امام خميني(ره) و لايحه مصونيت مستشاران امريكايي در ايران
بيشك موضعگيري امام خميني(ره) و سخنراني تاريخي وي در چهارم آبان 1343 نقطه عطفي در حركت ايشان است كه از سال 1341 آغاز گرديد. نقطه عطفي كه دنباله و مكمل حركت آغازين او بود. مي توان گفت سخنراني تاريخي امام خميني حركتي جديد نبود، بلكه قله راهي بود كه امام از مهر 1341 عليه وابستگي رژيم شاه به امريكا آغاز كرده بود.
مبارزات امام خميني سه اصل را هدف قرار داده بود، مبارزه با استعمار خارجي؛ مبارزه با استبداد داخلي و دفاع از اسلاميت كشور. هر سه اصل در طول مبارزه ـ از مهر 41 تا آبان 43ـ حفظ شد.
براي روشن شدن موضوع بايد وقايع پيش از تصويب لايحه را اشاره وار مرور كنيم. كندي در انتخابات نوامبر 1960 م ـ آبان 1339ـ به عنوان رئيس جمهور امريكا جانشين آيزنهاور شد. شعارهاي انتخاباني كندي، مانند ساير دمكراتهاي امريكايي، دفاع از آزادي و صلح جهاني بود. كندي قبل از ورود به كاخ سفيد در يك مصاحبه مطبوعاتي از سياست بيطرفي كشورهاي جهان سوم دفاع كرد و گفت:
« عشق به استقلال و آزاد ماندن در حالتي كه به صورت اقمار شوروي در نيايند و يا بيش از حد به ايالات متحده نزديك نگردند، مترادف است. بايستي با آن سازگار باشيم. اگر بيطرفي ناشي از تمركز، كوشش در حل مسائل داخلي و بالا بردن سطح زندگي مردم، بخصوص در كشورهاي كم رشد باشد، آن را خواهم پذيرفت.»
اين موضوع شاه را به شدت متأثر كرد. شاه احساس ميكرد چتر حمايت امريكا از سر او برداشته خواهد شد. اما به زودي روشن شد كه سخنان كندي چيزي جز ژست دموكراتيك نيست. شاه و همه مردم جهان نيز دريافتند كه كندي نيز همان استراتژي گذشتگان خود را پي خواهد گرفت.
موضوعي كه موجب تغيير تاكتيك حاكمان جديد كاخ سفيد گرديد، تجربيات امريكا از جنگهاي محدود استراتژي ترومن و آيزنهاور در جنگ سرد و آمادگي اتمي براي نابودي كامل شوروي بود. به همين علت ارتش امريكا از جنگهاي محدود پارتيزاني كه سلاحهاي اتمي كاربردي نداشتند ناكام ماندند. ناكارآمدي ارتش امريكا در جنگ كره روشن شده بود واينك در ويتنام نيز در حال ظهور بود. از طرف ديگر جنبشهايي در امريكاي لاتين، آسيا و خاورميانه براي سرنگوني حكومتهاي وابسته به غرب در حال ظهور بود. كندي براي حفاظت از رژيمهاي وابسته و جلوگيري از توسعه كمونيسم دو برنامه طراحي كرد:
1. آموزش نظامي براي سركوب جنبشها
2. برنامه براي پيشرفت اقتصادي كشورهاي در معرض خطر
كندي كه خود را يك روشنفكر ليبرال ميدانست، علت تمايل نيروهاي شورشي جهان سوم را به كمونيسم فقر ميدانست، كه ريشه آن جهل بود. او معتقد بود كمونيسم تلاش ميكند تا شورشهاي طبيعي را به نفع خود مصادره كند، به همين جهت اعتقاد داشت تنها راه رهايي، كمك كردن به مردم اين كشورها و جنبشهاست، تا در دامن كمونيسم قرار نگيرد. بر اين اساس در 30 ژانويه برنامه جديد و مؤثر كمكهاي متقابل را براي پيشرفت اقتصادي و اجتماعي كشورها و قارههاي ديگر اعلام كرد.
كارشناسان كندي در آخرين تجزيه و تحليل به اين نتيجه رسيدند كه پيروزي يك جنبش چريكي به دليل برتري نظامي آن نيست، بلكه به علت موضع سياسي آن است. موضع سياسي آنها، دفاع از مردم مستضعف است. براي خنثي كردن بهانه اصلي، يعني موضع سياسي، نيروهاي جنگنده ميبايست برنامه وسيعي را در جنگ رواني، توسعه روستايي، كمكهاي اقتصادي و عمليات عمراني دنبال كرده و بيماريها و نابسامانيهاي عمده اجتماعي را اصلاح كنند.
