اسناد اراک (عراق ـ سلطانآباد)؛ در دورههای دوم تا پنجم مجلس شورای ملّی
عریضهنگاری الف) پیش از مشروطه قبل از مشروطیت عریضهنگاری وجود داشت و از سوی افراد یا وابستگان به تشکیلات دیوانی، شکایاتی از قبیل نرسیدن یا دیر رسیدن حقوق و نیز تقاضای تخفیف مالیاتی به علّت آفات طبیعی از قبیل خشکسالی، سیل، زلزله و... به دربار یا حکام و والیان فرستاده میشد اما تعداد آن بسیار ناچیز و استفاده از آن چندان متداول و مرسوم نبود. ب) پس از مشروطه در اواخر دورة قاجار و زمانی که استفاده از تلگراف همهگیر شده بود، عریضهنویسی برای رفع و رجوع امور و استمداد از دولتمردان مرسوم گردید. در سالهای مشروطهخواهی، یکی از خواستهای به حق مردم تأسیس عدالتخانه بود تا به شکایات و عرایض ایشان رسیدگی شود. پیداست که فکر تأسیس عدالتخانه به استقرار مجلس و ایجاد مشروطه انجامید. تصوّر مردم آن دوره از مشروطه و مجلس، محلّی بود که به تظلّمات و شکوائیههای آنان رسیدگی کند. یکی از شیوههای این درخواستها ارسال مکتوب آنها بود که از طریق پست و تلگراف و یا حضوراً ارائه میگردید. اما با استقرار مشروطیت همانطور که بسیاری از امور، دستخوش تحوّلات بنیادین گردید، عریضهنویسی نیز چه در تعداد و چه در نحوة نگارش دچار تحوّل شد. اینبار، نویسندة عریضه، انتظار بیشتری پیدا کرده بود، زیرا یک مرجع رسمی و ظاهراً قدرتمند به وجود آمده بود تا به این نامهها رسیدگی کند. نمایندگانی که با حمایت همین مردم و طبقات میانی جامعه به مجلس راه یافته بودند، به تدریج به این حقیقت پی بردند که لازم است در قوّة مقنّنه، بخشی را به بررسی شکایات و عرایض مردم اختصاص دهند، به همین دلیل از همان آغاز، یکی از کمیسیونهای تخصّصی مجلس، به نام «کمیسیون عرایض» نامگذاری شد که وظایفی متفاوت با دیگر کمیسیونهای مجلس داشت. دبیرخانة مجلس، ناگزیر، بخش مهمّی از کارمندان و کادر اداری خود را معطوف به بررسی، ارجاع و بایگانی عرایض مردمی نمود و نسبتاً در این کار موفق بود و توانست آرشیوی ماندگار و کمنظیر را برای نسلهای بعد به یادگار گذارد و اگر در دورة نخست مجلس (1325 ه .ق.) حادثة به توپ بستن آن به دستور محمدعلی شاه قاجار و توسط «لیاخوف روسی» پیش نمیآمد، چه بسا اسناد کاملتری از این دوره بر جای میماند. به موازات ورود حجم وسیع عرایض به مجلس، نمایندگانی که در این کمیسیون حضور داشتند نامههای مردمی یا همان عریضهها را جهت پیگیری به ادارات مربوطه ارجاع میدادند. سپس وزارتخانه یا ادارهای که درخواست فرد به آنجا ارجاع داده میشد، موظّف بود در اسرع وقت به مجلس پاسخ دهد. دبیرخانة مجلس نیز پس از دریافت پاسخ، رونوشتی از آن را برای اربابرجوع ارسال مینمود.[1] البته علّت حجم بالای عرایض را باید در توسعة تلگرافخانه و پست و نیز دسترسی کاغذ برای تمام اقشار جامعه و همچنین وجود روزنامهها که به اکثر نقاط ایران ارسال میشد و آگاهی مردم از اوضاع و احوال سیاسی مرکز جستجو نمود. عوامل دیگر دخیل در این امر، عبارت بودند از: ظلم و بیداد حاکمان محلّی و منطقهای، اوضاع بد اقتصادی، هجوم اشرار و ناامنی، خشکسالی، شیوع بیماریهای مُسری، هجوم قوای بیگانه، افت محصولات کشاورزی، نبودِ پول در خزانة مملکت و بلایای طبیعی و ... . همچنین مردم گاه حتی مطالباتی در قالب شکایت از نمایندگان حوزة انتخاباتی خود به مجلس ارسال مینمودند. با بررسی شرایط سیاسی حاکم بر ناحیة اراک طی چهار دورة قانونگذاری 20 ساله مجلس و آشنایی با نوع درخواستهای عامّة مردم و نیز کیفیت پاسخ به این درخواستها و مطالبات اجتماعی باعث گردید تا از منابع تاریخی که در دسترس بود، توضیحی مقدّماتی در باب سرفصلها ارائه و سپس اسناد مرتبط با آن تا حدّ امکان مطابقت داده شود تا تصویری اجمالی از موضوع برای پژوهشگران ارجمند فراهم گردد. 1. حوزة انتخابیة اراک نظام پارلمان برای برگزاری انتخابات و نحوة انتخاب نمایندگان مجلس، قانون مدوّنی را در جلسة مورّخ 28 شوال 1329 به تصویب رسانید.[2] البته مواردی از این قانون در سال 1304ه . ش. توسط نمایندگان اصلاح گردید. بر پایة همین قانون، کتابچهای چاپ شد که اسامی حوزههای انتخابیه از جمله حوزة اراک و تعداد نمایندگان آن بدین شرح در آن مشخص گردید: عراق: 2 نفر؛ اسامی نقاط جزو هر حوزه: سلطانآباد، کزاز، فراهان، خلجستان، تفرش، آشتیان، گَرَکان، شراء، بزچلو، سربند و وفس (عدّة نمایندگان هر حوزه): 2 نفر؛ مرکز انتخابات: سلطانآباد.