روابط ایران و امریكا قبل از جنگ جهانی دوم

تا قبل از ورود امریكا به جنگ جهانی دوم، ایران در دیپلماسی امریكایی جایی نداشت؛ چرا كه یك كشور پادشاهی در خاورمیانه بود و بیرون از علایق ایالات متحده قرار داشت. انگشت شمار بودند امریكایی هایی كه از تلاش های نوگرایی رضا شاه در كشورش آگاه بودند و یا به این امر علاقه ای نشان می دادند.
در آغاز قرن نوزدهم میلادی، كلیساهای امریكا درصدد برآمدند كه میسیونرهایی را به دیگر ممالك دنیا بفرستند. از این منظر، حضور امریكایی ها در ایران از 1776 میلادی آغاز گردید. مبلغان مذهبی با هدف تأسیس دفاتر تبلیغی به ایران سفر كردند و حتی پیش از ایجاد روابط دیپلماتیك و مبادله سفیر، مبشرین مذهبی فعّالیت خود را در ایران آغاز كردند. «هارسیون گری اسمیت» و «الی اسمیت» نخستین امریكایی هایی بودند كه ورودشان به ایران محرز گردید.  [1] 
امریكایی ها از همان آغاز برخوردهای مختلفی در قبال ایران داشتند. این تماس ها با فشارهای ن‍ژادپرستانه و احساس برتری و تلاش برای تغییر آیین ایرانی ها انجام می گرفت. اما از سوی دیگر مبلغین مذهبی امریكایی در طول بیست و پنج سال اقامت اولیه در ایران برای بهبود شرایط بهداشتی، ‌آموزشی و رفاه كلی ایرانیانی كه در نزدیكی آن ها زندگی می كردند، مشاركت اساسی داشتند.  [2]   انجام این اقدامات رفاهی از سوی امریكایی های مستقر در ایران خاطره و نگرشی مثبت از حضور امریكایی ها برای ایرانیان فراهم ساخت.
نخستین تماس های رسمی برای ایجاد روابط دیپلماتیك و تجاری میان ایران و ایالات متحده امریكا در نیمه قرن نوزدهم و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه برقرار گردید. هنگامی كه میرزا تقی خان امیركبیر به صدارت رسید، ایران در چنبره سیاست های امپریالیستی روسیه تزاری و بریتانیای كبیر قرار داشت. امیركبیر در نظر داشت تا با توسعه روابط خارجی ایران با دیگر كشورهای مغرب زمین، روابط خارجی ایران را از دایره انحصار مناسبات با روسیه تزاری و انگلستان خارج سازد. از اینرو امیركبیر به ایجاد و برقراری روابط سیاسی با ایالات متحده امریكا می اندیشید.  [3]   امیركبیر سعی داشت با اتكا به نیروی سوم از قدرت و نفوذ روسیه و انگلستان در ایران بكاهد. در تعقیب این سیاست به حاجی میرزا احمدخان، مصلحت گذار ایران در استانبول دستور داد با جورج مارش، وزیر مختار امریكا در عثمانی درباره روابط و نهایتاً قراردادی بین دو دولت وارد مذاكرده شود. پیشنهاد ایران مورد استقبال زاكاری تایلور، رئیس جمهور وقت امریكا قرار گرفت. و در این زمینه دستوراتی به جورج مارش داده شد. نتیجه مذاكرات منجر به امضای عهدنامه مؤدت و كشتیرانی در سال 1851 گردید. اما یك ماه پس از انعقاد این عهدنامه امیركبیر از صدارت معزول شد و با كارشكنی های انگلستان عهدنامه مبادله نگردید و پس از چندی موضوع منتفی شد.  [4] 
