دخالت آیت‌الله کاشانی در ترور رزم‌آرا و ماجرای یک عکس

 در سایت مرکز اسناد مطلبی در خصوص عدم دخالت و اطلاع آیت‌الله کاشانی درباره قتل سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا در سال 1329 توسط فداییان اسلام درج شده بود که اگرچه این مطلب نقل خاطره‌ای از یکی از نزدیکان آیت‌الله کاشانی است ؛ ولی به نظر می‌رسد تکرار ظلم تاریخی در حق فداییان اسلام باشد چرا که قبلا نیز کسانی با انتشار مطالبی مانند ' اسرار قتل رزم‌آرا ' به دنبال لاپوشانی و تحریف وقایع مسلم تاریخی بوده‌اند...
مدیر محترم سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی

با سلام و تحیات

در تاریخ 1 مرداد 1387 در سایت مرکز اسناد مطلبی در خصوص عدم دخالت و اطلاع آیت‌الله کاشانی درباره قتل سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا در سال 1329 توسط فداییان اسلام درج شده بود که اگرچه این مطلب نقل خاطره‌ای از یکی از نزدیکان آیت‌الله کاشانی است ؛ ولی به نظر می‌رسد تکرار ظلم تاریخی در حق فداییان اسلام باشد چرا که قبلا نیز کسانی با انتشار مطالبی مانند " اسرار قتل رزم‌آرا " به دنبال لاپوشانی و تحریف وقایع مسلم تاریخی بوده‌اند لذا مطالب زیر برای روشن شدن این جریان ارسال می‌گردد.
ابتدا به خاطره نقل شده از مرحوم حسن گرامی – که بر خلاف آنچه نقل شده داماد آیت‌الله کاشانی نیست بلکه وی داماد دختر آیت‌الله کاشانی می‌باشد- نگاهی می‌اندازیم .

در خاطره مذکور ماجرای ترور رزم‌آرا توسط خلیل طهماسبی از اعضاء فداییان اسلام و دستگیری وی و سپس آزادی خلیل به واسطه تصویب لایحه‌ای در مجلس شورای ملی توضیح داده شده است . اما نکته‌ای که به نظر تدوینگر این خاطره ، بکر بوده است ، ماجرای عکسی است که در آن آیت‌الله کاشانی بلافاصله پس از آزادی خلیل طهماسبی وی را به حضور پذیرفته و او را مورد لطف و نوازش قرار داده و اتفاقا از این صحنه عکس تهیه شده که در مطبوعات هم منتشر می‌شود . تا این جای ماجرا ابهامی نیست ، اما در پایان مطلب مرحوم گرامی نقل می‌کنند که این عکس به اصرار یکی از خبرنگاران به اصطلاح سمج گرفته شده و
«آیت‌الله کاشانی هم به ناچار دست خودشان را روی سر خلیل گذاشتند که عکس گرفته شد . همین عکس بلای جان همه شد و سندی گردید که حضرت آیت‌الله در ترور رزم‌آرا دخالت داشته است ، در حالی که این‌طور نبود.»
مرحوم گرامی دستگیری آیت‌الله کاشانی پس از کودتای 28 مرداد را مرتبط با همین عکس دانسته و نقل می‌کنند:
« در واقع همه این مشکلات بر سر این عکس دردسرساز بوده است ؛ والا کاشانی در ترور رزم‌آرا دخالت نداشت ، او در آن روز که خلیل به عنوان قهرمان ملی شناخته شده بود ، بنا به درخواست یک خبرنگار سمج به خلیل اظهار لطفی کرد که عکس آن گرفته شد.»

