بررسي مجالس گذشته ايران در بيان دكترعلي لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي

متني که در پي آمده اشاره‌اي گذرا از زبان دکتر علي لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي در 10 آذر 1388 است. رئيس مجلس در روز مجلس و سالگرد شهادت شهيد مدرس به بررسي مجالس گذشته ايران و نقش شهيد بزرگوار مدرس در تاريخ ايران پرداخته است:


بررسي سرگذشت مجالس گذشته ايران از صدر مشروطه تا امروز مجال طولاني مي‌طلبد، اما بيان اجمالي اين ماجرا، پندآموز خواهد بود. در تاريخ دو قرن اخير ايران، اولين باري كه به لفظ «قانون» به معناي شايع آن برمي‌خوريم در زمان اميركبير است كه وي در پي تدوين قانون اساسي براي كشور بود. پس از او، گاه مجالس مشاوره‌اي مركب از طبقات حاكم يعني درباريان، اشراف و صاحب نظران، برپا مي‌شد كه البته نظم و وقت معيني نداشتند و بيشتر به اميال حاكمان منوط بودند.
مجالس نظام مشروطيت
بي‌كفايتي شاه، مظالم درباريان و به تاراج رفتن ثروت‌هاي كشور، خصوصاً در زمان مظفر الدين شاه، باعث شد همگان اعم از علما، روشنفكران و مردم، خواستار حكومت مشروطه وتشكيل مجلس شوند. بعد از فراز و فرود بسيار، مظفرالدين شاه، تسليم نظر انقلابيون شد و فرمان تشكيل مجلس شوراي ملي را صادر كرد، البته ابتدا نام اين مجلس، مجلس شوراي اسلامي بود و با تحريك غرب گرايان، پسوند «اسلامي» به «ملي» بدل شد.
مجالس نظام مشروطيت اجمالا به چهار دوره تقسيم مي‌شوند، دوران نخست مجالس كه پنج دوره بود تا انقراض قاجاريه و برپايي رژيم پهلوي كه در اين مرحله مسايل بيشتر در مورد قانون اساسي و متمم آن و مبارزه با دخالت‌هاي خارجي دور مي‌زد.
مجلس شوراي ملي كه مربوط به زمان حكومت ديكتاتوري رضا شاه بود، دوره دوم و از سال 1320 شمسي تا سقوط دولت مصدق، دوره سوم و از سال 1332 (كودتاي 28 مرداد) تا سقوط شاهنشاهي در ايران كه پس از آن شاهد هشت دوره مجلس شوراي اسلامي هستيم، دوره چهارم است.
در ادامه مقاطع بين انقلاب مشروطه تا مجلس پنجم دوره بسيار حساس و پرماجرايي را شاهديم كه شايد درطول تاريخ كشورمان بي‌سابقه باشد . در اين مدت، جنگ جهاني اول، تجاوزات بيگانگان و قيام‌هاي محلي، باعث تضعيف شديد دولت مركزي شد.
يكي از بهترين مجالس قانونگذاري ايران
مجلس اول با اين كه يكي از بهترين مجالس قانونگذاري ايران و حضور روحانيت در آن چشمگير بود، به خاطر مخالفت‌هاي محمد علي شاه و ايجاد سستي در عناصر مشروطه و نيز افراطي گري برخي از نمايندگان كه تمايل به غرب داشتند، گلوله باران و سرانجام تعطيل شد.
در مجلس اول پس از تدوين نظامنامه به تهيه قانون اساسي اهتمام ورزيدند، اختلاف مهم در اين امر واقع شد كه صرفاً از قوانين اساسي ساير دولت‌هاي اروپايي اقتباس نمايند يا برپايه قرآن و سنت، قانون اساسي نوشته شود.
