سیری در تاریخ سیاسی، اجتماعی ترکمن در عصر پهلوی

(هرچند در ظاهر کوچک و بی معنی، از دید آنانی که بدور از سنت های قومی و طایفه ای زیسته اند)، تلاش برای نامگذاری کودکان بر اساس نام های محلی و قومی و بازگرداندن نام های خانوادگی تحمیلی دوران طاغوت به نام های اصیل، براساس تعلقات قومی و طایفه ای؛ انگیزه ایست برای نوشتن چند سطری از باب آشکار کردن دردی مانده از دوران سیاه ستم شاهی، بر دوش ملتی ظلم دیده از طاغوت، برای نسلی که هیچ نمی دانند چه بر سر این قوم نجیب و وفادار آمده. آنگاه که تاراج این غارتگران جان و مال، جهت محو فرهنگ مردمی کهن مانده از تمدنی بزرگ و اولین(سومر )؛ فرهنگ و هویت ملتی را هدف قرار داده بودند تا به خیال طاغوتی خویش، هویت مردمانی آزاده را محو و نابود گردانند! پس از اشغال ترکمن صحرا توسط قوای رضا شاه، به آتش کشیدن روستاها، سرکوب، کشتار و ارعاب مردمان این سرزمین و غارت اموال، ثروت و مصادره زمینها و مراتع، به نفع خاندان پهلوی و مزدوران دربار و بویژه نظامیان فاسد، بعنوان دستمزد، جهت تشویق به اعمال خشونت و غارتگری بیشتر، برای وادار کردن قوم ترکمن به تسلیم در برابر خواسته های دربار مجری سیاستهای انگلیس، آغاز گردید. بدنبال آن، با نابودی مراتع و چراگاه های عشایر ترکمن و به آتش کشیده شدن اوبه ها وآلاچیق ها، جهت وادار کردن این ملت به اسکان و یکجانشینی(تحته قاپو کردن عشایر)، برای کنترل بیشتر آنان، به اجرای سیاستهای بعدی پرداختند. رضاشاه و فرزند او زیر ساخت های اقتصادی ترکمن صحرا را نابود کردند. مردمانی که تا آن عصر بر اساس ساختارهای قومی و قبیله ای خویش هریک به تجارت و کسب و کاری اشتغال داشتند؛ در گوشه ای چون شهر تاریخی کمیش تپه(گمیشان) و خواجه نفس در کنار دریای خزر به عنوان دریانوردان و تاجران، یکی از فعالترین و پررونق ترین بنادر(تجاری- ماهیگیری) شمال را ایجاد کرده و به تجارت با نواحی مختلف ایران و کشورهای حاشیه دریای خزر و روسها می پرداختند؛ تجارتی که همه محصولات و تولیدات، حتی نفت را که درسالیان بعد در نقاط دیگر، به عنوان ماده ای جدید و مهم وارد عرصه تجارت و زندگی مردم گردید را نیز شامل می شد. در گوشه ای دیگر از صحرا، کشاورزی و باغداری، کشت کرم ابریشم، صنایع نساجی و در جای جای این صحرا، به خاطر استعداد بی نظیرش به جهت داشتن دشتها و مراتع فراوان، به پرورش دام(اسب، گاو، گوسفند، شتر... ) مشغول بوده و این قوم را به عنوان بزرگترین و بهترین پرورش دهنده و صادر کنند دام در منطقه مطرح کرده بود. و در کنار آن به حفظ و رعایت همگانی در نگهداری از جنگلها، مراتع و زمینها(به عنوان آموخته های فرهنگی و جزو تاثیرگذار بر زندگی خویش ) می پرداختند؛ آنچنان که با وجود فراوانی زمین و مراتع در آن دوره، از استفاده بی رویه و بیش از حد زمینها و مراتع، جهت حفظ کیفیت آن و محیط زیست خویش، جلوگیری می کردند. از طرفی دیگر نفیس ترین و معروفترین فرشها که شهرت جهانی دارد، در جای جای این دشت با تنوع و طرحهای بی نظیرش توسط زنان ترکمن و در کنار آن، صنایع دستی و آلات مختلف