مجله«علم و زندگی» آیینه تمام نمای غرب زدگی روشنفکران ایرانی

علم و زندگی در دوره سوم خود یعنی ده شماره که در فاصله بین فروردین ۱۳۳۴ تا اردیبهشت ۱۳۳۵ منتشر شد با نام نبرد و زندگی نشر یافت و دوباره از سال ۱۳۳۷ به بعد نام علم و زندگی را بازیافت.
نیم نگاهی به اعضای هیئت تحریریه و دست اندرکاران اصلی مجله دردوره اول مطالب مهمی را بر ما خواهد گشود؛ افرادی چون خلیل ملکی جلال آل احمد٬ ناد‍‍‍‍‍ر نادرپور٬ سیمین دانشور٬ علی اصغر حاج سید جوادی و ضیاء موحدی که جزء نویسندگان ثابت این مجله بوده اند. سخنان و تحلیل های متعددی و پرتعدادی از نقش و گرایش های خلیل ملکی در جریانات سیاسی پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد ارائه شده که هریک از ظن خود به موضوع نگریسته اند. اما قصد ما در این نوشتار ارائه تحلیلی مستند و فارغ از جهت گیری از مجموعه ای ست که ملکی سکاندار آن بود و در دوره ای که جلال آل احمد سردبیری آنرا به عهده داشت.
هر شماره از این مجله مشتمل بر بخش های متعددی همچون اقتصاد و سیاست٬ علم و اجتماع٬ ادبیات و هنر ٬زندگی و نقد کتاب بوده است. نکته ای که بیش از دیگر مطالب هنگام مرور این نشریه به چشم می خورد عدم حضور و پرداخت به موضوعاتی درباب ایران اسلام و یا هرچیزی مرتبط با هویت و فرهنگ این مردم است. هریک از بخش های مجله مشخصا به دست یکی از اسامی سرشناسی که پیش از این بدان اشاره شد اداره می شده است.
بخش اقتصاد و سیاست به مدیریت خلیل ملکی عموما به موضوعاتی که در عرصه بین الملل و بخصوص آمریکا در حال جریان بود می پرداخت. موضوعاتی چون سیاستمداران نوین جهانی(که منظور سردمداران سیاست خارجی آمریکا ست) ؛ سوسیالیسم و کاپیتالیسم دولتی (در 3 شماره)؛ نهضت های کارگری فرانسه در قرن نوزدهم(در ۲ شماره)؛ سرنوشت تاریخی لیبرالیسم؛ تحولات حزب کارگر در انگلستان و .... بخش مهمی از این مقالات بدست ملکی نگاشته می شد؛ لیکن تعداد مقالات ترجمه شده هم در مجموعه شماره های این مجله بسیار بیشتر از عرف و اقتضای زمان خویش است. همین استقبال و تمایلی که نسبت به تولیدات و استنتاجات علمی غربیان نزد صاحبان نشریه وجود داشت یکی از موضوعات مهم و قابل اعتنایی ست که بدان خواهیم پرداخت.
در صفحه پایانی شماره اول مجله نکاتی مورد اشاره قرار گرفته که تلاشی برای ارائه غیرمستقیم مانیفست مجله است : « این مجله سعی و کوششی ست برای نشان دادن راهی به راهروان مبارزات اجتماعی در ایران» (دوره ۱؛ش۱؛ص97) و یا « مجموعه مقالات این مجله روی هم رفته خواهد توانست فکر خواننده را متوجه جهتی بکند که انسان اجتماعی امروز را تا می تواند از ابهام و پیچیدگی هایی که در افکار و عقاید معاصر وجود دارد رها کند»(دوره۱؛ش۱؛ص۹۸)
در فضای مشوش و پرتلاطم فرهنگی و اجتماعی آن روزگار که مشخصا در آیینه مطبوعات و نشریات پرتعدادی که منتشر می شد؛ انعکاس یافته هر نشریه ای می کوشید خوانندگان و مخاطبان خود را قانع کند که مقالات و سخنانی که بدانها ارائه می کند سرشار از بی طرفی٬ رعایت خرد گرایی و انصاف است. نشریه علم و زندگی نیز از این قاعده مستثنی نبود و در جای جای مطالب و سطور آن به این نکته اشاره شده است. تبارشناسی سیاسی و فکری اصحاب قلم این نشریه در حوصله این مجال نیست لیکن اقبال و سویه نگرش اصلی ترین نویسندگان مجله به غرب؛ محصولات فکری و دستاوردهای علمی و تحولات اجتماعی- اندیشه ای که در آن اجتماع رخ می داد؛ یکی از مسایل مهمی ست که حائز توجه و تانی بسیار است.
در بخش «مطالعات اجتماعی» که در بعضی شماره ها جای خود را بخش «زندگی» یا «علم و اجتماع» داده است تماما مسایلی مورد بررسی قرار گرفته که به سختی می توان رابطه ای میان جامعه آن روزگار ایران و مطالبی همچون جنبش شارتیست ها(ش۲؛ص160) یا کمینفرم بجای انترناسیونالیزم(ش2؛ص145) و ... یافت.
