17 شهریور و آرایش زیگزاگی شاه

مقام معظم رهبری در رابطه با این روز گفتند: روز هفدهم شهریور، آزمایش عجیبی بود که ایستادگی انقلاب را در برابر دشمنان نشان داد. به فرموده ایشان، خونهای پاک شهدای عزیز هفدهم شهریور، یک ملت را نجات داد. در این نوشتار قصد داریم تا به بهانه بزرگداشت این روز بزرگ، حوادث گذشته را مجدداً مرور نمائیم.
به جرأت می توان ادعا کرد که هفده شهریور، تسریع کننده سقوط رژیم شاهنشاهی بود. کارتر در خاطرات خود می نویسد: دو ماه پس از ملاقاتی که بین من و شاه صورت گرفت، او در سراسر ایران حکومت نظامی اعلام کرد و در نتیجه، بین پلیس و عده کثیری از مسلمانان که دست به تظاهرات زده بودند، برخوردی خونین روی داد. کشته شدن صدها نفر توسط پلیس، نه تنها کمکی به شاه نکرد، بلکه موجب شد تا هم قدرت و هم جمعیت و تعداد تظاهرکنندگان افزایش یابد، تا جایی که خواستار برکناری شاه از مقام سلطنت شدند. شاه از یک طرف با تشدید اقدامات نظامی سعی بر مهار ناآرامیها داشت و از طرف دیگر، تلاش می کرد با استفاده از طریق دیگر، رضایت مخالفان را برای آرام کردن آنان جلب کند.
آن گونه که در تاریخ نقل شده است، از اولین ساعات صبح روز جمعه هفدهم شهریورماه، با وجود انتشار اعلامیه های حکومت نظامی، در شرق تهران مردم به خیابانها ریختند و به سمت میدان ژاله به حرکت درآمدند. تظاهرکنندگان بدون توجه به مقررات حکومت نظامی، با شهامت و از جان گذشتگی و ایثار، شعارهای خود را که علیه نظام و شاه بود با صدای رسا، بیان می کردند و کوچک ترین توجهی به سربازان که به حالت آماده باش در خیابانها و پشت بامها سنگر گرفته بودند نداشتند.
در این روز، نیروهای دولتی اعم از شهربانی، نیروهای ارتش، سربازان و همچنین نیروهای گارد ویژه حضور داشتند. تعدادی تانک نیز از طرف خیابان پیروزی به طرف خیابانهایی که به میدان ژاله ختم می شد، قرار گرفته بودند. در هر خیابان، سربازان یک خط مسلح تشکیل داده و تیرباری در مقابل هر خیابان قرار داده بودند. بالگردها در بالای سر جمعیت به صدا درآمده و تعدادی سرباز نیز در میدان، به صورت زیگزاگ آرایش شده بودند، به طوری که اگر تیربارها که اندکی عقب تر از آنان قرار داشت، تیراندازی کرد، به سربازان برخورد نکند. پس از اخطارهای مأموران، چون مردم متفرق نشدند، فرمان حمله صادر شد و به یک باره از یک قسمت میدان ژاله که جمعیت بسیاری در آن جمع شده بود، صدای رگبار مسلسلها شنیده شد. از بلندگوها فرمان آتش دادند و بالگردها نیز از آسمان مردم را زیر آتش گرفتند. جمعیت که فریادِ «ا... اکبر» و «مرگ بر شاه» سر می داد، در یک لحظه به خون خود غلطید. صحنه فجیع و مصیبت بار و در واقع یک کشتار دسته جمعی به وجود آمده بود. قریب دو ساعت میدان ژاله و خیابانهای اطراف آن تبدیل به میدان جنگ شد و گلوله های سربازان پشت سرهم به سوی مردم شلیک می گردید؛ به طوری که در اولین لحظات تیراندازی، در جوی ها خون جاری شد و عده زیادی جان خود را از دست دادند. یکی از خبرنگاران حاضر در میدان شهدا، خبرنگار روزنامه فیگارو بود. مشاهات وی به نقل از روزنامه کیهان چنین است: ساعت هشت صبح میدان ژاله، ارتش و نیروهای امنیتی کاملا در میدان مستقر گشته اند و تمام راههایی را که به میدان متصل می شود بسته اند. ماسکهای ضد گاز، کلاه کاسکها، سرنیزه ها و تفنگ های نشانه رفته در پرتو نور خورشید می درخشید. راهپیمایان و تظاهرکنندگان کجا هستند؟ بله اینجا هستند. در میدان و کوچه ها طوری موضع گرفته اند که به سختی دیده می شوند و در حالتی جدی و فریب دهنده اما کاملاً هوشیار و آگاه از ریسکی که در پیش دارند، آن هم بدون کوچکترین سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاکاردهایی که در دست دارند. در ساعت 8/15 از قسمت فرماندهی نظامی صدایی که با بلندگو تقویت شده است چنین می گوید: حکومت نظامی است. به شما دستور داده می شود که متفرق شوید، ما را مجبور به تیراندازی نکنید. جمعیت یک صدا پاسخ می دهد: ما شاه نمی خواهیم جمهوری اسلامی میخواهیم، مرگ بر شاه جانی 8/30 هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشرده تر می گردد. فریادهای شادی جمعیت حاکی از ورود آیة ا... نوری است. وی با جرأت و شهامت به طرف نیروهای امنیتی می رود و پس از مختصری گفتگو با یکی از افسران باز می گردد و با اشاره سر از جمعیت می خواهد تا به آهستگی روی زمین بنشینند و جمعیت نیز بدون کوچکترین واکنشی به دعوت وی لبیک می گوید 9/15 از قسمت دیگر میدان به یک باره صدای رگبار مسلسلها شنیده می شود. من بلافاصله خود را به روی زمین انداخته و به سختی به طرف پیاده رو می رسم؛ جایی که سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما نموده اند. تیراندازی مدت 30 ثانیه به طول انجامید. تیراندازی به مردم بی دفاع و بی سلاح چه کار آسانی بود، چرا که جنگ نبود، بله یک کشتار دسته جمعی بود. خیابانی که تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاه می زد، اکنون پر از اجساد، کفشهای خونین، پلاکاردهای پاره و زخمیهایی بود که کشان کشان خود را به طرف زخمی دیگر می رساندند. در آن طرف پیاده رو و خیابان فریادها شدیدتر می گردید. فریادی با درد ناشی از کشتار بی رحمانه توأم با ذکر خدا و بیان این جمله که خدایا، خدایا تو آگاهی و می بینی که چه کردند.
سایروس برآم در کتاب خود، «انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی»، درباره فاجعه 17 شهریور آورده است: ابتدا خاک اره های آغشته به بنزین را که بر کف خیابان ریخته بودند، آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد، چند اتومبیل و اتوبوس را مشتعل ساختند. سپس فروشگاه بزرگ خیابان فرح آباد را به آتش کشیدند. آن گاه، آتش مسلسلها را گشودند؛ بی خبر، بی امان و از همه سو؛ از زمین و از هوا، همه راههای گریز، و همه کوچه ها و خیابانهای فرعی را با تانک و زره پوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد. هدف نه پراکنده کردن مردم و نه مرعوب ساختن آنان بود. همه گلوله ها به قصد کشت، شلیک می شد. حتی کسانی را که به خانه های دیگران پناه می بردند تعقیب می کردند و از پای در می آوردند و از رساندن خون به مجروحان و مصدومان هم جلوگیری می کردند.
خبرنگاران خارجی، جمعه هفده شهریور را «جمعه سیاه» خواندند از میان رسانه های خبری خارجی، «آسوشیتدپرس» طی خبری به فاجعه میدان شهدا پرداخت و نوشت: پس از دو ساعت زد و خورد در تهران، کامیونهای پر از کشته شدگان و مجروحان، از صحنه خارج شدند و مقارن ظهر، آرامش در تهران برقرار شده، اما هنوز تیراندازیهای پراکنده ای ادامه دارد. به گفته شاهدان عینی، دست کم یک کامیون پر از کشته شدگان و زخمی ها در میدان ژاله دیده شد که آن جا را ترک می کردند. جمعیت همچنان فریاد می زد «مرگ بر شاه» و «زنده باد خمینی». بسیاری از تظاهرکنندگان، در نتیجه اصابت گلوله به زمین افتادند و در خون غوطه ور شدند که مأموران آنها را به داخل کامیونها کشاندند و از صحنه دور ساختند. رژیم در حال سقوط شاه، تعداد کل شهدای هفدهم شهریور را، 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد. شمار دقیق قربانیان مظلوم 17 شهریور در میدان شهدا هیچ گاه مشخص نگردید ولی به یقین این رقم از چهار هزار افزون بود و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ انقلاب به شمار می رود.