[3] اسناد (عرایض) حاضر مربوط به حوزة انتخابیه اراک فعلی (سلطانآباد/ عراق قدیم) است که طی چهار دورة قانونگذاری (از 3 ذیقعده 1328 تا اوایل بهمن 1304 خورشیدی) به مجلس نوشته شده و از بین انبوهی از اسناد اختصاصی موجود در کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی استخراج گردیده است که شامل 147 سند اصلی و 74 سند پیوست میباشد. تدوین و ارائة این اسناد، به ترتیب تاریخی و شروع آن دو سال و چهار ماه بعد از سقوط محمّدعلی شاه قاجار و پایان آن مصادف با پادشاهی رضاشاه و سقوط سلطنت قاجار است. 2. مشروطیت در اراک آنچه مسلّم است از شکلگیری انقلاب مشروطه در ایالات و ولایات کشور بهجز پایتخت و شهرهایی از قبیلِ تبریز و چند شهر دیگر اطّلاعات موثّقی در دست نیست. این سؤال که چه عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در به ثمر نشاندن مشروطیت مؤثر واقع شد، در این باب، نکات تاریک و مجهولی در خصوص نقاط مختلف ایران و اوضاع و تحوّلات آنها وجود دارد. با مراجعه به اسناد دست اوّل، تا حدودی میتوان نحوة نگرش عامّة مردم را در نقاط دوردست نسبت به تشکیل مجلس و انتظارات ایشان از این تحوّل و دستاورد بزرگ به دست داد و از همین منظر میتوان تحوّلات اجتماعی ایران را طی 20 سالی که منجر به سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا شاه شد، مورد بررسی و تحقیق قرار داد. برای رفع این نواقص باید هر یک از حوزههای انتخابیه و ایالات و ولایات جداگانه مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد تا اطلاع کاملتری از شکلگیری این تحوّلات برای آگاهی محقّقان و مورّخان حاصل شود. استاد دهگان ذیل وقایع سال 1285در باب همراهی اهالی عراق با مشروطهطلبان چنین آورده: در این سال که تازه ملّت ایران از یوغ استبداد بیرون شده و در زیر لوای مشروطیت، زمینة اصلاحات ایدهآلی خود را به مرحلة عمل وارد میکرد و به زحمت بر مشکلات غالب میگردید، با کمال تأسف، همسایة غربی ما (عثمانی) از اختلافات بین ملّت و دولت و پریشیدگی احوال، سوء استفاده نموده و برای چندمین بار، پای تجاوز پیش نهاد و داخل در خاک ایران گردید. مرحوم حاج میرزا محمدرضا کاشانی از تجّار محترم اراک رحمةاله علیه برای دفع هجوم عثمانیها، به فرمانفرما پانصد تومان پول فرستاد تا آنها را دفع کرد.[4] از فحوای پیام فرمانفرما، که از تاجر کاشانی در این خصوص قدردانی کرده، به دست میآید که این کمکها نقش مؤثری در پیروزی قوای دولتی ایفا نموده است. از همراهی اهالی اراک با مشروطهطلبان و تحکیم آن ذیل وقایع سال 1285 خورشیدی و برقراری مشروطیت آمده: محمدعلیشاه قاجار بر اریکة سلطنت قرار گرفت و درصدد برهم زدن اساس مشروطیت بود. اتابک اعظم را بعد از سه سال و نیم سرگردانی به ایران دعوت کرد و در تاریخ ثور (اردیبهشت) 1285 وارد طهران شد. ورود او به طهران همان بود و برهم خوردن اوضاع مشروطه همان. قوامالملک و پسران او در فارس دست از آستین برآوردند. شهرستان اراک حالت پریشیدگی پیدا کرد. مردم دکاکین را بسته و در تلگرافخانه متحصّن شدند. محمدعلیخان صمصامالملک عموی کریمخان بیات تا به ریاست فوج کزاز، صمصامالملک در مقام حرکت دادن آقا به طرف تهران بود. در گوشه و کنار کشور سر و صداها بلند شده بود. در نتیجه عدّهای از وکلای ملّت، رنجیدهخاطر پا از مجلس باز کشیدند.[5] (سند شمارة 1) 3. احزاب و مجامع مسلماً حزبگرایی از خارج به ایران سرایت کرد و تقلیدی بود و جامعه و نخبگان سیاسی و فرهنگی، درک درستی از نظام حزبی و کارکرد آن نداشتند. با به توپ بستهشدن مجلس توسط محمدعلی شاه و تعطیلی آن و تصرّف پایتخت توسط نیروهای انقلابی، رویکرد جدیدی به احزاب شد. با فتح تهران و ورود عناصر جدید سیاسی ـ نظامی به عرصة تحوّلات سیاسی ایران که بعضاً منشأ برون مرزی داشتند، دیری نگذشت که یک جریان تندرو شکل گرفت که نخست به «انقلابی» موسوم بودند و در روزنامههای وابسته به خود، ضمن تمجید و ستایش از انقلاب به مذمّت از «اعتدال» پرداختند. به تدریج طیفهای مختلف جریان میانهرو همدیگر را یافتند و رفتهرفته زمینة شکلگیری حزب اعتدالی را فراهم ساختند.[6] سابقة تحزّب در اراک به صدر مشروطیت میرسد. همچنین در خصوص شکلگیری احزاب و رؤسای آنها با استناد به منابع موجود «حاج سهمالملک بیات، مؤسس حزب اعتدالیون اراک»[7] دانسته شده و از طرف دیگر در باب بنیانگذار حزب دموکرات، «میرزا حبیباله عکاسباشی طاهری»، آمده است که وی در زمان مشروطیت میزیسته و از آزادیخواهان بوده است. در زمان مشروطه چندین انجمن در اراک تشکیل شده؛ منجمله انجمن دمکرات که طاهری رئیس آن انجمن بوده است. طاهری امتیاز روزنامة اتفاق را نیز داشته و این روزنامه در سال 1286 خورشیدی در اراک منتشر میشده است.[8] مرحوم حسن صدیق دربارة اوّلین انجمن که در صدر مشروطیت در اراک به همّت آقانورالدین مجتهد عراقی تشکیل شده، آورده: آقا نورالدین با طرفداری از مشروطهخواهان، کمیتههای محلّی را تقویت میکرد و پس از استقرار مشروطه، اوّلین انجمن ولایتی در اراک به شرح زیر تشکیل گردید: 1. آقانورالدین، رئیس انجمن ولایتی 2. حاج میرزا محمدعلیخان مجتهد، عضو 3. غلامعلی افتخار دفتر، عضو 4. حاج ملاعلی امام جماعت مسجد حصار، عضو 5. حاج ابولقاسم کاشی، عضو 6 . حاج میرزا محمدرضا کاشانی، عضو.