تحريم گر دوره پانزدهم - نقش آيت‌الله‌العظمي بروجردي در ختم غائله فرقه دموكرات آذربايجان

اما به‌محض‌اينكه بولشويكها به پيروزي رسيدند و پس از چندصباحي به توسعه نفوذ امپرياليستي خود با ذائقه‌اي جديد پرداختند، از همكاران، دوستان و طرفداران سوسياليست خود در كشورهاي مختلف براي پيشبرد مقاصد خود سود بردند. از جمله در ايران به فرقه دموكرات آذربايجان همه‌گونه مساعدت و مشاورت مي‌نمودند. پيوستن اعضاي حزب توده به حزب پيشه‌وري، پاي آنها را مستحكم‌تر ساخت اما رهبران مذهبي كه اكنون حتي شاهد حضور برخي وزراي توده‌اي در كابينه بودند و آذربايجان را در شرف تجزيه مي‌ديدند، در كنار مبارزه با بهائيت، مبارزه با توده‌ايها را نيز آغاز كردند. به‌ويژه مخالفتهاي آيت‌الله‌العظمي بروجردي با فعاليتهاي حزب توده و تحريم انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورا از سوي ايشان به‌بهانه تحت اشغال‌بودن آذربايجان، باعث انفعال و پس‌ازآن اضمحلال فرقه دموكرات آذربايجان شد و حزب توده را در سراسر ايران به انزوا و شكست كشانيد. مرحوم بروجردي به دولت اعلام كرده بود چنانچه در دفع خطر توده‌ايها و دموكراتها از مقدرات كشور و استانهاي غربي، اهمال نمايد، عليه دولت نيز فتوا خواهد داد. تبيين ارزش مجاهدتهاي سياسي آن مرجع بزرگ ديني، مقاله‌اي مفصل‌تر مي‌طلبد اما در اينجا به اجمال به آن اشاره مي‌شود.

 

تاريخ‌پژوهان و صاحب‌نظران معاصر، آذر را ماه حادثه در ايران مي‌دانند. نگاهي به تقويم ايام، به‌ويژه در چند دهه گذشته، درستي اين سخن را تاييد مي‌كند.

يكي از اين حوادث كه ريشه در استعمار داشت، روي‌كارآمدن فرقه دموكرات آذربايجان و تشكيل حكومت دست‌نشانده شوروي در ايران بود كه عنوان فريبنده «حكومت ملي» را با خود يدك مي‌كشيد. عمر فرقه دموكرات آذربايجان بيش از يك‌سال به درازا نكشيد. اين گروه در بيست‌ويكم آذرماه1324.ش اعلام موجوديت كرد و درست يك‌سال بعد، يعني در بيست‌ويكم آذر1325 بساط آن برچيده شد. اينك كه در پنجاه‌ونهمين سالگرد ختم غائله فرقه دموكرات آذربايجان قرار داريم، شايسته است تأملي كوتاه بر چگونگي روي‌كارآمدن و نيز فروپاشي آن داشته باشيم.

 

اشغال آذربايجان توسط بيگانگان
به‌دنبال آغاز جنگ جهاني دوم، نابسامانيهاي اقتصادي و بحرانهاي جهاني، شورشهاي كارگري، تعطيلي كارخانجات، خرابي مزارع، بيكاري و فقر، سراسر جهان را فراگرفت. در چنين اوضاع و احوالي، براثر شكل‌گيري و شيوع جنبشهاي كارگري، زمينه‌ براي رواج انديشه‌هاي چپ‌گرا در سطح جهان فراهم آمد.

در پي اشغال ايران در سال1320 از سوي بيگانگان، نيروهاي نظامي شوروي در خاك ايران مستقر شدند. سربازان انگليس و شوروي از مرز جلفا وارد تبريز و از طريق زنجان ــ ميانه راهي تهران گرديدند. ورود اين نيروها با جنايات گسترده‌اي همراه بود. مردم با تفنگهاي قديمي خود در مقابل آنها مقاومت مي‌كردند اما سران شوروي دستور قتل‌عام غيرنظاميان را هم صادر كرده بودند. در اين بين عده زيادي از مردم بي‌گناه در خاك و خون غلطيدند كه گورستان «قم‌تپه» تبريز هم‌اينك جسم اين عزيزان را در آغوش خود دارد.

