راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی ایران

 نکته مهمی که در راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی ایران قابل توجه است عنصر معنویت و روحیه شهادت طلبی است که نیروهای دشمن فاقد آن هستند. تجاربی چون جنگ تحمیلی و یا جنگ 33 روزه (علیه حزب الله لبنان) و 22 روزه (علیه جنبش حماس) نشان داده است که این عنصر می تواند موازنه نظامی و امنیتی نبرد را بر هم زده و کمبود تسلیحات و تجهیزات را در برابر دشمن جبران کند.


زمزمه های حمله نظامی به ایران بار دیگر ناظران سیاسی و نظامی را به بازخوانی موضوع راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی برای مقابله با تهدیدات احتمالی ایالات متحده و متحدانش واداشته است.
سخنان اخیر ژنرال مایک مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا مبنی بر اینکه اگر قرار باشد به ایران حمله کنیم، ارتش آمریکا نقشه عملیاتی آن را تهیه کرده است، واکنش های متفاوتی را در داخل و خارج ایران به دنبال داشته است.
سپاه پاسداران به عنوان مدافع اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران به تهدیدات تازه آمریکا واکنش سختی نشان داده است. در این راستا فرمانده کل سپاه پاسداران از آمادگی همه جانبه سپاه برای مقابله با تهدیدات دشمن تاکید کرده است. معاون سیاسی سپاه پاسداران نیز در باره به خطر افتادن امنیت منطقه در صورت حمله آمریکا به ایران هشدار داده و وزیر دفاع از طرح های دفاعی پشیمان کننده جمهوری اسلامی سخن گفته است.
به اعتقاد ناظران غربی، تحلیل مواضع فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در درک راهبرد بازدارندگی تهران دارای اهمیت زیادی است، زیرا در جمهوری اسلامی مسئولیت مقابله با حمله احتمالی یک نیروی کلاسیک قوی تر - همچون ارتش آمریکا - عمدتا بر عهده سپاه پاسداران است و ارتش کلاسیک ایران نقش پشتیبانی دارد.
سپاه بارها تاکید کرده است که حمله نظامی به ایران، امنیت منطقه را به خطر خواهد انداخت و به طور خاص از در خطر قرار گرفتن رژیم صهیونیستی در صورت درگیری نظامی ایران و ایالات متحده، سخن گفته است. همچنین برخی از هم پیمانان عرب که میزبان پایگاه های نظامی آمریکا هستند در شمار اهداف احتمالی تلافی جویانه نظامی قلمداد شده اند.
حتی برخی از فرماندهان سپاه حضور نیروهای نظامی آمریکا در شرق و غرب ایران (افغانستان و عراق) را فرصتی مغتنم برای حمله مستقیم و آسان به آنها شمرده اند. به همین دلیل بسیاری کارشناسان نظامی غربی و صهیونیستی مهم ترین نقطه قدرت راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا و متحدانش را بازدارندگی در خارج از مرزهای ایران می دانند.
با توجه به تجربه سقوط رژیم صدام تحلیل سپاه آن است که استراتژی ارتش عراق که مبتنی بر مقابله با آمریکا در داخل مرزهای کشور بود به شکست عراق انجامید، چون ارتش عراق در داخل کشور چاره ای جز اتخاذ موضعی تدافعی در مقابل یک ارتش به ‏مراتب مسلح تر نداشته و سرنوشت چنین نبردی از همان ابتدا معلوم بود.
با توجه به سرنوشت عراق، فرماندهان نظامی ایران بارها تأکید کرده اند که در صورت حمله نظامی آمریکا، این جمهوری اسلامی است که میدان نبرد را تعیین خواهند کرد. معنای این تهدید آن است که در صورت حمله آمریکا، نیروهای ایرانی نه فقط در مرزهای خود، که در عراق، افغانستان، ‏لبنان، فلسطین، کشورهای خلیج فارس و یا حتی دیگر نقاط جهان به مقابله با دشمن برخواهند خاست.
کارشناسان آمریکایی مدعی اند ایران در هر گونه نبرد احتمالی نه تنها از عمق استراتژیک خود در منطقه و گروه های همسو همچون حزب الله بهره خواهد گرفت، بلکه با گروه های مسلح سلفی همچون القاعده و طالبان نیز علیه آمریکا همکاری خواهد کرد، زیرا در صورت درگیر شدن جمهوری اسلامی در یک نبرد مرگ و زندگی با ایالات متحده، تهران حاضر خواهد بود فارغ از اختلافات ایدئولوژیک با هر گروهی که حاضر به ضربه زدن به آمریکا و متحدانش باشد همکاری کند.
در همین راستا برخی تحلیلگران بر این باورند که ‏بسیاری از مواضع و سخنان خبرساز مقامات ایرانی (مانند اظهارات رئیس ‏جمهوری ایران در مورد اسراییل و هولوکاست و غیره) به طور غیر مستقیم به یارگیری حکومت ایران در خارج از مرزها کمک می کند. این اظهارات، اگر چه در میان غربی ‏ها موجب مخالفت و انزجار می شود، اما درمیان میلیون ها نفر از مسلمان متنفر از آمریکا و اسراییل مورد استقبال زیادی قرار می گیرد.
نکته دیگری که در راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی ایران قابل توجه است عنصر معنویت و روحیه شهادت طلبی است که نیروهای دشمن فاقد آن هستند. تجاربی چون جنگ تحمیلی و یا جنگ 33 روزه (علیه حزب الله لبنان) و 22 روزه (علیه جنبش حماس) نشان داده است که این عنصر می تواند موازنه نظامی و امنیتی نبرد را بر هم زده و کمبود تسلیحات و تجهیزات را در برابر دشمن جبران کند.
