خاطرات آیت الله نوری همدانی از قیام نوزده دی مردم قم؛ تعطیلی حوزه و بازار در اعتراض به مقاله موهن/ نامه دوازده امضایی در حمایت از حضرت امام/ خانه ای که انقلاب از آن آغاز شد

تاریخ انقلاب مملو از حوادثی است که هرکدام آن‌ها نشان عزم ملت بزرگ ایران برای رهایی از استبداد، ظلم و رسیدن به حکومت آرمانی اسلام بوده است. ملتی که با رهبری حضرت امام خمینی‌(س) مسیری طولانی را پیمود و با مجاهدت‌های مردان و زنان آزاده‌اش لایق حکومتی اسلامی شد. در این مسیر علاوه بر امام خمینی‌(س)‌ که به عنوان بزرگ رهبر نهضت، راهنما و راهبر در پیچ و خم‌های روزهای مبارزه بود، گروهی از نخبگان نیز به عنوان یاران و همراهان امام بزرگ، هرکدام انقلاب مردم را به پیروزی نزدیک‌تر کردند. از جمله این افراد، حضرت آیت‌الله نوری همدانی است که امروزه در زمره مراجع تقلید است.
ایشان در سال‌های مبارزه در حوادثی چون نامه دوازده امضایی در حمایت و معرفی حضرت امام خمینی به عنوان مرجع تقلید و قیام 19 دی از نیروهای اصلی این حوادث بوده است و در این راه رنج زندان و تبعید را به جان خرید و مانند بسیاری دیگر از مبارزان در تلاش برای پیروزی جنبش از پای ننشست. هفته نامه حریم امام به مناسبت 19 دی ماه به بازخوانی این واقعه بر پایه خاطرات ایشان پرداخته که در ادامه متن کامل آن را می خوانید:

آشنایی با حضرت امام

شیوه و سلوک علمی حضرت امام در حوزه علمیه، تعلیم به همراه تهذیب بوده است. امام خمینی علاوه بر تدریس علوم حوزوی متداول – فقه و اصول – بر جنبه پرورش طلاب در زمینه اخلاق و تهذیب نفس نیز تاکید و عنایت داشته‌اند و به همین رو، هر هفته جمعه‌ها عصر دروس اخلاق عمومی نیز داشته‌اند و چه بسیار از بزرگانی که از این سفره عرفانی بهره برده‌اند.

آشنایی بسیاری از شاگردان و یاران امام نیز از همین درس‌ها شروع شده است. درسی که به خاطر صفای باطن حاج آقا روح‌اله‌(س) چنان موثر بوده که شاگردان و شرکت کنندگان را شیفته سجایای ایشان و رهرو اخلاق اسلامی کرده است.

حضرت آیت‌الله نوری همدانی نیز در همین درس‌های جمعه  با امام عزیز آشنا شده و آغاز دلبستگی ایشان به امام از همین، جلسه اخلاق شروع شده است.

ایشان در خاطرات خود می‌نویسد: «‌اولین آشنایی من با ایشان {حضرت امام‌}، در ابتدای ورود به قم در سال 1363 قمری در درس اخلاق ایشان بود که روزهای جمعه، عصرها تقریبا یک ساعت به مغرب مانده در مدرسه فیضیه، زیر کتابخانه، درس اخلاق می‌فرمودند... بنده هم در این درس اخلاقی، عرفانی و علمی ایشان شرکت می‌کردم.»

آیت‌الله العظمی نوری همدانی  فضای درس حضرت امام را این‌گونه توصیف می‌کند: «این درس، بسیار سازنده و کامل بود. آیات و احادیث، آمیخته با برداشت علمی، عرفانی و اخلاقی، با بیان بسیار رسا و وافی، از دل برمی‌خاست و بردل می‌نشست تحولی عمیق در شنونده ایجاد می‌کرد. مَدرَس، مملو از جمعیت می‌شد. صفا و معنویت، فضای مجلس را فرا می‌گرفت.»

این شروع آشنایی آیت‌الله نوری همدانی با حضرت امام بود‌، و جذبه حضرت امام باعث شد که ایشان هر روز بیش‌تر از قبل شیفته و علاقه‌مند به حضرت امام گردند. ایشان بعدا از خرمن علمی حضرت امام، در فقه و اصول و ... نیز بهره بردند.