اشغال آذربايجان و بخشهاي مهم ديگري از اراضي ميهن توسط نيروهاي شوروي، پنج‌‌سال به‌طول انجاميد؛ درحالي‌كه طبق توافق سران كشورهاي انگليس، شوروي و امريكا، نيروهاي شوروي تنها به منظور جلوگيري از استفاده آلمان از خاك ايران، كشور ما را عليرغم اعلام بي‌طرفي اشغال كرده بودند. به‌هرحال متفقين با بهره‌گيري از ايران به‌عنوان «پل پيروزي» بر آلمان پيروز شدند اما در حقيقت، اين ايران بود كه تاوان پيروزي آنها را  مي‌پرداخت.

پس از پايان جنگ، نيروهاي شوروي نه‌تنها خاك ايران را ترك نكردند، بلكه تلاش گسترده‌اي را براي اشغال دايمي آذربايجان، به‌منظور تجزيه خاك ايران آغاز نمودند. روسها درحقيقت در راستاي تداوم سياست تجاوزگرانه خود كه سالها پيش به انعقاد عهدنامه‌هاي دردسرساز تركمانچاي و گلستان منجر گرديده بود، حاضر به ترك ايران نبودند و مي‌خواستند مناطق آذري‌نشين ايران را به خاك شوروي منضم كنند. درهمين‌راستا صدها تن از ماموران دستگاه امنيتي شوروي (ك‌.گ‌.ب) در منطقه آذربايجان ايران به ترويج ناسيوناليسم قومي و تبليغات ضدايراني مي‌پرداختند.

 
پيشه‌وري و فرقه دموكرات
همزمان با اين اقدامات، حزب توده در تبريز تبليغات وسيعي به‌راه انداخته بود. به‌ويژه گروه معروف به پنجاه‌وسه‌‌نفر، توانستند جمعيت قابل‌توجهي از هواداران را به دور خود جمع كنند. يكي از اين دانش‌آموختگانِ مكتب كمونيسم شوروي در تبريز كه به‌تازگي از آن كشور به ايران بازگشته بود، سيدجعفر جوادزاده خلخالي، معروف به ميرجعفر پيشه‌وري، بود. وي كه به علت اخراج از حزب توده، از راه‌يابي به مجلس چهاردهم شوراي ملي بازمانده بود، زير چتر حمايتي اشغالگران و همفكريهاي بي‌دريغ استالين و رفيق شفيقش ميرجعفر باقروف، دبيركل حزب كمونيست جمهوري سوسياليستي آذربايجان شوروي، با هدف الحاق آذربايجان ايران به شوروي، در دوازدهم شهريورماه1324 مرامنامه دوازده‌ماده‌اي فرقه دموكرات آذربايجان را با عنوان «بيزيم شعارلاريمز» (شعارهاي ما) منتشر كرد و در بيست‌ويكم آذرماه همان سال، به‌طوررسمي تشكيل فرقه دموكرات را اعلام نمود. پس از اين اعلام، شاخه آذربايجانِ حزب توده بلافاصله، عليرغم مخالفت توده‌ايهاي مركز، به فرقه دموكرات پيوست. احسان طبري مي‌گويد كه اين الحاق به دستور استالين صورت گرفت.

البته همان‌طور كه انتظار مي‌رفت، مردم مسلمان آذربايجان به دليل پايبندي به اسلام و پيروي از مراجع ديني، حكومت اين فرقه را نپذيرفتند و در فرصتهاي گوناگون ضرباتي بر پيكره آن وارد ساختند. هرچند سران فرقه با ايجاد واحد امنيتي و پليسي مخوفي به‌نام آختاريش (تجسس) مخالفان خود را از سر راه برمي‌داشتند و درصدد ايجاد فضاي رعب و وحشت در آذربايجان بودند، بااين‌حال رحلت آيت‌الله ابوالحسن اصفهاني نشان داد كه مردم دين‌مدار آذربايجان هنوز بر سر آرمان عقيدتي و مذهبي خود هستند. پس از رحلت اين عالم بزرگ، تبريز به حالت تعطيل درآمد و مراسم سوگواري در مساجد مختلف برگزار گرديد. وقتي گزارش برگزاري شكوهمند مراسم ترحيم مرجع بزرگ تقليد، روي ميز كار استالين قرار گرفت، وي خشمناك به مريدش پيشه‌وري گفت: «من فكر مي‌كردم در اثر تبليغات شما، تبريزيها همه كمونيست شده‌اند. در ميان مردمي كه اين‌گونه به‌خاطر مرگ يك روحاني عزاداري مي‌كنند، نمي‌توان حكومت كمونيستي ايجاد كرد.»

