احمد کاشانی ، تندروی‌های خلخالی به نفع انقلاب نبود ، مصدق الگوی بنی‌صدر، موسوی و بختیار بود

محمد رحمانی: احمد کاشانی اگرچه امروز نامی ناآشنا برای رسانه‌هاست اما در روزهای آغازین انقلاب اسلامی به همراه شهید دکتر آیت مخالفی سفت و سخت برای بنی‌صدر و ملی‌گرا‌ها بود. احمد کاشانی در گفت‌وگویی که می‌خوانید برای اولین بار به روایت حضور دکتر آیت در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است.
 
 
 
 
 
شما دو ماه مانده به پیروزی انقلاب از زندان آزاد می‌شوید، در این فاصله آرایش سیاسی کشور را چگونه می‌دیدید، تا چه حد مبارزه برای کسب کرسی‌های قدرت جدی شده بود؟

 
 
در آن زمان بنی‌صدر را به گستردگی مطرح می‌کردند، همراهی ایشان با امام و آمدن وی با پرواز انقلاب بهترین تبلیغ برای وی به حساب می‌آمد. اجازه بدهید یک خاطره را هم اینجا ذکر کنم تا شخصیت این آدم روشن‌تر بشود. وی در دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی گذاشته بودند که اتفاقا من هم آنجا بودم، بنی‌صدر حرف‌های شعاری و عوام فریبی مطرح می‌کرد، در آن ایام جامعه اسلامی ایران کلیاتی را مطالعه می‌کرد از جمله کنار گذاشتن سران نظام قبلی و توجه به شئونات اسلامی نظیر همین درخواست‌هایی که امروز در کشورهای عربی مطرح می‌شود از این جمله نوعا خانم‌ها تمایل بسیاری به حجاب پیدا کرده بودند.
 
 
 
من با گوش خود فلسفه حجاب را از زبان ایشان شنیدم که اسلام حجاب را واجب کرده چرا که موی زن اشعه‌ای دارد که برای چشم مرد ضرر دارد و این دلیل حرمت آن است. این شخص از روی گنده‌گویی اظهار فضل می‌کرد، متاسفانه آن روز عام مردم نفهمیدند در‌‌ همان ایام هم مناظره‌هایی را صدا و سیما پخش کرد که مناظره وی با مارکسیست‌ها شهرت و محبوبیت بنی‌صدر را دو چندان کرد اما در رابطه با مناظره باید تصریح کرد که طرف مقابل مناظره بنی‌صدر گروهی بدنام و منفور بود و به نظر من عمدا بسیار سبک حرف می‌زدند.
 
 
 
بابک زهرایی می‌گفت کشاورزی مملکت دو روزه درست می‌شود، حالا هر کس روبروی او مقاومت کند، شخصیت پیدا می‌کند. آنچه که در این بین مهم است، آن است که رسانه‌‌ها یکی از تأثیرگذار‌ترین مسائل اجتماعی- سیاسی هستند. حالا باید پرسید چگونه روزنامه وابسته به دربار بنی‌صدر را لانه می‌کند؟! بعد از انقلاب باز هم رسانه‌ها روی ایشان متمرکز می‌شوند و به نوعی بنی‌صدر به مردم تحمیل شد.
 
 
 
 
 
در انتخابات ریاست جمهوری اعضای بیت امام از آقای اشراقی تا دیگران همگی از بنی‌صدر حمایت کردند، علت این حمایت‌ها چه بود؟

 
 
خب همانطور که گفتید این حمایت‌ها وجود داشت لذا من به علت عدم ارتباط با آن‌ها از انگیزه‌های آن‌ها اطلاع صحیحی را در دست ندارم اما آنچه روشن است این است که نظر شخص امام با این‌ها تفاوت داشته است چرا که امام قسم می‌خورد که با انتخاب وی موافق نبوده همچنین امام بخوبی با جریان‌های سیاسی آشنا بوده، است و شناخت ریشه‌های فکری بنی‌صدر موجب عدم تمایل امام به این چهره شده است.
 
 
 
 
 
 شما در اولین انتخابات ریاست جمهوری به چه کسی رأی دادید؟

 
 
شما می‌دانید چه کسانی کاندیدا بودند.
 
 
 
 
 
خب با توجه به رابطه دوستی شما و شهید آیت حتما به ایشان متمایل بودید؟

 
 
اصلا ستاد انتخاباتی شهید آیت را من اداره می‌کردم. در آن ستاد، افراد معدود با امکانات محدود فعالیت می‌کردند. درس عبرت آن انتخابات این بود که وقتی در کشوری تحول بزرگی رخ می‌دهد لزوما آنهایی که با فداکاری از خود گذشتند به قدرت نمی‌رسند بلکه آنهایی که از طریقه‌های مختلف حمایت می‌شوند گاهی قدرت را قبضه می‌کنند.
 
 
 
شهید آیت همچون بنی‌صدر در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. جالب آنکه پایه‌گذار و حامی اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شهید آیت بود، این در حالی است که یکی از مخالفان وی بنی‌صدر بود. با وجود خورشید تابانی همچون امام خمینی کسی تردیدی به رهبری ایشان نداشت و خود امام هم بزرگ‌ترین حامی ولایت فقیه بودند.
 
 
 
 
 
شهید آیت کسی هست که از این اندیشه امام حمایت می‌کند به نحوی که وقتی شهید بهشتی در واکنش به سوالاتی درباره تضاد دموکراسی و ولایت فقیه برای پاسخگویی شهید آیت را به پشت تریبونی دعوت می‌کند حال جای سوال است که چطور فردی که با مهم‌ترین اصل قانون اساسی مخالف است می‌شود رئیس‌جمهور؟!