دادگاه تاریخ همیشه در مورد حوادث و وقایع و همه پرونده‌هایی که گشوده و بسته می‌شود بدون غرض قضاوت خواهد کرد . پرونده ترور رزم‌آرا با دستگیری خلیل طهماسبی گشوده و با شهادت وی نیز بسته شد . تمام کسانی که دست‌اندرکار این حادثه تاریخی بوده‌اند همه از دنیا رفته و قضاوت در مورد مسببین آن بر عهده آیندگان آن روز – که اکنون ما هستیم – گذاشته شده است . از خداوند بزرگ رحمت واسعه و علو درجات برای روح شهداء فداییان اسلام نواب صفوی و خلیل طهماسبی و روح بلند مجاهد کبیر آیت‌الله کاشانی و همینطور مرحوم حسن گرامی طلب می‌نماییم و بر آن هستیم تا با استناد به اسناد موجود ماجرای ترور رزم‌آرا را مجددا بررسی نماییم .
رزم‌آرا به عنوان نخست‌وزیر چرا ترور شد و چه کسانی مسبب ترور وی بودند ؟ سؤالی است که تاکنون چندین جواب برای آن ارایه شده است . گروهی رزم‌آرا را متهم به زمینه چنینی برای کودتا پنداشته و عاملین قتل وی را نیز محافظین شخصی او و به تحریک دربار محمدرضا دانسته‌اند . گروهی دیگر قتل رزم‌آرا را با مسأله نفت در ارتباط دانسته و عاملین قتل وی را نیز طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت می‌دانند . با توجه به مستندات تاریخی موجود ما به بررسی نظر گروه دوم می‌پردازیم .
اصولا نقش نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت و حضور آیت‌الله کاشانی به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط و فداییان اسلام به عنوان یکی از گروه‌های غیررسمی فعال در این خصوص ، مورد کم لطفی بسیار قرار گرفته است و این در حالی است که فداییان اسلام با ترور هژیر، وزیر دربار، باعث ورود اعضاء جبهه ملی به مجلس گردیده و با ترور رزم‌آرا چنانکه خود آقای گرامی هم می‌گویند:
« ... با این اقدام خود باعث تقویت نمایندگان طرفدار ملی شدن صنعت نفت شد و دکتر مصدق از این فرصت به خوبی استفاده کرد ... و روی این فشار سیاسی که ناشی از صدای گلوله خلیل طهماسبی بود و در حقیقت اکثریت مجلس مرعوب شدند و لایحه ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید.»
در واقع اقلیت مجلس که نیروهای طرفدار ملی شدن صنعت نفت بودند ، مشکل اصلی ملی شدن نفت را نخست‌وزیر یعنی سپهبد رزم‌آرا می‌دانستند . رزم‌آرا در سن سیر فرانسه تحصیل کرده و دارای مدالهای مختلف نظامی بود . فردی منظم ، پر کار و اراده‌ای محکم داشت و مشهور بود که او ناممکن‌ها را هم ممکن می‌کند . به لحاظ سیاسی زیرک و دارای روابط سیاسی با رجال وابسته بود . او از نفوذ اشرف بر دربار برادرش اطلاع داشت و بر همین اساس با وی ارتباط نزدیک برقرار کرد که نامه‌های " فدایت شوم " وی به اشرف نیز منتشر شده است . البته اشرف نیز از روحیه جاه‌طلبی و کیاست رزم‌آرا اطلاع داشت و سعی می‌کرد او را جزو ارباب جمعی خود در آورد . کابینه رزم‌آرا مشهور به حمایت از انگلستان بود و البته شاید ماموریت رزم آرا این بود تا به عنوان یک نظامی ورزیده برای همیشه پرونده ملی شدن صنعت نفت را مختومه کند.
برداشتن چنین مانعی البته که کار مصدق و طرفداران وی نبود ، چنانکه وقتی رزم‌آرا به همراه کابینه‌اش به مجلس رفت تا رأی اعتماد بگیرد ، مصدق السلطنه داد و هوار کرد و حتی غش ! هم نمود ولی رزم‌آرا از مجلس رأی اعتماد گرفت .
سرانجام سران جبهه ملی چاره را در آن دیدند تا از فداییان اسلام که به دنبال پیاده کردن احکام اسلام بودند ، کمک بگیرند . « دکتر فاطمی ، بقایی ، مکی ، نریمان ، آزاد ، حائری‌زاده و دکتر شایگان » در منزل یکی ا ز نزدیکان فداییان اسلام به نام " حاج محمود آقایی " جمع شده و موضوع برداشتن رزم‌آرا را با نواب در میان گذاشتند .
« از نظر جبهه ملی مشکل اصلی شخص رزم‌آرا بود و از نظر آن‌ها همه امور و مشکلات به رزم‌آرا برمی‌گشت ، در عوض نواب و فداییان اسلام معتقد بودند که رزم‌آرا کاره‌ای نیست و مشکل اصلی ایران را در وجود شاه می‌دیدند »1 سرانجام « در آن جلسه برای آخرین بار با وکلا و اعضای جبهه ملی عهد شد که در اولین روز فرصت و قدرت طبق قانون اساسی که هر گونه قانون مخالف اسلام را ملغی دانسته و حکم به اجرای احکام اسلام می‌کند ، به اجرای قوانین اسلامی بپردازند.»2
در عوض فداییان اسلام نیز تصمیم به ترور رزم‌آرا گرفتند .