پس از تصويب قانون اساسي، برخي از احزاب و نمايندگان مجلس در فكر تدوين متمم قانون اساسي بر آمدند. مبناي فكري آنان، ظاهراً محدود كردن استبداد بود، اما در باطن در پي شكستن چارچوب‌هاي اسلامي بر آمدند. شهيد شيخ فضل الله نوري، معتقد بود كه همه امور بايد بر مبناي اسلام باشد نه در راستاي فرهنگ غرب و به مخالفت با آن پرداخت.
در نهايت متمم قانون اساسي تصويب شد و اصل دوم آن بر حضور پنج مجتهد طراز اول دلالت داشت كه مصوبات مجلس شورا را با قوانين اسلام بسنجند. اين اصل با پيگيري شيخ فضل الله نوري به تصويب رسيد، اما در عمل تا سال 1357 هرگز اجرا نشد. تنها در دوره دوم مجلس بود كه مرحوم مدرس به عنوان يكي از مجتهدان طراز اول از سوي فقها و مراجع تقليد انتخاب و به مجلس دوم راه يافت.
مجلس دوم يك‌سال پس از بسته شدن مجلس اول با قيام مردم و علماي نجف كه منجر به خلع محمد علي شاه شد، شروع به كار كرد، موقعيت حساس ايران، بي‌كفايتي زمامداران و نفوذ كامل بيگانگان شرايطي را بر ايران تحميل كرد كه با استقامت و پايداري شهيد مدرس و تعدادي از نمايندگان برخي از اين امور تحميلي خنثي شد. يكي از آنها اولتيماتوم ننگين دولت روس با همدستي انگليس به دولت ايران بود كه خواهان اخراج مستر شوستر شدند.
شهيد محمد خياباني و شهيد مدرس
شهيد محمد خياباني و شهيد مدرس به مخالفت با اين اولتيماتوم پرداختند و با حمايت مردم، جلوي اين امر گرفته شد. اما به دستور ناصر الملك مجلس تعطيل و در غياب مجلس، تعديات دولت‌هاي بيگانه افزايش يافت.
روس و انگليس در فقدان مجلس، طي توافقي محرمانه، ايران را به طور كامل بين خود تقسيم كردند. روس‌ها در شمال ايران و انگليسي‌ها در جنوب، اجازه يافتند كه قواي نظامي مخصوص خود رامستقر كنند.
نظريه شهيد مدرس در مراودات بين‌المللي بر موازنه منفي و حفظ منافع ملي كشور استوار بود و به درستي مي‌دانست به خاطر موقعيت استراتژيك ايران، دولت‌هاي بزرگ چه روس، چه انگليس، چشم طمع به اين سرزمين دارند، لذا معتقد بود مجلس بايد مراقبت جدي در مقابل استعمارگران داشته باشد.
شعله‌هاي جنگ جهاني اول
مجلس سوم در سال 1332 قمري، در شرايطي كه شعله‌هاي جنگ جهاني اول جهان را در بر گرفته بود، افتتاح شد. اما در اندك زماني بعد، ‌به دليل اوضاع بحراني و شركت تعدادي از نمايندگان در جنگ و درگيري با قواي اشغالگر روس كه به سمت تهران روانه شده بودند، پس از يك سال و هفت روز تعطيل شد. تا زمان شروع مجلس چهارم در تيرماه 1300 شمسي (يعني 5 سال و هفت ماه و هشت روز) نوزده كابينه بر سر كار آمدند . در تعطيلي مجلس، انواع قراردادهاي استعماري به ملت تحميل شد، من جمله قرارداد وثوق‌الدوله موسوم به قرارداد 1919 كه ايران را رسماً مستعمره انگليس مي‌ساخت. انتخابات دوره چهارم مجلس، تحت نفوذ دولت وثوق‌الدوله به نحو ناصحيحي برگزار شد تا نمايندگان طرفدار قرارداد مذكور به مجلس رفته و سند مستعمره شدن ايران را تصويب كنند، اما حضور نمايندگان شجاعي نظير مدرس، توطئه فروش استقلال ايران را ناكام گذاشت و مرحوم مدرس كه نايب رئيس اين دوره بود، پس از افتتاح مجلس، با تمام قوا، با تصويب اعتبارنامه‌هاي وكلايي كه با دسيسه، صرفاً براي تصويب قرارداد 1919 وثوق‌الدوله وارد مجلس شده بودند، به مخالفت برخاست.