 
 
جالب آن است که بنی‌صدر در تبلیغات ریاست جمهوری خود بار‌ها اعلام می‌کند که من به اهل ولایت فقیه رأی مثبت داده‌ام و مشکل ندارم و حتی درخواست ضمانت اجرایی این اصل را می‌کنند، چطور رسانه‌ها و خواص در برابر این ادعای دروغ سکوت کرده بودند؟ شهید آیت در تبلیغات انتخاباتی خود رسما می‌گوید کسانی که امروز در صحنه انتخابات حضور دارند همگی مخالف اصل ولایت فقیه بودند.
 
 
 
 
 
شما خودتان در زمان تبلیغات تا چه میزان برای آیت شانس پیروزی را متصور بودید؟

 
 
هیچی، ۱۰ درصد. مطمئن بودم که رأی نمی‌آورد چرا که وی هیچ کس را نداشت در آن شرایط تنها تبلیغات وسیع رسانه‌ای و فشار خارجی کار می‌کند. مثلا بنی‌صدر به دیدار امام در قم رفت و بعد از بیرون آمدن از منزل ایشان گفت که «من اعلام کاندیداتوری می‌‌کنم» خب این افراد از هر نردبانی استفاده می‌کنند، برای آن‌ها مهم نیست از چه ابزاری استفاده می‌کنند تنها هدف برای این افراد مهم است و هدف هم چیزی نیست مگر به دست آوردن قدرت.
 
 
 
از نظر من این نوع نگاه برای یک رجل سیاسی سبک است. امروز به دست آوردن کرسی ریاست در کشور ما لوث شده است. خوب است من بگویم که آن روزی که ما در مجلس بودیم، احساس می‌کردیم اگر جایگاه خود را بشناسیم، جنگ ما سخت‌تر از جنگ آشکار و نظامی است. راجع به امام گفته می‌شود که امام گامی را هم جهت به دست آوردن مرجعیت برنداشت. کسانی که می‌خواهند کاری را انجام دهند برای به دست آوردن قدرت خود را به آب و آتش نمی‌زنند.
 
 
 
 
 
 یعنی مردم باید به آن‌ها اقبال نشان بدهند؟

 
 
بله، بنی‌صدر شاخصه همین نوع نگاه قدرت‌محور است. چطور این حرف بنی‌صدر به یک‌باره تبدیل به موج خبری می‌شود. خدا شهید آیت را رحمت کند، او می‌گفت: «سرمایه ما فداکاری است و آمده‌ایم تا با فداکاری به مقصدمان برسیم و مقصد ما پیروزی حقیقت است نه کسب قدرت». ایشان به هر حال کاندیدا شد و اکثریت وابسته به جریانی بودند، در حالی که آیت حمایت هیچ گروهی را به همراه نداشت. آیت می‌گفت: «در نجف‌آباد بچه‌ها چاله‌ای می‌کندند و هر کس یه گلوله‌ای داشت که در یک چاله می‌انداخت، می‌گفت الان این چاله‌ها هر کدام متعلق به جریانی است و در هر کدام که مردم گلوله‌شان را بیندازند به اسم آن سیاست تمام می‌شود نه آن مردم.» به هر حال امکانات مشخص و کوچکی داشتیم.
 
 
 
 
 
چه تعداد پوستر چاپ کردید؟

 
 
تنها دو نوع پوستر سیاه و سفید در حد محدودی چاپ شد.
 
 
 
 
 
یادتان هست چقدر هزینه تبلیغات کردید؟

 
 
هیچ، شاید نزدیک ۲ هزار تومان؛ نشان به آن نشان که ایشان در ‌‌نهایت انصراف دادند و در انتخابات شرکت نکردند.
 
 
 
 
 
به نفع کسی انصراف دادند؟

 
 
نه، هیچ کدامشان را قبول نداشت، البته اگر جلال‌الدین فارسی در عرصه رقابت باقی می‌ماند اصلا آیت جلو نمی‌آمد اما به علت شبهه در ایرانی‌الاصل بودن ایشان و حذف وی دیگر کاندیدای شاخصی وجود نداشت که مورد تأیید آیت باشد. به هر حال مشهور‌ترین افراد بنی‌صدر و حبیبی بودند.
 
 
 
 
 
حبیبی بعد از حذف جلال‌الدین فارسی به نوعی مورد حمایت حزب قرار گرفت...

 
 
حبیبی با بنی‌صدر سوابق طولانی را داشت، هر دو عضو و دانش‌پژوه مؤسسه‌ای بودند که احسان نراقی مسوولش بود؛ گویا در سفر به اسرائیل هم هر دو با هم به آنجا سفر کرده بودند.
 