ایشان امام را بزرگترین فرد در فلسفه و عرفان و فقه و اصول می‌دانند و می‌نویسند :‌«شخصیت ایشان {امام خمینی} دارای ابعاد مختلفی است. یکی از جهت فلسفی... که شخصیت امام، تاکنون شناخته نشده است. شخصیت کاملی است از این جهت. در بعد عرفانی هم ایشان منحصر به فرد هستند و از لحاظ قلم، به فارسی و به عربی، به آن قدرت ممتاز هستند.»

ایشان که خود از شاگردان فقه و اصول حضرت امام بوده‌اند، امام را دارای نوآوری‌ و کمال در استادی فقه و اصول می‌دانند و معتقدند که آنچه که امام را از بقیه ممتاز می‌کند، توجه به عنصر «شناخت زمان» و «دقت نظر» ایشان است.

آیت‌الله نوری همدانی معتقدند عنصر شناخت زمان باعث شده که حضرت امام بتوانند تحولی در حوزه‌های علمیه و علوم دینی به وجود آورند و منشا اثر فراوان گردند. حضرت آیت‌الله نوری همدانی در قسمتی از خاطرات خود در تبیین شخصیت علمی حضرت امام می‌نویسند: «سبک درس ایشان در فقه و اصول که بنده سه سال شرکت کرده‌ام، با یک وسعت نظری بحث می‌کردند ؛ یعنی تمام ابعاد مسئله را مورد بحث قرار می‌دادند که این یکی از امتیازات درس ایشان بود. کتاب‌های که خود‌شان در این زمینه نوشته‌اند، یا دیگران بحث‌های ایشان را نوشته‌اند، نشان می‌دهد از آنچه پیرامون یک مطلب به ذهن علما آمده یا می‌آید، فروگذار نشده است. دقت نظر ایشان، خیلی خیلی زیاد است... دقت نظر و وسعت نظر دو چیز است و هر دو در حضرت ایشان، جمع است.

درباره شخصیت ایشان [حضرت امام] از جهات مختلفی می‌شود صحبت کرد که از نظر بنده، آنچه مهم است، مسئله «شناخت زمان» است. در متون دینی ما هست که عالم باید عارف به زمان باشد. ایشان از لحاظ شناخت جریانات و مقتضات زمان،‌ دارای امتیازات خاصی است و در میان علمای بزرگ، هریک از آنان که فکر و فعالیت‌شان، با زمان هماهنگ بوده است،‌ توانسته است تحولی ایجاد کنند.»

فعالیت‌های مبارزاتی علیه رژیم پهلوی

حضرت آیت‌الله نوری همدانی همانند اکثر شاگردان فکری و علمی حضرت امام، علاوه بر تحصیل در علوم دینی، در میدان عمل نیز به مبارزه مشغول بوده‌اند. ایشان معتقدند که مسئولیت روحانیون تنها به درس خواندن و درس گفتن خلاصه نمی‌شود بلکه باید با ظلم و استبداد نیز به مبارزه برخیزد. و این الگوی عملی ایشان باعث شد که به تاسی از استاد خود، حضرت امام خمینی به مبارزه علیه رژیم طاغوت برآید و شکنجه‌ها و زندان‌ها و تبعیدها و تضییقاتی که دولت حاکم بر ایشان و هم قطاران ایشان وارد می‌کرد نیز باعث نشد که از پای بنشینند بلکه هر روز بر دامنه سعی و تلاش خود برای مقابله با ستم و ظلم و استبداد، افزودند.

ایشان دلایل شروع مبارزه خود را این‌گونه ریشه یابی می‌کنند: «من از جمله کسانی بودم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی، از سجایای اخلاقی ایشان نیز بهره ببرم‌. در طول این سالیان، با توجه به متون و موازین اسلامی، دریافته بودم که مسئولیت روحانیت،‌ در درس خواندن و درس گرفتن خلاصه نمی‌شود. به این جهت، از آن روز که حضرت ایشان [امام خمینی] انقلاب و تحول را آغاز کردند، من سعی کردم که پشت سر ایشان به قدر توانم گام بردارم. در آن زمان، جلسات مرتبی با رفقای همفکر خود داشتم که در آن، نسبت به مسائل جاری گفت و گو می‌شد و برای پیشبرد امور، تصمیماتی اتخاذ می‌گردید. گاهی اعلامیه‌های علیه رژیم و شاه امضا می‌کردیم. البته متن بعضی از آن اعلامیه‌ها را نیز من تنظیم می‌کردم.... و افرادی را به این منظور [نشر اعلامیه‌ها] به نقاط مختلف کشور می‌فرستادیم.»

