌رفت حالا که کنترل ايل از دست او خارج شده است او را از وزارت جنگ کنار بگذارند.» 
ويليامسن در گزارش مورخ 25 جولای 1929، عليرغم خبرهاي بدي که مي‌رسيد، از بهبود وضعيت روحي پهلوي خبر مي‌دهد: «عطف به گزارش شماره 888 مورخ 19 جولای 1929، احتراماً به اطلاع مي‌رساند که بر اساس اخبار موثق وضعيت رواني شاه بسيار بهبود يافته است، و بازگشت او به حال سلامت شايعاتي را که از بي‌اعتمادي شاه به حضرت اشرف تيمورتاش خبر مي‌داد بي‌اعتبار ساخته است. با توجه به اوضاع و احوال ايران، نگراني شاه تا حد گيجي و سردرگمي‌اش به هيچ‌وجه عجيب نيست. هيچ خبر خوشي نمي‌آيد، و اوضاع آنقدر تهديدآميز هست که موجبات نگراني رئيس کشور را فراهم آورد. اول اينکه وضعيت عشاير جنوب و غرب ايران به طورخطرناکي ناآرام است. قشقايي‌هاي جنگ‌طلب، هر چند در حال حاضر آرام به نظر مي‌رسند، به هيچوجه شکست نخورده و يا خلع سلاح نشده‌اند. بختياري‌ها مسلح هستند. اعراب خمسه هرگز کاملاً مطيع نشدند، و هنوز مالک بلامنازع قلمرو خود هستند. حمله اخير به يک گروه نقشه‌برداري و دو تن از مهندسان دولت از ناآرامي در لرستان حکايت دارد. بدتر اينکه گزارش شده است که عشاير بلوچ در جنوب شرقي و کردها در نزديکي ساوجبلاغ سر به شورش برداشته‌اند. نگاهي کوتاه به نقشه نشان مي‌دهد که شورش‌ها در يک نيم‌دايره از بلوچستان تا مرزهاي ترکيه کشيده شده است. گويي شورش عشاير کافي نبود که اخبار نزول بلاياي طبيعي در نقاط مختلف کشور نيز به آن اضافه شده است. يک زلزله ديگر خسارات بيشتري به خراسان وارد کرده، حمله ملخ‌ها حجم انبوهي از محصول گندم را از بين برده، و سيل در تبريز منجر به مرگ 200 نفر، و تلف شدن هزاران رأس گاو و گوسفند و ويراني نيمي از شهر شده است. و بدتر از همه اينکه ديگر روحيه‌اي براي وزارت ماليه نمانده است. معلوم شده است که انبار اداره ارزاق 25000 خروار گندم کمبود دارد،  بنابراين شايد کشور در فصل زمستان با کمبود نان مواجه شود. در نهايت بايد اضافه کنم که نرخ برابري ارز نيز به سرعت رو به کاهش است (نرخ امروز: 41/11 قران به ازاي هر دلار)، بنابراين دارد به اعتماد و اعتبار مردم لطمه مي‌خورد... روي هم ريختن اين مشکلات مسلماً ذهن آدمي چون رضا شاه را مشوش مي‌سازد. کاملاً مي‌توان فهميد که چرا بايد ناگهان از کوره در برود و اطرافيانش را تهديد کند، حتي معتمدترين وزيرش را. در عين حال بايد با تيمورتاش هم همدردي کرد، زيرا به خاطر مقامش مکرراً مجبور بود خبرهاي بد را او به گوش پادشاه برساند.» 