 
 
 
 
چرا بعد از حذف جلال‌الدین فارسی به عنوان کاندیدای حزب جمهوری اسلامی، این حزب حسن آیت را که خود جزو شورای مرکزش بود، معرفی نکرد و در ‌‌نهایت حبیبی را معرفی کرد؟

 
 
سوال بسیار خوبی را مطرح کردید که چرا آیت با این همه سابقه و حضورش در صحنه کنار گذاشته می‌شود و عنصری وابسته به جریان سیاسی غیرمذهبی معرفی می‌شود. خب جناب آقای حبیبی شخصا وابسته به جبهه ملی و نهضت آزادی بود و آن تشکیلات سنخیتی با حزب جمهوری اسلامی نداشتند. باید شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی پاسخگوی این سوال باشند اما تجزیه و تحلیل من این است که اصولگرایان واقعی همیشه مخالف دارند. این مخالف‌ها بیشتر مواقع خودی‌ها هستند، خودی‌هایی که ماهیتشان را رو نمی‌کنند ولی وابسته هستند نظیر میرحسین موسوی. فردی که در حزب بود ولی از هرگونه کارشکنی برای شهید آیت فروگذاری نمی‌کرد. افراد فرصت‌طلب هم نمی‌توانند با اصولگرای واقعی کنار بیایند. به قول شهید آیت این افراد عضو حزب باد هستند. اصولگرایان وقتی به جایی دست پیدا کنند با ملاک‌های مردمی شایسته سالاری را حاکم کرده ولی سیاست‌بازان این‌ها را دوست ندارند چون این افراد معامله بلد نیستند.
 
 
 
 
 
اصولا در حزب جمهوری اسلامی چه کسانی مخالف شهید آیت بودند؟

 
 
نزدیکان میرحسین موسوی با آیت مخالف بودند. در کنگره دوم حزب عده‌ای همراه آقای موسوی انتخابات شورای مرکزی را تحریم کردند و آقای هاشمی هم از این‌ها حمایت کرد. این افراد نظیر آقازاده، کمالی و... همیشه به دنبال میرحسین موسوی بودند. جالب آن است که بعد از حذف آقای جلال‌الدین فارسی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بالغ بر ۲۴ نفر بودند منهای ۲ نفر همگی از آیت حمایت کردند.
 
 
 
 
 
البته بر اساس خاطرات آقای محلاتی، جامعه مدرسین آقای حبیبی را انتخاب کردند!

 
 
درست ماجرا اینگونه است که بعد از حذف جلال، آن‌ها شور می‌کنند و از شناختی که از دیانت آیت دیده بودند بر مبنای حمایت جانانه آیت از اصل ولایت فقیه او را انتخاب می‌کنند. بعدا چند تن از اعضای حزب به قم می‌روند و جامعه مدرسین را قانع می‌کنند که حبیبی را معرفی کنند. خب حبیبی نفر دوم شد.
 
 
 
 
 
البته با فاصله فاحش.

 
 
بله و این یک شکست دوجانبه برای حزب بود. در مبارزات سیاسی بعضی مواقع شکستی که به موجب حمایت از چهره سالمی باشد، خود گرچه به شکست بینجامد ولی نقطه عطفی برای پیروزی بعدی است اما حمایت حزب از حبیبی موجب دو شکست شد، چرا که حبیبی اصلا معتقد به ساختار فکری حزب نبود. بعد‌ها هم وی را کنار گذاشتند تا اینکه موسوی نخست‌وزیر شد و وی را به عنوان وزیر دادگستری معرفی کرد.
 
 
 
جالب آنکه وزیر دادگستری قبل از بازنگری قانون اساسی جایگاه بسیار بی‌ارزشی داشت به حدی که اولین وزیر دادگستری دولت شهید رجایی به نام آقای احدی بعد از مدتی استعفا کرد و رفت؛ چرا که معتقد بود وزیر دادگستری رابطی بدون اختیار است که تازه باید در مقابل مجلس هم پاسخگو باشد ولی آقای حبیبی به این پست چسبید. دکتر اسرافیلیان و موحدی ساوجی حتی با این مسوولیت کوچک وی هم مخالف بودند چرا که سوابق وی در حمایت از مجاهدین خلق و دفاع از نهضت آزادی برای نماینده‌ها خوشایند نبود به نحوی که حبیبی هیچ سنخیتی با خط امام نداشت. به هر حال هاشمی از وی حمایت کرد.
 
 
 
 
 
بعدا هم که معاون آقای هاشمی شد.

 
 
بله
 
 
 
 
 
آیت قبلا عضو حزب زحمتکشان بوده که مسوولش مظفر بقایی بود. آیا از سوی دو طرف تلاشی شد که در انتخابات ریاست‌جمهوری این حزب از آیت حمایت کند؟

 
 
من به عنوان مسوول ستاد ایشان چنین تلاشی را ندیدم چرا که آن حزب هم اصولا حزب وسیعی نبود. تنها تعدادی از خواص در تهران، اصفهان و کرمان فعالیت می‌کردند. اصلا به آن مراحل هم نرسید که مذاکره‌ای صورت پذیرد.
 
 
 
 
 
شخص مظفر بقایی چطور؟

 
 
نه مرحوم دکتر بقایی بعد از انقلاب حضور فعالی در سیاست نداشت. حتی تلاش هم نکرد. حتی شدیدا امثال بازرگان که به دنبال سهم‌خواهی بودند انتقاد هم می‌کرد. امثال سلامتیان در مخالفت با اعتبارنامه آیت از همین حربه استفاده می‌کردند و از یک چهره هیولا ساخته و آن چهره را مرتبط با دشمن خود می‌کنند اما آیت در دفاع از خویش درایت خویش را به اثبات می‌رساند.
 
 
 
 
 
شما در انتخابات مجلس از حوزه نطنز و قمصر انتخاب شدید. آیا دفتر هماهنگی همکاری‌های رئیس‌جمهور با مردم هم در حوزه شما کاندیدایی داشت که شما با او رقابت کنید؟

 
 
درست می‌فرمایید. این دفتر سعی می‌کرد در حوزه‌های مختلف نامزدهایی را معرفی کند و روزنامه انقلاب اسلامی هم سعی می‌کرد تا ۱۱ میلیون رأی آقای بنی‌صدر را پشتوانه رأی کاندیداهای مورد نظرشان قرار دهند.
 