مجموعه بحرانهاي سياسي و اقتصادي ايران در 1339 ش امريكاييها را نگران كرد. اين نگراني زماني شدت يافت كه كندي با خروشچف در وين ملاقات كرد. رهبر شوروي به تمسخر شاه پرداخت و گفت ايران دستخوش تحولات سياسي خواهد شد و مثل يك سيب گنديده در دامان شوروي خواهد افتاد.
مشاورين كندي نيز گزارشات مأيوس كنندهاي براي رئيس جمهور تهيه كردند. در گزارشي كه مشاور مخصوص رئيس جمهور امريكا در امور امنيت ملي تهيه كرده بود، درباره وضعيت شاه مينويسد:
«در تظاهرات تهران كسي كشته نشد؛ اشاره به تظاهرات روز دوازده ارديبهشت 1340 دارد كه دانشآموزان تظاهرات كردند و يك نفر كشته شد؛ اما امكان اين كه در آينده جو حاكم موجب تركيبي از مخالفين و افراد ناراضي نيروهاي نظامي بشود و دست به اقدامي براي سرنگون كردن رژيم بزنند نميتوان ناديده گرفت. چنانچه روند سياسي كنوني ادامه يابد اين امكان افزايش خواهد يافت.»
نگراني دولت كندي موجب شد تا گزارشها و پيشنهادهاي مختلفي تهيه شود. دولت امريكا مطالعات موردي دربارة ايران را آغاز كرد. حاصل مطالعات دولت كندي اين بود كه به سفير توصيه كردند به شاه پيشنهاد كند كه ما حاضريم 35 ميليون دلار در اختيار دولت ايران قرار دهيم به شرط آن كه ايرانيان هر كاري را كه ما در جهت اصلاح و پيشرفت لازم ميدانيم به اجرا در آورند. (اين اطلاعات بر مبناي اسناد وزارت امور خارجه است كه در مركز اسناد انقلاب اسلامي نگهداري ميشود.) اين شامل نظريات و پيشنهادات ما در مورد انتخاب نخستوزيري كه بتواند از عهده اجراي اصلاحات پيشنهاد شده برآيد نيز خواهد شد.
شخص مورد نظر امريكاييها علي اميني بود. علي اميني برتريهايي نسبت به نخستوزيران مورد نظر شاه داشت. شاه، علي اميني را در شانزدهم ارديبهشت 1340 مأمور تشكيل كابينه كرد. علي اميني از شاه خواست تا براي انجام اصلاحات، مجلس شوراي ملي را منحل كند. سه روز بعد مجلس با حكم شاه منحل شد. دولت كندي يك كمك 15 ميليون دلاري در اختيار اميني قرار داد كه سپس به 67 ميليون دلار رسيد.
اميني اصلاحات كندي را از اصلاحات ارضي و سالمسازي ادارات از افراد فاسد آغاز كرد، ولي شاه از قدرت گرفتن اميني به شدت بيمناك شد. ادوارد ويل سفير امريكا در تهران به وزير امور خارجه امريكا نوشت:
« با اين كه موقعيت شاه در يك سال گذشته رو به زوال بود، معهذا كانون قدرت در ايران محسوب ميشود و در رأس نظامي قرار دارد كه اميني تابع آن است. بنابراين دولت امريكا بايستي نه خود را به نخستوزيري نزديك كند كه قدرت بقايش نامعلوم است و نه در موقعيتي قرار گيرد كه از او عليه شاه پشتيباني كند.»
شاه سخت نگران و بيمناك بود، به همين جهت توطئه و بهانهجويي را آغاز كرد. وي به همراه فرح در 21 فرودين 1341 به امريكا رفت و با كندي مذاكره كرد و متعهد شد كه اجراي اصلاحات مورد نظر امريكا را شخصاً به عهده گيرد.
مجموعه مذاكرات و تعارفات رد و بدل شده و بيانيه پاياني، خبر از اين ميداد كه امريكا وظيفه اصلاحات را به عهده شاه گذاشته است. امريكا در اولين اقدام خبر از قطع كمكهاي خود به اميني داد. شاه پس از بازگشت به ايران با اتكا به نفس آشكاري وارد صحنة سياسي شد. جلسات هيأت دولت را در حضور خود تشكيل ميداد و دستوراتي صادر ميكرد.