البته این فعالیت‌های سیاسی نیز از جانب هیئت حاکمه بدون پاسخ نمی‌ماند و مانند همیشه با کسانی که علیه استبداد و ظلم حاکمان به مبارزه برمی‌خیزند، به شدت برخورد می‌کردند.

همین اعلامیه‌ها که باعث روشنگری و اطلاع رسانی در مورد نهضت و انقلاب به مردم می‌شود، بهانه را به دست رژیم حاکم می‌دهد که علیه تنظیم کنندگان و امضاکنندگان این اعلامیه‌ها و مبارزین، به مقابله برخیزند و این فعالیت‌های سیاسی باعث بازداشت‌ها و زندانی‌ها و شکنجه‌های مبارزین از جمله آیت‌الله نوری همدانی می‌شود.

ایشان در این باره می‌نویسند: «بعد از این که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند، اعلامیه‌هایی که علیه رژیم از قم صادر می‌شد، امضای من را نیز داشت. به همین جهت، در آن زمان چند نفر مامور از طرف ساواک به منزل ما ریختند و به طور دقیق همه جا را گشتند، ... و مرا نیز دستگیر کردند و به ساوک قم، که در خیابان راه‌آهن بود، بردند. شبی را آنجا به سر بردم و بعد به زندان قزل قلعه در تهران منتقل شدم. در زندان متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند از جمله، آیت‌الله منتظری، آقای ربانی شیرازی، آقای مروارید، آقای جنتی، آقای آذری قمی، فرزند آیت‌الله منتظری [شهید محمد منتظری] و بعد آقای قدوسی و آقای حیدری را هم آوردند. البته همگی ما در سلول‌های انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه، صبح، ظهر و شام در سلول را باز می‌کردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم.... هنگامی که مرا برای بازجویی بردند، مهم‌ترین حرف آن‌ها این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می‌نویسید و امضا می‌کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت، من آزاد شدم.»

البته این تنها مورد زندانی شدن آیت الله نوری نبوده است بلکه دوباره نیز با آغاز فعالیت‌ها، ایشان دستگیر و به زندان می‌افتند.

آیت‌الله نوری در خاطرات خود می‌نویسند: «چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم ... ساواک همدان از این موضوع که جوان‌های شهر و مردم با من رابطه داشتند و به بحث و درس می‌آمدند، نگران بود. به این جهت مرا به بهانه‌ای گرفتند و به تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه در آنجا زندانی گشتم.»

ایشان بعد از آزادی از زندان دوم، در سفری به رفسنجان، به علت سخنرانی‌های انقلابی و منبرهای روشنگرانی ای که علیه رژیم داشته‌اند، ممنوع المنبر می‌شود و باز تحت پیگرد قرار می‌گیرند.

آیت‌الله نوری همدانی فضای زندان‌های رژیم استبداد را این‌گونه توصیف می‌کنند: « داخل سلول‌ها لامپ نبود و تنها از روزنه  کوچکی که بالای درها وجود داشت، شعاع کم سویی از روشنایی داخل سالن به درون سلول می‌تابید. این سلول‌ها به اندازه‌ای کوچک بود که اگر دست‌هایمان را باز می‌کردیم به دیوارهای دو طرف می‌رسید، کف سلول‌ها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه‌ای که موقع خوابیدن، پشت و کمر انسان را به سختی می‌آزرد. حدود سه ماه، بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلول‌ها بودیم و به جز هنگام تجدید وضو نمی‌توانستیم از آن خارج شویم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می‌بردند که قدم بزنیم.»