 
 
 
 
آیا موافق به ارائه لیست واحدی ‌شدند؟

 
 
در شهرستان‌ها افرادی معرفی می‌شد مثلا در حوزه‌ای که من انتخاب شدم آقایی به نام امیر حسینی بود که اهل ساوه بود ولی زمینه‌ای پیدا نکرد. همان زمان هم ما مخالفت خود را با بنی‌صدر پنهان نمی‌کردیم. لذا جوسازی عظیمی کرده بودند که این‌ها با رئیس‌جمهور منتخب مردم و امام مخالفت می‌کنند در حالی که وظیفه ما ابراز عقیده و نقد بود.
 
 
 
 
 
حضرتعالی در لیست حزب جمهوری بودید؟

 
 
نه، مستقل بودم. دلیلش هم این بود که در آن حوزه یکی از کاندیدا‌ها به نام خانم نیره گرجی حضور داشت که اهل نطنز بود و از زنان مؤمنه سابقه‌دار و مرتبط با حزب جمهوری بود، حتی نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف حزب هم بود؛ لذا با وجود آنکه اعضای شورای مرکزی حزب را می‌شناختند با توجه به حضور ایشان تصمیم بر این شد که حزب از کسی حمایت نکند که سرانجام رقابت ما به دور دوم کشید که من در ‌‌نهایت پیروز شدم. بعد از کاندیدا شدن آیت در انتخابات اول ریاست جمهوری ما با تعدادی از دوستان مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که از نظر اقبال عمومی شانسی برای آیت متصور نیست، امام هم حرفی زده بود که...
 
 
 
 
 
به هر کس که احتمال می‌دهید رأی می‌آورد، رأی بدهید.

 
 
این حرف خب به ضرر مابقی کاندیدا‌ها بود اما حرف دیگری زده شده بود مبنی بر اینکه «اگر یک کسی میل داشت رئیس‌جمهور شود و حالا احتمال می‌دهد که نشود کنار برود» لذا انصراف دادند اما ای کاش ایشان انصراف نمی‌دادند چرا که وقتی دو سر مبارزه حبیبی و بنی‌صدر شدند خیلی از نیروهای اصولگرا که رأی خودشان را در حکم شرافتشان می‌دانستند، حاضر نبودند به کسی رأی بدهند. حال بگذریم از اینکه ممکن است کار جامعه به آنجا کشیده بشود که آرای خود را به ثمن بخس بفروشند در حالی که رأی انسان به هیچ صورت نباید بی‌اهمیت گرفته شود. به هر حال با کنار گذاشتن جلال‌الدین فارسی و کناره‌گیری آیت خیلی از افراد بدون کاندیدا شدند چرا که مخالف بنی‌صدر بودند و حبیبی را هم نمی‌توانستند انتخاب کنند. به طور مثال من خودم به کسی رأی ندادم.
 
 
 
 
 
رأی سفید دادید یا اصولا رأی ندادید؟

 
 
دقیقا یادم نیست اما به هیچ وجه حاضر نبودم به حبیبی رأی بدهم. او تفاوت چندانی با بنی‌صدر نداشت. اگر ایشان در صحنه بود خیلی افراد به ایشان رأی می‌دادند چرا که برای رأی خود ارزش قائل بودند. در انتخابات دور دهم نیز خیلی افراد دوست نداشتند به آقای احمدی‌نژاد رأی بدهند و موسوی را هم نمی‌پذیرفتند و در این وسط گیر کرده بودند.
 
 
 
 
 
یعنی بعضی رأی‌ها «نه» به رقیب وی است نه «آری» به کاندیدای مشخص.

 
 
دقیقا. خیلی از کسانی که به موسوی رأی دادند می‌خواستند به احمدی‌نژاد نه بگویند. خب در آن مقطع حبیبی اصلا‌ جذابیتی نداشت.
 
 
 
 
 
شما یکی از نمایندگان مجلس اول شورای اسلامی بودید. فضای آن مجلس به چه نحوی بود؟

 
 
اکثریت مجلس شورای اسلامی دوره اول از خط امامی‌ها تشکیل شده بود. در آن ایام، دو خط سیاسی با عنوان خط امام و غیر خط امام وجود داشت. خب اکثریت روحانی‌ها، زندانیان سیاسی رژیم سابق اکثرا جزو خط امام بودند. بهترین شاهد این ماجرا هم داستان تشکیل حزب جمهوری بود که آسیبی به این جناح زده شود که این از اکثریت بیفتد اما مابقی طیفی بودند که با هم سنخیتی نداشتند اما در مقابل خط امام متحد می‌شدند. مثلا نهضتی‌ها و مجاهدین انقلاب و با بنی‌صدری‌ها گاها متحد می‌شدند. البته گاهی در جبهه خودی هم بعضی افراد دو دوزه بازی می‌کردند مانند آقای خلخالی، ‌هادی غفاری و... از طرفی سنگ امام را به سینه می‌زدند و از طرف دیگر با جناح مقابل همراه بودند.
 
