زمينه هاي قيام 19 دي مردم قم
براي بررسي قيام 19 دي مردم قم بايستي اول فضاي سياسي – اجتماعي سال 56 و فضاي كلي دهه 50 را مورد كنكاش قرار دهيم. بصورت خيلي مختصر ميتوان گفت؛ در دهۀ 50 رژيم شاه يكي از ثروتمندترين و قدرتمندترين كشورهاي منطقه و دنيا بوده و از طرف ديگر، حمايت همه جانبۀ آمريكا پشتوانه اين رژيم شاهنشاهي بوده است. به عنوان مثال «در سال 1356 درآمد نفتي ايران 7/20 ميليارد دلار بوده است».[1] ارتش مدرن 400000 نفري مسلح به پيشرفتهترين تسليحات و با تشكيلات دقيق و منظم كه خشونتش زبان زد عام بود در اختيار رژيم ايران بود.[2]
شاه آنچنان به سلطنت خود اميدوار بود كه در مصاحبه با خبرنگار ايتاليايي «اوريانا فالاچي» چنين مطرح ميكند:
«به طور كلي من تنها نيستم، بلكه نيرويي مرا همراهي ميكند كه ديگران آن را نميبينند. قدرت من، قدرت خدايي است و در ضمن دستورهاي مذهبي دريافت ميكنم... ميدانم از طرف او براي انجام يك مأموريت انتتخاب شدهام»[3]
شاه در ادامه مصاحبه سلطنت خويش را چنين وصف ميكند:
«سلطنت من كشور را نجات داد، به خاطر اين كه خدا كنار من بود. ميخواهم بگويم تمام كارهايي كه براي ايران كردهام به تنهايي انجام ندادهام و كسي كه پشت سر من بوده خدا بوده است».[4]
با توجه به فضاي سياسي – اجتماعي دهه 50، وقتي در چنين فضايي قيامي رخ ميدهد بايد ريشههاي آن را مورد بررسی قرار داد كه اين قيام از كجا نشأت گرفته است. مبارزه و قيامهاي مردمي عليه رژيم كه اغلب نتيجه و محصول تلاشهاي فكري و عملي نخبگان سياسي حوزهها و دانشگاهها بوده است علت واحدی نداشته است.
قيام 19 دي نيز از اين قاعده مستثني نيست، چنين نيست كه اين قيام صرفاً به خاطر يك مقاله توهين آميز بوجود آمده باشد، بلكه اين قيام نيز مانند قيامهاي ديگر علل متعددي داشت، هر چند با درج مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه» به اوج خود رسيد.عوامل ایجاد این مقاله عبارتست از:
1) دوام گفتمان مبارزه:
امامخميني از سال 41 و 42 وارد مبارزه شدند و از بدو ورودشان به مبارزه، جايگاه دين را در مبارزاتشان تشديد نمودند. و حضرت امام با توجه به ايدئولوژي كه انتخاب نموده بودند و سازمان عظيم و معظم روحانيت كه در سراسر كشور ريشه داشت و از استقلال مالي برتري برخوردار بود، نسبت به ساير گروههاي مبارزه با رژيم از رجحان برخوردار بود. ایشان به نهادينه نمودن مبارزه و بسيج همگاني همت گمارد. افكار عمومي و فرهيختگان جامعه را بسوي نهضت معطوف داشت. استقلال مالي - فكري و مردمي - مذهبي بودن نهضت امام تا سپيده دم پيروزي انقلاب قرين مشاركت و بسيج تودهها بود. و قيام 19 دي ماه 56 هم در دفاع و حمايت از شأن مذهبي حضرت امام بود.