هنری و تزئینی توسط مردمان صحرا تولید و صادر می گردید... آری هیچکس در این صحرای زیبا، بی نصیب از اشتغال و ثروت نبود، اما رضا شاه و خاندان سر سپرده اش، تحت حمایت انگلیسی ها و سلاحهای آنان همه چیز این قوم را نابود کردند تا این قوم را وابسته به حکومت استبدادی خویش گردانند و زمینه سر سپردگی آنان را فراهم آورند و قومی آزاده را که تا آن تاریخ، بیشترین مقاومت و سرسختی را در برابر سیاستهای حاکمان جبار نموده و بیشترین تاثیر را در تاریخ ایران و اسلام با تشکیل حکومت های ترکمن(سلجوقیان، افشاریه(اوشار)، آق قویونلوها، قره قویونلوها, حکومت عثمانی(ترکیه امروزی) و... ) ایجاد نموده بودند، برای همیشه نابود گردانند و خیال سیاست گزاران اصلی این ماجرا(انگلیس ) را برای همیشه از دست این قوم ترک نژاد(ترکمن ) که با تشکیل و حمایت از حکومت ترکمنان عثمانی، زمینه تسلط چندین قرن آنان بر قسمتهای عظیمی از اروپا و آفریقا و آسیا را سبب گردیده بودند را راحت نمایند؛ تا بتوانند سیاستهای استعماری خود را بر ملل مسلمان، بی هیچ مزاحمتی اعمال نمایند. سیاستی که پس از سقوط امپراتوری عثمانی در اکثر ممالک اسلامی اجرا گردید و دول اسلامی پس از آن دوره(و در ایران، تا قبل از انقلاب اسلامی سال 57 ) نتوانستند به آن دوران با شکوه خویش بازگردند؛ و جلو گیری از ظهور مجدد این امپراتوری بزرگ اسلامی، لازمه اش قطع تمام عوامل حمایتی و تشکیل دهنده آن بود و در کنار آن، عوامل بسیار چون صف کشی های دنیای غرب و کمونیست درمقابل هم و در اعمال فشار بر اجرای سیاستهای مختلف چون اشغال و بویژه سیاستهایی نظیر اصلاحات ارضی، جهت جلوگیری از گرایش مردم ستمدیده به کمونیسم را نیز نمی توان در نظر نگرفت... با نابودی زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی ترکمن صحرا، دیگر زمینه جهت انجام تغییرات فرهنگی آماده گردیده بود؛ منحل کردن مدارس و مکتب خانه های ترکمنی و ایجاد مدارس شبانه روزی تحصیلی اجباری بر اساس آموزش به زبان غیر مادری آنان، ممنوعیت صحبت و استفاده از زبان ترکمنی و شدیدترین برخوردها در صورت استفاده از زبان مادری(بسان مدارس شبانه روزی سرخپوستان آمریکا ) اجبار به تغییر لباسهای محلی و قومی و ممنوعیت استفاده از آنها، اجبار به تغییر روش زندگی همچون اجبار به اسکان و یکجانشینی و ممنوعیت ییلاق و قشلاق و حتی ممنوعیت نوشیدن چا ی سبز در مقطعی از زمان، که نشان از شدت برخورد با مردمان این سرزمین دارد؟! و در نهایت جهت محو کامل فرهنگ و هویت ترکمن و نابودی آن، شروع به تغییر تعریفات جغرافیایی گسترده و تغییر بسیاری از نامهای ترکمنی از روی روستاها و قصبات ترکمن نشین نمودند و حتی نام صحرای ترکمن را نیز به دشت گرگان تغییر داده و از تمامی مکاتبات اداری و جغرافیایی حذف کردند. (1) بدنبال آن با فرستادن ماموران جهت ثبت و صدور شناسنامه و تهدید به بازداشت و اخراج در صورت نداشتن سجل، به بهانه قبول نداشتن حکومت شاهنشاهی، به روشی خاص ضمن اجرای مرحله دیگر از برنامه های خویش، بیشترین ضربه را بر پیکره صحرای ترکمن و مردمان آن