نواب صفوی رهبر فداییان اسلام در خصوص این عمل می‌گوید:
« ترور کلمه خارجی است و وقتی استعمال می‌شود که کسی بدون تذکر قبلی و غفلتا و بدون اتمام حجت و از روی نیت ، اگر برای خدا باشد فداکاری است » 3 بر اساس همین عقیده فداییان اسلام تصمیم گرفتند تا با رزم‌آرا اتمام حجت کنند ، لذا از مردم خواستند تا در 11 اسفند 1329 در مسجد شاه اجتماع کنند و آیت‌الله کاشانی نیز طی اطلاعیه‌ای از فداییان اسلام حمایت کرد . 4
در اجتماع مردم ، سید عبدالحسین واحدی مرد شماره 2 فداییان اسلام اعلام کرد « ... نفت ایران متعلق به مردم ایران است و هیچ بیگانه‌ای حق طمع در ثروت این مرز و بوم را ندارد » در پایان او خطاب به رزم‌آرا گفت:« رزم‌آرا ! برو ، برو اگر نروی تو را می‌فرستیم می‌دانی چطور ؟! با یک تقه » .

اعضاء جبهه ملی بر اساس توافقی که در منزل حاج محمود آقایی با فداییان اسلام کردند ، از قضیه ترور رزم‌آرا مطلع بودند ؛ اما اینکه آیت‌الله کاشانی نیز از این ماجرا مطلع بوده یا خیر می‌توان گفت که ایشان قطعا اطلاع داشته است؛ چرا که از یک طرف فداییان اسلام پس از انتقال فعالیت‌هایشان از قم به تهران ، به آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر سیاسی خود نگاه می‌کردند و از طرف دیگر آیت‌الله کاشانی ضمن حمایت از فعالیت های فداییان اسلام مخالف سرسخت رزم‌آرا بود و روزی که رزم‌آرا کابینه‌اش را جهت رأی اعتماد به مجلس برد اعلامیه‌ی شدیداللحنی داد که به شرح ذیل در مجلس خوانده شد :

« به معیت از افکار عامه مسلمین ناچارم مخالفت شدید و قطعی خود را با حکومتی که بر خلاف افکار عمومی و به کمک بیگانگان و تحریک و تشبث آنان می‌خواهد زمام امور را در دست بگیرد ، اظهار کنم و عموم مردم را برای مقاومت در مقابل این بلای عظیم که جامعه اسلامیت ایرانیت را به فنای عاجل رهسپار خواهد کرد ، دعوت نمایم . »5