اميني دريافت كه دوران وي تمام شده است، لذا در 26 تير 1341 استعفاي خود را تقديم شاه كرد. شاه بلادرنگ اسدالله علم، خان و خانزاده منطقه قائنات و غلام خانهزاد را به نخستوزيري منصوب كرد. روز 28 تير علم مأمور تشكيل كابينه شد و سيام تير كابينه را به شاه معرفي كرد. علم براي اثبات چاكري خود در مصاحبه با خبرگزاري يونايتدپرس، برنامه دولت خود را فرامين شش مادهاي اعليحضرت اعلام كرد.
كندي براي حمايت از شاه و دولت جديد، يك ماه بعد معاون خود ليندون جانسون را به ايران فرستاد. نخستوزير و جمعي از اعضاي كابينه از وي استقبال كردند و جانسون هم در فرودگاه مصاحبهاي كرده و از اصلاحاتي كه دولت علم در دست اجرا دارد، حمايت كرد.
اولين اقدام دولت علم همان چيزي بود كه در مصاحبهاش قول داده بود. علم طبق برنامه اعلام شده قبلي، يكي از فرامين 6 مادهاي شاه يعني تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي را به اجرا گذارد. در 14 مهر 1341، لايحه انجمنها در 92 ماده و 18 تبصره به تصويب رسيد. خبر لايحه در 16 مهر در روزنامه كيهان و اطلاعات منعكس شد.
پس از انتشار لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي توسط دولت، چند موضوع حساسيت علما را بر انگيخت: عدم اشتراك عضويت به مسلماني و قسم به كتاب آسماني به جاي سوگند به قرآن .
اشكال علما در اين بود كه نظام سياسي مشروطه با فداكاري و پشتيباني علما و نيروهاي مذهبي به ثمر رسيده بود. حتي روشنفكران غيرمذهبي نتوانسته بودند از سايه مذهب و روحانيت در قانون اساسي و قوانين دورههاي اول تا پنجم مجلس شوراي ملي ممانعت به عمل آورند. لذا هرچه روحانيت و مذهب در عمل كنار گذاشته شد ، در قانون به عنوان عناصر اصلي و اركان نظام جايگاه خود را حفظ كرد.
به دنبال اعلان تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در شانزدهم مهر توسط روزنامهها، آيتالله خميني ابتكار عمل را به دست گرفت تا مراجع با وحدت موضع، به رسالت خود عمل نمايند. امام خميني در يك نشست نقشههاي استعمار و امپرياليست را براي مراجع تشريح كرد. امام خميني در پشت اين لايحه دست استعمار را ميديد.
امام، تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي را نمونهاي از توطئههاي استعمار معرفي كرد و مسئوليت علما را در مقابل استقلال كشور و حفاظت از اسلام يادآوري كرد. علماء پس از مذاكرات به نتيجه رسيدند، به صحنه آمدند و دولت را مجبور به عقبنشيني كردند. علم روز 10 آذر در مصاحبه مطبوعاتي لغو تصويب لايحه را در هيأت دولت اعلام كرد.
روزنامه اطلاعات، عصر آن روز با تيتر درشت از قول نخستوزير نوشت: تصويب نامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي اجرا نميشود.
بعد از اين شكست، شاه تصميم گرفت خود به صحنه آمده و طرح اصلاحات امريكايي را در قالب لوايح انقلاب سفيد به رفراندوم بگذارد. شاه خود را براي رفراندوم آماده ميكرد كه باز هم امام خميني مراجع را به يك نشست اضطراري فرا خواندند. صحبتهايي كه امام در اين جلسه ميكنند بسيار مهم است.
حضرت امام باز هم فرمودند كه اين غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط نميشود، اين قضيه مربوط به شخص شاه است كه در مرز مرگ و زندگي قرار گرفته است. عقبنشيني او در اين موقع به قيمت سقوط و نابودي او تمام ميشود.
حضرت امام تحليلشان اين بود كه شاه از طرف امريكا مأمور است اين عمل را انجام دهد. بعضيها ميگويند نهضت امام خميني به خاطر اصلاحات ارضي يا تقسيم اراضي اوقاف بوده است. اين اتهام محض است. امام خميني هيچگاه راجع به اصلاحات ارضي موضعگيري نكردند و علمايي هم كه موضعگيري كردند، امام آنها را نهي كرد. حتي امام در پاسخ به كساني كه اصرار ميكردند راجع به اصلاحات ارضي موضع بگيرند، فرمودند:
«اگر من خواستم راجع به اصلاحات ارضي موضع بگيرم، بايد عليه خانها و اربابها هم موضعگيري كنم.»