خبرهاي اطمينان بخش از لندن تأثير به سزايي در بهبود وضعيت روحي رضا داشت. اترتن در گزارش مورخ 31 جولای 1929 مي‌نويسد: «احتراماً عطف به گزارش  شماره 862 مورخ 14 ژوئن 1929 سفارت امريکا در تهران، در گفتگويي غيررسمي با يکي از وزراي بسيار مطلع، خبردار شدم که با توجه به باور رايج برخي شخصيت‌هاي علاقمند به مسائل خاور نزديک مبني بر اينکه دولت [بريتانيا] در مسائل داخلي ايران دخالت کرده‌ است، قرار است در تاريخ 25 جولای در مجلس عوام در همين ارتباط از دولت سؤال شود و دولت نيز پاسخ خواهد داد. در اين ارتباط، سؤال و پاسخ را در اينجا نقل مي‌کنم: «آقاي آنجل (در يادداشتي خصوصي) از وزير امور خارجه پرسيد که آيا ايشان مي‌توانند در مورد اوضاع جنوب ايران توضيحاتي به مجلس ارائه کنند؟ معاون وزير امور خارجه (آقاي دالتون): دولت اعليحضرت [پادشاه بريتانيا] اخباري مبني بر شورش عشاير در جنوب ايران دريافت کرده است. همچنين شايعاتي شنيده‌ايم به اين مضمون که اين شورش‌ها به تحريک عوامل بريتانيا به راه افتاده است؛ و در اين ارتباط خوشحالم که فرصت يافته‌ام تا اعلام کنم که اين شايعات کاملاً بي پايه و اساس بوده و صحت ندارند، و دولت اعليحضرت [پادشاه بريتانيا] همچنان به سياست‌ عدم مداخله در امور داخلي ايران شديداً پايبند است. وزير امور خارجه اطمينان دارد که دولت ايران،‌ که در طول چند سال گذشته بارها شاهد مواضع دوستانه بريتانياي کبير بوده، متوجه است که در مقابل مشکلات فعلي با عشاير شورشي مي‌تواند بر روي همراهي دولت اعليحضرت [پادشاه بريتانيا] حساب کند؛ دولتي که فقط آرزوي ايراني سعادتمند و آرام تحت حاکميت يک دولت قدرتمند و مستقل را دارد.»» اترتن در پايان مي‌نويسد: «سفارت ايران امروز خبر داد که آوانس خان مساعد*، وزيرمختار ايران در لندن، استعفا داده و پيش‌بيني مي‌شود که آقاي تقي‌زاده، استاندار سابق خراسان که جانشين او شده است در چند روز آينده وارد لندن شود.»  محمود جم، وزير فوائد عامه، جانشين تقي‌زاده در خراسان شد، و کريم بوذرجمهري، «دوست دوران کودکي شاه» جانشين جم شد. ويليامسن دربارة انتصاب مجدد جم به استانداري خراسان مي‌نويسد: «با وجود اين، يک منبع موثق به من خبر داد که در شمال خراسان، نزديک به مرز روسيه، شورش کوچکي به راه افتاده است؛ نزديک به هشتصد تن از عشاير ترکمن عليه دولت مرکزي سر به شورش برداشته‌اند. بنابراين گمان مي‌رود از آنجا که جم پيش از اين استاندار خراسان بوده و با اوضاع آشنايي دارد سريعاً به اين منطقه اعزام شده تا اين حرکت را سرکوب کند و اعزام او به خراسان هيچ ارتباطي با رسوايي در وزارت فوائد عامه ندارد.»
فرين در گزارش مورخ 7 آگوست 1929 مي‌نويسد: «عطف به گزارش‌ها و اخبار اخير در مورد شورش عشاير قشقايي و بختياري، احتراماً به اطلاع وزارت خارجه مي‌رساند که دولت ايران اعلام کرده است که هر دوي آنها را سرکوب کرده و عبور و مرور در جاده بوشهر- شيراز- اصفهان‌- تهران از تاريخ 3 آگوست 1929 مجدداً برقرار شده است. اطلاعات محرمانه حاکي از آن است که شايد دولت در کامل و دائمي خواندن سرکوب ناآرامي‌ها بيش از حد خوشبيني به خرج داده، ولي بيانيه دولت را از اين حيث که عجالتاً ناآرامي‌ها به پايان رسيده است تاييد مي‌کند.»  