[9] بدین ترتیب در انقلاب مشروطیت چندین انجمن دیگر غیر از دموکرات و اعتدالیون در اراک تشکیل شد که عبارت بودند از: «1. انجمن آدمیّت 2. انجمن تدیّن 3. انجمن آذربایجانیان 4. انجمن برادران»[10] اما اجمالاً حزب دموکرات را نمایندة کارگران و رعایا میخواندند و حزب اعتدالیون را نمایندة مالکین و زمینداران به شمار میآوردند. نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (11) شکایت انجمن ولایتی اراک و اهالی از میرزا یحیی خان پیشکار مالیه و در پایان با مهر هیئت تجّار؛ سند شمارة (21) تلگراف تشکر اعضای اعتدالیون و اجتماعیون اراک از انتخاب رکنالملک؛ سند شمارة (104) درخواست اتحادیه ارتقای اسلام اراک پیرامون تشکیل بلدیه؛ سند شمارة (15) نامة آقا شیخ اسدالله محلاتی نمایندة مجلس درباره تشکیل انجمن ولایتی در محلات؛ سند شمارة (107) عریضة هیئت کاشانیان اراک راجع به حاج قوامالدین تاجر کاشانی؛ سند شمارة (145) شکایت تجّار از اجرای قانون مالیات انحصار قند و شکر و چای. 4. مدارس اوّلین مدرسه به سبک جدید در اراک را صمصامالسلطنه بیات برادر حاج سهمالملک بیات نمایندة مجلس سوم در سال1282 خورشیدی به نام مدرسة صمصامی تأسیس کرد و املاک قابل ملاحظهای را جهت پرداخت هزینههای آن وقف نمود: در اوایل تأسیس اوّلین مدرسه در اراک به سبک جدید (صمصامی) در سال 1282 خورشیدی [شیخ علی نخستین] معلّمی مدرسه و بعد به ریاست مدرسه مشغول شد. نخستین از مشروطهطلبان و آزادیخواهان بود و روزنامهای به نام روزنامة رنجبر (اوّلین روزنامه در اراک) را در سنة 1290 شمسی منتشر نمود.[11] مدرسه صمصامی بعد از دارالفنون و رشدیة تبریز سومین مدرسه در نوع خود بود: همچنین حاج سهمالملک برادر صمصامالسلطنه نیز مدرسة سهامیه را در اراک دایر کرد که به مدرسة شمارة 2 مشهور بوده است؛ آموزشگاه صمصامیه از سال 1301 با آنکه توسط پنج نفر مدیر که یکی پس از دیگری در این مدرسه زحمت کشیدهاند، اداره شده، در تمام این مدّت نتوانسته است موقعیت قبل از 1301 خود را احراز نماید. عدّة داوطلبان شش سالة ابتدایی در سال 1302، 27 [نفر] و قبولشدگان 21 نفر بودهاند و در سال 1303،22 [نفر] و قبولشدگان 21 نفر و در سال 1304، 27 [نفر] و قبولشدگان 27 نفر بودهاند.[12] در سال 1302 [خورشیدی] آقا مصطفی اخوی مجدداً به ریاست معارف و اوقاف عراق انتخاب گردید ... اگر چه در این سال بالأخره کار اجزای معارف و مدارس برای وصول حقوق عقبافتادة چندین ماهة خود به تحصّن در تلگرافخانه کشید، ولی معذالک اقدامات ادارة وقت در جلوگیری از سیر قهقرایی مؤسّسات معارفی این شهر خیلی مؤثر بوده.[13] همین مؤلف در جایی دیگر آورده: در اواخر 1338 مطابق 1299، آقای ابوالحسن غزل ایاغ مدیر آموزشگاه به ریاست معارف انتخاب گردید و بر اثر اختلافاتی که در این موقع بین ادارتین معارف و مالیة محل در خصوص وصول و ایصال حقوق کارکنان معارفی تولید شد، نزدیک بود که مدرسة دولتی نمرة 2 بهکلّی محو و منحل گردد. (یکی دو روز هم تعطیل شد) تا بالأخره ادارة معارف، ضمیمة اوقاف ]شد[ (آقای مصطفی اخوی رئیس اوقاف بود) و توسط قرضه که به عمل آمد مبلغی به عنوان مساعده به کارکنان مدارس دولتی پرداخته شد.[14] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (36) تلگراف آقامیرزا کریمخان ناظم مدرسة صمصامیه و سهامیة اراک؛ سند شمارة (80) شکایت عبدالحسین خدمتگزار مدارس دولتی صمصامیه و سهامیة اراک، از نرسیدن حقوق؛ سند شمارة (124) شکایت اعضای ادارة معارف و اوقاف اراک، از نرسیدن چهارده ماه حقوق؛ سند شمارة (137) اعلام رضایت اهالی اراک، از حسن مراقبت و اهتمام رئیس معارف؛ سند شمارة (12) سواد تلگراف هیئت مدیرة مدرسة صمصامیة اراک به مجلس؛ سند شمارة (24) عرضحال سیدحمزه، بانی مدرسه در محلات و درخواست اعانه؛ سند شمارة (92) تقاضای میرزاآقا خلجستانی، درباره احداث مدرسه در خلجستان. در سال 1286 خورشیدی برابر 1907 میلادی در اراک فقط یک باب مدرسة صمصامیه وجود داشت و البته پس از آن ارامنه تصمیم گرفتند مدرسة شرفه را نیز بسازند.[15] 5. شاهزادگان قاجار زمینهای کشاورزی حاصلخیز و آب کافی در مناطق دشت فراهان، شراء و سربند در سلسلههای متفاوت مورد توجه حاکمان و متنفذین محلّی قرار داشته و لذا در زمان حکومت قاجار هم این خطّه از کشور مورد توجه شاهزادگان قاجار که حکومت محلّی را به عهده داشتند، قرار گرفته و املاک فراوانی را در این منطقه تصرف کرده بودند. این روستاها بدون استثنا مالک و ارباب داشتند و تا پیش از اصلاحات اراضی، اراک یکی از بزرگترین فئودالنشینهای ایران به شمار میآمد.