ایران و امنیت ملى آمریکا (1324 ـ 1357)

 موقعیت و اهمیت استراتژیک ایران در مقاطع مختلف تاریخى باعث طمع کشورها و قدرت هاى بزرگ منطقه اى و جهانى براى نفوذ یا سلطه بر این کشور بوده است. این مقاله بر آن است تا به تفکیک، دکترین ها و خط مشى هاى روساى جمهورى آمریکا در مورد ایران از بعد از جنگ جهانى دوم تا پیروزى انقلاب اسلامى را معرفى نماید.



امنیت ملى بخشى تفکیک ناپذیر از منافع ملى هر کشورى را تشکیل مى دهد؛ از این روست که منافع ملى به معناى ((بهترین چیزها براى ملت در رابطه اش با سایر دولت ها)) 2 تعریف شده است. ایران به دلایل مختلف در دوره هاى پیاپى تاریخى داراى اهمیت و موقعیت استراتژیک بوده است؛ زمانى به دلیل قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم که راه ارتباطى اروپا با مرکز و شرق آسیا بود و زمانى به علت قرار داشتن بر سر راه اروپا به شبه قاره هند که مدت ها مورد منازعه دولت هاى انگلیس، روسیه و فرانسه بود و در دوره پیش از انقلاب اسلامى، به سبب وجود ذخایر عظیم انرژى در منطقه خلیج فارس و ایران3 و قرار گرفتن آن در سراسر سواحل شمالى خلیج فارس و تنگه هرمز و همسایگى با اتحاد شوروى که در زمان جنگ سرد براى صدور ایدئولوژى مارکسیستى تلاش مى کرد.
پس از جنگ جهانى دوم، آمریکا با توجه به قدرت نظامى و اقتصادى خود به عنوان قدرت برتر، جانشین اروپایى ها در بسیارى از مناطق جهان از جمله خاورمیانه و ایران شد. موقعیت استراتژیک و منابع غنى طبیعى ایران، آمریکایى ها را به سوى خود جذب کرد و جایگاه ویژه اى را در خطمشى ها و دکترین هاى امنیتى آمریکایى ها پیدا نمود. در این مقاله خطمشى ها و دکترین هاى پنج رئیس جمهور آمریکا از پس از جنگ جهانى دوم تا پیروزى انقلاب اسلامى (ترومن، آیزنهاور، کندى، نیکسون و کارتر) را مورد ارزیابى قرار مى دهیم.

1. ترومن
هارى ترومن، از حزب دمکرات آمریکا، بین سال هاى 1945 تا 1953 رئیس جمهور بود. دست یابى آمریکا به بمب اتم این تصور را در آن کشور دامن زده بود که آمریکا قادر است با داشتن این بمب همه مسائل خارجى خود را به سادگى حل کند، اما آمریکایى ها به زودى به عدم کارآیى این عامل در شرایط پس از جنگ پى بردند. خطر احتمالى سقوط دولت دست راستى یونان به دامان کمونیست ها، مشکلات ترکیه و خطر تسط شوروى بر تنگه داردانل و بیرون نرفتن روس ها از ایران، زنگ هاى خطر را در آمریکا به صدا درآورد.
هرچند نیروهاى روسى بالاخره در سال 1325 ش / 1946 م. خاک ایران را ترک کردند، 4 اما خطر گسترش نفوذ کمونیسم و شوروى در کشورهاى پیرامون این کشور و این دیدگاه آمریکایى ها که شوروى مانند هیتلر در فکر سلطه بر جهان است و باید مسیرهاى توسعه طلبى او سد گردد، منجر به تدوین و اعلام دکترین ترومن در مارس 1947 در مجلس نمایندگان آمریکا شد.
براساس این دکترین، هر زمان و هرجا که یک دولت ضد کمونیست از طرق مختلف، مانند شوراندن یاغیان بومى، دخالت خارجى و یا حتى فشار دیپلماتیک مورد تهدید قرار گیرد، آمریکا با کمک هاى اقتصادى، سیاسى و مهم تر از همه نظامى از آن دولت حمایت خواهد کرد. بدین ترتیب دکترین ترومن راه را بر هر انقلابى مى بست. ترومن معتقد بود که کمونیسم در شرایط فقر رشد مى کند و روش مقابله با آن اعطاى کمک هاى اقتصادى است. وى توانست حمایت کنگره آمریکا را براى تصویب کمک ها به دست آورد. 5 کنگره آمریکا بعدا ایران را نیز به دلیل اهمیت در ردیف یونان و ترکیه قرار داد.
همچنین در ژوییه 1947 / 1326 ش، جورج کنان، مسوول ستاد سیاست گذارى وزارت خارجه آمریکا، در مجله فارین افیرز6 با نام مستعار ایکس مقاله اى تحت عنوان ((منشإ رفتار شوروى)) نوشت که به زودى به صورت بیانیه نیمه رسمى سیاست خارجى آمریکا درآمد و در نهایت در سیاست سد نفوذ7 تجلى یافت. به موجب این سیاست، به تدریج چند پیمان دفاعى زنجیره اى از اروپا تا آسیاى جنوب شرقى در اطراف شوروى ایجاد شد. ایران عضو پیمان سنتو بود که در زمان آیزنهاور تشکیل شد و میان پیمان هاى ناتو و سیتو قرار داشت.