خاطرات یکی از کارمندان پزشکی قانونی درباره تعداد شهدای هفدهم شهریور، از صحت و سقم بیشتری برخوردار است: بعد از هفده شهریور، هجوم جمعیت به پزشکی قانونی، نشان دهنده کثرت شهدا بود. ما در بهشت زهرا، تعدادی را دفن کرده بودیم و آمار دادیم، اما از بقیه و سرنوشت آنها اطلاعی نداشتیم. چون تعدادی از شهدا توسط خانواده هایشان به خاک سپرده می شدند.  از روز هفده شهریور به بعد، رژیم تصمیم گرفت که جنازه ها را به پزشکی قانونی نیاورد و آنها را یک سره به بهشت زهرا بردند. 555 جنازه در قطعه هفده بهشت زهرا دفن شد. از طریق ساواک نیز 342 جنازه در بهشت زهرا، طی یک ماه به خاک سپردیم. ضمناً مردم عده ای از جنازه هایی را که در هفده شهریور به شهادت رسیده بودند، به بیمارستانها برده بودند و مخفیانه دفن می کردند. عده ای هم توسط ساواک و از طریق خودشان انجام می شد. از روز 17 شهریور به بعد، شبی، ده تا دوازده جنازه از بیمارستان شهربانی به بهشت زهرا می بردیم و دفن می کردیم.
مردم تهران به پاس خون شهیدان این قتل عام دردناک، میدان ژاله، قتلگاه آنان را «میدان شهدا» نامیدند. به دنبال فاجعه میدان شهدا و قتل عام مردم در هفدهم شهریور و اعلام حکومت نظامی، جمعی از روحانیان در تهران و شهرستانها دستگیر و زندانی شدند. مسؤول این جنایت بزرگ، ارتشبد غلامعلی اویسی، فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی و فرماندار نظامی تهران و حومه بود که وقایع خونین پانزده خرداد 1342 تهران هم به رهبری و هدایت او صورت پذیرفته بود. واقعه هفدهم شهریور 1357، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب بزرگ مردم مسلمان ایران است که اهمیت فاجعه آن، هرگز فراموش نخواهد شد.
ویلیام شوکراس در کتاب خود به نام آخرین سفر شاه در مورد تأثیر واقعه جمعه سیاه بر روحیه شاه، می نویسد: واقعه اخیر (جمعه سیاه) تأثیر مصیبت باری بر روحیه شاه گذاشت. وقتی پس از این واقعه پرزیدنت کارتر (رئیس جمهور وقت آمریکا) به او تلفن زد، شاه طوری با او صحبت کرد که گویی در اثر یک توطئه شیطانی دچار وحشت و اضطراب شده است. کسانی که در آن روزها شاه را دیدند می گویند مثل این بود که او آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود.
روزنامه تایمز نیز پس از این واقعه نوشت: محمدرضا شاه ، کسی که سالیان متمادی - در مقایسه با هر حکمران در دنیا - در کنترل کشورش قدرتمند ظاهر گردیده بود، اینک اقتدار خود را از هم گسسته می بیند.
این نوشتار را با پیام حضرت امام خمینی(ره) به پایان می رسانیم که به مناسبت اعلام حکومت نظامی و کشتار بی رحمانه مردم در واقعه 17 شهریور، در سخنانی که حاکی از تأثر شدید ایشان بود، فرمودند: چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد. آری این چنین است راه امیرالمؤمنین و سرور شهیدان امام حسین علیه السلام، ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد. اکنون به بهانه های پوچ دست به حبس و تبعید تازه زده اند و می زنند. باید علما و روشن فکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. ارتش وطن خواه ایران! شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران می کند و می دانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادند. به دیگر برادران ارتشی خود، که شاه را رها کرده اند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند، بپیوندید....