در میان شماره های دوره اول مجله باید به نقش مهم و تاثیرگذار مقالات جلال آل احمد و سیمین دانشور اشاره کرد. آل احمد بخش مهمی از مقالات خود را در این مجله منتشر ساخت و بعدها مجموعه ای از آنها را در کتاب ارزیابی شتابزده گردهم آورد. فارغ از ترجمه ها و سفرنامه هایی که او در این چند شماره منتشر ساخته مقالاتی چون هدایت در بوف کور(دوره ا؛ش1؛ص65) ؛ مشکل نیما یوشیج(دوره 1؛ش5؛ص393) از اهمیت بسیاری برخوردارند. سیمین دانشور نیز به جز دو یا سه مقاله درباب زیبایی شناسی ادبی و نظریاتی در این باب ؛ داستان های کوتاهی از نویسندگان شهیر غربی را ترجمه نموده است. در کنار این دو چهره سرشناس بعضا مقالات و طرح هایی از بهمن محصص درباب هنر و ادبیات منتشر شده که ارزشمند است.
در انتهای شماره آخر دوره اول این مجله مقاله ای تحت عنوان « قحط الرجال کتاب» از غلامعلی سیار درج شده است که گویی آیینه تمام نمای مقاصدی ست که ما در این مقاله در پی آن هستیم. این مقاله این چنین آغاز می شود : « برای شخص کتاب دوست در ایران فقدان کتاب بالاترین مصیبت هاست. جز دواوین شعرای پیشین و معدودی کتب قدیمه ... کمتر می توان کتاب مناسب و خوبی یافت و اگرهم یافت بشود حکم « النادر کالمعدوم» را دارد. مگر می توان صبح تا غروب فقط آثار قدما را نشخوار کرد و گاه و بی گاه باستخوان پوسیده نیاکان نازید.»
چنانکه می بینیم پیش فرض اصلی نگارنده در این مقاله ضعف و نقصان غیرقابل انکار میراث علمی و فرهنگی تمدن ایرانی اسلامی بوده و آنرا به استخوان های پوسیده تشبیه کرده است. گرچه این مقاله یادداشت کوچکی در یکی از شماره های این مجله است اما گویای مطالب مهمی در باب رویکرد فرهنگی و علمی این مجله است. او در ادامه نوشته است : « متاسفانه ظاهرسازی و ابتذال جایگزین عمق و اصالت شده تا بدانجا که امروز کتاب نوشتن درباره هر موضوع و مطلبی کار آسانی و سرسری شده است. شاگرد مدرسه متوسطه درباره مکاتب فلسفی و غوامض روانشناسی قلمفرسایی می کند؛ آخوند بر عقاید علمی و فلسفی جدیدی که غالبا از الفبای آن هم اطلاعی ندارد ردیه می نویسد و فُکلی لامذهب درباره معضلات دین و حکمت نماز و روزه داد سخن می دهد و .... خلاصه همه داعیه نویسندگی دارند و یا نویسنده اند و پاره ای نیز خود را نابغه می پندارند»
البته نگارنده در جای دیگر به علت اصلی این مسایل و مشکلاتی که وی آنرا «انحطاط و آشفتگی فرهنگی» نامیده اشاره کرده است : « جوانان و روشنفکران امروز ما آنقدر در پی نان شب خویش هستند که اگر کسی در این میانه صحبت از کتاب و فرهنگ و ادب بکند یا او را سیر و پولدار می دانند و یا خل و بیکار!» او در ادامه مشکل پدید آمدن نهضت ترجمه متون غربی و اروپایی بدون هیچ اطلاع و تخصص دقیق را مطرح کرده است و ترجمه های بی ارزش و متعددی که از آثار غربیان در کشور منتشر می شده نالیده و آنرا جنون ترجمه نامیده است : « یکی از عوارض جنون ترجمه که کمتر راجع به آن صحبت شده ؛ ترجمه از دست دوم یا سوم است که این اواخر زیادتر از همیشه معمول و متداول شده است.... عیب دیگر مترجمین جوان اینست که به رموز فن ترجمه واقف نیستند بلکه سواد فارسی شان هم خیلی نم نمی کشد.» همانطور که پیداست انتقادات نگارنده نه به نفس ترجمه گری در آن روزگار و بلکه به شیوه ترجمه گری غیرحرفه ای بوده است؛ چه در جای دیگری نوشته :« هیچکس منکر نیست که توسعه؛ رونق؛ پیشرفت و پیرایش ادبیات جدید ما که هنوز در مراحل جنینی ست در گرو ترجمه آثار خوب ادبیات بیگانه است.... در اصلِ ترجمه حرفی نیست ولی باید دید آن آثار را چگونه ترجمه می کنیم»
به هر روی مجله علم و زندگی اگرچه تا حدود نه سال بعد با مدیریت و سردبیری افراد متعددی منتشر شد اما بدون شک دور اول آن با حضور و سردبیری جلال ال احمد غنی ترین دوره آن به حساب می آید. تلاش ما در این نوشتار ارائه شواهد عینی و مستندی از نوع نگاه و رویکرد روشنفکران و نخبگان جامعه ایرانی بود و این پدیده را از منظر اجتماعی و فرهنگی مورد نقد و بررسی قرار دادیم و گرنه مطالب و مندرجات این مجله از منظر ملاحظات و برداشت های سیاسی ؛ سخنان بسیاری را در بر خواهد داشت.
این مجله در کنار تعداد بسیار مجلات و نشریات فارسی ایرانی؛ یکی دیگر از گنجینه های ارزشمند کتابخانه شماره دو مجلس شورای اسلامی ست که با رده بندی ۷ع/ ۸HX موجود و قابل ارائه به علاقه مندان است.
کتابخانه شماره۲ مجلس شورای اسلامی(ایران شناسی و اسلام شناسی)