 
 
 
 
آیا با تشکیل مجلس اول نمایندگان، از ابتدا قصد حذف بنی‌صدر را از پازل سیاسی کشور داشتید یا اینکه قصد تعامل با وی را داشتید و اتفاقات به سویی رفت که بنی‌صدر ناچارا عزل شد؟

 
 
آقای بنی‌صدر و همراهانش مرتب طرف مقابل را تحریک می‌کردند و طرف مقابل را به واکنش می‌کشیدند. بد نیست تا در اینجا هم قرینه را بیاورم، شهید آیت در دفاع از اعتبارنامه‌اش جمله جالبی می‌گوید: «اگر من با بنی‌صدر مخالفم به خاطر این است که او به قانون پایبند نیست ولی من از پشت همین تریبون می‌گویم چنانچه ایشان به قانون پایبند باشد من نیز از او حمایت می‌کنم.» از همین رو او پیشنهاد طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را در مجلس خبرگان مطرح می‌کند یعنی می‌دانسته که بیگانگان چگونه وی را هدایت کردند تا این مسوولیت را کسب کند تا نقشی که گذشتگانش یعنی مصدق‌السلطنه نتوانست به اتمام برساند به مرحله اجرا برساند.
 
 
 
خب در ۱۴ اسفندماه ۵۹ در دانشگاه تهران یعنی در سالگرد مصدق، بنی‌صدر صحت اندیشه آیت را به اثبات رساند. اگر من بخواهم خلاصه سخن بگویم باید به سناریویی اشاره کنم که بنی‌صدر می‌خواست بی‌توجه به شرایط روز آن را پیدا کند. جامعه سال ۵۸ دیگر اجازه نداد تا کاری که انگلیسی‌ها با کارگردانی مصدق انجام داده بودند، تکرار شود.
 
 
 
 
 
به عبارت دیگر و بر مبنی خاطرات بنی‌صدر وی خود را مصدق پنداشته و برای امام نقش آیت‌الله کاشانی را متصور بوده است.

 
 
احسنت، مجلس را هم مجلس زمان مصدق می‌پنداشت اما هرگز آن شرایط یکسان نبود. مردم در لحظه لحظه انقلاب در صحنه بودند، قدرت امام اصلا با موقعیت ضعیف آیت‌الله کاشانی قابل قیاس نیست. رادیو بعد از ۳۰ تیر سال ۳۱ کاشانی را کاملا سانسور کرده بودند و آیت‌الله کاشانی قدرتی نداشت. به هر حال تکرار این سناریوی غربی با توجه به شرایط غیرممکن بود.
 
 
 
امام در جایی به بنی‌صدر گفته بود نه تو مصدق هستی نه من آقای کاشانی. من از طرف خود و دوستانم نظیر شهید آیت‌ می‌توانم بگویم که ما واقعا به دنبال رسوایی وی یا خارج کردن وی از دور نبودیم. مصدق دو کار عمده را تحت عنوان تخریب چهره آیت‌الله کاشانی و یک رفراندوم قلابی انجام داد و مجلس را به تعطیلی کشاند. آن‌ها کاشانی را توسط حزب توده منکوب کردند. خوب است برای مرور حوادث فوق کتاب مرداد خاموش را که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده، بررسی کنید تا اقدامات مصدق روشن شود.
 
 
 
بنی‌صدر هم در روزنامه خود تحت عنوان «چه کسی باید برود؟» نوشت مجلس و رئیس‌جمهور با هم اختلاف دارند، پس باید یکی از آن‌ها برود. در سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی اثبات شده بود که باید مجلس برود خب این اقدامات تحت مشورت احمد سلامتیان انجام می‌پذیرفت. این‌ها از اقدام مصدق در انحلال مجلس خوش‎شان آمده بود و بی‌توجه به شرایط روز می‌خواستند‌‌ همان نسخه را برای جامعه انقلابی آن روز بپیچند، خب طبیعی است که درگیری به وجود آید. یک عده انسان ضعیف‌النفس رفتند پیش امام و فرماندهی کل قوا را برای بنی صدر اخذ کردند. بنی‌صدر جبهه‌ها را در میان به آشوب کشید.
 
 
 
 
 
شما با خیلی از ارتشی‌ها در ارتباط بودید و سر همان ارتباط‌ها بعد‌ها برایتان مشکل به وجود آمد، در ظاهر این‌طور تبلیغ می‌شد که بنی صدر خیلی به ارتشی‌ها بها می‌داد و ارتشی‌ها هم از اصلی‌ترین حامیان ایشان بودند، این روایت تا چه حد صحیح است؟

 
 
نه قطعا اینطور هم نبود، او نمی‌خواست در جبهه فعالیت مؤثری را انجام دهد. من یادم هست او مدتی به عنوان فرمانده کل قوا به جبهه می‌رفت و روزنامه انقلاب اسلامی هم چنان تبلیغ او را می‌کرد که فرمانده رفت و آمد، اما من معتقدم که وی قدمی را هم برای پیروزی در جنگ برنداشت. لیکن شاید عده‌ای ارتشی ساده هم تصور کنند چنین بوده، بنی‌صدر نه عقل داشت نه شرافتی که از نیروهای مسلح ما دفاع کند.
 
 
 
 
 
می‌رسیم به ماجرای انتخاب نخست‌وزیر از سوی بنی صدر و مقاومت مجلس. نخست‌ بنی‌صدر درصدد معرفی سلامتیان بود اما در پی مقاومت مجلس می‌خواست حاج احمدآقا را معرفی کند که این ترفند هم از سوی امام ناکام ماند و در ادامه با انتخاب میرسلیم که خود عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود، ماجرا را پیچیده‌تر کرد. این فرآیند را تشریح می‌فرمایید؟

 
 
شما ماجرا را خودتان خلاصه کردید. فکر کنم این کلیات کافی باشد.
 
