احزاب سیاسی به سبک پهلوی اول در اسناد وزارت خارجه آمريكا

متعاقب اخراج میلسپو، دولت غيرمردمي کوشيد تا با ايجاد «احزاب سیاسی» اذهان عمومي را منحرف سازد. حزب «ایران نو» که در سال 1927 به وجود آمد، اولین حزب از سلسله «احزابی» بود که آخرینشان در سال 1975 با نام «رستاخیز» تشکیل شد. در 29 جولای 1927 فیلیپ می‌نویسد:
احتراماً به اطلاع وزارت مي‌رساند... که به تازگي يک حزب سیاسی به نام «ایران نو» تشکيل شده است... آنچه را که شاید بتوان سوگند، یا شعار این حزب توصیف کرد «وفاداری به شاه و فداکاري برای ترقی» است. اين حزب از نزديک‌ترين دوستان کنونی شاه تشکيل شده است و تیمورتاش، فیروز، داور (وزیر عدلیه)، بهرامی (منشي خصوصی شاه) و ژنرال مرتضی‌خان (فرمانده قشون تهران) از معروف‌ترين اعضای حزب هستند. هیچیک از آنها اشتياقي واقعي به ایده‌آل‌های آمريكايي نشان نداده‌اند، و احتمالاً اکثرشان، ضدآمريكايي و یا حداقل مخالف يک هيأت مستشاري مالي قوي هستند. گمان می‌کنم که، به هر حال عده‌اي از آنها، تحت لواي وطن‌پرستی و وفاداری به پادشاه جدید وابستگي‌هاي پنهاني با دول خارجی دارند و اساساً به دنبال منافع شخصي خود هستند. با وجود اين، آنها به نام شاه مي‌توانند «شمشيرها را از رو ببندند» و شيوة ارعاب را در سیاست‌های خود پیش بگيرند، و از همين حالا هم خيلي‌خودسرانه عمل مي‌کنند... و شکي ندارم که همين گروه است که با مسموم ساختن ذهن شاه نسبت به رئيس هيأت مستشاري مالي و سياست‌هايش کار هيأت را مختل ساخت. لازم مي‌دانم به وزارت خارجه هشدار بدهم که از نظر من این عده ممکن است بکوشند با ايجاد احساسات ضد‌آمريكایی در اين کشور اعتبار ما را از میان ببرند و وضعيت مناسب‌تري براي داد و ستدهای سیاسی و اقتصادی خلافشان با همسایگان نزدیک‌تر و مغرورترشان برقرار کنند... در حال حاضر اهداف اصلی اين حزب جديد نامعلوم است. مي‌گويند که این حزب می‌کوشد با اعمال فشار زياد مثلاً بر اعضاي «ایران جوان» در وزارت‌ تازه شکل یافته عدلیه آنها را به پیوستن به حزبي که به «حزب شاه» موسوم شده است وادار کند. مي‌گويند که علی‌اکبر داور، وزیر عدلیه، سوداي رياست کابينه را در سر دارد، و رقيبش در این راه سید محمد تدین، وزیر معارف، است. حتی مي‌گويند که داور آرزو دارد روزی اولین رئیس جمهور ایران شود، و چيزهايي نظاير اين. عده‌ای نیز مي‌گويند رياست تیمورتاش بر کابينه دولت خيلي دور نيست. گروهی که در بالا نام بردم در حال حاضر محبوبیتی در میان مردم ندارد و به گمان من، میهن‌پرستان واقعی ایران به مقاصد واهداف اين گروه و شاه به ديدة ظنّ و ترديد می‌نگرند. با وجود اين، تا زمانی که منابع مالي در کنترل اين عده و ارتش پشت سرشان است، بعيد است که ارادة ملت و یا نداي ميهن‌پرستي و يا عقل سليم اهمیت چندانی برايشان داشته باشد. به همین دلیل، ظاهراً هر کوشش جدي برای سرنگون کردن دولت فعلی چه در مجلس و چه در هر محفل دیگری با شکست مواجه خواهد شد.» او همچنین می‌افزاید: «دو حزب دیگر نیز با عضويت محدود به تازگی اعلام موجوديت کرده‌اند: (1) حزب «ترقی»، که افراد زیر از جمله اعضای آن هستند: حکیم‌الملک، پاکروان (كفيل وزارت خارجه)، حسین علاء، تقی‌زاده، مشیرالدوله و احتمالاً تعداد دیگری از قابل‌اعتماد‌ترين سیاستمداران مملکت، و (2) حزب «ایران جوان*» که بیشتر اعضای آن را اقشار جوان تشکیل می‌دهند و بسیاری از آنان اشخاص برجسته  و خوشنامي هستند.