در سال 1856م، به علت تیرگی روابط ایران و انگلیس، دولت ایران بار دیگر به فكر یاری جستن از امریكا افتاد و فرخ خان امین الملك، سفیر ایران در پاریس، كه به ایران بازمی گشت، در استانبول با وزیرمختار امریكا در دربار عثمانی ملاقات نمود و پس از جلسه مذاكره، به نمایندگی از طرف دولت ایران، عهدنامه هایی نظیر معاهدات مؤدت و بازرگانی كه قبلاً با كشورهای فرانسه، بلژیك و اسپانیا منعقد شده بود، با وزیرمختار امریكا كه از جانب فرانكلین پیرس رئیس جمهوری آن كشور، نمایندگی داشت، منعقد ساخت و متن قرارداد به زودی به تصویت دولت های ایران و امریكا رسید(15ربیع الثانی1273ق/1856م). این قرارداد به عنوان اولین قرارداد رسمی میان دو كشور محسوب می گردد. این عهدنامه فقط ناظر بر امور كنسولی و تجاری بود.  [5]   گسترش روابط سیاسی ایران و ایالات متحده امریكا امكان فعّالیت های میسیون های مذهبی را بیشتر فراهم نمود و مبلغین مذهبی حداكثر استفاده را از موقعیت نموده و به گسترش تبلیغات خود افزودند. از سال 1870 به بعد گسترش دامنه این فعّالیت ها گزارش گردیده است، در سال 1872 میسیون های مذهبی در شهرهای بزرگ ایران، ساختن مراكز فرهنگی و تبلیغی را آغاز نمودند. مهمترین وسیله تبلیغ آن ها ایجاد مدرسه و بیمارستان و كارهای خیّریه بود كه از این طریق می توانستند با مردم تماس برقرار نموده، محبت و نظر مردم را به خود جلب نمایند.  [6] 
سیاست دولت امریكا در این دوره با پیروی از اصل مونرو ایجاب می كرد تا از دخالت در امور سیاسی ایران دوری كند. محور تعاملات ایران و امریكا در این دوره بیشتر مبتنی بر مناسبات فرهنگی در درجه اول بود.  بنابراین با وجود چنین نگرشی و سطح پایین مناسبات سیاسی میان دو كشور، مسائل داخلی ایران نمی توانست جذابیت فراوانی برای دولتمردان امریكایی داشته باشد. به طوری كه در وقایع انقلاب مشروطه هم ما به نوعی شاهد عدم مداخله واشنگتن هستیم.
پیرسون، سفیر امریكا در ایران شاهد پاره ای از حوادث عصر مشروطه نیز بود، اما به جزء حمایت لفظی اقدام دیگری را در حمایت از مشروطه خواهان ننمود، اما برخی از اتباع امریكایی مقیم ایران از جمله میسیونرهای امریكایی نظیر هاوارد باسكرویل به همدردی با مشروطه خواهان و كمك و مساعدت آن ها، توانستند در بین مردم و انقلابیون محبوبیت زیادی كسب كنند. او در جنگ و درگیری هایی كه در تبریز علیه استبداد صورت گرفت، كشته شد. در زمان مشروطیت نیز مطبوعات امریكا از مشروطه خواهان یاد می كردند.  [7] 
بعد از استقرار حكومت مشروطه، دولتمردان به ایجاد روابط با كشورهایی كه سابقه استعماری نداشتند توجه بیشتری نشان دادند و یكی از پیامدهای مشروطیت، تجدید كوشش های این كشور برای جلب كمك امریكا بود. چندی بعد دولت های وقت ایران تصمیم گرفتند برای اصلاح امور از وجود مستشاران خارجی كشورهای بی طرف استفاده كنند.  [8]   در سال 1911م دولت وقت ایران تقاضایی مبنی بر فرستادن كارشناسان امور مالی از امریكا نمود، ایالات متحده امریكا نیز گروهی متخصص امور مالی را تحت سرپرستی شخصی به نام «مورگان شوستر» به ایران فرستاد. شوستر به عنوان مشاور امور مالی حكومت و رئیس خزانه دولتی منصوب گردید. از طرف سفیر روسیه «كزل» و همچنین سفیر انگلیس «باركلی» در تهران خرابكاری و كارشكنی در كار شوستر شروع گردید، ادامه فعّالیت برای شوستر بعد از مدتی مقدور نبود و تهران را بعد از هشت ماه به مقصد امریكا ترك گفت.  [9] 