این تصویرسازی از زندان‌های رژیم شاه ما را به یاد سیاه چاله‌های قرون وسطی در زمان تفتیش عقاید در اروپا می‌اندازند. به برکت جمهوری اسلامی و حاکمیت قانون اسلام که مخالف هرگونه شکنجه و بدرفتاری با زندانیان است الحمدلله این گونه زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها به طور کامل از سیستم قضایی ایران برچیده شده است و با محکومین و متهمین بنا بر حکم اسلام و قانون اسلام برخورد می‌شود؛ انشاءالله.

قیام 19 دی

رژیم استبدادی که نتوانسته است با تبعید امام خمینی و شکنجه و حصر یاران امام بر انقلاب مردم ایران فائق آید، دست به عملی خلاف اخلاق انسانی می‌زند و علیه رهبر جنبش مقاله‌ای سراسر توهین منتشر می‌کند. مقاله به قلم رشیدی مطلق و در روزنامه اطلاعات هفدهم دی ماه 1356 چاپ می‌شود. رژیم شاه به خیال خود می‌تواند با لجن پراکنی به ساحت امام خمینی، باعث بدنامی امام و بریدن یاران و همراهان او از ایشان شود. اما برخلاف پیش بینی ظالمان، این مقاله خود باعث حرکتی انقلابی می‌شود که خون تازه‌ای را در کالبد نهضت به جریان در می‌آورد.

مقاله توهین‌آمیزی که به سفارش دربار نوشته شده است باعث خشم و واکنش مردم و علما می‌شود. در واکنش به این مقاله اساتید انقلابی دروس عالی حوزه علمیه تصمیم به تعطیلی درس‌ها می‌گیرند.

در جلسه‌ای با حضور آیت‌الله مشکینی،‌ آیت‌الله نوری همدانی، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله وحید خراسانی و ... در منزل آیت‌الله نوری همدانی تصمیم گرفته می‌شود در اعتراض به این مقاله حوزه علمیه قم تعطیل و به این مقاله و توهین، اعتراض شود.

این تصمیم خود جرقه‌ای برای آغاز طوفانی عظیم علیه رژیم می‌شود که با شهادت جمعی از مردم انقلابی در قم، قیام به سراسر ایران سرایت می‌کند و چهلم شهدای قیام یکی پس از دیگری، شهرهای ایران را در بر می‌گیرد. و انقلاب فراگیر می‌شود.

شرح این ماجرا را به قلم آیت‌الله نوری همدانی می‌خوانیم: «... انتشار  این مقاله خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه علمیه قم را برانگیخت. به همین مناسبت، جلسه‌ای در منزل اینجانب برگزار شد که در آن،‌ آقایان مشکینی، مکارم و وحید خراسانی نیز حضور داشتند. در آن جلسه، تصمیم گرفته شد که به عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله‌ای، حوزه قم تعطیل شود. حوزه قم که تعطیل شد، بازار هم تعطیل شد. فضلای حوزه و آقایان بازاری‌ها به منزل مراجع و اساتید بزرگ می‌رفتند که در آنجا جلسات سخنرانی در اعتراض به رژیم برگزار می‌شد. روز نوزدهم دی که قبل از ظهر آقایان به منزل بعضی از اساتید رفته بودند،‌ قرار گذاشته بودند که بعد از ظهر منزل ما تشریف بیاورند. این قرار را در نماز جماعات هم اعلام کرده بودند. از حدود ساعت یک بعد از ظهر عده‌ای از آقایان آمدند.... رفته رفته جمعیت آمد منزل و کوچه از جمعیت متراکم شد؛ به گونه‌ای که جمعیت به خیابان رسیده بود.

بنده آن روز لازم دانستم صحبتی بکنم. به نظر خودم سخنرانی جامع و تندی علیه جنایت‌های رژیم شاه انجام دادم البته قبل از من، داماد اینجانب،‌ آقای سید حسین موسوی تبریزی، سخنرانی جامعی کردند. در آن سخنرانی من لازم دانستم که انگشت روی مرکز و منبع اصلی جنایت‌ها بگذارم. از این رو،‌ مرکزیت را هدف قرار داده و شاه را به سگ تشبیه کردم و این اشعار را در ضمن صحبت خود خواندم:

مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود می‏تند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا زپوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
در شب مهتاب مه را بر سماک
از سگان و عوعو ایشان چه باک
کارک خود می‏گذارد هر کسی
آب نگدارد صفا بهر خسی
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی ماه آسمان
خس ، خسانه می‏رود بر روی آب
آب صافی می‏رود بی‏ اضطراب
مصطفی مه می‏شکافد نیمه شب
ژاژ میخاید ز کینه بو لهب
آن مسیحا مرده زنده می‏کند
آن جهود از خشم سبلت می‏کند

و این اشعار را که از مولوی است، بر جریان آن روز تطبیق کردم.