میلسپو در 4 آگوست 1927 ایران را ترک کرد: «احتراماً به اطلاع مي‌رساند که در دو هفته گذشته تغيير چنداني در اوضاع سیاسی کشور حاصل نشده است. اعلام شد که به دليل گرماي بي‌سابقه، جلسات مجلس از سوم ماه جاري تا ششم سپتامبر به تعويق مي‌افتد، و اين در حاليست که لوایح بودجه و لوايح قانوني متعدد ديگري در مجلس بلاتکليف مانده و منتظر تصويب نهايي است... دو هفته پیش شایعه‌اي بر سر زبانها افتاد که شاه در منزلش در حومة شهر از سوي يک سرباز مورد سوء‌قصد قرار گرفته است. مي‌گويند که اين سرباز چندین بار به سمت شاه تیراندازی کرد که بي‌نتيجه بود، و او را فوراً اعدام کردند. با اینکه منابع ديگري اين شايعه را تأييد نکرده‌اند، متوجه شده‌ام که عموماً آن را باور دارند.»  در 27 آگوست 1927، فیلیپ مشاهداتش را در مورد عرصه سیاسی ايران اينطور ادامه می‌دهد: «در گزارش شماره 398، به تاریخ 29 جولای 1927، خبر شکل‌گیری حزب جدیدی با نام «ایران نو» را اطلاع دادم، که تیمورتاش، فیروز، داور و ژنرال مرتضی‌خان، و چند نفر ديگر از بنيانگذاران و رهبران آن هستند. از قرار معلوم رهبران قدرتمند این گروه سخت تلاش می‌کنند افراد بیشتری را وارد حزب خود کنند. از کارمندان وزارتخانه‌های عدلیه، مالیه و ساير وزارتخانه‌ها دعوت شده است که به عضویت این حزب درآیند؛ حتی از تجار، هتل داران و غيره نیز برای عضویت در این حزب دعوت به عمل آمده است... با توجه به شرایط فعلي، تعجبي نخواهد داشت که تعداد زیادی جذب (و یا وادار به عضويت در) این حزب شوند... اوضاع سیاسی در تهران سخت‌تر و ناآرام‌تر از وضعیتی است که در گزارش شماره 409 به تاریخ سیزدهم ماه جاری توصيف کردم. فضای ترديد و انتظار منفعلانه بر بیشتر محافل سیاسی و روشنفکری معروف حاکم شده است. شاه و مشاور اصلي‌اش، تیمورتاش، ظاهراً اوضاع را کنترل مي‌کنند- و هیچ کسي جرأت نه گفتن به آنها را ندارد.» یکی از دُردانه‌هاي سابق به درد سر افتاد: «یکی از فراز و نشيب‌هاي اوضاع سياسي که باعث حدس و گمان‌های مختلفی شده برکناری ناگهانی ژنرال مرتضی‌خان از فرماندهی قشون تهران است. جدای از این مسئله که اين رفيق شفيق از چشم شاه افتاده و طبق گزارش‌ها ایران را به مقصد اروپا ترک کرده است، هنوز از علت این ماجرا هيچ اطلاعي نداریم. ژنرال مرتضی‌خان یکی از کسانی بود که به هر طریق ممکن با مديريت مالي دکتر میلسپو، چه نزد شاه و چه در ارتش، مخالفت می‌ورزید، و احتمالاً تا حدود زيادي مسبب عصبانيت‌هاي هر چند وقت يکبار شاه از دست ميلسپو بود. او اخيراً ارتباط نزدیکی با گروه تیمورتاش، فیروز و داور داشت که همگی اطراف شاه حلقه زده‌اند، و برکناری‌اش به این شایعه دامن زده است که تیمورتاش نیز به زودی به سرنوشت او دچار خواهد شد. با وجود اين، ظاهراً چنين چشم‌اندازي وجود ندارد. معروف است که شاه هر چند وقت يکبار دوستان نزديک و عزيز دُردانه‌هايش را تغییر می‌دهد. اتفاقی که برای ژنرال مرتضی‌خان افتاد پیش از این نیز براي افسران عالي‌رتبة ارتش که مورد لطف شاه بودند افتاده بود. گمان مي رود که این افراد سعی کرده‌اند سهم بيشتري از قدرت و ثروت وزارت‌خانه‌هايشان را براي خودشان بردارند... اندکی پس از خروج میلسپو از تهران، اعلام شد که سید [محمد]‌ تدین، وزیر معارف، عازم آذربایجان شده است... پیش از این نیز به رقابت سیاسی آقایان تدین و داور اشاره کرده بودم، و باید اضافه کنم که مخالفت داور و دوستاني که در اطراف شاه دارد عامل عمده مشکلات فعلی [تدين] است.» تدین به منظور فراهم کردن مقدمات سفر پهلوی به آذربایجان به تبریز عزیمت کرده بود: «مطلع شدم که شاه در یک یا چند روز آینده بدون اعلام قبلی به تبریز سفر خواهد کرد. در این سفر، وزیر دربار سرزنده و همیشه حاضرش،‌ آقاي تيمورتاش، او را همراهی خواهد کرد. همچنین اطلاع يافته‌ام که بررسی اتهامات ژنرال احمدآقاخان [اميراحمدي]، فرمانده لشكر شمال، و در صورت لزوم برکناری او از فرماندهي لشکر، یکی از اهداف مهم این سفر است. ژنرال احمدآقاخان از سرشناس‌ترين حاميان شاه در زمان به دست گرفتن کنترل دولت بود. شنيده‌ام که حاميان زيادي در ارتش دارد، ولي با فرماندار غیرنظامی دائماً در نزاع است، و در منصب کنوني‌اش دست به اخذ مالياتهاي اضافي غيرقانوني و غيره زده است. او همچنین مشکلات زيادي براي مدير مالي ايالتي مستقر در تبریز که يک امريکايي است ايجاد کرده است. شکی نیست که انرژی و جسارت فوق‌العاده تیمورتاش در معادلات شخصي از اين نوع بسيار به کمک شاه مي‌آيد. یک ماه پیش اعلام شد که شاه به تبریز سفر خواهد کرد، اما استاندار غيرنظامي آذربايجان خيلي زود این خبر را رسماً تکذیب کرد.»