مدرس، رهبر اكثريت مجلس
در مجلس صف‌آرايي سياسي جدي ايجاد شد و مدرس رهبري اكثريت مجلس را بر عهده داشت، سوسياليست‌ها به رهبري سليمان ميرزا (حزب اقليت) اصلاح‌طلبان مركب از دموكرات‌ها و اعتدالي‌ها و افراد بي‌طرف به رهبري مدرس و حزب دموكرات مستقل (حزب تجدد) طرفداران رضاشاه از جمله مهمترين جريان‌هاي سياسي مجلس چهارم بودند.
در اين بيست سال مشروطيت، متأسفانه حزبي وجود پيدا نكرده، هرچه بوده است، اسم بلارسم بوده، لذا زود از بين رفته است. اين يك بدبختي است كه دامن‌گير جامعه شده است. بر هر ذي‌شعوري لازم است كه بذل جهد كرده و حزبي از روي عقيده و اساسي به نام حزب وطني تشكيل و در تقويت مباني آن كوشش نمايد و من هم حاضرم رسماً عضويت چنين حزبي را قبول و به طور اجتماع و هماهنگي به وطن و مردم خدمت كنم.
عمر مجلس چهارم در سال 1302 به پايان رسيدو انتخابات سراسر نيرنگ مجلس پنجم با كارگرداني عوامل كودتاي 1299 آغاز شد، رضاخان كه در اسفند 1299 شمسي، در زمان غيبت مجلس، با كمك سيدضياء حركت خود را براي تصرف كامل حكومت آغاز كرد توانست با زور، مجلسي به وجود آورد كه اكثر نمايندگان آن، ‌هوادار رضاخان باشند در همين دوره بود كه شهيد مدرس روياروي سرطان سلطه رضاخان قرار گرفت، رضاخان وزير جنگ بود اما در تمام امور لشگري و كشوري و مالي، بي‌پروا دخالت مي‌كرد و مانع لغو حكومت نظامي تهران بود.
مدرس شجاع
مدرس در نطق شجاعانه خود سردار سپه را به باد انتقاد گرفت: «اما امنيت، امنيت در مملكت هست، منتهي به دست كسي است كه اغلب ماها از او خوشوقت نيستيم، چرا در پس پرده حرف مي‌زنيد؟ مگر مي‌ترسيد؟ ما كه از رضاخان ترسي نداريم. . . ما كه قدرت داريم سلطنت را تغيير دهيم. قدرت داريم رئيس الوزرا را عزل كنيم رضاخان را هم تغيير مي‌دهيم.»
اين نطق رضاخان را به مجلس كشاند و خود را مطيع نشان داد و متعهد شد حكومت نظامي را لغو كند و در امور مالي دخالت نكند.
اين سيماي مدرس است كه امام (ره) درباره ايشان فرمود: شهيد بزرگ ما، مرحوم مدرس كه القاب براي او كوتاه و كوچك است و ستاره درخشاني بود بر تارك كشور كه از ظلم و جور رضاشاهي تاريك مي‌نمود، تا كسي آن زمان را درك نكرده باشد، ارزش اين شخصيت عالي‌مقام را نمي‌تواند درك كند.
مجلس ششم نيز كه در دوره سلطنت رضاخان شكل گرفت همين روند قلابي ادامه يافت و تشديد شد. در مجلس ششم كورسويي از آزادي، آن هم در اظهارات مدرس و چند نماينده ديگر عليه ديكتاتوري نمايان بود كه آن هم در انتخابات دوره هفتم خاموش شد.