مردم از این صحبت جامع و منطقی و کوبنده شارژ شدند و با شعارهای تند از منزل حرکت کردند.»

و این‌گونه بود که تظاهرات علیه روز 19 دی ماه قم شکل گرفت. خواسته مردم حمایت از ساحت مرجعیت و دفاع از امام خمینی بود و خواستار محاکمه  عاملان توهین به امام و عذرخواهی رژیم بودند.

این خواسته معقول مردم که در تظاهراتی آرام و بدون خشونت در حال پیگیری بود، به مذاق حاکمان جور خوش نیامد و جواب تظاهرات مردم مسلمان را با گلوله و کشتار و ... دادند. باز استبداد و خودرایی حاکمان مانع از آن شد که صدای اعتراض مردم خداجو را بشنوند و باز جواب تظاهرات مسالمت آمیز جنبش، کشتار توسط نیروهای رژیم بود.

این بار اما دیگر شهرها نیز از جمله تبریز، اصفهان، شیراز و ... به مناسبت چهلم شهدای قیام یکی پس از دیگری به تظاهرات برخاستند و تا ریشه‌کنی حکومت شاهنشاهی از پای ننشستند.

آیت‌الله نوری همدانی در خاطرات خود می‌نویسد: «به همین مناسبت، کوچه ما کوچه قیام نام گذاری شد و وقتی حضرت امام به قم مشرف شدند، به منزل ما نیز تشریف آوردند و به محضر ایشان عرض شد که انقلاب اسلامی از این خانه آغاز شده است.»

پس از این واقعه آیت‌الله نوری همدانی باز تحت پیگرد قرار می‌گیرند. یورش ساواک به منزل ایشان برای دستگیری آیت‌الله به علت مسافرت ایشان به تهران بی نتیجه می‌ماند ولی ایشان پس از بازگشت از مسافرت خود را به ساواک معرفی می‌کنند: «وقتی از تهران برگشتم، جریان را به من گفتند. من بعد از خداحافظی و آماده شدن، به ساواک تلفن زدم و گفتم : اگر با من کاری دارید از تهران برگشته‌ام.

حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا بردند. نیم روزی در شهربانی قم معطل شدم و بعد مرا به خلخال تبعید کردند. ... [بعد از چند مدت] مرا به همراه چند مامور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند از قبیل آقای احمدی خمینی شهری،‌ آقای سید علی دستغیب شیرازی و آقای فهیم کرمانی. دوران تبعید را با مشکلات فراوان آن سپری کردیم. دولت شریف امامی روی کار آمد، برای کسب وجاهت – به اصطلاح – زندانی های سیاسی را آزاد کرد و تبعیدی ها را برمی گرداند. همان زمان آیت الله العظمی منتظری و مرحوم آیت الله طالقانی آزاد شدند. در این زمان نیز من نیز از تبعیدگاه آزاد شدم.»

نامه 12 امضایی و اعلام مرجعیت امام خمینی:

پس از فوت آیت‌الله حکیم، جمعی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم از جمله آقایان آیت‌الله منتظری،‌ آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله امینی، آیت‌الله انصاری شیرازی، آیت‌الله نوری همدانی و ... تصمیم می‌گیرند که با صدور اطلاعیه‌ای مرجعیت و اعلمیت امام را تأیید کنند. این عمل علاوه بر این‌که باعث می‌شد که مردم، بهتر با حضرت امام آشنا شوند و برای تقلید به حضرت امام مراجعه کنند، موجب این نیز می‌گردید که رژیم پهلوی در برخورد با امام که به عنوان رهبر نهضت شناخته می‌شد، در موضعی تدافعی قرار گیرد و لوای مرجعیت باعث شود که رژیم به فکر شهادت ایشان نیفتد.