پس از این که رزم آرا ترور شد شهید نواب صفوی به عنوان یکی از مطلعین قتل رزم‌آرا در خصوص اینکه چه اشخاص از تصمیم ترور اطلاع داشته‌اند می‌گوید:
« رأی و تجویز کردن آقای کاشانی و آقای دکتر مصدق السلطنه علنی و صریح بود و نسبت به اینکه تیمسار سپهبد رزم‌آرا را بایستی از بین برد و او دست انگلیسی‌هاست ، مثل اینکه آقای دکتر مصدق السلطنه صراحتا در مجلس بیان کردند در پشت تریبون مجلس ، و به اضافه رأی ایشان با جبهه ملی و آقای کاشانی در این خصوص یکی بود و آقای دکتر بقایی و آقای حسین مکی در ملاقاتی که در منزل حاج محمود آقایی از زمان نخست‌وزیری و حیات آقای تیمسار رزم‌آرا با بنده کردند صراحتا این رأی را بیان نمودند و نیز سایر آقایان مذکور جبهه ملی و همچنین آقای شمس قنات‌آبادی و آقای نصرت‌اله کریمی و آقای کریم‌آبادی بیان می‌کردند و به طور کلی آرای افراد جبهه ملی در این خصوص یکی بود و آقای کاشانی هم در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی ، صراحتا این رأی را پیش روی بنده و‌ آقای سید هاشم حسینی بیان کردند ... »6

با بررسی اسناد بازجویی از مطلعین قتل رزم‌آرا مواجهه شهید نواب صفوی و حسن لشگری در حین بازجویی ، در خور توجه است . حسن لشگری از اعضاء مجمع مسلمانان مجاهد و از کسانی بود که به منزل آیت‌الله کاشانی رفت و‌آمد داشته است . هفت تیری که به وسیله آن رزم‌آرا هدف قرار گرفت توسط این فرد از حسین میرزایی استوار یکم ارتش به مبلغ حدودا سیصد تومان خریداری شد . قسمتی از مبلغ را خود وی تقبل کرده و بخشی هم توسط نواب پرداخت گردید .

حسن لشگری در تشریح خرید این اسلحه می‌گوید:
« اسلحه را بنا به دستور آقای کاشانی و شمس قنات‌آبادی از حسین میرزایی استوار یک ارتش گرفته و به نواب دادم .»
او در مورد کم و کیف قضیه می‌گوید:
« یک شب در اطاق آقای کاشانی نشسته بودیم ، آقا رو کردند به شمس قنات‌آبادی که اگر یک اسلحه بنده داشتم خوب بود ، شمس قنات‌آبادی گفت پولش را نداریم ، کاشانی گفت پیدا کنید تا پولش فراهم شود . بنده چون حسین میرزایی را می‌شناختم از ایشان پرسیدم ، ایشان گفت یک نفر است دارد و بنده به آقای کاشانی گفتم ، ایشان گفت بگیرید بدهید به آقای نواب و پولش را از ایشان بگیرید . بنده پولش را از آقای نواب گرفتم و دادم به حسین میرزایی و اسلحه را گرفتم بنا به دستور کاشانی دادم به ایشان .»7

حسن لشکری گواه بر این سخنان را آقای شمس قنات‌آبادی ، دکتر شروین و مصطفی کاشانی ذکر می‌کند .
در این بازجویی که نواب نیز حضور داشت سخنان لشکری را تأیید کرد . هم نواب و هم حسن لشگری به این قضیه معترف بودند که تحویل اسلحه یک ماه قبل از ترور رزم‌آرا صورت گرفته است .

مضاف بر این، چنان که از متن بازجویی‌های خلیل در 17/10/1334 برمی‌آید وی بدلیل اعتقادات شخصی ، قبل از ترور رزم‌آرا ، با آیت‌الله کاشانی تماس گرفته و در مورد قتل رزم‌آرا از وی سؤال کرد؛
« آیت‌الله رزم‌آرا را فاسد دانست و قتل وی را لازم .» 8