[16] یکی از بزرگترین شاهزادگان قاجار که املاک بسیاری را در شراء متصّرف بود؛ شاهزاده فیروز میرزای نصرتالدّوله (فرمانفرما) برادر محمدشاه قاجار، حاکم اراک و فرمانده قشون بود. این شاهزاده، حاکمی بود خودخواه، اهل عیش و طرب، و با شدّت هر چه بیشتر در مقام جمع ثروت برآمد و در حوالی مشکآباد دهاتی تهیه کرده و از املاک خالصه[17] در نواحی شراء متصرفاتی به دست آورده بود.[18] بر اثر نفوذ محلی این خاندان، فرمانفرما به نمایندگی مجلس دوم از اراک انتخاب گردید: عبدالحمید میرزای ناصرالدّوله و عبدالحسین میرزای فرمانفرما نیز مدّتی در اراک حکومت میکردند. به همین اعتبار بود که میرزا عبدالحسین فرمانفرما نمایندة اراک در دورة دوم مجلس شورای ملّی شد.[19] از شاهزادگان دیگر قاجار: اواسط سال 1318 [هجری] حکومت عراق و گلپایگان و خوانسار و کمره به پیشکاری میرزا حسینخان صاحبدیوان به شاهزاده عضدالسلطان پسر مظفرالدین شاه واگذار گردید.[20] املاک موروثی ابونصر عضد فرزند شاهزاده ابوالفضل عضدالسلطان به ابونصر عضد نوة مظفرالدین شاه رسید. ادیبالممالک فراهانی شاعر مشهور در باب اجحافات ناصرالدّوله فرمانفرما مینویسد: ناصرالدّوله عبدالحمید میرزا فرزند ارشد شاهزاده فرمانفرما فیروزمیرزا عمّ ناصرالدین شاه و حکمران و رئیس قشون عراق ](اراک)[ بود. وی در نواحی آن سامان، املاک فراوانی خریده بود و به طمع افتاد که علاقة ما را هم به ثمن بخس خریداری کند. در سال 1293 هجری مطابق 1876 میلادی از طغیان و تعدّیات امیرزاده ناصرالدّوله این بنده و برادر کهترم سید مهدی، پیاده با اندک زادی که کفاف مسافرت پیادگان را کافی نبود از بیراهه به قم رفته و در آن سفر دچار شداید و بلایای سخت گشته؛ با پای پُرآبله و لباس چرکین ژولیده و رنجور و ژنده به قم رسیدیم.[21] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (43) شکایت رعایای فراهان و بلوک زلفآباد از شاهزاده نصرالدوله فرمانده فرج فراهان دربارة تعدّی به آنان؛ سند شمارة (53) شکایت رعایای مرزی جران از شاهزاده عضدالسلطان و سهامالسلطان؛ سند شمارة (54) شکایت کوکبالدّوله از رئیس عدلیه و سالار حشمت؛ سند شمارة (60) عرضحال اهالی اراک دایر بر شکایت از شاهزاده عضدالسلطان حکمران؛ سند شمارة (75) شکایت حسینقلیخان پسر حاتمخان آستانه، از شاهزاده عضدالسلطان و صمصامالممالک نسبت به غصب املاک؛ سند شمارة (84) شکایت میرزا ابراهیم خان مباشر املاک ناصرالدّوله، از تعدّیات حاجعلی آقا ترک؛ سند شمارة (139) شکایت عالیه خانم عصمتالسلطنه از تعدّیات مأمورین ادارة ارزاق؛ سند شمارة (144) شکایت اولاد حاج ملااسمعیل فدائی اراکی، از خانم دفترالملوک عیال شاهزاده عضدالسلطان قاجار؛ سند شمارة (34) عرض حال حاج علی فراهانچی تبریزی در باب مالیات قریة خنداب و عدم مطالبه جنس؛ سند شمارة (131) شکایت نوادة یوسفخان سپهدار بانی اراک، از مصادرة ارک حکومتی. 6. قیام سالارالدّوله و حملة الوار سالارالدّوله برادر محمدعلی شاه قاجار که ادّعای تاج و تخت داشت، پس از تصرّف کردستان و کرمانشاه و همدان، منطقة اراک را مورد تاخت و تاز خود قرار داد. تا جایی که مناطق فراهان و شراء و سربند نیز از تعرّضات مهاجمان درامان نماند. تنها شهری که در مسیر، مورد تعرّض و غارت قرار نگرفت شهر اراک بود. برای روشن شدن موضوع ذیلاً به وقایع سال 1328 هجری و حکومت عمیدالدّوله در اراک، به نوشتة استاد ابراهیم دهگان که خود شاهد ماجرا بوده، استناد میکنیم: اواخر این سال پیدرپی خبر سالارالدّوله در شهر منعکس میشد و نامهای از شاهزادة قاجار در اختیار است که به وسیلة مرحوم آقانورالدین[22] مجتهد مردم را تهدید و به طرف خود تشویق نموده است: «... از جنابعالی خواهش میکنم به اقتضای حسن نیت و نفوذی که در آن ولایت دارند، به اهالی آنجا بفهمانند که مطمح[23] نظر و مکنون خاطر من ترویج شریعت مطهّره و حفظ بیضة اسلام و اعادة امنیّت و آسایش عمومی است ... ؛ اگر با من همراهی نکنند مسلّم است که برادران عراقیام نیز مانند کردستان و کرمانشاه و همدان از طرف من قبول حکومت نموده و دولتخواهی خود را به عاصیان جلوه خواهند داد و اگر به مسامحه تأمل شود، با کمال بیمیلی مجبور میشوم به پیشقراولان که متجاوز از شش هفت هزار نفرند و در اطراف همدان هستند، امر دَهَم که به عراق بیایند ... سرانجام قوای سالارالدّوله رو به عراق شد و مرحوم آقا نورالدین چه جواب به او داده است. هر چه بود به خود شهر وارد نشدند و در قنات شاهزاده، سه کیلومتری شهر مسکن گرفتند.[24] هر چند شهر مورد غارت قرار نگرفت اما بخشهای فراهان، شراء و سربند، پیدرپی مورد حملة سالارالدّوله و قوای تحت امر وی قرار گرفت. استاد دهگان مینویسد: هر چند شهر [اراک] از حملة انوار مصون ماند، ولی فراهان، شراء و سربند طی حملات سالهای 1331 چندین بار مورد تهاجم قرار گرفت.