نكته مهم در مجلس پنجم، تلاش انگلستان و سردار سپه براي تغيير نظام سلطنتي به تشكيل نظام جمهوري بود و طرفداران روس هم بدان‌ها پيوستند. مدرس كه به درستي مي‌دانست هدف انگليس ايجاد دولت دست نشانده كامل است نه نظام جمهوري بلكه نوعي بلواي جمهوري است، مي‌گويد: «من با جمهوري واقعي مخالف نيستم و حكومت صدر اسلام هم جمهوري بوده است، ولي اين جمهوري كه مي‌خواهند به ما تحميل كنند، بنا بر اراده ملت ايران نيست بلكه انگليسي مي‌خواهند به ملت تحميل كنند تا حكومت، صد در صد دست نشانده و تحت اراده آنان باشد. اگر واقعاً نامزد جمهوري فرد آزادي‌خواه بود حتماً با او موافقت مي‌كردم و از هيچ نوع كمك دريغ نمي‌نمودم.»
كشمكش نفس‌گيري در مجلس پنجم بين مدرس و طرفداران رضاشاه بود كه نهايتاً تغيير سلطنت با دسائس رضاخان رخ داد و از اين تاريخ، باتلاق استبداد با نقشه استعمار انگليس شكل جديد يافت.
انتخابات هفتمين دوره مجلس شورا به پايان رسيدو يك رأي هم از صندوق به نام مدرس بيرون نيامد و مدرس آن جمله معروف را بيان كرد كه اگر هيچ كس از مردم تهران به من رأي نداده باشد، خودم كه يك رأي به خودم دادم، اين رأي چه شد و چرا خوانده نشد؟
دو روز پس از افتتاح مجلس هفتم، مامورين نظميه وحشيانه به منزل مدرس هجوم بردند و او را شبانه به خواف منتقل نمودند.
9 سال مدرس، در مجلس
مدرس 9 سال در مجلس بود، اما ترس و اضطراب رضاشاه از مدرس دربند كاهش نمي‌يافت، چرا كه مدرس محبوب محبوس بود. در دوره سلطنت پهلوي‌ها، ‌مجلس و ساير نهادها، به صورت ابزاري نمايشي از سياست تجدد طلبي دولت خودكامه درآمدند و مجلس در اين دوره طغيان تباهي، ‌تبديل به يك مجلس فرمايشي و مكاني براي نمايش خيمه شب‌بازي دربار پهلوي شد، شرط پذيرفته شدن افراد به نمايندگي مجلس، ‌جلب رضايت دربار با پرداخت رشوه به تيمور تاش وزير دربار و رأي دادن بي‌چون و چرا به لوايح دولت بود.
عباسعلي گلشائيان از كارگزاران حكومت پهلوي مي‌نويسد: «از دوره هفتم و هشتم به بعد تا دوره سيزدهم، طرز انتخابات به اين صورت بود كه از طرف وزارت كشور به استانداران و فرمانداران دستور محرمانه داده مي‌شد تا كميسيوني تشكيل شود و دو سه نفر ملاك يا تاجر را با توجه به سوابق آنها در نظر گيرند و اسامي آنها را به تهران بفرستند تا مطابق نظر مركز، ‌در دادن رأي به آنها اقدام شود.»
با سقوط ديكتاتوري رضاخاني، ‌فضاي كشور هم عوض شد و بعضي از نمايندگان توانستند لب به سخن بگشايند و در امورات كشور كه در تسخير قواي متفقين قرار داشت، ‌اظهار نظر كنند.
انتخابات دوره شانزدهم مجلس و اولين دوره مجلس سنا در سال 1328 آغاز شد، مداخلات زياد دولت و دربار به اين جهت بود كه افرادي به مجلس بروند و قرارداد الحاقي «گس – گلشائيان» تصويب شود.