آمریکا در چارچوب دکترین ترومن کمک ها و وام هایى با بهره هاى زیاد در اختیار ایران قرار مى داد؛ از جمله یک وام 250 میلیون دلارى در سال 1325 براى تشکیل سازمان برنامه8 و کمک ها و وام هاى نظامى به مبلغ 175 میلیون دلار بین سال هاى 1325 تا 1330 شمسى به ایران پرداخت کرد. 9 همچنین ایران یکى از اولین کشورهایى بود که ((اصل چهار ترومن)) در مورد آن اجرا شد. به موجب این اصل، که ترومن در سال 1949 ارائه کرد، آمریکا به کشورهاى خاصى در جهان سوم از جمله ایران کمک هاى فنى و مالى مى کرد؛ از این رو در ایران ((کمیسیون مشترک ایران و آمریکا براى بهبود امور روستایى)) تشکیل شد. اسناد موجود نشان مى دهد که آمریکا بعضى از عناصر این کمیسیون مانند فضل الله زاهدى، که در پست معاونت و خزانه دارى مشغول بود، را در سال 1331 تحت پوشش آموزش به آمریکا برد. او همان کسى است که در 28 مرداد 1332 دست به کودتا زد. 10
کمک هاى آمریکا به ایران در این زمان به منظور حفظ منافع ملى و امنیتى این کشور بود، چرا که به تصور آمریکایى ها اگر ایران از دست آمریکا خارج مى شد، راه ورود شوروى به خلیج فارس هموار گردیده و سراسر منطقه خلیج فارس در خطر نفوذ شوروى قرار مى گرفت.
شایان ذکر است که مهم ترین عامل بازدارنده در برابر نفوذ و گسترش افکار کمونیستى در ایران، مقاومت فرهنگى مردم ما در مقابله با این افکار بوده است نه کمک هاى آمریکا به رژیم شاه. مارکسیسم، که با مذهب سر ستیز دارد، در کشورهایى مانند ایران با هویت دینى عمیق، نتوانست جاى پایى قوى باز کند.

2. آیزنهاور
ژنرال آیزنهاور از حزب جمهورىخواه آمریکا، به دلیل شهرتى که در زمان جنگ جهانى دوم کسب کرده بود و نیز تبلیغات مک کارتیسم مبنى بر ناتوانى ترومن براى مهار کمونیسم که ناشى از نفوذ کمونیست ها در حزب دمکرات و وزارت خارجه و سرویس هاى امنیتى تلقى مى شد، در انتخابات ریاست جمهورى نوامبر 1952 / 1331 ش. پیروز شد.
جمهورىخواهان در این زمان اعلام کردند که ناامنى شدید در آمریکا و درگیرى شدید این کشور در جنگ کره نتیجه اشتباهات روزولت و ترومن درباره شوروى در کنفرانس هاى تهران، یالتا و پوتسدام بوده است، زیرا آنها راه توسعه کمونیسم در دوره پس از جنگ را با از دست دادن اروپاى شرقى و خیانت به چیانکاى چک (رئیس جمهور سابق چین پیش از روى کار آمدن کمونیست ها) هموار کردند. 11 به نظر جمهورىخواهان، سیاست حزب دمکرات در مورد همزیستى، به دلیل هزینه سنگین تسلیحات و کمک اقتصادى، اقتصاد ملى را نابود کرده است و هدف شوروى این است که آمریکا با دست خود، خود را به افلاس بکشد. آنها به مردم قول دادند که یک استراتژى دفاعى موثر (به منظور عقب راندن شوروى و تقویت دفاعى آمریکا) و یک بودجه متعادل تنظیم کنند و مالیات ها را کاهش دهند. براى این کار، به نظر آنان، بایستى جنگ کره پایان مى یافت، مرز روشنى در اطراف شوروى و چین کشیده مى شد ـ که این کار را حکومت قبلى کرده بود، ولى باید تقویت مى گردید و خاورمیانه و خاور دور را نیز در بر مى گرفت ـ و این مرز با قدرت بازدارندگى اتمى حفظ مى گردید، به گونه اى که هشدار داده مى شد اگر شوروى و چین از آن عبور کنند با نابودى کامل روبه رو خواهند شد. جان فاستردالس، وزیر خارجه آیزنهاور، مى گفت اگر به کمونیست هاى کره اخطار مى شد که در صورت حمله به کره شمالى، مسکو بمباران اتمى خواهد شد، از حمله خوددارى مى کردند. وى تإکید مى کرد که حکومت آیزنهاور این اشتباه را تکرار نخواهد کرد. 12
دالس دکترین سد نفوذ ترومن را سیاست در جا زدن13 خواند و گفت این سیاست، آمریکا را آن قدر در یک موقعیت نگه مى دارد که به دلیل خسته شدن انگیزه خود را براى مقابله با توطئه هاى بین المللى و بحران هاى منطقه از دست بدهد. 14 وى معتقد بود هدف آمریکا نباید همزیستى مسالمتآمیز با کمونیسم باشد، بلکه باید آن را از میان بردارد. او هرگونه رفتار مداخله گرایانه آمریکا را مشروع مى دانست.