[25] بر اساس گزارش حسن صدیق از زبان میرزا کریمخان نایبالحکومة اراک و نمایندة آقانورالدین در باب مذاکره با سالارالدّوله به سال 1328 هجری و وارد نشدن قوای مهاجم: میرزا کریم نایبالحکومة عراق به اتفاق 3 نفر با اسب، نامه را در خارج شهر ملایر در چادر سالارالدّوله رساندیم و جواب نامه را گرفته؛ چون در یک مقام رسمی بودم (نایبالحکومه) سالارالدّوله گفت: سرباز آذوقه و علیق میخواهد؛ من که میخواهم آسایش مردم را فراهم کنم و پول ندارم که خرج لشگرکشی شود. شهرها و روستاها باید آذوقه و علیق همراهان را فراهم کنند و الاّ به صورت تاراج، آذوقه تهیه خواهد شد.[26] حملات نامبرده تا سال 1332 هجری به طور پراکنده ادامه داشت. نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (33) گزارش عبدالرضا رکنالممالک از غارت شراء توسط سالارالدّوله؛ سند شمارة (32) شکایت حاج شیخ صادق در خصوص غارت املاک سربند و تأیید شکایت توسط آقانورالدین؛ سند شمارة (6) عرض حال غلامان امنیّة محلات در موضوع اخراج از کار و نگرفتن حقوق دهماهه؛ سند شمارة (5) شکایت ضیاءالسلطان از اجحافات میرزا محمودخان، نایبالحکومه محلّات؛ سند شمارة (28) تلگراف شکایت شهاب لشکر و اهالی سربند از امیرافخم حکمران بروجرد؛ سند شمارة (83) شکایت غلامحسین نراقی از مدّعیالعموم اراک. 7. متنفذین محلّی، حاجآقا محسن اراکی و خاندان بیات 1-7. خاندان محسنی: حاجآقا محسن مجتهد عراقی؛ یکی از پرنفوذترین و از سرشناسترین مالکین منطقه به شمار میآمد. از مشارٌالیه املاک موقوفة قابل ملاحظهای به ثبت رسیده است و اسناد مربوطه، مشخصات نامبرده را بدینترتیب اعلام میدارد: حاجآقا محسن: «فرزند میرزا ابولقاسم مجتهد از اهالی کرهرود، در سال 1242 هجری متولّد و در سال 1325 هجری درگذشت. وی در عتبات عالیات تحصیل نمود و یکی از فقهای عصر خود بود. فرزندان وی به نام محسنی معروف هستند.»[27] از این خاندان پرنفوذ یازده دوره در مجلس شورای ملّی نماینده بودهاند.[28] حاجی میرزا شمسالدین عراقی (1293 ه . ش./ 1326ه . ق.): اوّلین کسی است که از خاندان محسنی وارد گود سیاست خارج از شهر شد. حاج میرزا شمسالدین عراقی پسر حاجآقا محسن بود که در دورة سوم همراه حاج عباسقلی بیات (سهمالملک) نمایندة اراک شد و در تاریخ 16 اردیبهشت 1294 استعفا داد.[29] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (25) شکایت آقا سیدسلیمان و سادات اراک، از نرسیدن موقوفات حاج آقا محسن اراکی؛ سند شمارة (67) شکایت ورّاث مرحوم حاجآقا محسن اراکی از دریافت نیم عُشر موقوفات املاک از وزارت معارف و اوقاف؛ سند شمارة (125) شکایت اولاد مرحوم حاج آقا محسن اراکی از مطالبة نیم عُشر موقوفات؛ سند شمارة (47) عرض حال آقا روحالله از منتظمالسلطنه رئیس ادارة کارگزاری امور خارجة اراک. 2ـ7. خاندان بیات: از دیگر ملاّکین بزرگ منطقة کزاز و شراء اراک میتوان به خاندان بیات اشاره کرد که از قدیم از فرماندهان فوج کزاز بودند. این خاندان: «سیزده دوره در مجلس شورای ملّی نماینده بودهاند.»[30] اوّلین نمایندة مجلس شورای ملّی از این خانواده که توانسته از حوزة اراک به مجلس شورای ملّی راه یابد، حاج عباسقلیخان سهمالملک «فرزند حاج علی نقیخان بیات عراقی ... فرمانده فوج کزاز و معروف به نظام لشکر بود. وی مدرسة سهامیه را در اراک به سال 1328 قمری تأسیس کرد. برادر صمصامالسلطنه مؤسس مدرسة صمصامیه بود»[31]. مدرسة صمصامیه اوّلین مدرسه به سبک جدید در اراک در سال 1284 توسط وی دایر گردید. فرزند وی مرتضی قلیخان بیات سهامالسلطان: متولّد 1264 خورشیدی فرزند حاج عباسقلی خان سهمالملک اراکی ... پس از پدرش که در دورة سوم مجلس شورای ملّی از اراک نماینده بود، ده دوره، از دورة چهارم تا سیزدهم، مرتباً به نمایندگی مجلس از اراک انتخاب میشد ... در سال 1336 خورشیدی به عالم بقا منزل و مأوا ساخت.[32] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (52) شکایت اهالی اراک و کره رود از سهامالسطلان نایبالحکومیه و میرزا یحیی خان مستوفی در باره حفر قنات؛ سند شمارة (53) شکایت رعایای قریه مرزیجران از سهامالسلطان و شاهزاده عضدالسلطان. 8 . کمپانی قالی زیگلر صنعت فرش و قالی از قدیمالایام در منطقة اراک رواج داشته و قالی فراهان، سربند و ساروق شهرت جهانی داشته است. قالی عراق در زمان قاجاریه شهرت جهانی یافت و جنبة صادراتی پیدا کرد، به طوری که تا پیش از پیدایش صنعت نفت، عمدهترین محصول صادراتی ایران، قالی بود.