زدند. اکثر این ماموران در مراجعه به مردم، بدون توجه به نام های اصیل و فامیلهای آنان، که در بین ترکمنان بر اساس نسبت های قومی و طایفه ای می باشد(و این تعلقات قومی بر اساس سنت ها و قوانین دیرین قومی و طایفه ای، سبب وابستگی و اجبار به حمایت ترکمنان از همدیگر در گرفتاریها و منازعات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدون توجه به مرزبندیهای منطقه ای و جغرافیایی و شناخت قبلی آنان از یکدیگر می گردد)، شروع به ثبت، احوال مردم بر اساس نامهای غیر ترکمنی و ثبت اسامی در بین اعضای یک طایفه و خانواده و حتی در بین برادران با فامیلهای مختلف نمودند! گویا سیاست دربار بر این بود تا بدین روش و با گذشت زمان و نسلها و باتوجه به تغییرات اساسی به اجبار بوجود آمده در زندگی اکثر ترکمنان(به خاطر نابودی زیر ساختهای اقتصادی، اجتماعی ) و مجبور بودن مردم به کوچ به نقاط دیگر جهت اشتغال و امرار معاش(به خاطر کافی نبودن و مصادره زمینها و مراتع )، در سالیان بعد فرزندان اعضای یک خانواده و نسلهای بعد، بخاطر تفاوت در فامیلها ی ثبت شده و عدم تشابه فامیلی، قادر به شناخت همدیگر نباشند. سیاستی که با توجه به زندگی طایفه ای و حمایت شدید ترکمنان از همدیگر بر اساس نسبت های طایفه ای جهت پراکنده کردن و دور کردن اقوام و خانواده ها و شکستن اتحاد و همبستگی در بین افراد یک طایفه و قبیله و نهایتاً ایجاد گسست در بین قوم ترکمن، تاثیرگذارترین سیاست اعمال شده از جانب آنان بود!(2) و این نشان از شناخت کامل سیاستگذاران اصلی دربار شاهنشاهی، از فرهنگ ترکمن و عوامل ایجاد اتحاد و همبستگی و نگه داشت فرهنگ و یکپارچگی قوم ترکمن دارد. سیاستی که در دنیا، از سوی انگلیسی ها با بومیان مناطقی چون استرالیا و مناطق سرخپوستی آمریکا(بویژه توسط آمریکایی های انگلیسی تبار) اجرا گردیده بود و آدمی با مشاهده دقیق اجرای همان سیاستهای انگلیسی در ترکمن صحرا و آشنایی دقیق آنان به ترکمنان و تمامی ساختارهای اجتماعی قومی و قبیله ای ترکمنان؛ به یاد کنسولان، سیاحان و مورخان اروپایی که در ترکستان و بویژه مناطق ترکمن نشین آن سفرها کرده و کتابها نوشته اند می افتد؛ اشخاصی چون " آرمینوس وامبری " سیاح زبان شناس، که با زندگی در بین ترکمنان(با هویت جعلی عثمانی ) به تمامی فرهنگ و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و حتی اسامی تیره و طایفه های ترکمن و خصوصیات فردی و اجتماعی طوایف ترکمن و محل زندگی و نوع وابستگی آنان آشنایی کامل یافته بود و کتابی کامل در باره ترکمنان نگاشته، که در پایان سفر و زندگی در بین ترکمنان، تمامی اطلاعات آن را با توضیحات و نقشه های کامل جغرافیایی مناطق ترکمن نشین به دربار انگلیس تقدیم می کند. مردمی که در طول تاریخ حیات خویش و در سخت ترین دوران آن، حتی لشگریان چنگیز و تیمور(که در تاریخ ایران به ویران کننده های تمدن شهره اند ) توان مقابله با آنان را نداشتند؛ پس براستی چگونه می شود که این قوم به چنین روزی گرفتار گشتند؟! با اجرای دقیق سیاستهای در نظر گرفته شده در بخش های اجتماعی و