آیزنهاور و دالس از ((استراتژى تلافى گسترده)) که بر مبناى آن هر کشورى که منافع و اهداف آمریکا را در هر نقطه اى از جهان مورد تهاجم قرار مى داد با هر وسیله ممکن و در هر جا که آمریکا انتخاب مى کرد تنبیه مى شد، پشتیبانى کردند. 15 اما در خصوص خاورمیانه، ((دکترین آیزنهاور)) که در سال 1957 میلادى در کنگره آمریکا ارائه شد تإکید داشت که آمریکا حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشورهاى خاورمیانه و خلیج فارس را براى امنیت خود امرى حیاتى مى داند و حاضر است براى حفاظت از کشورهایى که مورد تجاوز مسلحانه کمونیسم بین المللى قرار مى گیرند، از نیروهاى مسلح خود استفاده کند. 16
به طور کلى با اقدامات امنیتى آیزنهاور، حجم و میزان حضور و مداخله آمریکا در نقاط مختلف جهان افزایش یافت؛ اما تهدید به استفاده از سلاح اتمى علیه شوروى یا چین، با توجه به این که روس ها نیز بعدا بدان دست یافتند، کارآیى خود را از دست داد. در حالى که این کشور تا قبل از جنگ جهانى دوم هیچ گونه پیمان اتحادى با کشورهاى خارج از نیم کره غربى امضا نکرده بود و همچنین فاقد پایگاه نظامى در سایر کشورها بود، اما تا سال 1959 داراى 1400 پایگاه در 31 کشور بود. 17 مداخله در ویتنام که در تمامى دهه 1960 و نیمه اول دهه 1970 نیز به طول انجامید، کودتاى 28 مرداد 1332 / 1953 در ایران، کمک به شورشیان گواتمالا در 1954، گسیل ناوگان ششم آمریکا به مدیترانه شرقى در سال 1957 براى نجات ملک حسین پادشاه اردن در مقابل شورش افسران طرفدار ناصر و کمک ده میلیون دلارى به وى، توسل به زور و گسیل چهارده هزار نیرو به لبنان که به دنبال کودتاى 1958 عراق در آستانه تغییرات رادیکال قرار گرفته بود و کودتا در دمینیکن در سال 1962 علیه حکومت خوآن بوش از جمله این مداخله ها هستند. 18
دستگاه سیاست خارجى و سرویس هاى امنیتى دولت آمریکا در زمان آیزنهاور بسیار بیشتر از زمان ترومن بر روى ایران تمرکز نموده و بر حفظ آن در زنجیره منافع غرب تإکید کردند. کودتا علیه دولت دکتر مصدق، ورود ایران به پیمان بغداد (بعدا سنتو)، امضاى قراردادهاى نظامى میان آمریکا و ایران که ورود مستشاران نظامى آمریکایى و نفوذ آنها در ارتش ایران را به همراه داشت و تشکیل ساواک که با کمک و همکارى سازمان سیا صورت گرفت، همه موید این امر هستند.
آمریکایى ها در جریان ملى شدن صنعت نفت ابتدا براى شکستن انحصار نفتى انگلیس در ایران از ملى شدن نفت ایران حمایت کردند، اما بعدها به دلیل منافع امنیتى منطقه اى خود و نیز اطمینان یافتن از این که انگلیسى ها سهم آنها از نفت ایران را خواهند داد، در مقابل نهضت ایستادند. اعتراض آیه الله کاشانى به سیاست آمریکا در اواخر دوره ترومن در این زمینه گویاست:
ما نمى خواهیم حکومت هاى خارجى در امور داخلى ما دخالت کنند... آمریکا باید پیروى از سیاست انگلیس را کنار بگذارد. از این کار چیزى جز نفرت مردم دنیا به طور اعم و مردم ایران به طور اخص نصیبش نخواهد شد. 19
دو هفته بعد از روى کار آمدن آیزنهاور، چند مقام بلند پایه آمریکایى و انگلیسى طرحى با نام ((رمز آژاکس))، 20 که رهبرى آن با کرومیت روزولت بود را تهیه کردند و سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس انگلستان براى اجراى کودتا دست به کار شدند. 21 بدین ترتیب، روزولت در پانزده تیر 1332 با نام مستعار جیمزاف لاکریج مخفیانه از مرز عراق وارد ایران شد. در ده مرداد نیز ژنرال شوارتسکف، که قبلا یک مستشار نظامى آمریکا در ژاندارمرى ایران بود، وارد تهران شد. آنها در 28 مرداد با همکارى عوامل داخلى دست به کودتا زدند. پس از کودتا، آیزنهاور پیام تبریکى به محمدرضا شاه فرستاد و به سرعت به تقویت نظامى، سیاسى و اقتصادى دولت زاهدى پرداخت.