[33] با شکلگیری شهر سلطانآباد به سال 1231 هجری توسط یوسفخان گرجی سپهدار، قالی مهمترین محصول صادراتی این شهر نوبنیاد قرار گرفت. در توصیف قالی این خطّه، ناصرالدین شاه قاجار در سفرنامة عراق خود به سال 1287 هجری آورده: تجّار آذربایجانی و عدّهای در این شهر به تجارت قالی مشغولاند؛ هر ساله، قالی زیادی از اینجا به ممالک روس و عثمانی حمل میشود.[34] شاهزاده ظلالسلطان هم که خود در سالهای 1302ـ 1303 هجری حاکم اراک بوده، مینویسد: شهر عراق به واسطة قالیبافی که رواجی کافی دارد فوقالعاده متموّل و آباد شده. به طور یقین سالی یک میلیون تومان که دویست هزار لیره باشد از خارج به واسطة کمپانی زیگلر و سایر فرنگیها پول داخل این مملکت شده و در عوض قالی میخرند.[35] کمپانی مذکور، سمت قنسولی انگلستان را هم در شهر اراک دارا بوده و در نتیجه در امور سیاسی هم مداخلاتی داشته است. این شرکت از بزرگترین شرکتهای قالیبافی است که در عراق تشکیل شده است.[36] دفتر مرکزی این شرکت در منچستر انگلیس بود و برای مدّت 22 سال اشتراؤس رئیس دفتر اراک بود: از رؤسای این تجارتخانه اشتراؤس برای مدّت مدیدی از سال 1310 هجری الی 1332 هجری ریاست داشته. برای مدّتی هم جکسون و بعد مایر از مؤسّسین تجارتخانه شخصاً به عراق آمد. کمپانی زیگلر در عین مقام تجارت، عنوان ویس کنسولی نیز داشته است. در سال 1310 خورشیدی بود که کاپیتولاسیون ملغی گردید و بساط کمپانی هم برچیده شد.[37] علاوه بر کمپانی زیگلر سایر شرکتهای خارجی هم در بازار اراک، عاملِ خرید قالی بودند: در سال 1883 میلادی شرکت انگلیسی زیگلر و شرکاء در شهر اراک دفتری ایجاد نمود و در اندک مدّت دارای بالغ بر 2500 دار قالی گردید.[38] در اینجا برای روشن شدن افکار طبقهای که در کار قالیبافی شرکت داشته و اکثراً از روستاها مشغول به کار بودند، شعر شاعری گمنام به نام میرزا حسین گازرانی را دربارة قالی فراهان ذکر میکنیم: کارخانه قالی به فراهان شده احداث از دست فرنگی زن بیکار دگر نیست اینها همه پشم است قناعت کن پیراهن کرباس لباس قد کم نیست[39] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (14) تلگراف شکایت میرزا یحیی خان پیشکار مالیه از امجدالملک رئیس عدلیه اراک؛ سند شمارة (44) عرضحال مسیو جهانس پیرامون شکایت از توقیف عتیقهجات اهالی ابراهیمآباد، توسط حکومت اراک؛ سند شمارة (47) عرضحال آقاروحاله اراکی از منتظمالسلطنه رئیس ادارة کارگزاری امور خارجة اراک؛ سند شمارة (56) سوادنامة کارگزار اراک به وزارت خارجه درباره تجارتخانة قالی کمپانی شرق و محمد ابراهیمآبادی؛ سند شمارة (119) شکایت معاریف و ملاّکین اراک از اقدامات امین مالیه و سربازگیری. 9. ارک حکومتی اراک یوسفخان گرجی معروف به سپهدار، بانی شهر اراک و سازندة ارک حکومتی، بازار، مدرسه سپهداری و ... است. املاک او طی چند نوبت، خالصه شد. یوسفخان گرجی به دستور فتحعلیشاه به گفتة برخی از مورّخین به هزینة شخصی خود این شهر را بنا کرده است: شهر اراک از بناهای زمان فتحعلی شاه قاجار است که به دست محمد یوسفخان گرجی بنا شد. تاریخ شهر را چنان که در افواه، معروف است، به حساب جُمَّل «نمود یوسف ثانی بنای شهر جدید» (1231) ضبط نمودهاند.[40] بنا به آنچه از شواهد تاریخی برمیآید، املاک یوسفخان حداقل دو بار خالصه شده. استاد ابراهیم دهگان، ذیل وقایع سال 1306 هجری و حکومت میرزا حسینخان معتمدالملک اراک آورده: خالصة شهر عبارت بود از قنات ده آزادمرد ... تقریباً ثلث زمینهای اطراف شهر خندق، باروی شهر، ارک دولتی، بازار و یکی دو تا ده فراهان.[41] وی در حکمرانی ظلالسلطان بر منطقة اراک به سال 1302- 1303 هجری که میرزا علیاکبر قوامالدّوله تفرشی را به نیابت از جانب خود به حکومت میگمارد، چنین مینویسد: از جمله وقایع این دوره (1302) اعلان فروش خالصه است. ناصرالدین شاه اعلام کرده بود که خالصة دولت زمینهای اطراف ارک، آبهای شهر ... با یکی دو تا دکاکین و کاروانسراهایی که از سپهدار به عنوان خالصه در حیازت[42] دولت درآمده بود، به صورت خورده به فروش برسد.[43] آنچه که در اینجا مورد نظر است موضوع ارک حکومتی سلطانآباد است که توسط شخص یوسفخان سپهدار ساخته شده و مقرّ حکمرانی وی و پس از او فرزندش غلامحسین خان بوده و توسط آنان اداره میشده است. اما موضوع خالصه شدن آن توسط شاهان قاجار، مشکلات حقوقی زیادی را برای احفاد وی بهوجود آورد؛ ورّاث سپهدار همیشه این ادّعا را داشتهاند که ارک حکومتی، ملک شخصی آن خاندان است، از همین رو، یکی از نوادگان سپهدار، میرزا ابولقاسم سپهدارزاده، در دورة پنجم مجلس چندین عریضه به مجلس نوشته تا این موضوع را اثبات کند و ارک را در تملّک خاندان سپهدارزاده درآورد. اما جواب وزارت مالیه و هیئت وزرا چنین بود: چون ارک حکومتی، خالصة دولت شده، احفاد یوسفخان هیچگونه سهمالارث از این بابت نبرده و برای اثبات ادّعای خود باید به مراجع صالحه مراجعه کرده تا با اسناد محکم و ادلّه در خصوص حق خود اقدام کنند. نمونهای از اسناد مربوط سند شمارة (131) شکایت نوادة یوسفخان سپهدار، بانی شهر اراک از مصادرة ارک حکومتی. 