اقتصادی، بویژه در بخش " فرهنگ ترکمن " و ایجاد گسستگی و دوری در بین افراد طوایف و خانواده ها که زمینه ساز نابودی ساختارهای قومی و طایفه ای و از بین رفتن قدرت " ریش سفیدان " که رهبری طوایف را بر عهده داشتند، سبب از بین رفتن اتحاد و همبستگی قومی و پراکندگی ترکمنان گردیدند. چرا که در نظر بگیرید؛ در کنار مسائل فرهنگی و نابودی آداب و رسوم و زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی که در دوره های بعد با اعمال سیاستهای غلط دولت، بویژه در بخش اصلاحات ارضی و مصادره زمینها ی کشاورزی و واگذاری آن به درباریان و نظامیان وابسته به دربار و درگیر کردن مردم بی پناه با این بخش قدرتمند و متنفذ، آیا دیگر رمقی برای مقاومت این مردم ستمدیده باقی می ماند؟! اینگونه بود، مردمانی که هر طایفه و تیره اش، آزادانه بر اساس قوانین و سنت ها و آداب و رسوم محلی و قومی خویش، اشتغال و یورت و مرتع و چراگاهی برای خود و دامهای خویش داشتند، با محصور شدن در روستاها و اجبار به یکجا نشینی و مصادره زمینها و مراتع، به ناچار تنها به یک مرتع برای هر روستا و سبک جدید زندگی تحمیلی نیز تن دادند! و مردمانی که روزگاری خود تولید کننده و صادر کننده بودند، به مردمی مصرف کننده و محتاج کمکهای دولتی تبدیل گشتند؟!(3) جدای از این مسائل و نامگذاری افراد یک طایفه با نامهای طوایف دیگر ترکمن، در کنار آن انتخاب نامهای عجیب و ناآشنا جای بسی تعجب دارد! به عنوان مثال در مناطق مرزی ترکمن صحرا در کنار شهر قدیمی کمیش تپه و در بین افراد و عشایر قدیمی ساکن آن(بویژه طایفه "کم " )، ماموران ثبت شاهنشاهی به انتخاب نام براساس حروف خاص، بویژه(ب - ش ) پرداخته اند و پس از نامگذاریهای مورد نظر(بدون توجه به نوع نام انتخابی )، به سراغ حروف خاص دیگری رفته اند. نمونه ای از فامیل های ثبت شده که در حال حاضر نیز موجود می باشند : « بش، بوش، بشنین، بشوش، بشک، بشیمه، بشجیر، بشگرد، بشاورد، بشخورده، بروخورد،، بیرون کرد، بردار، پرسم، پساوند... »!!(4) انتخاب و ثبت این نامها، بر خلاف تصورات ساده و عامیانه(به خاطر فراوانی این نوع نامها )، با چنان سیاست خاصی انتخاب گردیده بود، که در دراز مدت و به خاطر ارتباطات اجتماعی جدید و آگاهی مردم به بی معنا و عجیب بودن این نامها و در کنار آن، انتخاب نام طوایف دیگر که هویت واقعی فرزندان فرد را به خطا می انداخت، بسیاری را ناگزیر به تغییر نامهای ثبت شده می ساخت. و در این بین، بخاطر وجود سختگیریها ی نظام شاهنشاهی که اجازه تغییر نام های خانوادگی بر اساس معیارهای قومی و محلی را نمی داد، افراد برخلاف میل خویش و با وجود تلاش فراوان، ناگزیر به انتخاب نام های غیر بومی گردیده و به این طریق در دراز مدت سبب نابودی بسیاری از نامها که بخشی از هویت فرهنگی یک ملت می باشد، می گردیدند. در کنار آن، به خاطر" ممنوعیت آموزش به زبان مادری در مدارس "، سبب محو و نابودی بخش عظیمی دیگراز فرهنگ، ادبیات و آداب و سنن ترکمن گردیده، بطوریکه تاثیرات فراوانی حتی بر نحوه صحبت کردن نسلهای بعد گذاشته است؛ (با مقایسه