تهاجم بلشويكها به گيلان در اسناد وزارت خارجه آمريكا
كالدول در 13 مي 1920 مينويسد: «فوري. مطبوعات آمريكايي از مدتها پيش با انتشار گزارشهايي خطر بلشويكها را براي ايران پيشبيني ميكردند. اما اخيراً بلشويكها به ايران اخطار دادهاند از آنجا كه شوروي در باكو تشكيل حكومت داده است، چنانچه انگليسيها فوراً خاك ايران را ترك نكنند، به اين كشور حمله خواهد كرد. البته ايران به تنهايي ياراي ايستادگي در مقابل بلشويكها را نخواهد داشت اما ارتش انگلستان هرگونه آمادگي لازم را در برابر اين حمله فراهم كرده است و به هيچ وجه قصد خروج از ايران را ندارد، مگر اينكه مجبور به اين كار شود. در چند ماه اخير كفه احساسات مردم ايران به نفع بلشويكها بوده و علت اصلي اين رويكرد مخالفت با انگلستان است... شاه در حال بازگشت به ايران است و هم اينك به سواحل خليج فارس قدم نهاده است؛ اما زودتر از يك ماه ديگر به تهران نخواهد رسيد. بازگشت اعليحضرت به كشور، رويكرد بلشويكها، مخالفت با انگلستان، ورود وزيرمختار افغانستان به ايران و تحركات انقلابي در بيشتر مناطق ايران به ويژه در آذربايجان كه سعي ميكند استقلال خود را اعلان كند، همه و همه حوادث مهم و قابلتوجهي هستند؛ اما هنوز خيلي زود است كه نتيجه اين تغيير و تحولات را پيشبيني كرد.»
كالدول در 19 مي 1920 مينويسد: «ارتش انگلستان اعلام كرد كه ديروز صبح بلشويكها وارد خاك ايران شدهاند و در حد فاصل رشت ـ انزلي مستقر گرديدهاند و از آنجا كه شمار آنها زياد بود، نيروهاي انگليسي مجبور شدند تا رشت عقبنشيني كنند. سيزده كشتي بلشويكها بندرهاي اين منطقه را تحت كنترل خود درآوردهاند و تمام كشتيهاي روسي توقيف شده و باز پس گرفتند. ژنرال انگليسي خبر داده است كه به نظر نميرسد بلشويكها در حال حاضر اقدام به پيشروي بيشتري كنند.» در 24 مي كالدول چنين گزارش ميدهد: «نيروهاي بلشويكي كه همچنان در انزلي مستقر هستند، از نيروهاي انگليسي تقاضا كردند سرنشينان ناوگان داوطلبان روسي را به آنها تحويل دهند. همچنين آنها هرگونه تصميمي براي نفوذ بيشتر در خاك ايران را انكار كردند. نگراني شديدي بر دولت مستولي شده و اعضاي دولت مهيا شدهاند كه در صورت ضرورت به همدان عزيمت كنند. ارتش انگلستان سه هنگ نظامي خود را از بغداد فرا خوانده است.» تلگراف 26 مي 1920 از اين قرار است: «وزير خارجه ايران در ارتباط با حمله بلشويكها به جامعه ملل شكايت كرد.» در 22 مي 1920، تايمز در سر مقاله خود چنين مينويسد: «فرمانده نيروهاي بلشويكي كه بندر انزلي را اشغال كردهاند، مكرراً اعلام ميكند كه بلشويكها قصد ندارند در ايران بمانند. اما هيچگونه حركتي كه حاكي از خروج نيروهاي سرخ باشد، ديده نميشود. بلكه بر عكس به فاصله چند مايل در شرق بندر انزلي، اين فرمانده، نيروهاي تازه نفس را وارد ساحل خزر كرده است در حالي كه شمار ديگري از نيروهاي ارتش سرخ در حاشيه خط ساحلي از آستارا [به سمت جنوب] پيشروي ميكنند. شمار ديگري نيز در عمق خاك ايران به سمت اردبيل حركت كردهاند. ... ؟ اگر گزارشهاي ارسالي درباره تمركز قواي بيشتر در باكو، پشت سر هم نميرسيد، آنگاه ميشد اطمينان بيشتري به صداقت و حسننيت فرماندة روسي داشت. نيروهاي انگليسي كه كنترل بندر انزلي را در دست داشتند، در رشت متوقف شدهاند. رشت در شانزده مايلي انزلي و اولين شهر در جاده اصلي به سمت تهران است. نبودن مانع بر سر راه بلشويكها، مزيتي است كه آنها را در جهت پيشبرد اهدافشان ياري ميكند و باعث شده است هرگز براي رسيدن قواي كمكي منتظر نمانند. اوضاع محل، آن هم در موقعي كه ما آمدهايم تا با مشكلات بيشتري دست و پنجه نرم كنيم، چندان كمكي به ما نميكند. در واقع تقريباً شمال ايران به صورت كامل در اختيار بلشويكها قرار دارد... تبليغات سرخ تأثير قابل ملاحظهاي روي افراد خودسر و بيقانوني كه گيلان، مازندران و بخشهاي بسياري از كشور را دچار آشوب و نا آرامي كردهاند گذاشته است. ... خطر جدي كه نيروهاي از هم گسيخته انگليسي و هندي را در استانهاي شمالي تهديد ميكند، دستههاي غارتگر عشايري هستند و شمار اندكي از بلشويكها كه چندي پيش وارد اين منطقه شدهاند، خطر چنداني ندارند.» گزارش 25 مي 1920 ديلي كرونيكل از اين قرار است: «هنوز ضرورت ايجاب نميكند كه دست به كار عجولانهاي بزنيم. بلشويكها در شهرهاي ساحلي خزر اقدام به پيشروي نكردهاند و به هيچ وجه تصميم انجام اين كار را ندارند.» ديويس ميافزايد: «گفته ميشود كه پيشروي كنوني بلشويكها در شمال ايران اقدامي است از سوي دولتهاي انقلابي حاشية خزر ؛ و در اين رابطه هيچ سياستي كه از مسكو هدايت شود وجود ندارد.» ارزيابي وزارت امور خارجه [آمريكا] از اوضاع بر اساس مطالب درج شده در شش روزنامه لندن، چنين است: «در دهم مي، گروهي از نيروهاي بلشويك وارد ساحل آستارا شدند (بندر كوچك مرزي در حاشيه خزر، كه در حد فاصل دو آذربايجان واقع شده است)؛ و در هجدهم مي سيزده كشتي ارتش سرخ بندر انزلي را اشغال كردند (يكي از بنادر قابل استفاده در شمال ايران). يگان كوچك انگليسي عقبنشيني كرد و وارد رشت (مركز استان ساحلي گيلان) شد. چندي بعد در همين شهر 23 افسر انگليسي به دست نيروهاي سرخ به اسارت گرفته شدند. رشت يكي از مراكز استقرار جنگليها است؛ اين گروه، تشكيلاتي كمونيستي هستند كه به تازگي شكل گرفتهاند و فردي به نام كوچكخان از عناصر مهم اين گروه است. اين فرد در سال 1917 عليه تركها وارد جنگ شد؛ اما چندي بعد به مخالفت با انگلستان پرداخت. پس از آن كه دولت ايران او را از تهران تبعيد كرد، كوچكخان با بلشويكها متحد شد... مهمترين موضوعات و مسائل پس از حملة بلشويكها از اين قرار است: (1) تعهدات انگلستان به ايران، (2) روابط انگلستان و مسكو، (3) امنيت چاههاي نفتي ايران و عراق. در ارتباط به مورد (1) با توجه به تصويب قانون بونار (Mr. Bonar Law) در پارلمان، قرارداد ايران و انگليس، به هيچوجه انگلستان را ملزم به صيانت از ايران نميكند... در ارتباط با مورد (3) انگلستان مجبور است به نيروي اندكي كه در عراق دارد، تكيه كند. اين نيرو شامل 70000 سرباز است كه دو سوم آنها هندي هستند. تفنگداران جنوب ايران نيز شامل 5500 سرباز ايراني است كه تحت فرماندهي افسران انگليسي هدايت ميشود؛ بايد به اين ارقام 8400 ژاندارم را كه پيش از اين تحت فرماندهي سوئديها بودند اضافه كنيم. ژاندارمري ايران اكنون در اختيار مستشاران نظامي انگلستان قرار دارد. علاوه بر اين چيزي نزديك به 8000 قزاق ايراني نيز وجود دارند كه فرماندهي آنها بر عهده افسران تزاري روس است كه به شدت ضد انگليسي هستند.»