برای روشن شدن بیشتر مطلب عین متن بازجویی نقل می‌شود . 9
بازجو از خلیل می‌پرسد که
« قبل از کشته شدن مرحوم سپهبد رزم‌آرا شخص شما در مورد قتل ایشان با چه اشخاصی ملاقات کردید . توجه داشته باشید سؤالات روی قتل مرحوم رزم‌آرا است نه روی جریانات دیگر ، مقصود این است چه اشخاصی تجویز قتل رزم‌آرا را کردند و از اینکه رزم‌آرا باید کشته شود و از بین برود اطلاع داشته‌اند مراتب را بیان نمایید . »
خلیل نیز در پاسخ صراحتا می‌گوید :
« فقط کاشانی که در منزلش اجتماعاتی می‌کرد و اجتماعات می‌شد . او مردم را علیه حکومت وقت و مخصوصا رزم‌آرا تحریک می‌کرد . موقعی که من می‌خواستم بروم پی این کار آنکه مرا تجویز و تحریک برای این کار می‌کرد ، آقای نواب صفوی ، سید عبدالحسین واحدی بودند و سه روز قبل از رفتن پی ا ین کار من با کاشانی ملاقات کرده و به او قضیه را گفتم ، آنهم گفت برو ولی اسم مرا نبر.»

پس از سؤال و جوابهای متعدد بازجو مجددا سؤالات خود را به نحوه دیگری می‌پرسد :
« شما مطالبی را که گفتید ، حاضرید روبروی آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی و سایرین بگویید یا خیر »
و خلیل هم می‌گوید:
" بله حا ضرم ."
بازجو که ظاهرا مأموریت داشته تا نقش آیت‌الله کاشانی را در قضیه ترور رزم‌آرا مشخص نماید ، از خلیل مجددا می‌پرسد :
« پس از اینکه شما به ملاقات سید ابوالقاسم کاشانی تصمیم قتل رزم‌آرا را گفتید ایشان چه گفتند . »
خلیل نیز مجددا گفته‌های قبلی خود را تأیید می‌کند و می‌گوید :
« در سؤال پیش عرض کردم که گفتند برو ! یعنی من رفتم گفتم می‌خواهم رزم‌آرا را بکشم ایشان گفتند برو ولی اسم مرا نیاورید . »

بازجو علت اینکه خلیل چرا نزد آیت‌الله کاشانی رفته و این موضوع را با ایشان در میان گذاشته از خلیل می‌پرسد:
« شما از چه جهت برای کشتن سپهبد رزم‌آرا به آقای ابوالقاسم کاشانی مراجعه کردید ؟ »

خلیل که از اعضاء فعال فداییان اسلام بوده و غیرت دینی داشته و آیت‌الله کاشانی را رهبری سیاسی مذهبی می‌دانسته است در مورد علت مراجعه‌اش به ایشان می‌گوید :

« چون به ایشان اعتماد داشته ، ایشان را مجتهد می‌دانستم و ایشان هم چون هم در امور دینی و هم سیاسی وارد بودند لذا از ایشان سؤال کردم. »

بازجو دست‌بردار نبوده و این بار سؤال خود را از جنبه سلبی مطرح می‌کند:
«اگر آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی می‌گفتند رزم‌آرا را نکش چه می‌کردید.»

خلیل نیز قاطعانه می‌گوید:
« البته تأمل و خودداری می‌کردم .»

از متن این بازجویی مشخص می‌شود که مجوز اصلی قتل رزم‌آرا را مرجع جامع‌الشرایط وقت تأیید کرده است و خلیل طهماسبی با آخرین جوابی که داده است ، ملاک عمل خود را تجویز آیت‌الله کاشانی دانسته است و نه صرف توافق فداییان اسلام و اعضاء جبهه ملی.

پس بر خلاف آنچه مرحوم گرامی نقل کرده است که آیت‌الله کاشانی از ماجرای ترور نخست‌وزیر اطلاع نداشته است و در این مورد دخالت نکرده است ، اتفاقا فداییان اسلام به واسطه علقه‌های مذهبی این موضوع را با ایشان در میان گذاشته بودند کما این که خود مرحوم گرامی نیز از آیت‌الله کاشانی نقل می‌کنند که« ... البته رزم‌آرا قتلش واجب بود .»

این حکم در واقع کلام فقیه مجتهد و جامع‌الشرایط است و سابقا در مورد کسروی ،فداییان اسلام از مراجع عظام نجف چنین حکمی را دریافت کردند و بواسطه همین حکم قاتلین کسروی از تعقیب مصون ماندند.