ويليامسن در 9 آگوست 1929 مي‌نويسد: «احتراماً به اطلاع مي‌رساند که جو سياسي ايران در دو هفته اخير تا حدود زيادي صاف و روشن بوده است. شورش قشقايي‌ها، که در گزارش‌هاي قبلي به آن پرداخته شده بود، ظاهراً به طور رضايت‌بخشي سرکوب شده که عمدتاً مرهون توان و فراست ژنرال حبيب‌الله‌خان شيباني بوده است... شورش بختياري‌ها که در تلگرام شماره 36، مورخ 16 جولای 1929 و در گزارش‌هاي بعدي به آن اشاره شده بود، منجر به درگيري شديد اين عشاير با نيروهاي دولتي شده است. روزنامه‌ها از دو پيروزي قطعي نيروهاي دولتي خبر داده‌اند که منابع ديگر نيز آنها را تأييد مي‌کنند، و يک منبع محرمانه و موثق نيز خبر از يک پيروزي مهمتر به دست نيروهاي ارتش داده است. نيروهاي دولتي به قلب سرزمين بختياري‌ها (چهارمحال) ‌نفوذ کرده و برخي از مواضع آنها از جمله دهکرد را فتح کرده‌اند. ظاهراً بختياري‌ها اصلاً حريف نيروهاي ارتش نيستند و تلفات بسيار قابل توجهي متحمل شده‌اند، و مي‌گويند که در تازه‌ترين درگيري 400 تن از آنها کشته شده‌اند. بنابراين، با اينکه هنوز تعداد زيادي از نيروهاي دولتي در حال مبارزه با شورشيان بختياري هستند و هنوز آنها را کاملاً سرکوب نکرده‌اند، اما به جرأت مي‌توان گفت که خطر حمله بختياري‌ها دفع شده و شاه اوضاع را کاملاً در اختيار دارد. با نگاه به گذشته، شکي باقي نمي‌ماند که خطر متحد شدن قشقايي‌ها و بختياري‌ها بسيار جدي بود. ترديدي نيست که رهبران اين دو ايل با يکديگر به تفاهم رسيده و قول حمايت متقابل داده بودند. ولي طبق معمول، نبود هماهنگي ميان طوايف شورشي مختلف، به دولت اجازه داد که به طور جداگانه با هر يک از آنها رو‌به‌رو شود. همانطور که قشقايي‌ها در حمايت از طايفه كي‌خالو (که آغازگر اصلي ماجرا بودند) تعلل کردند، بختياري‌ها هم آنقدر منتظر نشستند تا توان قشقايي‌ها تحليل رفت. اگر اينطور نمي‌شد، بعيد نبود که شيراز و اصفهان به دست عشاير بيفتد که عواقبي جدي به همراه داشت.» در مورد طايفه كي‌خالو مي‌خوانيم: «كي‌خالو طايفه‌اي مستقل هستند ولي معمولاً آنها را از ايل قشقايي مي‌دانند. زمين‌هايشان در وسط اراضي وسيع‌تر قشقايي‌ها و بختياري‌ها قرار مي‌گيرد، و اهميت استراتژيک‌شان هم به همين دليل است.» 
در گزارشي مورخ 21 سپتامبر 1929، ويليامسن اخبار جديدي مخابره مي‌کند:
ظاهراً موفقيت‌ ژنرال شيباني در فارس بسيار بيشتر از موفقيت همقطار او در لرستان بوده است. قشقايي‌ها در اقامتگاه ييلاقي‌شان به سر مي‌برند و وقتي سرماي زمستان شروع شود، مجبورند به سمت جنوب حرکت کنند. در طول مدتي که در کوچ هستند، خطر شورش آنها به حداقل کاهش مي‌يابد. دولت حتي با احتياط‌هاي معمول نيز مي‌تواند خيالش راحت باشد که شورشي در اين منطقه رخ نخواهد داد. روزنامه‌ها در 13 سپتامبر گزارش شکست طايفة بهارلوها در شهر داراب استان فارس را منتشر ساختند. بهارلوها و کهگيلويه‌اي‌ها همچون حائلي ميان دو ايل قدرتمندتر قشقايي و بختياري عمل مي‌کنند و به همين دليل موقعيت بسيار مهمي دارند. همين اهالي کهگيلويه‌‌ بودند که شورش ماه آوريل را به راه انداختند، و بهارلوها هم از همان ابتدا از آنها حمايت