با فرا رسيدن سي و يكمين روز ماه مي هراس و اضطراب در تهران فروكش كرده بود:
مفتخرم كه به اطلاع وزارت خارجه برسانم كه به نظر ميرسد خطر يك حملة واقعي از سوي نيروهاي بلشويك به ايران، تا مدت نامعلومي فروكش كرده است. به نظر ميرسد حمله اخير به انزلي صرفاً براي تضمين امنيت كشتيهاي روسي و سرنشينان آنها كه به تازگي وارد اين منطقه شدهاند، صورت گرفته است. در ضمن آنها در پي تصرف مناطقي هستند كه نداشتن آنها دشواري چنداني نداشته باشد. در ابتداي ورود بلشويكها به انزلي، با توجه به نامشخص بودن هدف آنها، دلهره و نگراني شديدي بر تهران حكمفرما شد. بلافاصله وزيرمختار فرانسه از مقامات انگليسي درخواست تعدادي اتومبيل كرد كه انگليسيها نيز با قبول درخواست وي، تعداد كافي اتومبيل در اختيار او قرار دادند تا او بتواند خود و فرانسويان مقيم ايران را به عراق برساند. با توجه به اينكه فرار اين فرانسويان در اين زمان به ترس و دلهره مردم دامن ميزد؛ و نيز با توجه به اينكه در آن شرايط وسايل حمل و نقل براي عمليات نظامي سخت موردنياز بود؛ و نيز با توجه به اينكه اصولاً خطر حملة بلشويكها در آن شرايط حادّ و فوري نبود، وزيرمختار انگلستان و ساير مقامات از اين درخواست وزيرمختار فرانسه سخت ناراحت شدند. [البته] عدهاي از فرانسويها عزيمت از تهران را رد كردند؛ و حالا كه اوضاع آرام گرفته است، [بقية] فرانسويها هم موقتاً تصميم به ماندن گرفتهاند؛ [در نتيجه] به اعتبار و حيثيت سفارت فرانسه در تهران لطمه وارد شده است. [اما] از سوي ديگر سفارت انگلستان به سبب ثبات و ايستادگياش توانست به اعتبار خود بيفزايد. در طول اين اوضاع، دولت ايران شروع به آماده شدن كرده بود كه در صورت ضرورت مقرّ دولت را به همدان منتقل كند. با اين حال، اين تمهيد و تداركها به صورت مخفي انجام ميشد و مردم به هيچوجه نميدانستند كه دولت به فكر فرار از تهران است. وزارت خارجه مستحضر است كه همدان در مسير تهران- بغداد قرار گرفته است- كه اين بدين معني است كه در صورت نياز، دولت ايران از جنوب همدان به سمت عراق حركت خواهد كرد. شمار نيروهاي انگلستان در قزوين به شدت در حال افزايش است و گزارشها حاكي از آن است كه قزوين آخرين نقطة خط گسترش نيروهاي انگليسي از بغداد خواهد بود؛ اين خط در حال حاضر تا انزلي و رشت امتداد يافته است.
با فرا رسيدن ماه ژوئن وزيرمختار فرانسه خونسردي خود را به دست آورد: «به هر حال، از آنجا كه به نظر ميرسد حمله بلشويكها به تهران تا زمان نامعلومي به تأخير افتاده است، وزيرمختار فرانسه آرام شده و به اقامتگاه تابستاني خود در دامنة كوههاي [شمال تهران] نقل مكان كرده است.