10. عتیقهجات وجود آثار تمدّن از گذشتههای دور تاریخ و بناهای بهجامانده از گذشتگان و نزدیکی به پایتخت مادها و وجود اشیاء تاریخی در اکثر نقاط این مناطق، نشان از تاریخ و گذشتة درخشانی دارد. مرکز این ولایات یعنی سلطانآباد شهری است جوان که هنوز عمر آن به یک قرن و نیم نرسیده ولی در بلوک و نواحی تابعة آن مَحالی دیده میشود که ادوار مختلفة تاریخ را سیر نموده و حوادث سخت و وقایع مهمّة زمانهای گذشته را مشاهده کرده و بالأخره در مقابل فتنههای روزگار مقاومت نیاورده و آبادی خویش را از دست داده است. وجود آثار عتیقه و نشانههای تاریخی، شاهد است که این تودههای خاک سابقاً بساطی فرحناک به خود دیده و این ویرانههای مطموره[44] هم روزی معمورههای[45] بزرگ و آباد بوده.[46] به نظر میرسد اوج فعالیتهای حفّاری، بعد از مشروطیت و در خلال مجالس اوّل تا سوم بوده باشد. در خلال 1325 تا 1330 قمری که اهالی، سرگرم حفر و کاوش اینگونه نقاط و بهدست آوردن عتیقهجات بودند، در تپّة مجاور شهر عراق سمت جنوب غربی کنار اراضی زراعی... .[47] نمونههایی از اسناد مربوط سند شمارة (20) پاسخ ادارة عتیقهجات به درخواست حفارین اراک و شاکیان؛ سند شمارة (44) عرضحال مسیو جهانس درباره شکایت از توقیف عتیقهجات اهالی ابراهیم آباد توسط حکومت. 11. معادن نمک و انحصار دولت یکی از مهمترین معادن شناخته شده و قدیمی در منطقة اراک، معادن نمک است. این معادن در انحصار دولت بوده و به شکل کنترات به اشخاص اجاره داده میشده و وزارت مالیه مسئولیت این کار را برعهده داشته و بر مبنای اسناد موجود، اختلاف بر سر درآمد و عواید آن بین افراد و وزارت مالیه سالها ادامه داشته است. برمبنای گزارش استاد دهگان در زمان حکومت عمیدالدّوله بر اراک و به سال 1328 هجری: در این سال، نمک به صورت انحصار در قنطراق[48] دولت بود. مرحوم آقا داود کرهرودی اهالی سه ده را جمع و به شهر ریخته و قنطراق نمک را شکسته و چند دکان مشروبفروشی را ویران کردند.[49] نمونهای از اسناد مربوط سند شمارة (132) شکایت آقا سید شجاعالدین قمی مستأجر معادن نمک از امین مالیة اراک. 12. اشغال منطقه توسط روس و عثمانی در خلال جنگ جهانی اوّل ورود قوای بیگانه به منطقه باعث کمی آذوقه و خسارات متعدّدی به کشاورزان و اهالی شد. بر پایة گزارش استاد ابراهیم دهگان ذیل وقایع سال 1330 هجری و حاکمیت نصرتالملک در اراک: در این سال و یکی دو سال قبل گندم کم بود. از طرف تهران مأمورین به شهرستانهای اراک و کمره اعزام تا کمبود خواروبار را در تهران جبران نمایند. چند نفر از جمله محمدرضاخان بیگلربیگی در عراق نمیخواست که ارزاق عمومی حمل به تهران گردد. میگفتند: ما بیشتر احتیاج داریم. نصرتالملک مأمور اجرای امر گردید.[50] با ورود قوای بیگانه و خشکسالی که در این سالها وجود داشته و نفوذ روسها و عثمانیها و فجایعی که به بار آمد، مردم در تنگنا قرار گرفته و در چند سند که از جانب حکومت عراق به نایب حکومت آشتیان فرستاده شده، در خصوص میزان خسارات وارده به روستاهای فراهان و آشتیان، گزارش مفصّلی از خسارات روسها ثبت شده است. استاد دهگان ذیل همین وقایع و حکومت سردار اجلال (کرمانشاهی) به سال 1335 هجری آورده: یکی دو سال بود که جنگ بینالملل تا به کشور ما هم کشیده شده؛ حالت جنگ و لشکرکشیها[ی] دو قطب متخاصم، از همه بدتر خشکسالی، دست بههم داده؛ حالت التهابی در مردم پدیدار گردید.[51] بر پایة اسناد موجود، در این شرایط ناگوار، تاجران عثمانی که در بازار اراک بودند و هم در کار تجارت فرش، به اهالی محل اجحاف میکردند و مسافران عتبات عالیات هم که توسط چارواداران به صورت کاروانی در حال تردّد بین ایران و عراق بودند، در مرز خانقین اموال و حیوانات آنان مصادره میشد. نمونهای از اسناد مربوط سند شمارة (42) عرض حال معصومه خانم از حکم عدلیه اراک از تاجر ازمیری و احقاق باغ موقوفه؛ سند شمارة (38) عرضحال جمعی از مکاریان اراکی از عساکر عثمانی؛ سند شمارة (84) شکایت میرزا ابراهیم خان مباشر املاک شاهزاده ناصرالدّوله از تعدیّات حاجآقا ترک؛ سند شمارة (89) تظلم میرزا یحییخان مستوفی در خرابی آبادیها در تهاجم قشون روس و عثمانی و ناتوانی در ادای مالیات؛ سند شمارة (91) تلگراف شکایت رعایای نمک کور از اجحافات مأمورین دولتی؛ سند شمارة (78) شکایت بیوک آقا کارمند پستخانه از سرقت امانات پستی توسط روسها. ـ علائم راهنما: برای آنکه پژوهشگران سهلتر به اصل سند و اطلاعات سند مادر دست پیدا کنند، از علائم اختصاری: ع (= عرایض)؛ م (= مجلس)؛ ک (= کارتن)؛ ج (= جزودان) و پ (= پوشه) استفاده