 
 
 
 
خیلی افراد از بازگویی ماجرای انتخاب آقای میرسلیم اکراه دارند، نکند این ماجرا جزو اسرار نگو باشد؟

 
 
نه، اینطور نیست. میرسلیم آدم متدینی است.
 
 
 
 
 
پس چرا به او رأی ندادید؟

 
 
به هر حال بنی‌صدر دافعه عجیبی به وجود آورده بود و دست روی هر کسی می‌گذاشت، مجلس به او نه می‌گفت. مجلس درصدد بود خود به گزینه برسد. مجلس در ‌‌نهایت نسبت به رجایی اظهار تمایل نشان داد و حرف خود را به کرسی نشاند.
 
 
 
 
 
چه شد که مجلس از میان رجل سیاسی به رجایی رسید که چهره شاخص علمی و سیاسی به حساب نمی‌آمد؟

 
 
ایشان لیسانس ریاضیات داشت ولی مجموع ویژگی‌ها همیشه مطرح است. خب سوابق مبارزاتی در هر انقلابی حایز اهمیت است. در خیلی از کشورهای انقلابی رهبران تبعیدی جانشین حکام قبلی می‌شوند. در هر حال آقای رجایی شهید بزرگواری است اما من به دنبال سوءاستفاده از نام وی نیستم ولی ایشان مطرح شد و ما هم نمی‌خواستیم کشور بدون مدیر باشد.
 
 
 
 
 
در انتخاب اعضای کابینه چه اتفاقاتی رخ داد؟

 
 
بزرگ‌ترین واقعه کارشکنی بنی‌صدر در تشکیل دولت بود و چندین وزارتخانه بدون وزیر باقی مانده بود، همین‌جا باید تأکید کنم که می‌گویند بنی‌صدر با وزارت موسوی مخالفت کرده ولی من شک ندارم که این مخالفت برای کسب وجهه برای موسوی بوده نه مخالفت با شخص او. می‌دانید که در صحنه سیاست این اتفاقات رخ می‌دهد. به هر حال یکی از آفات سیاسی این است که بعضی از رجال به عنوان میزان و معیار مشخص شوند، یعنی یا دافعه شدید ایجاد کنند که روی هر چه دست گذاشتند واکنشی را به همراه داشته باشد یا بالعکس، بدین‌سان وقتی چهره منفوری با یک عامل بیگانه که در پوسته دوست خود را پنهان کرده مخالفت کند، طبیعتا برای او ایجاد وجهه خواهد کرد.
 
 
 
 
 
روند استیضاح بنی‌صدر چگونه شکل گرفت، آقای قاسمی از نمایندگان دور اول مجلس معتقدند در ابتدا خیلی افراد از امضای طرح وصول استیضاح بنی‌صدر واهمه داشتند ولی هنگامی که امام چراغ سبز را با عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا نشان دادند، نمایندگان نیز بر اتخاذ این تصمیم مصمم شدند؟

 
 
نمایندگان هر روز روزنامه انقلاب اسلامی را می‌دیدند، بنابراین مجموع اتفاقات، بنی‌صدر را به لبه سقوط نزدیک کرد. خدا شهید دیالمه را رحمت کند، او نطق بسیار جالبی را علیه بنی‌صدر ایراد کرد اما کسی از بنی‌صدر ترس نداشت؛ برعکس در انتهای کار بنی‌صدر مخالفت با وی تبدیل به دکانی شده بود و افرادی از وی انتقاد می‌‌کردند که اصلا گروه خونشان به این حرف‌ها نمی‌خورد. جالب آنکه مجاهدین انقلاب دیگر جلودار این ماجرا شده بودند.
 
 
 
رأی بالای مجلس در تأیید اعتبارنامه آیت خود بهترین گواه برای موضع مجلس روی بنی‌صدر بود. سلامتیان چشم راست بنی‌صدر در مجلس بود. همه کاره بنی‌صدر سلامتیان بود که با اعتبارنامه آیت مخالفت کرد، همه می‌دانستند که مخالفت او با آیت به علت موضع‌گیری آیت علیه بنی‌صدر است، لذا مجلس رأی قابل توجهی را به شهید آیت‌ داد. وقتی بحث طرح عدم کفایت بنی‌صدر مطرح شد ما در مجلس آئین‌نامه داخلی نداشتیم چرا که آئین‌نامه داخلی مال دوران مشروطیت بود، خب طبیعتا آن زمان رئیس‌جمهور هم وجود نداشت که طرح استیضاح وی مطرح باشد. لذا آئین‌نامه را به نگارش درآوردند که باید وقت مخالفین و موافقین در این بین تعیین می‌شد.
 
 
 
بعضی افراد از روی جهالت می‌گفتند هر چقدر مخالفین صحبت کردند، موافقین و فرد در معرض استیضاح هم همان قدر صحبت کند ولی آیت‌ در مقابل این نظر ایستاد و گفت نه، او هر چقدر می‌خواهد بیاید صحبت کند، برای چه محدودش می‌کنید. بیاید هر چه دلش می‌خواهد بگوید تا از خود دفاع کرده باشد. او می‌دانست که بنی صدر حرفی برای گفتن ندارد و دید که او اصلا نیامد اما عده‌ای از روی سادگی می‌گفتند نه نباید به او وقت داد و به نوعی برای وی مظلومیتی را مطرح کنند. خب وقتی طرح استیضاح وی مطرح شد حق مطلب این بود که چه کسی در اینجا صحبت کند؟

 
 
 
 
پرچم‌داران این ماجرا.