نحوه و نوع کلمات بکار برده شده درهنگام صحبت کردن بزرگان، با نسلهای بعد متوجه تفاوتها و عمق تاثیرات مربوط به حذف زبان مادری در دوران ستم شاهی خواهیم شد!) ظلم ها و صدمات وارده بر صحرای ترکمن، از حیث فرهنگ و زمین در دوران خاندان پهلوی چنان شدید بود که در نسلهای بعد با گرایش جوانان تحصیل کرده به مبارزه با رژیم شاهنشاهی خود را نمایان ساخت. اعدام، تبعید، متواری شدن و دستگیری چند هزار نفر از جوانان، تحصیل کردگان و نخبگان ترکمن، در جریان مبارزه با رژیم شاهنشاهی(بویژه در جریان حمایت از دکتر مصدق ) و حذف تحصیلکردگان و نخبه های ترکمن از مناصب اداری و تبعید و مصادره بیشتر زمینهای ترکمنان از عواقب بعدی مبارزات این قوم مبارز بود. که پس از روی کار آمدن دکتر مصدق، با دستور وی بسیاری از زمینهای ترکمنان برگشت داده شد، ولی پس از سقوط دولت مصدق، زمینها و مراتع به صورت دیگر و به بهانه های دیگر مصادره می گردید. و اگر در دوران رضا شاه، با زور اسلحه و قتل و کشتار، به بهانه یاغیگری ترکمن، زمینهای آنان مصادره می گردید و یا به بهانه هایی چون قوانین خود ساخته "راجع به فروش خالصات و قرضه های فلاحتی و صنعتی(مصوب 17دی 1312 ) " دولت اجازه تصرف و فروش زمینهای مردم را یافته بود، در دوران فرزند نالایقش، به بهانه و جرم داشتن زمینها و مراتع زیاد و بلا استفاده ماندن آن و به جرم مقاومت، زمینها و مراتع مردم، به نفع بنیاد پهلوی مصادره می گردید و یا به بهانه " قانون بهره مالکانه " و در دوره ای نیز به روشی دیگر، مردم را مجبور به خرید دوباره زمینهایی می نمودند که در آن مسکن گزیده و یا زراعت می کردند(از نماینده شاه به بهانه تعلق زمینها به شاهنشاه ) و در صورت عدم توان خرید مردم، به بهانه های مختلف توسط عوامل فاسد دربار، به مصادره زمینها بنام شاهنشاه و بنیاد پهلوی می پرداختند. (5) با طلوع 22 بهمن سال 57 و پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، بارقه های امید در ترکمن صحرا شکفته شد. عمق فجایع مربوط به غصب زمینها در دوران ستم شاهی آنچنان وحشتناک بود، که بسیاری از مقامات بلندپایه نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران را نیز به واکنش انداخت؛ بطوریکه بسیاری از شخصیت های سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی ایران، هر یک به فراخور وضع، از ظلم و ستمی که بر مردم ترکمن شده بود سخن گفته اند، که پیام مجاهد شهید انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت ا... طالقانی به مردم ترکمن، نمونه ای از تاثر و حمایت مسئولان نظام تازه تاسیس اسلامی از حقوق ترکمنان است. (6) فرمایشات و گواهی های این مردان بزرگ انقلاب اسلامی، نشان دهنده اوج ظلم و ستمی است که از طرف خاندان پهلوی و عمال آنان، بر مردم ترکمن تحمیل شده است. بدین طریق، با حمایت مسئولان بلند پایه نظام اسلامی، بساط مزدوران و سر سپردگان غاصب پهلوی از منطقه برچیده شد و تلاش در جهت حل مشکلات مردم آغاز گردید و قوانین ظالمانه دوران ستم شاهی نیز برچیده و یا اصلاح شد. و بجای آن قوانین