استراتژى نگاه نو آیزنهاور، که در نوامبر 1953 / 1332 ش. تدوین شد، تإکید زیادى بر کشورهاى پیرامون شوروى از جمله ایران داشت. از دیدگاه آمریکایى ها، جایگاه ایران در خط شمالى خاورمیانه، موقعیت این کشور را براى دفاع از این منطقه و دفاع مقدم از منطقه مدیترانه و به عنوان پایگاهى براى حمله هوایى یا زمینى به درون شوروى حیاتى مى ساخت. منابع نفت ایران و دیگر کشورهاى خلیج فارس براى بازسازى اروپاى غربى و براى توانا ساختن غرب جهت دوام آوردن در یک جنگ طولانى نقش حیاتى داشتند؛ بنابراین حکومت آیزنهاور ایران را داراى اهمیت تعیین کننده براى امنیت ملى آمریکا خواند. 22
تلاش آمریکا براى سهیم شدن در نفت ایران با قرارداد پیچ ـ امینى23 در 28 شهریور 1333، که بین دولت ایران و کنسرسیوم بین المللى نفت در تهران امضا شد، به ثمر نشست. براساس این قرارداد، چهل درصد از سهام به شرکت هاى انگلیسى، چهل درصد به شرکت هاى آمریکایى، چهارده درصد به شرکت رویال داچ شل (هلندى ـ انگلیسى) و شش درصد به شرکت نفت فرانسه داده شد. اما دولت ایران تلاش کرد این بخشش منابع ملى را یک پیروزى و حتى گذاردن کلاه بر سر آمریکا و انگلیس بخواند. زاهدى، نخست وزیر کودتا، در جلسه مشترک هیإت دولت و روساى دو مجلس به طور مضحکى از قرارداد دفاع کرد و گفت:
در واقع ما سر انگلیس و آمریکا کلاه گذاشته ایم، زیرا تا هفت هشت سال دیگر نیروى اتم جاى نفت را مى گیرد و ذخایر نفت ایران بى مصرف مى ماند و بنابراین در این ده ساله هرچه از کنسرسیوم بگیریم وجهى بازیافتى است. 24
از سوى دیگر، در فوریه 1955 / بهمن 1344، پیمان بغداد تحت عنوان قرارداد همکارى عراق و ترکیه با حمایت آمریکا و انگلیس امضا شد. به زودى پاکستان و سپس ایران نیز بدان پیوستند. این پیمان پس از وقوع کودتاى سال 1958 در عراق و خروج این کشور از آن به پیمان مرکزى یا سنتو تغییر نام داد.
کودتاى 28 مرداد، عقد قرارداد با کنسرسیوم نفتى، عضویت ایران در پیمان بغداد، قانون جلب و حمایت از سرمایه هاى خارجى و قانون بانکدارى مصوب 1334 که براساس آنها دولت ایران امتیازات بى سابقه اى به سرمایه داران خارجى مى داد، باعث گسترش شدید روابط سیاسى، اقتصادى و نظامى ایران و آمریکا شد. ملاقات ها و رفت و آمدهاى زیاد مقامات دو کشور در دوره آیزنهاور از شواهد این گسترش رابطه بود. 25 سپس کودتاى عراق و نزدیکى این کشور به شوروى وابستگى شاه به آمریکا را بیشتر کرد و بر تعداد مستشاران و مإموران سازمان سیا در ایران افزود. 26
بجاست که این قسمت را با ذکر تإکید صریح آیزنهاور درباره اهمیت ایران به پایان ببریم. وى در 23 آذر 1338 طى اقامت شش ساعته خود در ایران، سه بار (یک بار در فرودگاه، یک بار در مجلس و یک بار در اعلامیه صادره در پایان دیدارش) بر نقش استراتژیک ایران در حفظ ثبات منطقه و ضرورت همکارى و همزیستى دو کشور تإکید کرد. جلوگیرى از گسترش و نفوذ شوروى، دست یابى به ذخایر نفت منطقه و ایران و امنیت رژیم صهیونیستى سه هدف عمده آمریکا از بسط روابط با ایران بود.

3. کندى
جان. اف. کندى، از حزب دمکرات آمریکا، از ژانویه 1961 تا نوامبر 1963 رئیس جمهور این کشور بود که در این سال ترور شد و جایش را به لیندون جانسن داد. به نظر وى، هرچند آیزنهاور و جمهورىخواهان در برابر شوروى خصومت آشتى ناپذیر نشان مى دادند، اما در عمل محتاط و محدود بودند و به اندازه کافى تهاجمى عمل نمى کردند. 27 با پیروزى انقلاب کوبا (1959)، کمونیسم تا حیات خلوت آمریکا یعنى آمریکاى لاتین نیز پیشروى کرده بود.