 
 
یعنی شهید آیت‌ اما این اتفاق رخ نداد.
 
 
 
 
 
ایشان ثبت‌نام کرده‌ بودند؟

 
 
بله، ولی وقت به او ندادند؛ آن زمان امام فرماندهی کل قوا را پس گرفته بودند، ماجرای ۱۴ اسفند رخ داده بود و هر روز چالشی ایجاد می‌شد، جالب این است که بعضی از حامیان وی به یک‌باره تغییر موضع دادند و از حامی به مخالفت تغییر هویت دادند. البته هم اینجا لازم است تذکر بدهم که بعضی‌ها هم از روی اخلاص و عقیده‌شان برگشتند که از این جمله می‌توان به شیخ فضل‌الله محلاتی اشاره کرد. او مبارز سابقه‌داری بود و در مجلس صادقانه از نظرش بازگشت. در ‌‌نهایت بنی‌صدر تنها یک رأی مخالف گرفت. حال جالب است بدانید که خلخالی زمانی که می‌خواست به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر رأی بدهد حرفی علیه آیت زد. وقتی که همگان از بنی‌صدر حمایت می‌کردند آیت با روشن‌بینی چنین وضعیتی را پیش‌بینی می‌کرد و حال که نظر مساعد آیت اثبات شده‌، باید از دقت نظر او تشکر کنند ولی باز هم او را کوبیدند، در حالی که اگر به قدر جویی انصاف داشتند باید از دیده‌بانی او تشکر می‌کردند.
 
 
 
 
 
این نوع نگاه سیاسی امثال آقای خلخالی از چه رو بوده است، آیا از روی منافع مشترک فردی همچون خلخالی به اردوگاه بنی‌صدر نزدیک شده بود یا اینکه وی کم‌بصیرت بود. اصولا نگاه بنی‌صدر و خلخالی با هم قابل جمع نیست. خلخالی با اندیشه‌های تند رادیکالی و بنی‌صدر یک لیبرال مدعی مبارزه با خشونت، این پیوند عجیب را تشریح بفرمایید؟

 
 
هر دو دیدگاه به یک جریان خدمت می‌کند، از سویی تندروی‌ها و افراط‌های خلخالی به نفع انقلاب نبود و به نوعی خدمت به بیگانه در راستای بر هم زدن وحدت ملی و ثبات تعریف می‌شد و از سوی دیگر بنی‌صدر هم با اقدامات خود حلقه دیگری را تکمیل می‌کرد، این‌ها دو لبه یک قیچی برای نابودی انقلاب بود.
 
 
 
 
 
شخص خلخالی فردی انقلابی به حساب می‌آمد. رفتار این شخص حقیقی چگونه قابل تغییر است؟

 
 
من شناخت کاملی از خلخالی ندارم، هر علتی داشت من نمی‌دانم ولی اکثریت مواضع وی به نفع ملت نبوده است.
 
 
 
 
 
نوار منتشره از شهید آیت جنجال بزرگی را تحت عنوان کودتا علیه رئیس‌جمهور منتخب ایجاد کرد. ناگفته‌های آن ماجرا چه بود؟

 
 
به نظر من آیت در دفاع از اعتبارنامه خود به روشنی ماجرا را شرح می‌دهد و همان‌طور که ایشان خودشان شرح داده‌اند، فردی به نام کفایتی که از اعضای مجاهدین خلق بوده به منزل آیت می‌رود و ضبطی را هم پنهان می‌کند، این کار غیراخلاقی بود چرا که گفت‌وگویی خصوصی بوده، البته آیت هیچ یک از حرف‌هایش را تکذیب نمی‌کند چرا که عقیده‌اش را مطرح کرده بود اما خب اگر وی مثلا گفت من خبرنگارم وی در به کار بردن کلمات دقت بیشتری را می‌کرد. تازه‌‌ همان نوار را هم سانسور کرده بودند و به یک‌باره آن نوار را در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر کردند.
 
 
 
بدون تردید این اقدام از سوی یاران بنی‌صدر برنامه‌ریزی شده بود چرا که هم‌زمان با این اتفاق در کرمان هم اتفاقی رخ داد. در جنگل قائم کرمان مرحوم دکتر بقایی و عده‌ای از دوستانش در حزب زحمتکشان ماهیانه جلساتی یا به عبارت بهتر نشست دوستانه‌ای داشتند که هم‌زمان ریختند و همه این‌ها را بازداشت کردند و جالب آنکه بنی‌صدر هواپیمایی فرستاد که همه را مستقیم به مهران بیاورند تا آن‌ها را محاکمه کند و تئوری کودتا علیه خود را به اثبات برساند. این‌ها می‌خواستند از ارتباط قبلی آیت با مظفر بقایی سوءاستفاده کنند. آن زمان آقای فهیم کرمانی از افراد مبارز و خوشنام کرمان، دادستان انقلاب یا رئیس‌ دادگاه کرمان بود لذا وقتی هواپیما به کرمان می‌رود ایشان شدیدا مقاومت می‌کند و می‌گوید اینجا حوزه استحفاظی من است و به کسی اجازه دخالت نمی‌دهم.
 
 
 
 
 
آیا به دنبال محاکمه آیت بودند؟

 
 
به هر حال آن‌ها به هر طریقی می‌خواستند مسئله‌ای را بیافرینند و عناصر اصیل اصولگرا را حذف کنند.
 