ظالمانه، جهت حفظ حقوق اقلیت های قومی و فرهنگهای آنان، قوانین مطلوبی وضع و اجرا گردید، که هرچند در این بین، در مواردی معدود، چون آموزش به زبان مادری برای اقلیتها قومی، تا کنون امکان اجرا نیافته است، ولی امید می رود این خواسته نیز با یاری مسئولین تحقق یابد. (7) از سویی، با توجه به برخی مشکلات برجای مانده " در انتخاب نام و نام خانوادگی " از دوران پهلوی بر مردم ترکمن صحرا؛ که در تغییر و برگرداندن نام های خانوادگی تحمیلی نامناسب و یا به اجبار انتخاب شده در دوران طاغوت، به نام های محلی و قومی خویش با مشکلاتی روبرو هستند. و در سالی که از سوی مقام معظم رهبری " سال نوآوری و شکوفایی " معرفی گردیده است، از مسولین دلسوز انتظار می رود، با در نظر گرفتن شرایط تحمیل شده از رژیم گذشته، که سبب برجای ماندن نام و نام های خانوادگی نامناسب و یا انتخاب به اجبار نامهای غیر محلی گردیده اند، « شرایطی در جهت تسهیل در انتخاب نام و یا تغییر نام های خانوادگی، بر اساس نام های محلی و قومی»را فراهم آورند، تا رضایتمندی بیشتر این قوم وفادار را موجب گردند. « و از آیات و نشانه هایش آفریدن آسمانها و زمین است و اختلاف و گوناگون بودن زبانها و رنگهای شما است همانا در این نشانه ها است برای دانایان». (سوره مبارکه روم - آیه شریفه 22 ) پی نوشتها: 1. روزنامه اطلاعات 27/3/1314 : " اسامی جدید شهرها " چنانچه خوانندگان اطلاع دارند در عرض چند ساله اخیر اسامی بعضی از شهرها تغییر نموده و نامهای مناسب تری به جای آن تعیین گردیده است : آق قلعه(اسم قدیم ) - پهلوی دژ(نام جدید)... صحرای ترکمن(اسم قدیم ) - دشت گرگان(نام جدید) اکنون در کلیه مراسلات رسمی و پستی و غیره همیشه اسامی جدید شهرهای مزبور مورد استعمال می باشد و اسامی قدیمی کاملاً متروک گردیده است. 2. ترکمنان به اصل و نسب و تیره و طایفه، به جهت حفظ آن، بسیار اهمیت می دهند(اما بدور از فخر فروشی و برتری خواهی ) و آنرا نشان از اصالت و اصالت را نشان از پایبندی به اصول و ارزشهای به ارث رسیده و ارج نهادن به گذشتگان خود تا آدم نبی(ع) می دانند؛ بنابراین آنرا به فرزندان خود آموزش می دهند، بطوریکه هر ترکمنی هفت پشت(جد) خویش و در کنار آن تیره و طایفه و بستگان سببی و نسبی خود را به راحتی می شناسد و با شناخت سرتیره و طایفه و کنارهم قراردادن آنان، از طریق شجره های ثبت شده و موجود فراوان، شجره ای تا حضرت آدم نبی(ع) برای خانواده خویش تهیه می کند و آنرا به فرزندان خود، انتقال می دهند. کاری که از گذشته های دور در بین ترکمنان رایج بوده و جدیداً با استفاده از امکانات نرم افزاری، کار ثبت و تهیه شجره نامه ها به صورت جدیدتر توسط جوانان دربین برخی طوایف رواج یافته است؛ که امکان ماندگاری و تهیه آن را بیشتر و راحت تر می سازد. 3. در حال حاضر نیز در بسیاری از مناطق ترکمن نشین در کنار روستاها مراتعی کوچک قرار دارد، که روزگاری یورت و چراگاههایی بزرگ بودند. ولی متاسفانه بجای زنده کردن آن، با تغییر کاربری آنان تحت عنوانین مختلف، از تعداد آنها، بسیار کاسته شده است. 4. انتخاب