 از اسناد موجود برمی آید كه در اولین سال های پس از جنگ جهانی اول، ایالات متحده امریكا شروع به ایفای نقش فعّال تری در آینده ایران كرد.  [10]   در چنین ایامی،‌ «كادول» با سمت وزیر مختاری به ایران آمد. او بلافاصله به اقداماتی دست زد و ضمن تشویق ایران به حضور در جبهه متفقین، كوشید تا به موقعیت سنتی روس و انگلیس در دراز مدت لطمه وارد سازد. در سال 1961م، احمد شاه رسماً خواهان پناهندگی به سفارت امریكا شد، ولی تقاضای او پذیرفته نشد. همچنین سفارت امریكا با تقاضای برافراشتن پرچم امریكا بر بالای قصر شاه مخالفت كرد.  [11]  
اما نكته مهمی كه باید در نظر داشت این است كه امریكا در دوران جنگ جهانی اول سیاست و حمایت قاطعانه و محكمی در قبال ایران از خود نشان نداد. با ورود نفت به عرصه معادلات اقتصادی- سیاسی ایران، بسیاری از مسائل از جمله روابط خارجی تحت الشعاع آن قرار گرفت.  [12]   امریكایی ها به دلیل مخالفت با قرارداد 1919 و حمایت از ایران در كنفرانس صلح ورسای محبوبیت زیادی در ایران كسب كرده بودند. قوام السلطنه، نخست وزیر مجلس چهاردهم شورای ملی، مذاكرات محرمانه ای با نمایندگان شركت نفت امریكایی استاندارد اویل درباره اعطای امتیاز نفت پنج ایالت شمالی ایران آغاز كرد. این مذاكرات در 20 نوامبر 1921م/29 آبان 1300ش منتهی به امضاء قراردادی شد كه به موجب آن امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت شمال ایران به مدت پنجاه سال به شركت امریكایی واگذار می شد. تصویب قرارداد نیز در همان روز با عجله از طرف مجلس شورای ملی صورت گرفت تا از كارشكنی های احتمالی دول همسایه جلوگیری شود.  [13]  
اعتراض شوروی و انگلیس، اعتراضی با استناد به امتیاز نفت خوشتاریا بود.  [14]   انگلیسی ها با درك بی اعتباری اعتراضات خود، تصمیم گرفتند تا درباره نفت شما به توافقی دست یابند. در فوریه 1922 كاردار امریكا در تهران قرارداد میان شركت نفت استاندارد اویل و شركت نفت ایران و انگلیس را كه توسط مورگان شوستر تهیه و تنظیم شده بود، ‌به دولت ایران تسلیم كرد.  [15]   در 14 ژوئن 1923 مجلس قانونی گذراند و به دولت اختیار داد تا امتیاز نفت شمال ایران را به یك شركت امریكایی بدهد مشروط بر اینكه آن شركت بتواند 10 میلیون دلار قرضه در اختیار ایران قرار دهد.  [16] 
در این میان كه دولت انگلستان با استاندارد اویل به توافق رسیده بود، رقیب جدیدی به نام شركت نفت «سینكلر» وارد میدان شد و با ایران به مذاكره پرداخت. در سال 1922 نماینده شركت وارد تهران شد و آمادگی خود را برای تأمین خواسته های ایران اعلام كرد. در آوریل 1924 قرارداد تهیه و به مجلس برده شد. مسائل جریان عادی خود را طی می كرد كه قتل «ماژور ایمبری» در سقاخانه ای در جنوب تهران در همان سال رخ داد. این واقعه سبب شد كه شركت اعلام كند ایران ناامن است و كاركنان او تأمین جانی ندارند بنابراین ایران را ترك كرد.  [17] 
در سال 1922م/1301ش دولت ایران مجدداً از امریكا تقاضای چند مستشار در امور مالی كرد و میسیونی تحت سرپرستی دكتر «میلسپو» وارد ایران شد و با حسن نظری كه ایرانیان نسبت به وی داشتند به مدت 5 سال در راه اداره امور مالی  ایران كار كرد و پس از پایان خدمتش چون توافقی بین دو دولت حاصل نشد، دكتر میلسپو ایران را ترك كرد.  [18] 