2) اختناق و سركوب:
آگاهان سياسي معتقدند كه با زور و سر نيزه ميتوان به حكومت دست يافت اما نميتوان به حكومت ادامه داد.[5] با بررسي تاريخ اين نكته روشن ميشود كه دهه 40 و 50 دورۀ اختناق و سركوب مخالفان دولت در ايران است. در اين دوره هر كجا به دولت، ساواك، شخص شاه و آمريكا اعتراض ميشد، به¬شدت سركوب ميشد. از نمونههاي بارز آن تبعيد امام در 13 آبان 1343 از بين بردن پهلوان غلامرضا تختي در 17 دي 1346 توسط ساواك وبه شهادت رساندن بسياري از علما مانند؛ آيت الله محمدرضا سعيدي در 20 خرداد 1349 و آيت الله حسين غفاري در 7 دي 1353 ميباشد. زندانهاي شاه پر شده بود از معترضينی كه هر كدام ايده خاصي با هم داشتند. گروههاي چپ، پيشگام مبارزه صلحانه با رژيم بودند و مجاهدين خلق هم در تلاش براي دور نماندن از رقبا. گروهها با یکدیگر تضارب آرا نداشتند و گاهي با یکدیگر به درگيري مي¬پرداختند. گروههاي اسلامي به محوريت حضرت امام به گرانيگاه مبارزه تبديل شده بودند و اين وحشت رژيم را برانگيخته بود.
3) درگذشت مشكوك دكتر شريعتي:
اواخر دهۀ 40 و دهه 50، دكتر شريعتي در بين انقلابيون جايگاه ويژهاي داشت و جلسات بحث و درس او از مستمعین فعال گرم بود و رژيم قصد جذب يا حذف ايشان داشت. با مرگ مشكوك ايشان که در تاریخ 29 خرداد 1352 در لندن اتفاق افتاد مبارزان، رژيم را محكوم كردند به اين عنوان كه رژيم شاه، متفكران مخالف خود را از ميان برميدارد. اين اتهام هزينههاي گزافي را براي رژيم داشت، به همین علت، رژیم تصمیم گرفت جسد وی را به ايران انتقال دهد. نقش مهم و اساسي مرگ نابهنگام شريعتي اين بود كه زمينۀ اعتراض و مخالفتها و حركتهاي انقلابي عليه رژيم را فراهم ساخت، و از همه مهمتر اينكه اين حادثه، كه از آن به نقش مستبدانه رژيم در از ميان برداشتن مخالفان متفكر تحليل ميشد باعث اجتماع و وحدت گروههاي سياسي گرديد.[6]
4) شهادت آيت الله مصطفي خميني:
شب اول آبان 56 آيت الله مصطفي خميني توسط عمال رژيم شاه شهيد شد. شهادت آقا مصطفي شتاب خاصي به حركت انقلاب اسلامي بخشيد كه ميتوان موج برخاسته از آن را به عنوان آغاز قيام عمومي مردم دانست. مجالس يادبود متعددي در سرتاسر كشور برگزار و در سپس هر يك از اين مجالس، تظاهرات گستردهاي عليه رژيم شاه به راه انداخت و بار ديگر امام به عنوان رهبر حركت اسلامي در جامعه مطرح کرد. به خاطر شهادت آقا مصطفي از جاهای مختلف، پيام تسليت براي امام فرستاده شد و امام در جواب اين تسليتها مردم را متوجه نهضت ميكردند. ایشان در پاسخ به تلگراف تسليت آقاي عرفات چنين ميگويد:
«... در زمان شاه فعلي شاه فجايعي بوده و هستيم كه روي چنگيز را سفيد كرده، شاهد قتل عام فجيع غيرانساني پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم ... ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاهها بوديم كه در آنها قتلها و غارتهاي فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامي و هتك و ضرب طلاب علوم دينيه و آتش زدن كتابهاي آنان و در دانشگاهها ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم ... ما شاهد اين همه مصيبتها و انحرافات و خيانتها بوده و هستيم، كه مصيبتهاي شخصي را بايد فراموش كنيم».[7]
امام در پيامي كه بعد از شهادت مصطفي به مردم ايران داد، چنين بيان ميكند:
«ما با گرفتاري عظيم و مصيبتهاي دلخراشي مواجه هستيم كه بايد ذكري از مصايب شخصي نكنيم».[8]
امام در دهم دي ماده 56 سخنراني مفصلي ايراد فرمودند كه اين سخنراني خشم رژيم شد.[9] و شهادت فرزند امام، فضايي را پديد آورد كه شايد رژيم ميخواست به نوعي عقب نشيني تاكتيكي نمايد.