چنان که دیگران نیزگفته‌اند، آیت الله کاشانی در بازجویی‌هایش در خصوص قتل رزم‌آرا می‌گوید:
«چون مجتهد جامع الشرایط هستم و رزم‌آرا را مهدورالدم دانستم حکم قتل وی را صادر کردم.»10

خلیل طهماسبی بر اساس احساس وظیفه‌ای که داشت رزم‌آرا را در 16 اسفند 1329 در مجلس ختم آیت الله فیض در صحن مسجد شاه ترور کرد. فریادهای «الله‌ اکبر» و «زنده باد اسلام» خلیل طهماسبی در روزنامه‌های وابسته به جریان ملی به «زنده باد ایران» تحریف یافت و شاید این آغاز عهدشکنی جبهه ملی از تعهدات خود بود. بلافاصله پس از قتل رزم‌آرا آیت الله کاشانی اعلامیه‌ای صادر کرد و مردم را به تظاهرات عمومی فراخواند و حتی در مصاحبه‌ای مطبوعاتی صریحا اعلام کرد:
«قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود، زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش انجام شده است و در حقیقت حکم اعدام رزم‌آرا را ملت ایران صادر کرده است و خلیل طهماسبی مجری اراده ملت بوده است.»11

حتی در مصاحبه با «سیفتون دیلمر» خبرنگار دیلی اکسپرس می‌گوید:
«رزم‌آرا خائن بود و قتل او امر نیکی به شمار می‌رود و قاتلش یک قهرمان است.»12

ماده واحده ملی شدن صنعت نفت در 24 اسفند به تصویب رسید و شاه در 29 اسفند آن را تایید کرد و به این ترتیب قتل رزم‌آرا به آرمان ملی ایرانیان جامه‌ی عمل پوشاند. خلیل طهماسبی حتی در مورد قتل رزم‌آرا از آیت الله سید صدر الدین صدر هم مجوز گرفته بود.13

خلیل بلافاصله پس از ترور رزم‌آرا دستگیر شد و در زندان خود را عبدالله موحد رستگار معرفی کرد و در مورد قتل نخست‌وزیر گفت:
«چون تشخیص دادم رزم‌آرا مردی خائن و وطن‌فروش است مصمم شدم تا شرش را از سر یک عده مسلمان کم کنم.»14و15

او در بازجویی‌هایش از کسی نام نبرد تا اینکه بالاخره در 16 مرداد 1331 ماده واحده‌ عفو خلیل طهماسبی در حالی که آیت الله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی بود، بدین شرح به تصویب رسید:
«چون خیانت حاج علی رزم‌آرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است، بر فرض اینکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت ایران بی‌گناه و تبرئه شناخته می‌شود.»16

این لایحه در 19 آبان 1331 به توشیح شاه رسید و خلیل از زندان آزاد شد و او بلافاصله به دیدار آیت‌الله کاشانی رفت. ماجرای انتقال خلیل از زندان توسط مرحوم گرامی نقل شده و این قسمت قضیه اتفاقاً بکر است و در جای دیگری گفته نشده است. خصوصاً اینکه خلیل پیشنهاد اقامت در عتبات عالیات را با یک زندگی مرفه رد کرده و می‌گوید:
«من به مردم خدمت کردم و این جزو افتخارات من است و ترس و وحشتی ندارم...»

اما در خصوص عکس چاپ شده و اینکه به اصرار یک خبرنگارسمج صورت گرفته است، باید گفت شاید در خصوص این عکس این طور باشد، اما صرف سماجت یک خبرنگار باعث نمی‌شود تا رهبر یک نهضت عملی را انجام دهد که با آن مخالف است و احتمالا این عمل پیامد های نامطلوبی داشته باشد. پذیرفتن خلیل بلافاصله پس از آزادی توسط آیت الله کاشانی قطعاً به دلیل علاقه آیت الله به وی و رضایت از عمل او بوده است. دو تصویر دیگر مربوط به همان جلسه وجود دارد که شادی آیت الله کاشانی از آزادی خلیل در آن کاملا مشهود است.
اما اینکه یک قطعه عکس سند دخالت آیت الله کاشانی در ترور رزم‌آرا بوده، قطعاً عدم توجه به سوابق مبارزاتی این مجاهد کبیر و بی‌توجهی به دیگر اسناد موجود می‌باشد.