به این ترتیب اگر چه قدرت آمریکا فراتر از جمهوری اسلامی ایران است، اما در مقابل، ظرفیت آن برای پرداخت هزینه های مادی و ‏انسانی، بسیار محدود است. در کشوری چون آمریکا، بر خلاف ایران، حتی افزایش شدید قیمت ‏نفت یا دادن چند هزار نفر کشته، ممکن است حزب حاکم را در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری سرنگون کند. به دلیل همین نقطه ضعف دشمن است که جمهوری اسلامی ایران در هر گونه نبرد احتمالی تهدید به بستن ‏تنگه هرمز می کند.
شاید گفته شود ورود در چنین معرکه ای برای ایران نیز هزینه های زیادی در برخواهد داشت، اما موضوع اصلی عدم موازنه میان دو طرف در تحمل هزینه ها و پیامدهای جنگ است، لذا آمادگی برای پرداخت هزینه در هنگام درگیری نظامی، خود مهمترین عامل بازدارنده در ‏مقابل دشمنانی محسوب می شود که اهل محاسبات مادی هستند.
‏از سوی دیگر بخشی از تأکیدات مسئولان نظامی - امنیتی ایران بر لزوم آمادگی داخلی در ‏مقابل تهدیدات خارجی اشاره دارد. این آمادگی، به طور عمده بر دو مفهوم جنگ‏ نامتقارن و پدافند غیر عامل متمرکز است. مشروعیت نظام مهمترین عامل برای ایجاد این آمادگی است و تجربه نشان داده در مواقع بحران و جنگ، گسست ها کاهش یافته و همگرایی میان نظام و مردم افزایش قابل توجهی می یابد.
بخش دیگری از راهبرد بازدارندگی جمهوری اسلامی در عرصه داخلی عبارت است از بین بردن عوامل نفوذی دشمن. در این ارتباط نیز تجربه عراق یکی از ‏مهمترین درس هایی است که مورد توجه مقامات ایران قرار گرفته ‏است. این تجربه حاکی از آن است که همان نیروی مهاجم خارجی که در سال ۲۰۰۳ رژیم صدام را سرنگون کرد، در سال ‏‏۱۹۹۲ نیز ارتش عراق را شکست داد، اما به دلیل نداشتن گزینه جایگزین برای صدام در نوبت اول، این پیروزی به تغییر حکومت در عراق نینجامید. با اتکا به چنین تجارب و شواهدی حتی اگر دشمن به لحاظ نظامی قادر به شکست دادن جمهوری اسلامی باشد، تا وقتی که جایگزینی داخلی برای این رژیم موجود نباشد، امکان سرنگونی آن را نخواهد داشت.
بر اساس این فرضیه علاوه بر آماده سازی های نظامی برای مقابله با حمله احتمالی آمریکا، روش مکمل دیگری نیز باید در داخل کشور ‏برای بی اثر کردن عملیات تغییر رژیم به کار گرفته شود. این عملیات شامل برخورد با نیروهای برانداز و فتنه گر است که طی حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بخت خود را برای براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران آزمودند، اما موفق نشدند.
البته در شرایط فعلی، فتنه سال گذشته تا حد زیادی مهار شده و بر بصیرت بسیاری از کسانی که در گرد و غبار فتنه دچار تردید شده بودند، افزوده شده است، اما برخی تحلیلگران بر این باورند که حمله دشمن هر چند به شکل ضربات محدود می تواند بار دیگر مخالفان را به صف آرایی وادارد (همانند تجربه یوگسلاوی سابق که با حمله هوایی آمریکا به چند مرکز مشخص در پایتخت، باعث حضور ناگهانی صدها هزار جمعیت معترض در خیابان ها شد که تا زمان سقوط حکومت، به خانه های خود بازنگشتند).
اما مقایسه شرایط داخلی ایران با کشوری چون یوگسلاوی چندان منطقی نیست، چون آحاد مردم به کرات وفاداری خود را نبست به نظام نشان داده و اگر دودستگی دیگری رخ دهد قطعا غلبه با اکثریتی خواهد بود که پای نظام و آرمان های انقلاب ایستاده اند.
در مجموع با توجه به ویژگی های راهبرد بازدارندگی و دفاعی جمهوری اسلامی، ریسک هرگونه حمله نظامی ‏آمریکا و متحدانش علیه ایران به شدت افزایش خواهد یافت و در صورت حمله احتمالی هر چند ایران دچار ضربات سختی خواهد شد، اما آمریکا و هم پیمانانش هم از ضربات متقابل در امان نمانده و مهم تر آن که ثبات منطقه دچار آسیب های درازمدت و ‏غیرقابل کنترل خواهد شد.
نکته دیگر آن که حتی اگر فرض را بر این بگیریم که حمله نظامی باعث سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران شود، آمریکایی ها برای کنترل موقعیت ایران در شرایط بعد از فروپاشی، مشکلاتی به مراتب فراتر از تجربیات خود در باتلاق افغانستان و عراق خواهند داشت و این نکته ای نیست که از دید استراتژیست ها و تصمیم سازان کاخ سفید بدور مانده باشد.
در پایان بد نیست به تصریحات رییس جمهوری سابق آمریکا اشاره کنیم. جرج بوش در اعتراف به توانمندی های ایران گفته بود: هر ایرانی و طرفداران آن ها در سرتاسر جهان به مثابه یک بمب ساعتی هستند که در صورت هر گونه تعرض به ایران منفجر خواهند شد...!