عبدالحسين هژير در رأس دربار با همراهي منوچهر اقبال، خسرو هدايت و ابوالحسن بهتاج كه از حمايت اشرف برخوردار بودند، جريان انتخابات را اداره مي‌كردند.
در تهران اعتراضات گسترده مردمي منجر به تجمع مردم در مقابل دربار شد. خواسته مردم عدم دخالت در انتخابات بود. در خلال انتخابات هژير ترور شد. اين اقدام اندكي از مداخلات ناروا كاست و باعث شد تعدادي از افراد مخالف دولت از سوي مردم به مجلس راه يابند. آيت‌الله كاشاني، مصدق، حسين مكي و چند نفر ديگر، در صدر ليست منتخبين تهران قرار گرفتند. دربار كه خود را بازنده انتخابات تهران مي‌ديد، انتخابات تهران را باطل اعلام كرد. اما مردم در 19 بهمن همان سال با انتخاب مجدد اين افراد، نقشه دربار و انگلستان را براي فتح كامل مجلس ناكام گذاشتند.
در مجلس شانزدهم كه با فترت شش ماهه افتتاح شد، ‌با فعاليت‌ همان معدود نمايندگان و با حمايت آيت‌الله كاشاني، طرح ملي شدن نفت را به تصويب رساندند و ضربه سختي بر پيكر دولت انگليس وارد شد.
مجلس هفدهم در دوران نخست‌وزيري مصدق برگزار شد. در اين دوره اختلاف بين طرفداران و مخالفان دولت اوج گرفت و با توجه به دور شدن تدريجي مصدق از آيت‌الله كاشاني، ‌عملاً نهضت ملي شدن نفت دچار روند فرسايشي شد.
تصميم مصدق براي انحلال مجلس
در چنين شرايطي مصدق تصميم به انحلال مجلس از طريق برگزاري رفراندوم گرفت. اين در حالي بود كه آيت‌الله كاشاني شديدا با انحلال مجلس مخالف بود. اين اشتباه استراتژيك مصدق راه را براي كودتا فراهم نمود و درست 21 روز بعد، كودتاي 28 مرداد 1332 رخ داد. شاه در غياب مجلس توانست مصدق را عزل و زاهدي را جانشين او كند. فقدان مجلس بهترين فرصت را در اختيار شاه گذاشت.
از اين دوره به بعد تا وقوع انقلاب اسلامي، ايران مجلس مستقلي به خود نديد و بيشترين امتيازات به بيگانگان داده شد.
مجلس بيست و چهارم، آخرين مجلس دوران نظام مشروطه سلطنتي در ايران است كه شاهد رفتن هويدا، آموزگار، شريف امامي، ازهاري و بهمنيار به عنوان نخست‌وزير و در نهايت شاه و فروپاشي‌ نظام مشروطه سلطنتي بود.
اين تجربه گذشته مجالس كشور بود كه خبرگان ملت را در ظهور آفتاب انقلاب اسلامي بر آن داشت كه پايه‌هاي مجلس و انتخابات آن‌را به نحوي قوي در قانون اساسي ترسيم نمايند كه امكان خللي در اراده ملت ايجاد نشود و به تعبير امام (ره) «مجلس در رأس امور قرار گيرد.»
اينك مائيم و اين دستاورد ملي
اينك مائيم و اين دستاورد ملي. از زماني كه شهيد مدرس با تيزبيني تئوري«ديانت ما عين سياست ماست» را بيان داشت، اما نتوانست در آن شرايط حساس، آن‌را در كشور مستقر نمايد تا عصر جمهوري اسلامي كه امام (قدس سره)، پايه‌هاي جمهوريت نظام را از درون تفكر ديني اخذ نمود و در شكل مردم سالاري ديني با رهبري ولايت فقيه مستقر كرد، مسيري بس ارزشمند را در تاريخ ايران طي نموده‌ايم.