خوشبختانه مكتوبي از امام به دست آمده كه همين پاسخ را فرمودهاند. نه اصلاحات ارضي مورد هدف امام بود و نه اوقاف. اينها تهمتهايي بود كه شاه زد. بعضي از نويسندگان خارجي هم نوشتهاند، بعضي از نويسندگان داخلي هم بدون مطالعه اينها را تكرار كردهاند.
مرجعيت شيعه با اصلاحات شاه مخالفت كرد. مرجعيت شيعه از آغاز تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي فهميد كه براي تضعيف اسلام و استقلال ايران دستهايي از خارج مرزها در كار است. لذا در طول مبارزه همواره نگراني خود را به خطر افتادن استقلال كشور ميدانستند. آيتالله گلپايگاني در اولين نامه خود به شاه، در مورد لايحه انجمنها انگيزه خود را از تذكر به شاه علاقه به حفظ مصالح عاليه دين مبين اسلام و امنيت و استقلال كشور اعلام كرد. امام خميني نيز در سخنراني و پيامهاي خود نيز بر استقلال كشور ......
امام در اطلاعيهاي اعلام كرد كه اعلام ميكنم ما براي حفظ استقلال مملكت شيعه و حمايت از دين همه گونه مصيبتها را استقبال خواهيم كرد. علماي نجف و جامعه روحانيت تهران در اطلاعيههايي كه دادند همه بر اين نكته پاي فشردند كه استقلال كشور در خطر است. نه تنها مراجع نگران دستهاي پنهان استعمارگران تاريخي در جريان اصلاحات شاه بودند، بلكه اكثريت روحانيت نيز همين عقيده را داشتند. حضرت امام در سخنراني آخرين روز سال 1341 تصريح كردند:
«در اين سال استعمار توطئههايي را عليه اسلام تدارك ديده است. عمال پليد استعمار به قرآن جسارت كردند و براي پايمال كردن احكام نوراني قرآن نقشه كشيدند، طراحي كردند و ...»
حضرت امام براي اين كه جنگ واقعي روحانيت و رژيم را مشخص كنند فرموند:
«مربي ما امريكا نيست، مربي ما خداست.»
امام خميني با اين جمله مصاف واقعي را جنگ بين خدا و امريكا اعلام كردند حضرت امام كمكم حمله به موضوع وابستگي به بيگانگان را تشديد ميكردند، تا جايي كه در اولين سخنراني بعد از آزادي خطاب به شاه فرمودند:
« ما ميگوييم آقا غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. استقلال كشور را حفظ كنيد. تبعيت را دست بر دارد و دستشان را براي چهار دلار دراز نكند.»
يكي از عصبانيتهاي مهم رژيم هم همين بود كه امام بدون اين كه به محتواي لايحه انقلاب سفيد بپردازد، به پشتوانه انقلاب سفيد كه همان استعمار امريكا بود، ميپرداختند. طرح اتحاد براي پيشرفت كندي دست زدن به دو اقدام بود؛ اصلاحات و در صورت ناموفق بودن، استفاده از سركوبي. سركوبي نيازمند تأسيس يك نيروي نظامي ضد شورش بود. در امريكاي لاتين و نيز ساير كشورهاي جهان سوم نيروي نظامي نويني به نام نيروي ضد شورش به وجود آمد. اين نيرو كه همرديف كلاه سبزهاي امريكا بود، در ايران كلاه قرمزها ناميده شد. براي آموزش و تربيت كلاه قرمزها تعداد زيادي از درجهداران ارتش امريكا به ايران آمدند. گسترش روزافزون مستشاران امريكايي، آن هم در حد گروهبان، منجر به افزايش جرم و جنايت نيروهاي امريكايي در ايران شد.
با بدرفتاري نيروهاي امريكايي نسبت به نظاميان و مردم ايران، روز به روز تنفر مردم ايران به اين مهمانان جسور و بيفرهنگ افزوده ميشد. طبق يكي از اسناد پرونده مستشاري، روز 23/5/43 يك سرهنگ دوم بلند فرياد ميزد:
«كي از شر اين مستشاران خلاص ميشويم و اين مملكت از خر تو خري خارج ميشود؟»
اين عين عبارت ساواك است. طبق همين گزارش، يك روز بعد رئيس كلانتري 3 قلهك، با رئيس پليس تهران تماس گرفت و با ناراحتي گفت:
«خدا كند هر چه زودتر مستشاران از اين مملكت بروند من كه نميخواهم براي هر گروهبان امريكايي يك نفر پليس بگيرم.»