به هر حال تا قبل از ورود امریكا به جنگ جهانی دوم، ایران در دیپلماسی  امریكایی جایی نداشت؛ چرا كه یك كشور پادشاهی در خاورمیانه بود و بیرون از علایق ایالات متحده قرار داشت. انگشت شمار بودند امریكایی هایی كه از تلاش های نوگرایی رضا شاه در كشورش آگاه بودند و یا به این امر علاقه ای نشان می دادند. ایجاد فاصله میان دو دولت در دهه 1930 در اسناد آن دوره مشهود است. در اقدامی كه می توان آن را تا حدودی مضحك تلقی كرد، دولت ایران به بازداشت سفیر خود به دلیل سرعت زیاد در رانندگی و نیز داستان های مطبوعات امریكا درباره گذشته رضا شاه اعتراض كرد. رضا شاه بیهوده تلاش كرد تا مانع انتشار این مطالب گردد اما وقتی در این كار موفق نشد نمایندگان سیاسی خود را از امریكا فراخواند. از سوی دیگر ایالات متحده نیز از این اقدام چندان ناراحت نشد و نشان داد كه برای دوستی با ایران ارزش زیادی قائل نیست.  [19]   بعد از قطع روابط، كشورهای زیادی كه دارای رابطه با ایران و امریكا بودند به میانجیگری آمدند، اما رضا شاه نپذیرفت. تا اینكه تحولات بعدی در نظام جهانی و ظهور پدیده ناسیونال سوسیالیسم هیتلر در آلمان باعث شد امریكا بار دیگر متوجه حضور خود در ایران گردد؛ زیرا در آن مقطع كه حمایت از آلمان برای مقابله با كمونیسم محور سیاست خارجی امریكا را تشكیل می داد، ضرورت تحكیم محور برلن - تهران احساس می شد. این امر سبب شد تا نماینده مخصوص وزارت امور خارجه امریكا به تهران بیاید و از رضا شاه عذرخواهی رسمی كند. بنابراین روابط سیاسی ایران و امریكا در ژانویه 1939م/5 بهمن 1317ش بار دیگر برقرار شد.  [20] 
 
پی نوشتها

________________________________________
  
1- حمیدرضا ملك محمدی، ژاندارم و ژنرال، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص22.
  [2]  - جیمز بیل، شیر و عقاب، جلد اول، ترجمه مهوش غلامی، تهران: نشر كوبه ، 1371، صص26-25.
  [3]  - رحیم رضازاده ملك، ‌تاریخ روابط ایران و ممالك متحده آمریكا، تهران: ‌كتابخانه طهوری،1350، صص89-88 .
  [4]  - ابراهیم سنجر، نفوذ آمریكا در ایران، تهران:‌ مؤلف، 1368، ص18.
  [5]  - حسن خداوردی، روابط ایران و آمریكا از پیروزی انقلاب اسلامی تا تسخیر لانه جاسوسی، تهران:‌ مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص54 .
  [6]  - سنجر، پیشین، صص19-18.
7- ملك محمدی، پیشین، ص47. برای مطالعه بیشتر پیرامون مرگ باسكرویل مراجعه شود به :‌حسین مكی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد3، تهران: امیركبیر، 1358.
  [8]  - جمشید صداقت كیش، روابط ایران و ‌آمریكا در دهه50، تهران: دهخدا، ‌1357، صص9-8 .
  [9]  - سنجر، پیشین، صص20-19.
  [10]  - یوناه الكساندر، الن نانز، تاریخ مستند روابط دو جانبه ایران و ایالات متحده آمریكا، ترجمه سعیده لطفیان، ‌احمد صادقی، تهران: قومس، 1378، ص18.
  [11]  - آبراهام یلسون، روابط سیاسی ایران و آمریكا 1340-1300، ترجمه محمد باقر آرام، تهران: امیركبیر، 1368، ص184.
  [12]  - ملك محمدی، پیشین ، ص57.
[13] - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران: پیكان، 1380، صص13-12.
14- ملك محمدی، پیشین، ص 61 .
[15] - همان، ص62 .
16- بنجامین شوادران، خاورمیانه، نفت و قدرت های بزرگ، ترجمه عبدالحسین شریفیان، تهران:‌ كتاب های جیبی، 1352، ص82 .
17- ملك محمدی، پیشین، صص63-62 .
18- صداقت كیش، پیشین، صص12-11.
19- الكساندر، پیشین، ص18.
20- ملك محمدی، پیشین، ص66 .