در خطمشى هاى کندى تإکید بر اصلاحات از بالا و پشتیبانى از آن از راه استفاده از نیروهاى نظامى براى جلوگیرى از وقوع انقلاب در جهان سوم و مسابقه تسلیحاتى گسترده با اتحاد شوروى دیده مى شد. وى در مى1961 براى ترسیم چهره بهترى از آمریکا در نزد جهانیان و بیان دکترین خود طى پیامى به کنگره این کشور گفت:
پیمان هاى نظامى نمى تواند به کشورهایى که بى عدالتى اجتماعى و هرج و مرج اقتصادى راه خرابکارى را در آنها باز کرده کمک نماید. آمریکا نمى تواند به مشکلات کشورهاى کم رشد فقط از نظر نظامى توجه کند. این امر خاصه در مورد کشورهاى کم توسعه یافته، که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شده اند، صادق است... هیچ مقدار اسلحه و قشونى نمى تواند به رژیم هایى که نمى خواهند یا نمى توانند اصلاحات اجتماعى کنند ثبات و استوارى ببخشد. 28
کانون اصلى برنامه کندى طرح ((اتحاد براى پیشرفت)) و شروع آن از آمریکاى لاتین بود. این منطقه در سال 1959 شاهد روى کار آمدن فیدل کاسترو در کوبا بود. 29 ایران نیز در فهرست کشورهایى قرار داشت که باید اصلاحات موردنظر آمریکا را اجرا مى کرد. کندى در دکترین خود از مشاور امنیتى اش والت ویتمن روستو و نظریه توسعه خاص او الهام مى گرفت. روستو در کتاب خود این جملات را آورده بود: ((هم اکنون که این رساله را در دست تإلیف دارم نه به آمریکا، بلکه به جاکارتا، رانگون، دهلى نو، کراچى، تهران، بغداد و قاهره مى اندیشم)). 30 نتیجه یک بررسى سیا در پایان سال 1958 این بود که اگر محمدرضا شاه دست به اصلاحات نزند ظرف یکى دو سال سقوط خواهد کرد. 31 مصاحبه والتر لیپمن، روزنامه نگار آمریکایى، با خروشچف رهبر شوروى نیز بر نگرانى مقامات آمریکایى افزود؛ خروشچف در این مصاحبه گفت رژیم ایران مثل یک سیب رسیده است و ما منتظر افتادن آن در دامان خود هستیم. 32 به طور کلى در اوایل دهه 1960 در آمریکا این نگرانى پدید آمده بود که به زودى در ایران اتفاقات ناگوارى خواهد افتاد. بنابراین هشدارها و پیشنهادهاى متفاوتى براى آغاز اصلاحات در ایران از سوى مقامات آمریکایى ابراز مى شد. 33
اما محمدرضا شاه در ابتدا در مقابل درخواست آمریکا براى انجام اصلاحات ایستادگى مى کرد. او معتقد بود که با قدرت پلیس و سازمان اطلاعاتى مى توان هر حرکتى را از بین برد. وى در انتخابات ریاست جمهورى آمریکا با ارسال کمک هاى مالى قابل توجهى به صندوق انتخاباتى نیکسون (رقیب کندى) از او حمایت کرده بود. 34 سرانجام اصرار کندى باعث شد که دکتر على امینى، که به طرفدارى از آمریکا شهرت داشت، به نخست وزیرى معرفى شود. از آن پس، رفت و آمدهاى زیادى بین مقامات دو کشور درخصوص ادامه اصلاحات صورت مى گرفت. از جمله در فروردین 1341 شاه به آمریکا سفر کرد. آمریکایى ها که از همراهى محمدرضا شاه با آنها در اجراى اصلاحات راضى به نظر مى رسیدند، دست او را در انتخاب نخست وزیر باز گذاردند و او یار مطمئن خود اسدالله علم را به نخست وزیرى برگزید. شاه از این مى ترسید که آمریکایى ها از طریق امینى به فکر تغییر او بیفتند. بدین ترتیب، اجراى اصلاحات ارضى، تدوین لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى و طرح و اجراى اصول ((انقلاب سفید)) به دنبال درخواست آمریکایى ها انجام شد.
بعد از ترور کندى، جانشین او جانسن نیز به موضوع اهمیت ایران در کسب منافع ملى و امنیتى آمریکا توجه زیادى داشت. احیاى کاپیتولاسیون (مصونیت نظامیان آمریکایى مقیم ایران و خانواده هایشان) که با واکنش شدید امام خمینى (ره) مواجه شد و باعث تبعید طولانى مدت ایشان گردید، در همین زمان (1343) صورت گرفت.