کردند و با آنها همدست شدند. شيباني سياستي عاقلانه در پيش گرفته است: غلبه بر طوايف کوچکتر و خلع سلاح آنها در مدت زماني که طوايف اصلي و بزرگتر آرام هستند؛ و مستحکم ساختن مواضع نيروهاي دولتي در قلب اقامتگاه قشلاقي قشقايي‌ها در مدتي که آنها از اين منطقه کوچ کرده‌اند. آزمون واقعي قدرت در بهار سال 1930، زماني که کوچ آنها به سمت شمال آغاز مي‌شود، خواهد بود. همانطور که در گزارش شماره 889 خبر داده شد، شاه در اوايل جولای اسماعيل‌خان قشقايي (صولت‌الدوله) را آزاد کرد،  و او به ايل خود بازگشت، که در مدت غيبت اجباري او توسط برادرش علي‌خان قشقايي رهبري مي‌شد. اما مردم ايل از نقشي که صولت در طول شورش‌ها ايفا ‌کرده بود به هيچ وجه راضي نبودند؛ و نيز علي‌خان را رئيس بزرگ خود نمي‌شناسند. مردم گمان مي‌کنند که شاه اين دو نفر را خريده است و روح استقلال‌طلبي آنها چنين چيزي را نمي‌پذيرد. علاوه بر اين، دو برادر هم با يکديگر خصومت دارند. شيباني ابتکار عمل به خرج داده و ملک منصور‌خان، پسر دوم صولت‌‌الدوله، را بجاي پدرش ايلخان قشقايي کرده است. اين رئيس جديد و جوان رياست خود را بيشتر مديون دولت است تا مردم ايل و هنوز معلوم نيست که از او اطاعت کنند. شيباني تلاش کرده است مراکزي براي اسکان طوايف سربه‌راه‌تر ايجاد کند. اميد است که به اين وسيله آنها را متقاعد سازند که موهبت صلح، بهتر از خصومت با دولت است. اخيراً بودجه‌اي به مبلغ 20000 تومان به منظور احداث پروژه‌هاي آبياري و کشت و زرع در منطقه قشقايي‌ها به تصويب رسيده است، و وجوه بيشتري نيز در دست تصويب است. هشت کشتي در اروپا دستور يافته‌اند که با قاچاق از طريق خليج فارس مقابله کنند، که مي‌تواند کمک چشمگيري در آرام ساختن قشقايي‌ها باشد. وقتي قاچاق اسلحه مشکل‌تر شود، عشاير هم آنقدر مجهز نمي‌شوند که بخواهند با خواست‌هاي دولت مقابله کنند. شديدتر شدن نظارت دولت بر صادرات ترياک نيز ايل قشقايي را از منبع اصلي درآمدش محروم و توانايي خريد سلاح را از آنها سلب مي‌کند. مگر اينکه شورشي ناگهاني و سازمان‌يافته اتفاق بيفتد و اِلا مي‌توان گفت که کمر مقاومت قشقايي‌ها شکسته است. بختياري‌ها نيز در حال حاضر سرکوب شده‌اند. نيروهاي دولتي به راحتي بر آنها غلبه کردند، و آرامش به سرعت به منطقه بازگشت. پادگان‌هاي بزرگي در مناطق استراتژيک منطقه تأسيس شده است؛ به ويژه در چهارمحال که بر جاده شيراز اشراف دارد، در قسمت شرقي اقامتگاه بختياري‌ها و بخش شمالي محل استقرار کهگيلويه‌ايها. اخيراً هيچ گزارشي در مورد وضعیت سایر طوایف استان فارس به دست ما نرسيده است. گفته مي‌شود که بويراحمدي‌ها، طایفه اصلی کهگيلويه‌ايها، تسليم ژنرال شيباني شده‌اند؛ و عشاير ممسني، اعراب خمسه، طوايف لشني و ميش‌مست آرام هستند. 
در ژانويه 1930 رضا شاه از جنوب کشور ديدن کرد:
اعليحضرت در سفر خود از پادگان‌هاي اصلي استان فارس نيز، که صحنه درگيري‌هاي اخير با عشاير بوده است، ديدن مي‌کند. احتمالاً شاه مي‌تواند با شدت عمل کافي و در عين حال بذل و بخشش درست وفاداري رؤساي ايل قشقايي را جلب کند. ژنرال حبيب‌الله‌خان شيباني به طور شايسته‌اي مسير رسيدن به چنين مصالحه‌اي را هموار ساخته است.