 

نقش آيت‌الله بروجردي در سقوط فرقه آذربايجان
در اين ميان بايد از نقش برجسته آيت‌الله‌العظمي بروجردي در نابودي فرقه دموكرات سخن گفت. متاسفانه تاكنون آن‌گونه‌كه لازم بوده، به اين مساله پرداخته نشده‌است. چه‌بسا فهم نادرست عده‌اي موجب شده‌است كه اين مرجع عاليقدر جهان تشيع به‌عنوان شخصيتي منفعل و غيرسياسي شناخته شود، اما خوب است بدانيم حداقل درباره فرقه دموكرات آذربايجان اگر دخالت صريح آيت‌الله بروجردي نبود، اين فرقه در معرض سقوط قرار نمي‌گرفت.

جريان از اين قرار است كه به هنگام برگزاري انتخابات دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي، احزاب شوروي‌گرا توانسته بودند فعاليت خود را گسترش دهند. اين افراد كه در پي تسلط‌يافتن بر مجلس نيز بودند، تبليغات وسيعي براي جذب آراي مردم به‌راه انداختند. دراين‌ميان، آيت‌الله بروجردي وارد صحنه شد و تهديد كرد كه نه‌تنها انتخابات را تحريم خواهد كرد، بلكه عليه دولت نيز فتوا خواهد داد. آيت‌الله بروجردي اعلام كرد: «در آذربايجان كه تحت اشغال بيگانه‌گرايان و كمونيستهاي ضددين است، انتخابات نبايد انجام شود.»

در كتاب خاطرات دكترمهدي حائري‌يزدي  كه چندي پيش منتشر شد  آمده‌است: «در مساله آذربايجان، قوام‌السلطنه به ايشان آيت‌الله بروجردي  پيغام داد كه الان چون در كار انتخابات آذربايجان مساله هست، و به‌علاوه ما با روسيه راجع‌به نفت شمال قرارداد بستيم كه آن قرارداد را به مجلس پانزدهم براي تصويب ببريم،و بدون شركت آذربايجان، انتخابات نبايد در ساير استانهاي ايران برگزار بشود، احتياج هست به اين‌كه شما آيت‌الله بروجردي انتخابات را تحريم بكنيد اين يعني آذربايجان در اشغال است » حائري‌يزدي در ادامه مي‌نويسد: «آيت‌الله بروجردي همان‌طوركه بهاييها را مخلّ امنيت و استقلال ايران مي‌دانست، توده‌ايها را هم مي‌دانست و به‌همان‌نحوي‌كه با بهاييها مبارزه ‌مي‌كرد، با توده‌ايها هم مبارزه مي‌كرد .»

آيت‌الله بروجردي نمايندگاني به شهرهاي سراسر ايران اعزام ‌كرد تا فتواي تحريم انتخابات را اعلام كنند. نمايندگان مذكور، علاوه بر انجام اين ماموريت، در ديدار با مردم شهرهاي مختلف، آنها را نسبت به اهميت مساله آذربايجان آگاه مي‌كردند. اين اقدام موجب ‌شد در سراسر كشور جبهه واحدي براي رهايي آذربايجان از چنگال فرقه دموكرات تشكيل شود.

تحريم انتخابات مجلس پانزدهم از سوي آيت‌الله بروجردي به بهانه تحت‌‌اشغال‌بودن آذربايجان، حكومت پيشه‌وري را متزلزل ساخت و زمينه قيام مردم تبريز عليه حكومت ملي آذربايجان! را فراهم كرد.

 

سقوط فرقه دموكرات به دست مردم تبريز
با تشديد فعاليت فرقه و نارضايتي عمومي در آذربايجان، حكومت مركزي ايران طي چند يادداشت به شوروي درخصوص حمايت اين كشور از فرقه‌چيها تذكر داد، اما شوروي اعتنايي نكرد و ايران به‌ناچار دست به دامن امريكا شد. اما ايالات‌متحده امريكا در پاسخ به استمداد پهلوي گفته بود: «دولت امريكا حاضر به مخاصمه با شوروي نيست و افكار عمومي مردم امريكا از جنگ با شوروي گريزان است.»