نظاميان بيفرهنگ امريكايي بينزاكتي را به جايي رساندند كه در يك مورد يك گروهبان به نام «تانكرسلي» بعد از تصادف با يك كارگر ايراني، قصد فرار داشت كه با ممانعت پليس ايراني مواجه ميشود. اين عضو هيأت مستشاري امريكا با كمال وقاحت از اتومبيل خود پياده شده و به گوش افسر پليس ايراني سيلي ميزند. يا اين كه يك گروهبان امريكايي كه مست كرده بود، جلو پادگان قصر فيروزه يك سرباز را زير گرفته و فرار ميكند. مجموعه اعمال و رفتار ناشايست اعضاي مستشاري امريكا موجب عكسالعمل پليس، سربازان و دادگستري ايران گرديد. اين در حالي بود كه دولت مستكبر امريكا، دولت ايران را تحت فشار قرارداد تا لايحه مصونيت مستشاران امريكايي را به تصويب رسانيد. به هر حال لايحه مصونيت مستشاران امريكايي را تصويب كردند و خبر به گوش حضرت امام رسيد. صبح روز چهارم آبان مردم در بيت امام خميني اجتماع كردند.
ساعت، 5/8 صبح را نشان ميداد كه امام خميني با چهرهاي غمگين پشت ميكروفون قرار گرفتند. امام خميني سخنان خود را با كلمه استرجاء «انا لله و انا اليه راجعون» آغاز كردند. اين كلام در فرهنگ اسلامي هنگام مصيبتهاي بزرگ بر زبان جاري ميشود. امام با اين جمله ميخواستند بفهمانند كه لايحه، مصيبت بزرگي است. آنگاه امام از غصه و غمهاي خود در اين جريان سخن به ميان آوردند كه حضار به شدت تحت تأثير قرار گرفتند و صداي ناله و شيون جمعيت به آسمان بلند شد. سپس به توضيح چگونگي تصويب و ماهيت لايحه پرداختند و آن را موجب خوار شدن ملت ايران دانستند. حضرت امام در قسمتي از سخنان خود به تحليل اين موضوع پرداختند كه رژيم از اين جهت درصدد تضعيف روحانيت بوده و ميخواهد بيگانگان را بر كشور مسلط كند. حضرت امام در فراز ديگري از سخنانشان به ارتش و علماء شهرهاي مذهبي اعلام خطر كردند كه ميخواهند مردم ايران را اسير و ذليل بيگانگان كنند. امام خميني در اين سخنراني با استناد به ولايت شرعي خود فرمودند:
«نمايندگان مجلس نمايندگان مردم نيستند و اگر هم بودند من عزلشان كردم.»
حضرت امام با اشاره به مخالفت بعضي از نمايندگان با اين لايحه، از اين كه فقط مخالفت كردند و مجلس را به هم نزدند انتقاد فرمودند. زيباترين بخش و حساسترين قسمت اين سخنراني اين جمله بود:
«امريكا از انگليس بدتر. انگليس از امريكا بدتر. شوروي از هر دو بدتر. همه از هم بدتر. همه از هم پليدتر؟»
اما امروز سر و كار ما با اين خبيثها است. با امريكا است. رئيس جمهور امريكا بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنيا پيش ما است.»
امام خميني در بامداد روز 13 آبان 1343 دستگير و صبح همان روز به تركيه تبعيد شد. راديو ايران ساعت 2 بعدازظهر در يك اطلاعيه كوتاه اعلام كرد:
«طبق اطلاع موثق و دلايل كافي چون رويه آقاي خميني و تحريكات مشاراليه عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي كشور تشخيص داده شد، لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد.»
پس از تبعيد امام خميني كاردار سفارت امريكا طي پيامي به امريكا اظهار خوشحالي كرد و نوشت:
« سرانجام ما توانستيم از شر آن پيرمرد [در ادامه يك جمله توهينآميز ميآورد] كه چوب لاي چرخ ما ميگذاشت، راحت شويم. كله گنده محلي دستور اخراج او را داده بود. در هر حال در حال حاضر او در يكي از هتلهاي درجه 2 تركيه اقامت دارد.»
در واقع هيچكس نميدانست اين مسافر تنها و ساكت كه در هتلهاي درجه 2 تركيه اقامت دارد، روزي توازن قدرت جهان را بر هم خواهد زد، رژيم كهن شاهنشاهي را سرنگون خواهد ساخت، منافع امريكا را قطع خواهد كرد و بارها امريكا را تحقير خواهد كرد.