4. نیکسون
ریچارد نیکسون از حزب جمهورىخواه از سال 1969 تا 1974 رئیس جمهور آمریکا بود و در این سال به دنبال رسوایى واترگیت استعفا داد. قبل از به قدرت رسیدن او تحولات بین المللى مهمى اتفاق افتاده بود. این تحولات تغییر عمده اى را در استراتژى امنیتى آمریکا به دنبال داشت. از جمله این تحولات، درگیرى و شکست آمریکا در جنگ ویتنام و نارضایتى مردم آمریکا از شرکت آمریکا در آن جنگ، پیروزىهاى بزرگ نهضت هاى رهایى بخش در آسیا، آفریقا و آمریکاى لاتین، دست یابى شوروى به بمب اتمى و تصمیم انگلیس به خروج از شرق سوئز تا 1971 بود. به علاوه، مجتمع هاى نظامى صنعتى آمریکا براى فراهم آوردن زمینه صدور تسلیحات به دولت فشار مىآوردند. یکى از مهم ترین این موارد شکست آمریکا در جنگ ویتنام بود.
نیکسون در 22 ژوییه 1969 در راه سفر به فیلیپین در جزیره گوام دکترین خود را اعلام کرد:
گمان مى کنم وقت آن رسیده باشد که ایالات متحده در زمینه مناسباتش با کشورهاى آسیایى به دو نکته توجه کند: اولا، ما به همه تعهدات قراردادى خود احترام خواهیم گذاشت؛ ثانیا، تا جایى که مربوط به مسائل امنیت داخلى و مسائل دفاع نظامى باشد ـ صرف نظر از تهدید از جانب یک دولت بزرگ که مسلما منجر به توسل به سلاح هسته اى خواهد شد ـ دولت آمریکا ملل آسیایى را تشویق مى کند که مسائل امنیت داخلى و دفاعى را بین خودشان حل و فصل کنند و انتظار دارد خودشان مسوولیت را به عهده بگیرند. 35
نیکسون پس از آن در سخنان دیگر خود نیز مى گفت که آمریکا به کشورهاى دیگر کمک خواهد کرد تا قادر باشند از خودشان دفاع کنند. 36 براساس دکترین جدید، آمریکا دیگر در جنگ هاى محدود در اطراف شوروى مانند جنگ ویتنام شرکت نمى کرد و مسوولیت دفاع را به خود کشورها واگذار مى کرد و بدین منظور آنها را به انواع سلاح هاى پیشرفته غیر اتمى مجهز مى کرد. بدین ترتیب هم باعث رونق کارخانه هاى اسلحه سازى آمریکا مى شد و هم از بدنامى شکست در جنگ ها و نیز از تلفات انسانى و مادى دور مى ماند.
در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، نیکسون و کیسینجر، وزیر خارجه اش، براى دفاع از منافع ملى و امنیتى آمریکا روى رژیم شاه در ایران دست گذاشتند و او را به صورت ژاندارم آمریکا درآوردند؛ البته ایران به عنوان ستون نظامى و عربستان سعودى به عنوان ستون مالى استراتژى نیکسون در منطقه در نظر گرفته شدند. تعدادى از علل مربوط به انتخاب ایران به عنوان ستون نظامى ((استراتژى دو ستونى)) عبارت بودند از:
1 - مرزهاى طولانى ایران و شوروى؛
2 - عضویت ایران در سنتو که حلقه میانى پیمان هاى دفاعى زنجیره اى غرب در اطراف شوروى بود؛
3 - موقعیت جغرافیایى ایران که بر سراسر سواحل شمالى خلیج فارس و تنگه هرمز تسلط داشت؛
4 - جمعیت زیاد ایران نسبت به سایر کشورهاى منطقه (به طورى که از 55 میلیون جمعیت منطقه حدود 35 میلیون نفر در ایران بودند)؛
5 - رژیم شاه تنها متحد مورد اعتماد اسرائیل در منطقه بود؛
6 - خصوصیات شخصى بلندپروازانه محمدرضا شاه.
بدین ترتیب، نیکسون تسلیح بدون محدودیت ایران را اعلام کرد. سپس افزایش بهاى بین المللى نفت، که به دنبال بستن شیرهاى نفت از سوى اعراب در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل رخ داد، دست شاه را براى خرید تسلیحات لازم باز گذارد. بدین گونه، تا اواسط دهه 1350 شمسى، ایران به بزرگ ترین خریدار اسلحه آمریکایى، از جمله هواپیماهاى پیشرفته، تبدیل شد. مخارج نظامى ایران از 241 میلیون دلار در سال 1946 به 3680 میلیون دلار در سال 1974 رسید و در سال هاى بعد به مراتب افزایش یافت.
در حالى که در دهه 1340 شمسى ایران یکى از حلقه هاى زنجیره دفاعى آمریکا بود، که باید مواظبش بود تا از دست نرود، در دهه 1350 به گونه اى تقویت شد که بتواند به جاى حضور مستقیم آمریکا، منافع منطقه اى این کشور را تإمین کند.
مهم ترین آزمایش محمدرضا شاه در ایفاى نقش ژاندارمى آمریکا در منطقه، سرکوبى شورشیان ظفار در عمان بود. به علاوه شاه به نیابت از آمریکا به تعدادى دیگر از دولت ها در خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب شبه جزیره عربستان کمک کرد؛ از جمله کمک به اردن، اتیوپى، سومالى و سلطنت طلبان یمن شمالى.