همانطور که تدوینگر در اول خاطره‌ به بیوگرافی مرحوم گرامی پرداخته و می‌نویسد که وی و پدرش از تجار مذهبی بوده و البته در زندگی‌اش عضو هیچ سازمانی و حزبی نبوده است، می‌توان فهمید که مرحوم گرامی به دلیل کسب و تجارت از مسائل و فعالیت‌های سیاسی آن دوره کم اطلاع بوده است وگرنه با توجه به اعلامیه‌های تند و صریح آیت الله کاشانی بهانه کافی برای دستگیری ایشان وجود داشته است. قطعاً علت دستگیری مردی که یک عمر به همراه پدرش علیه استعمار انگلیس جنگیده و نفت ایران را از چنگال آن درآورده و تا سر حد ملی شدن برده است، نمی‌تواند یک قطعه عکس که بیانگر هیچ اتهامی نیست، باشد. البته آیت الله به زعم خاطره‌گو تعلقات مادی نداشته تا این عکس «بلای جان» وی شود؛ چرا که وی سالها در تبعید و زندان به سر برده و حتی پدرش را در راه مبارزه با انگلستان از دست داده است و در واقع این «سگ‌های انگلیسی»* بلای جان او بودند.
انکار مسلمات تاریخی پرونده ترور رزم‌آرا ممکن نیست مگر اینکه اسناد موجود را جعلی و تاریخ‌نگارانی که به نقش نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت بها می‌دهند را دروغ‌پرداز بدانیم.

علی ایّ حالٍ پیامدهای کودتای 28 مرداد منجر به شهادت فداییان اسلام و دستگیری آیت الله کاشانی، مصدق و تحت تعقیب قرار گرفتن بسیاری دیگر شد و این از نکات عبرت‌آموز تاریخ است که تفرقه تا چه حد دامن خشک و تر را می‌گیرد؛ ولی همانطور که مرحوم خلیل طهماسبی در اولین بازجویی پس از ترور رزم‌آرا می‌گوید:

من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش
پی نوشتها:
1-قیصری، مهدی، رهبری به نام نواب،مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 121
2-همان، ص 122
3-جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، جلد دوم، تدوین احمد گل محمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1382، ص 590
4-جهت رؤیت متن اطلاعیه آیت الله کاشانی،ر.ک.به: شاهد 9/12/1329
5-خاطرات دکتر شروین، تدوین حمید کرمی پور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 216
6-امینی، داوود، اندیشه و عملکرد فدائیان اسلام، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 68
7- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پرونده فداییان اسلام
8-حسینیان ،روح الله،بازخوانی نهضت ملی ایران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1385،ص116
9-جهت رؤیت عین متن بازجویی خلیل طهماسبی،ر.ک. به: جمعیت فدائیان اسلام، پیشین، ص 668
10-منصوری،جواد،تاریخ قیام 15خرداد به روایت اسناد،جلد اول،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1377،ص54
11- امینی، داوود، پیشین، ص 290
12- خاطرات دکتر شروین، پیشین، ص 322
13- به نقل از محمد مهدی عبد خدایی از اعضای فداییان اسلام، ر ک به خاطرات وی، ص 73
14- قیصری، مهدی، پیشین، ص 124
15- درباره انگیزه‌های دینی قتل رزم‌آرا و پیام خلیل طهماسبی از زندان به فداییان اسلام ر ک به امینی، داوود، پیشین، ص 334
16- همان، ص 218
*-اصطلاح آیت الله کاشانی در مورد عوامل انگلیسی