بحث بر سر مساله آذربايجان و پيشنهاد حمله ارتش مركز به اين منطقه، دكتر مصدق را بر آن داشت تا در مجلس چهاردهم بگويد: «فرقه دموكرات غيرقانوني است... با مردم آذربايجان كه از موسسين مشروطيت هستند و در وطن‌پرستي‌شان ترديدي نيست، نبايد جنگ كرد.»

بالاخره قوام‌السلطنه فردي به‌نام ايپكچيان را براي ملاقات با پيشه‌وري فرستاد و او را براي مذاكره به تهران فراخواند. پيشه‌وري در فرودگاه تبريز، پيش از سفر به تهران به خبرنگاران گفت: «شرايط بين‌المللي مانع است كه ما تهران را فتح كنيم، وگرنه فتح تهران صورت گرفته بود.»

سيدجعفر پيشه‌وري با قوام به توافق نرسيد اما قوام با شوروي به مذاكره نشست و به توافقاتي از جمله امتياز نفت شمال ‌رسيدند. با مذاكرات موفق شوروي و ايران، استالين در نامه‌اي به پيشه‌وري نوشت: «بايد با قوام سازش كني.» پيشه‌وري با خواندن اين نامه عصباني شده و گفته بود: «ما را به آسمان بْرديد، سپس پرت و رسوا كرديد.»

با كاهش حمايت شوروي از فرقه و نيز ايجاد اختلافات داخلي در ميان سران حكومت به‌ويژه ميان پيشه‌وري و محمد بي‌ريا (وزير فرهنگ كابينه فرقه) زمينه‌هاي فروپاشي حكومت ملي آذربايجان! مهيا گرديد. رزم‌آرا نقشه حمله به خاك آذربايجان را براي فروپاشي فرقه تهيه كرد اما مردم تبريز پيش از رسيدن نيروهاي ارتش مركز، به‌پاخاستند و طومار فرقه دموكرات آذربايجان را در بيست‌ويكم آذرماه1325 درهم پيچيدند.

پيشه‌وري و دوستانش كه به‌مدت يك‌سال بود همواره از «نفوذ ايدئولوژي ماركسيستي در جامعه مذهبي تبريز» سخن مي‌گفتند، با مشاهده عزم راسخ مردم تبريز، به آغوش استالين پناه بردند و از تبريز فرار كردند. جالب‌اينكه پيشه‌وري چندسال بعد در يك سانحه ساختگي رانندگي در باكو جان سپرد. پس از او، تلاشهاي نه‌چندان منسجم غلام يحيي دانشيان براي «احياي فرقه دموكرات در باكو» نافرجام ماند و اين‌گونه بود كه بار ديگر توطئه تجزيه خاك ايران خنثي گرديد. سخن را با جمله‌اي كوتاه از سيدمسعود پيمان، روزنامه‌نگار پيشكسوت تبريزي، به پايان مي‌بريم: «اگر حوادث سالهاي1325ــ1324 خطّه آذربايجان را نقطه عطفي در تاريخ سياسي دنيا بدانيم، سخني به گزاف نگفته‌ايم؛ چراكه در آن سالها و در اين منطقه از جهان بود كه براي نخستين‌بار امريكا به ارزيابي قدرت و كارايي حريف خود پرداخت و درصدد برآمد تا به‌اصطلاح دندانهاي خرس قطبي را بشمارد!»

 

منابع
1ــ حميد ملازاده، تبريز از شهريور1320 تا انقلاب اسلامي، تبريز، انتشارات ارك،1373

2ــ عبدالصمد پورنظمي، فرقه دموكرات آذربايجان، تهران، موسسه پژوهشهاي فرهنگي،1382

3ــ جلال محمدي، «نقش آيت‌الله بروجردي در آزادي آذربايجان از اشغال بيگانه‌گرايان»، نشريه ميثاق، سال هفتم، شماره175

4ــ حميد ملازاده، رازهاي سر به مهر، با مقدمه سيدمسعود پيمان، انتشارات مهد آزادي،1376