5. کارتر
جیمى کارتر از حزب دمکرات آخرین رئیس جمهور آمریکا تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى بود. کارتر براى ایجاد چهره اى مثبت از آمریکا و زدودن آثار مداخلات این کشور در جهان و تقویت و ایجاد ثبات در کشورهاى وابسته به آمریکا با ایده ((حقوق بشر)) پا به میدان گذاشت؛ البته به گفته نیکى کدى، آمریکا در زمان او هیچ گاه به طور جدى تهدید نکرد که اگر محمدرضا شاه حقوق بشر را رعایت نکند تنبیه و تحریم تسلیحاتى و غیره خواهد شد؛ هرچند شاه تا حدى ترسیده و به صورت کنترل شده و گزینشى گام هایى در ایجاد فضاى باز برداشت. در زمان کارتر قراردادهاى جدیدى در زمینه خریدهاى تسلیحاتى بین ایران و آمریکا امضا شد.
کارتر نیز همانند روساى جمهور پیشین به اهمیت ایران تإکید مى کرد. وى در دى ماه 1356 در سفر به تهران، ایران را ((جزیره ثبات در یکى از پرآشوب ترین نقاط دنیا)) خواند و گفت در مسائل مربوط به امنیت نظامى، دیدگاه هاى ما با هیچ کشورى به اندازه ایران نزدیک نیست. 37
در زمان وقوع انقلاب اسلامى هر دو گروه کاخ سفید ـ یعنى گروه سایر وس ونس وزیر خارجه که سیاست هاى ملایم را تجویز مى کرد و گروه برژنیسکى مشاور امنیت ملى کارتر که ایستادگى و برخورد قاطع با انقلابیان را تإکید مى کرد ـ بر منافع ملى و امنیتى آمریکا نظر داشتند و توصیه هاى خود را با هدف حفظ ایران در دستان آمریکا ارائه مى دادند.

ناکامى آمریکا در جلوگیرى از پیروزى انقلاب اسلامى
آمریکا به دلایل متعدد نتوانست از پیروزى انقلاب اسلامى جلوگیرى کند. تحلیلگران علل شکست آمریکا را ضعف اطلاعاتى سیا درباره ایران، درگیرى آمریکا در مسإله کمپ دیوید، سیاست حقوق بشر کارتر و غیره دانسته اند؛ اما به نظر نگارنده مهم ترین عامل شکست آمریکا را باید در نوع خاص انقلابى که در ایران رخ داد جست وجو کرد. انقلاب هایى که تا اواسط دهه 1970 اتفاق مى افتادند همگى داراى ایدئولوژىهاى ناسیونالیستى یا مارکسیستى و به قول هانا آرنت (در کتاب انقلاب) دنیوى بودند. آمریکایى ها بر این اعتقاد بودند که ساواک مى تواند همه مخالفان ناسیونالیست یا مارکسیست را جارو کند؛ اما ماهیت دینى انقلاب اسلامى و روش هاى خاصى که در رهبرى و سازماندهى آن به کار رفت باعث شد اکثریت قریب به اتفاق مردم وارد صحنه شده و با شرکت در اعتصابات و تظاهرات خیابانى به انقلاب سرعتى خیره کننده بخشند و هرگونه ابتکار عملى را از آمریکا سلب کنند. به گونه اى که در پایان، آمریکا به میانه روها در دولت موقت دل خوش کرد، اما سقوط آنها نیز امید آمریکایى ها را تبدیل به یإس کرد.

پى نوشت ها
1. عضو هیإت علمى دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران.
2. iain mclean (editor)، Oxford concise Dictionary of politics New York: Oxford university press 1996 p 332.
3. امروزه ایران حدود 110 میلیارد شبکه ذخیره نفتى دارد که 4/10 درصد از نفت جهان و 4/14 درصد از نفت منطقه است. به علاوه ایران با داشتن حدود پانزده درصد از دخایر گاز جهان دومین دارنده منابع گاز پس از روسیه در جهان است. ر. ک: هوشنگ امیراحمدى، ((جایگاه استراتژیک ایران در بازار جهانى نفت))، اطلاعات سیاسى اقتصادى، ش 98 ـ 97، ص 83 ـ 82 و پیروز مجتهدزاده، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس (تهران: 1372) ص 53 و محمدرضا حافظنیا، خلیج فارس و نقش استراتژیک تنگه هرمز (تهران: سمت، 1371) ص 105.