این نامها در بین افراد طوایف خاص و با شروع حروف خاص درابتدای نام آنان در آن دوره، جدای از مسائل مطرح شده، شاید بتوان از منظر دیگری نیز بررسی کرد؛ این نوع نامها در بین تیره و طایفه هایی انتخاب گردیده(به عنوان مثال طایفه" کم ") که به عنوان طایفه ای بزرگ و مبارز، که بیشترین مخالفت و مقاومت را در برابر مصادره زمینها، هم در دوران رضا شاه و هم دوران فرزندش(مصادره و اصلاحات ارضی شاه ) داشته اند؛ بطوریکه اکثر زمینهای مناطق محل سکونت آنان در بین ساکنان بومی آن منطقه باقیمانده است. جدای این مسائل، به خاطر مخالفت شدید با یکجانشینی و اسکان(طایفه ای اکثراً عشایری )، به عنوان یکی از آخرین طوایف ترکمن، که اسکان داده شده اند، شناخته شده می باشند. از سوی دیگر، به خاطر مرز نشین بودن و محدودیت ها و مشکلات فراوان حاصل از قرارداد آخال؛ که بیشترین و بدترین نوع تاثیرات را بر زندگی این مرزنشینان عشایری همواره در حال کوچ ایجاد می کرد، بیشترین مشکلات را برای رژیم پهلوی ایجاد می کردند. بطوریکه مخالف حضور نیروهای شاه در مناطق عشایری خویش بودند. و در رژیم گذشته به خاطر ترس از قدرت و گسترش مخالفت های آنان(که بیشتر طوایف کوچکتر را نیز بخاطر نسبت های قومی و طایفه ای تحت حمایت خویش داشتند ) و جهت مهارشان، اکثر خوانین منطقه، از بین افراد این طایفه انتخاب میگردید. که تنها سیاست نتیجه داده بود؛ چرا که کنترل عشایر، توسط خود خوانین ترکمن و با درگیر کردن آنان با همدیگر امکان پذیر می گردید!(نمونه سیاستی که امروز درمناطق قبایلی افغانستان و بویژه عراق، به سبک امروزین آن، توسط اشغالگران انگلیسی و آمریکایی در حال اجرا می باشد). این انتخاب نام های خانوادگی به نظر می رسد، بهترین راه ممکن برای شناسایی افراد آن طوایف ناراضی(با نام های خاص) بوده است؛ و امکان تغییر دهی نام ها نیز در بین افراد این طایفه اصیل و سرسخت، در آینده بیشتر محتمل بوده است(تاثیرات فرهنگی). که در کنارآن با توجه به محرومیت های شدید تحمیل شده بر مناطق محل سکونت آنان در رژیم گذشته(حتی از حیث ابتدایی ترین امکانات اولیه زندگی و ارتباطی )، که سبب مهاجرت گسترده و دسته جمعی آنان در مقاطع زمانی مختلف گردیده است. بطوریکه آمار مربوط به مهاجرت آنان نسبت به دیگر طوایف، بیشتر می باشد. (نگاهی داشته باشید، به حضور و یکجانشینی گروهی و پراکنگی زیاد منطقه ای، افراد این طایفه در شهرهای کمیش تپه، بندرترکمن و شهرها و روستاهای اطراف ). در حال حاضر نیز برای اکثر افراد منطقه، شنیدن نام های خانوادگی برجا مانده آنان، براحتی سبب شناخت طایفه و محل سکونت آنها(بدون شناخت قبلی از آنان ) می گردد. 5. در این دوران، صحرای ترکمن آنچنان مورد تاخت و تاز برادران و خواهران شاه؛ و در کنار آن نظامیان و مزدوران دربار قرار گرفته بود که دیگر کا ر از متر و هکتار گذشته بود، دیگر روستاها و مناطق وسیعی بصورت کلی و منطقه ای غصب و تقسیم می گردید. (به عنوان نمونه کوچک : غلامرضا بر کلاله و اطرافش، شمس بر گل چشمه و روستاهای اطراف، فاطمه بر طاطار و اطراف آن، اشرف