تحصن فدائيان اسلام در بيت مرجعيّت آيتاللّه بروجردى، براى آزادى آيتاللّه كاشانى
نواب گفت: به محض اينكه باخبر شدم آيتاللّه كاشانى دستگير شده و فرستاده شده به قلعه فلكالافلاك، فهميدم كه سراغ من هم خواهند آمد. مخفى شدم. فورا فدائيان اسلام را سازماندهى كردم، آنهايى را كه بودند، فرستادم قم تا در منزل آيتاللّه بروجردى متحصن بشوند. الآن بعضى از آن متحصنين زندهاند و حالا پير شدهاند. در تحصن با آنها بد رفتار مىشود. درهاى خانه را مىبندند. اينها متحصن شدهاند در منزل آيتاللّه بروجردى تا آيتاللّه بروجردى اقدامى بكند. يك روحانى را تبعيد كردهاند. حتّى بچهها سيب زمينى پخته از پشت بام براى متحصنين مىفرستند. مىخواهند متحصنين را بيرون كنند، اينها بيرون نمىروند؛ تا بالاخره مثل اينكه آيتاللّه بروجردى قول مىدهد اقدام كند و متحصنين را در مهمانخانه اِرم پذيرايى مىكنند. وقتى هم كه از آنجا مىآيند يك عدهشان هم در راه دستگير مىشوند. منتها اين جريان باعث مىشود كه آيتاللّه كاشانى از قلعة فلكالافلاك به لبنان فرستاده شود. قلعة فلكالافلاك امروز، در نتيجة وجود راههاى نزديك و آسفالت بودن راهها، جاى بدى نيست؛ ولى آن روز يكى از تبعيدگاههاى بد بود. حتّى بعد از 28 مرداد هم يكى از تبعيدگاههاى بد بود. يادم مىآيد محمود ژندى، مدير روزنامة به سوى آينده ــ كه روزنامة تودهايها بود ــ آنجا بود. خليل ملكى هم بود. او از اعضاى تشكيلدهندة حزب توده بود و از حزب توده انشعاب كرده و آمده بود با دكتر بقايى همكارى مىكرد. بعدا هم از دكتر بقايى جدا شده و به دكتر مصدق پيوسته بود. بعدها هم با شاه ملاقات كرد.
خليل ملكى و محمود ژندى را هم بعد از 28 مرداد به فلكالافلاك تبعيد كرده بودند. مرحوم دكتر ناظرزادة كرمانى هم در جبهة ملّى بود. شايد هم الآن اگر مانده بود، در نهضت آزادى بود. اين را هم تبعيد كرده بودند به فلكالافلاك. مرحوم ناظرزاده كرمانى شعرى گفته بود:
ژندى بنگر گردش چرخ فلكى را
آورده به پيش تو خليل ملكى را
خوب، فلكالافلاك جزو تبعيدگاههاى سخت و بسيار ناراحتكننده بود، مخصوصا قلعهاش. اين تحصن موجب شد كه آيتاللّه كاشانى از قلعة فلكالافلاك به لبنان فرستاده شود. خود اين فرجى بود؛ مبارزه ابعاد جديدى پيدا كرد.
دكتر مصدق رهبرى سياسى و نواب صفوى، رهبرى به قول ما نظامى يا سازماندهى اجرايى، را به دست گرفتند. آيتاللّه كاشانى هم، ناخودآگاه رهبرى مذهبى ـ سياسى در خارج كشور را در دست گرفت. در خلال اين قضايا، اتفاقاتى هم مىافتاد. فدائيان اسلام شهرتى پيدا كرده بودند. در شهرستانها، علاقهمندان زيادى پيدا كرده بودند. براى اوّلين بار بود كه جوانها به خاطر اينكه فدائيان اسلام مبارزة مسلحانه مىكنند، برخوردهاى تند مىكنند، به فدائيان اسلام اقبال كرده بودند. فدائيان اسلام مقبول جوانها واقع شده بودند. مبارزه با بيدينى بعضى از جوانهاى معتقد به مذهب را جذب كرده بود و آنها به تعبيت از فدائيان اسلام ريش گذاشته بودند. اوضاع تغيير كرده بود.