4. در مورد علت تخلیه خاک ایران توسط روس ها دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. ارتشبد فردوست در خاطرات خود نوشته است که نماینده آمریکا در سازمان ملل به شوروى اولتیماتوم داد که اگر تا تاریخ معینى نیروهایش را از ایران خارج نکند جنگ جهانى سوم رخ خواهد داد و در این جنگ، فاتح آمریکاست که خستگى جنگ دوم را احساس نکرده، حال آن که شوروى خستگى را بیش از همه احساس نموده است. ((حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، 2 ج (تهران: انتشارات اطلاعات، 1370) ج 2، ص 149)). اما جیمز بیل نویسنده آمریکایى معتقد است چنین اولتیماتومى هرگز وجود نداشته است. تلگراف هاى آمریکا به شوروى تنها نگرانى آمریکا از اهداف شوروى در ایران را بیان مى کرد. ((جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه مهوش غلامى (تهران: کوبه، 1371)، ص 64)). در این زمینه برخى از نویسندگان به اقدامات قوام در نزدیکى ظاهرى به شوروى، آوردن توده اىها به هیإت دولت و وعده دادن نفت شمال به روس ها توسط او که مجلس آن را تصویب نکرد، تإکید کرده اند.
5. استیفن امبروز، روند سلطه گرى، ترجمه احمد تابنده (تهران: چاپخش، 1356)، ص 138 ـ 139.
6. Foriegn Affairs
7. Containment Policy
8. حسین فردوست، پیشین، ص 275.
9. علیرضا ازغندى، روابط خارجى ایران؛ دولت دست نشانده (تهران: قومس، 1376) ص 180.
10. حسین فردوست، پیشین، ص 258.
11. عبدالرحمن عالم، سیاست خارجى آمریکا بعد از جنگ جهانى دوم (جزوه درسى) ـ (تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، 1367)، ص 47 ـ 48.
12. همان، ص 48 ـ 50.
13. Tread mill policy
14- ابراهیم متقى، تحولات سیاست خارجى آمریکا، مداخله گرایى و گسترش 1997 ـ 1945 (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1376) ص 55 ـ 56.
15- همان، ص 57.
16- ر. ک: عبدالرحمن عالم، پیشین، ص 57 ـ؛ 58 ریچارد نیکسون، فرصت را دریابیم، ترجمه حسین وفسى نژاد (تهران: طرح نو، 1371) ص 257.
17- ابراهیم متقى، پیشین، ص 58.
18- ر. ک: عبدالرحمن عالم، پیشین، ص 58 ـ 59 و ابراهیم متقى، پیشین، ص 60 و استیفن آمبروز، پیشین، ص 234 و ناصرالدین نشاشیبى، در خاورمیانه چه گذشته، ترجمه محمدحسین روحانى (تهران: توس، 1367) ص 351.
19- جیمز بیل، پیشین، ص 134.
Ajax_20.
21- علیرضا ازغندى، پیشین، ص 237.
22- مارک. ج. گازیوروسکى، سیاست خارجى آمریکا و شاه، ترجمه فریدون کاظمى (تهران: نشر مرکز، 1371) ص 164 ـ 166.
23ـ امینى وزیر دارایى کابینه زاهدى و هوارد پیچ رئیس گروهى بود که نمایندگى کمپانى هاى نفتى را برعهده داشت.
24- سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران (قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1361) ج 1، ص 310.
25- سه ماه پس از کودتاى 28 مرداد، ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهورى آمریکا به ایران سفر کرد. یک سال بعد محمدرضا و همسرش با یک هیإت پنجاه نفره از مقامات سیاسى و اقتصادى به آمریکا رفته با اکثر مقامات آن کشور از جمله آیزنهاور ملاقات کردند. رفت وآمدهاى نمایندگان مجلس ایران و کنگره آمریکا هم به کشورهاى یکدیگر صورت مى گرفت. شاه بار دیگر در خرداد 1377 به آمریکا سفر کرد. همچنین آیزنهاور در 23 آذر 1338 (14 دسامبر 1959) به ایران سفر کرد.
26- علیرضا ازغندى، پیشین، ص 376 ـ 377.
27- استیفن آمبروز، پیشین، ص 254.
28- سید حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ص 120.
29- جیمز بیل، پیشین، ص؛ 161 بارى روبین، جنگ قدرت در ایران، ترجمه محمود مشرقى (تهران: آشتیانى، 1363) ص 9.
30ـ حسین فردوست، پیشین، ص 304.
31- گاز یوروسکى، پیشین، ص 169 ـ 170.
32- عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تاریخ روابط خارجى ایران (تهران: امیرکبیر 1368) ص 160. 33- جیمز بیل، پیشین، ص 185 ـ 189.
34- محمود طلوعى، پدر و پسر؛ ناگفته ها از زندگى و روزگار پهلوىها (بى جا: علم، بى تا) ص 817.
35- آندره فونتن، یک بستر و دو رویا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى (تهران: نشر نو، 1362) ص 174.
36- هنرى کیسینجر، سیاست خارجى آمریکا، ترجمه حسن محمدىنژاد (تهران: دانشگاه تهران ـ 1355) ص 5 ـ 7.
37- عبدالرضا هوشنگ مهدوى، سیاست خارجى ایران در دوران پهلوى، 1357 ـ 1300 (تهران: البرز، 1374) ص 468 ـ 469.