بر). در سال 1340 محمد رضا پهلوی تصمیم گرفت در کنار مزارع خواهران و برادران خود، گارد سلطنتی را نیز صاحب زمین و مزرعه کند، بویژه اینکه تمام فرماندهان و افسران و حتی برخی خویشاوندان آنها در صحرای ترکمن، صاحب زمین شده بودند، و اینک نوبت درجه داران و کادرهای جزء بود که سهم خود را از صحرای ترکمن بگیرند. آنچه مشخص است، دربار از این عمل به دنبال هدف خاصی بود و آن اینکه به بهانه و توجیه، تامین احتیاجات گارد(گندم، گوشت و لبنیات، منسوجات) در اصل قصد داشت، با ایجاد درآمد برای اعضاء گارد شاهنشاهی و خانواده آنان، ضمن ایجاد رضایتمندی بیشتر، سبب افزایش حس وفاداری آنان نسبت به شاه گردیده، تا بتوانند از شعله ور شدن جرقه های در حال اوج گیری انقلاب اسلامی و اعتراضات مردم در نقاط مختلف ایران من جمله ترکمن صحرا، توسط قدرت سرکوبگر گارد جلوگیری کنند. و در کنار آن با ایجاد سیاست پراکنده کردن و بی سرو سامان نمودن مردم ترکمن با از دست دادن یکباره زمین ها و مزارع خویش، آنان را مجبور به ترک زمین های اباء و اجدادی خود و درنهایت مجبور به ترک منطقه گردانند(سیاستی که از سوی اسداله علم، که دوره ای نخست وزیر و دوره ای وزیر دربار شاه بود، به شدت حمایت و اجرا می گردید؛ چرا که بیشتر زمینهای ترکمنان، در دوره ای که وی مسئول اداره سازمان املاک و مستغلات پهلوی(و بنیاد پهلوی ) بود، مصادره گردید). در نهایت پس از بررسی توسط کارشناسان نظامی دربار پهلوی، انبارالوم انتخاب و سپس توسط فرماندهان نظامی گارد و در راس آن " ارتشبد اویسی"(جلاد مردم انقلابی ایران در 15 خرداد 42 و 17شهریور57) انبارالوم را با زور تصرف کردند و تمامی زمینهای زراعتی مردم و تاسیسات اطراف آن من جمله زمینهای روستاهای اطراف سد وشمگیر را تصرف نمودند. اما این پایان ماجرا نبود، گارد با بهره گیری انحصاری از آب رود گرگان و هدایت آب سد وشمگیر بسمت مزارع خویش سبب تخریب و خشکاندن و تحمیل ضررهای فراوان به مردم می شدند. و در کنار آن با آزار و اذیت مردم و بهره گیری از کثیف ترین روشها و ترویج مواد مخدر بصورت گسترده(توسط عوامل مزدور و فاسد خود ) در منطقه و در بین مردم ساده و نا آگاه محلی و با آلوده کردن آنان، زمینه های تضعیف و گرفتاری مردم، در توانایی کشت و تهیه هزینه های آن، گردیده و در کنار آن با تخریب زمینهای مردم(آنچنان که اشاره شد) زمینه فروش و ترک به اجبار منطقه را برای گروهی دیگر از مردم سبب می گردیدند. با این روش نه تنها دربار به اهداف خود می رسید، بلکه نظامیان غرق در ثروتهای بادآورده نیز به هدف خود می رسیدند؛ چرا که دیگرپای منافع گارد همسو با منافع دربار درگیر ماجرا بود، پس تحت حمایت دربار، گارد و عوامل آنان از هیچ جنایتی روی گردان نبودند. جنایات صورت گرفته از باب فرهنگ و زمین در دوران خاندان پهلوی، آنچنان فراوان و وحشتناک می باشد، که با نشستن در کنار صحبتهای پیرمردان و پیرزنان این مناطق، با خاطرات آنان می توان کتابها نوشت و فیلمها ساخت!... 6. کیهان29/12/57 7. اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.