5) مقاله موهن روزنامه اطلاعات:
روزنامه اطلاعات در هفدهم دي ماه 56 مقالهاي را تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» نوشته وزير فرهنگ داريوش همايون و به امضاء احمد رشيدي مطلق به چاپ رساند. او 15 خرداد را حاصل اتحاد كمونيستها و ارتجاعيون دانسته و به امام توهين نمود و بدنبال متهم نمودن امام به عنوان عامل كشتار 15 خرداد بود. او ميخواست ثبات رژيم را به مخالفان القاء نمايد و اثبات كند كه ايران جزيره ثبات است.
انتخاب روز 17 دي براي درج مقاله مزبور، به جهت انتساب اين روز به بنيانگذار و مؤسس رژيم پهلوي، يعني رضاخان پهلوي بود. وي در چنين روزي، مسأله حجاب که يكي از اركان و ارزشهاي تثبيت شده جامع ديني بود را زير سؤال برد و با آن درگير شد و قصد برچيدن آن را در سر ميپروراند.[10]
سفير وقت انگليس در تهران – آنتوني پارسونز – در كتاب "غرور و سقوط" از توطئه هتك امام پرده برميدارد و به صراحت ميگويد:
«در اوايل ژانويه تصميم گرفته شد كه براي بياعتبار كردن [امام] خميني مطالبي عليه او منتشر شود».[11]
روز 18 دي، درسهاي حوزه[12] و كلاسهاي درس دانشجويان دانشگاههاي تهران و شهرهاي دیگر تعطيل شد و دانشجويان در محيط دانشگاهها به راهپيمايي پرداختند. طلبهها صبح به طرف بيت آيت الله گلپايگاني حركت ميكنند. ايشان صحبتهاي خود را با كلمۀ استرجاع؛ "إنا لله و إنا اليه راجعون" شروع كردند و گفتند: «ما هم از وارد شدن اين ضايعه بزرگ بر جامعه روحانيت و بر فقه و اجتهاد خبردار شديم. اينها اشتباه ميكنند...».[13]گردهمايي از مسجد اعظم شروع شد و مردم بعد به بيوت مراجع ديگر رفتند. قرار شد روز 19 دي يك تظاهرات بزرگ مردمي تشكيل شود. روز بعد بازاريان هم مغازهها را تعطيل كردند و همراه طلبهها تظاهرات پرشوري برپا کردند و به دفتر حزب رستاخيز حمله بردند و آن را آتش زدند و نمايندگي روزنامۀ اطلاعات را هم آتش زدند، كه با خشونت پليس مواجه ميشود. چندين نفر كشته و زخمي شدند. اين اولين قيام نبود، وي قيامي بود كه زمينه ساز قيامهاي اربعيني ديگر شد و به نهضت و انقلاب شتاب بيشتري بخشيد.
اربعين شهداي قم را مردم تبريز در 29 بهمن با يك تظاهرات و قيام پرشور برگزار كردند و همين طور اربعينهاي ديگر برگزار شد تا پيروزي انقلاب و ميتوان گفت؛ قيام 19 دي، نقطه شروعي شد براي از هم پاشيده شدن سازمان و ساختار حكومت پادشاهي در ايران و وحدت مخالفين رژيم.
________________________________________
[1]- طالبي دارابي، ابراهيم؛ جايگاه قيام 19 دي در پيروزي انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اوّل، 1378، تهران، ص 18.
[2]- همان، ص 13.
[3]- مصاحبه اوريانا فالاچي با شاه ايران، تهران، ص 10.
[4]- همان، ص 11.
[5]- جايگاه قيام 19 دي، ص 38.
[6]- همان، ص 40.
[7]- صحیفه نور، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، چاپ دوّم، تهران، پاييز 1370، ج1، ص 412.
[8]- همان.
[9]- ر.ك، صحيفه نور، ج1، ص 427.
[10]- حماسه 19 دي قم، به كوشش علي شيرخاني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، تهران، ص 35.
[11]- جايگاه قيام 19 دي، ص 55.
[12]- 19 دی به روایت اسناد ساواک، وزارت اطلاعات مرکز اسناد بررسی اسناد تاریخی، تهران، چاپ اول، 1382ه، ص62
[13]- حماسه 19 دي قم، ص 37.