به این سبب پس از فوت آیت‌الله العظمی حکیم، 12 تن از اساتید حوزه علمیه قم با امضای نامه‌ای که بعدها به عنوان نامه 12 امضایی مشهور شد، مرجعیت و اعلمیت امام خمینی را برای مرجعیت تایید کردند.

آیت‌الله نوری همدانی که خود از اعضای اولیه تنظیم کننده نامه و از امضا‌کنندگان این نامه بوده اند این جریان را این‌گونه نگاشته‌اند: «ما به لحاظ خصوصیات علمی و دیگر خصایص روشن و بارزی که در حضرت امام سراغ داشتیم، تصمیم گرفتیم کاری کنیم که چهره ایشان، خارج از حوزه‌های علمیه نیز برای مردم بهتر و کامل‌تر شناخته شود. از این جهت، تصمیم گرفته‌ایم اعلامیه‌ای بدهیم که بعد از مرحوم آقای حکیم، مردم به حضرت امام مراجعه کنند.

12 نفر از مدرسین حوزه علمیه قم، این اعلامیه را در تایید مرجعیت حضرت امام بعد از مرحوم آقای حکیم امضا کردند. از جمله آقایان آیت‌الله منتظری، مشکینی، ربانی شیرازی، ابراهیم امینی، انصاری شیرازی، فاضل، خزعلی، جنتی، صالحی نجف آبادی و اینجانب،‌ اعلامیه را صادر کردیم.... ما می‌دانستیم که راه حضرت امام و اندیشه ایشان درست و اساسی است. به این جهت، دوست داشتیم ایشان در این راه تقویت شوند. عکس‌العمل آن هم بحمدالله خوب بود.»

پس از پیروزی انقلاب :

آیت‌الله العظمی نوری همدانی پس از پیروزی انقلاب ماموریت‌های بسیاری را با فرمان امام خمینی در کشور‌های گوناگون جهان انجام داده که از میان آن‌ها اقدامات زیر را می‌توان بر شمرد:

•       رسیدگی به امور سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌ها و خانه‌های فرهنگ در کشور های اروپایی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش و فیلیپین

•       تبیین، تبلیغ و نشر نهضت اسلامی در ابعاد و زمینه‌های گوناگون

•       مصاحبه با نشریات و خبر‌گزاری‌ها درباره انقلاب اسلامی و آثار آن در این کشور‌ها

•       ارتباط با جوانان کشور های اروپایی که به انقلاب اسلامی علاقه داشتند

•       ارتباط با ایرانیان مقیم کشور‌های اروپایی و تشریح ابعاد انقلاب اسلامی

•       بررسی مشکلات دانشجویان ایرانی مقیم خارج و اقدام برای رفع مشکلات آنان

نمایندگی معظم له از طرف امام در کشور‌های اروپایی دو سال به طول انجامید و ایشان در طی آن به کشور‌های گوناگون سفر کرد و حقایق و عظمت انقلابی اسلامی و علل و عوامل آن را باز گفت.

نکته‌ای از فضایل امام

بی شک هیچ‌کس منکر این نکته نیست که امروزه ما بر سر سفره‌ای میهمان هستیم که مرهون راهبری‌های حضرت امام و مجاهدت‌های یاران و همراهان ایشان در طول ایام مبارزه و فعالیت های قبل و بعد از پیروزی انقلاب است.

در پایان به جاست که بازگردیم به شیوه‌های راهبری حضرت امام و به جایگاه رفیع این بزرگ‌مرد در تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بپردازیم. و پایان کلام خود را معطر به توصیفی از امام عزیزمان کنیم.

آیت‌الله نوری همدانی در این باره در خاطرات خود می‌نویسند: «در همین انقلاب،‌ یکی از چیزهایی که موثر بوده است، قطعا قلم ایشان است. پیام‌ها و اعلامیه‌های ایشان به هرجا که رفت، تحول ایجاد کرد و موج عظیمی برپاخاست.... بیان ایشان هم خیلی عالی و ممتاز  بود. بعضی‌ها اهل بیان بوده‌اند و اهل قلم نبوده‌اند و یا بالعکس. ولی در حضرت امام هر دو خصلت جمع شده است، هم قلم قوی است و هم بیان، عالی و نیرومند... شخصیت حضرت امام آن‌قدر بزرگ است که من بیش از این نمی‌توانم درباره ایشان صحبت کنم.»