شده است؛ به عنوان مثال « ع، م 2، ک 159، ج 28، پ 4» = عرایض، مجلس دوم، کارتن 159، جزودان 28، پوشه 4 بایگانی شده در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی است. با امید به آنکه این مجموعه اسناد دست اوّل، انگیزهای برای پژوهشگران جوان بهخصوص جوانان استان مرکزی باشد تا بخش مهمی از تاریخ مشروطیت طی چهار دورة قانونگذاری که اطلاعات کمی از آن در دسترس است، بر اساس پژوهشهای ایشان، روشن گردد و اطلاعات تازهای را در حوزة تاریخ معاصر به علاقهمندان تقدیم دارند. در پایان از مساعدت و همراهی مسئولین محترم کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، به ویژه حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر رسول جعفریان رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، جناب آقای دکتر علی ططری مدیریت بخش اسناد مجلس، همچنین از مساعدت آقایان علی پویانمهر مخزندار اسناد مجلس، و همکاری مستمر خانم مهربان ببریدیزج در طول انجام کار تشکر و قدردانی مینمایم. اسدالله عبدلی آشتیــانی پاییز 1390 ________________________________________ [1]. ططری، علی، «بررسی جایگاه عریضه در پژوهشهای اسنادی»، فصلنامة پیام بهارستان (فصلنامة اسناد و مطبوعات و متون)، دورة دوم، سال اوّل، شمارة چهارم، تابستان 1388؛ صص 467 و 468. [2]. جعفریان، رسول، «چهار رساله در قانون انتخابات»، فصلنامة پیام بهارستان، شمارة دهم، زمستان 1389؛ صص 369. [3]. همان؛ ص 410. [4]. دهگان، ابراهیم، کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک (اراک: چاپخانة موسوی، 1345)؛ ص 211. [5]. همان؛ ص210. [6]. صالحی، نصراله «زمینة شکلگیری حزب اجتماعیون و اعتدالیون در مجلس دوم»، فصلنامة پیام بهارستان (فصلنامة اسناد و مطبوعات و متون)، ضمیمة شمارة 10، زمستان 1389؛ ص394. [7]. دهگان، همان؛ ص227. [8]. صدیق، حسن، نامداران اراک، به کوشش محمدرضا محطاط ( اراک: چاپ طرفه، 1372)؛ ص141. [9]. همان؛ ص240. [10]. همانجا. [11]. همان؛ ص231. [12]. فرید، حسن، «ادارة معارف عراق»، سالنامة معارف، سال 1315؛ ص74. [13]. همان؛ ص73. [14]. همان؛ ص72. [15]. صدیق، همان؛ ص 115. [16]. ذبیحی، مرتضی، دنباله تاریخ اراک و برخی موضوعات فرهنگی هنری، ( اراک: پیام اراک، 1381)؛ ص76. [17]. خالصه: دهات یا مراتع و اراضیای که از زمان سلطنت نادرشاه به دولت تعلق یافته و به وسیله مأمورین دولتی اداره میشوند. (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه (چاپهای متعدّد)؛ ذیل «خالصه») [18]. دهگان، همان؛ ص 187. [19]. ذبیحی، همان؛ ص 82. [20]. دهگان، همان؛ ص 21. [21]. ادیبالممالک فراهانی، دیوان، به تصحیح و اهتمام مجتبی برزآبادی فراهانی (تهران: فردوس، 1387)؛ مقدّمه. [22]. آقا سید نورالدین حسینی مشهور به آقانور فرزند سید شفیع عراقی (1238 ه .ش./ 1301 هـ.ق.) تحصیلات را در عتبات عالیات کسب کرد. در اراک، مرجع فضلا و دانشمندان و پناه اهالی شهر بود. وی دارای تألیفات زیادی است. (نک: صدیق، همان؛ ص237) [23]. مطمح: جای نظر انداختن؛ جایی یا چیزی که زیرنظر قرار داده شود؛ نظرگاه (عمید، حسن، فرهنگ فارسی (چاپهای متعدّد)؛ ذیل «مطمح») [24]. دهگان، همان؛ ص 213. [25]. دهگان، همانجا. [26]. صدیق، همان؛ ص 238. [27]. همان؛ ص 62. [28]. محطاط، محمدرضا، سیمای اراک، ج4 (تهران: نشر آگاه، 1368)؛ ص 278. [29]. همانجا. 30. همانجا. 31. صدیق، صص 101 و 102. 32. همان؛ ص 101. [33]. ذبیحی، «دنباله تاریخ اجتماعی اراک و برخی موضوعات فرهنگی هنری» همان؛ ص2؛ مقدّمه. [34]. دهگان؛ ص 189. [35]. ظلالسلطان، مسعودمیرزا، خاطرات ظلالسلطان، بهاهتمام و تصحیح حسین خدیوجم (تهران: اساطیر، 1368)؛ ص 271. [36]. فرید، حسن، سالنامة عراق (ادارة معارف عراق، 1315)؛ ص 35. 5. دهگان؛ ص 189. 37. دهگان؛ ص 189. [38]. ذبیحی، مرتضی، همان؛ ص 2؛ مقدّمه. [39]. حضرتی، صادق، فهرست نسخههای خطی کتابخانة استاد ابراهیم دهگان، دفتر اوّل (مجمع ذخائر اسلامی: 1387)؛ ص 68. (تذکر: ابیات دارای اشکال وزنی و محتوایی هستند و عیناً نقل شدهاند.) [40]. دهگان، همان؛ ص 103. [41]. همان؛ ص 193. [42]. حیازت: گردآوردن، جمع کردن، فراهم ساختن و به دست آوردن چیزی (عمید، همان؛ ذیل «حیازت») [43]. دهگان، همان؛ ص 192. [44]. مطموره: سرداب و محل زیرزمینی که در آنجا خواروبار و مواد خوراکی را پنهان کنند، زندان (عمید، همان؛ ذیل«مطموره») [45]. معموره: تعمیر شده، آباد شده، آبادان (عمید، همان؛ ذیل «معموره») [46]. فرید، همان؛ ص 3. 47. همان؛ ص 9. [48]. قنطراق: ] کنترات[: (فرانسوی) قرارداد. (دهخدا، علیاکبر، لغتنامه (چاپهای متعدّد))؛ ذیل «کنترات». [49]. دهگان، همان؛ ص 215. 50. همان؛ ص 218. 51. همان؛ ص 222.