 
 
 
 
واکنش سران حزب جمهوری چه بود؟

 
 
وقتی قضیه بالا گرفت و جنجال مطبوعاتی ایجاد شد، این افراد محافظه‌کارانه برخورد کردند و روزنامه حزب که به دست موسوی اداره می‌شد هم شیطنت کرد که مسئله آیت هیچ ربطی به حزب ندارد.
 
 
 
 
 
۱۴ اسفند چه اتفاقی رخ داد، ضمنا خود شما در این بین چه می‌کردید؟

 
 
این اتفاق برنامه‌ریزی قبلی داشت اما من نیز مثل مردم ماجرا را از تلویزیون شاهد بودم. کنار وی افسران نهضت آزادی صف کشیده بودند و مجاهدین خلق هم در وسط میدان افتاده بودند به جان مردم مذهبی؛ همانطور که همه دیدند او به دنبال سرکوب کردن نهادهای انقلابی نظیر سپاه و کمیته بود.
 
 
 
 
 
اکثریت مطلق طرفداران مصدق روزی در مقابل نظام اساسی قرار گرفتند. کسانی که خود به لطف انقلاب اسلامی صاحب قدرت شده بودند از بنی‌صدر گرفته تا موسوی و بازرگان اما فردی مثل شما با وجود اینکه در قبل و بعد از انقلاب آن هم در شرایطی که نماینده مجلس بودید به زندان افتادید هنوز خود را ولایتمدار و حامی انقلاب می‌دانید، چرا به واقع مصدقی‌ها سرانجام روزی در مقابل ملت و اسلام قد علم می‌کنند. چگونه امثال شهید آیت و دیالمه به این موضوع پی برده بودند؟

 
 
خوشحالم که شما به عنوان یک جوان محقق به این موضوع پی برده‌اید در حالی که رادیو و تلویزیون ما با این دستگاه عریض و طویل هنوز این نکته را نفهمیدند، چرا صدا و سیما نیامده یک‌بار سرنوشت یاران مصدق و یاران کاشانی را تجزیه و تحلیل کند. اصلا این موضوع به کنار، مگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی مدعی بسط اندیشه حضرت امام نیست پس چرا تبلیغ مصدق را می‌کند. من اصلا نمی‌خواهم آنچه امام مبنی بر اینکه والله مصدق مسلم نبود را مطرح کنم و با برچسبی جلوی تحقیق و پژوهش را بگیرم. آن دودمان نه امروز بلکه در طول تاریخ به ملت خیانت کردند، شاپور بختیار همین بنی‌صدر بود با همین تفکر و زیر عکس مصدق می‌نشست. همان او دانشجو‌ها را به گلوله بست، بنی‌صدر را که توضیح دادیم و امروز موسوی؛ این‌ها همه از یک سیاست پیروی می‌کنند که با استقلال و حاکمیت قانون مخالف است. به عنوان مثال چرا موسوی در مقابل قانون می‌ایستد و چرا به عزت کشورش اهمیت نمی‌دهد. این‌ها یک پاسخ دارد چرا که الگوی این افراد مصدقی است که خود بزرگ‌ترین نافی قانون و دموکراسی بوده است. این افراد دیکتاتور هم نیستند بلکه سیاست‌های دیکته شده را اجرا می‌کنند، برای آن‌ها اسم و رسم نظام مهم نیست بلکه برایشان عدم حاکمیت مردم و قانون مهم است.
 
 
 
 
 
بر همین اساس هم امثال آیت، دیالمه و شما از ابتدا مخالف بنی‌صدر و موسوی بودید؟

 
 
احسنت، ما با کسی مشکل شخصی نداشتیم، آیت با شخص مصدق خصومتی نداشت بلکه با مظهر دخالت بیگانه مخالف بود. به هر حال شما هم با دقت نظر خود و نه اشاره من به این موضوع پی بردید، همه این افراد قدرت را از دست ملت می‌گیرند و علیه ملت استفاده می‌کنند. در ‌‌نهایت باید تأکید کنم که رجال مؤمن عرصه سیاست برای اصلاح جامعه متکی به قدرت خداوند متعال و یاری مردم هستند و راه طولانی دارند و در فراز و نشیب آن به اصل خود پشت نمی‌کنند ولی امثال مصدق، بختیار، بنی‌صدر و میرحسین موسوی این‌ها قدرتشان را از اراده واقعی مردم نمی‌دانند، هر چند که در مقاطعی با فریب مردم آرای آن‌ها را به دست آوردند ولی آن‌ها به این حقیقت اذعان دارند که دست دیگری آن‌ها را بالا کشیده و همیشه به آن دست بیگانه وابسته هستند چرا که بدون آن قدرت، این‌ها هیچ هستند.
 
 
 
شما ابتدای انقلاب نبودید اما به واسطه پژوهش‌های خود می‌دانید که در ابتدای انقلاب دو جریان اصلی با هم در تقابل بودند؛ نخست جریان برآمده از خواست مردم و دیگری جریانی که حامیانش در سفارتخانه‌های خارجی حضور داشتند. مصدق، بختیار، بازرگان و میرحسین موسوی قدرت را از دست مردم می‌گیرند و با‌‌ همان قدرت به مردم ضربه می‌زدند، به عبارت دیگر آنان می‌دانند که اگر بیگانه نبود آن‌ها را در ده هم راه نمی‌دادند چه برسد به آنکه مدعی کدخدایی هم بشوند.
 
 
 
 
 
در پایان بعضی از مذهبیون نسل جدید یکی از نشانه‌های متشرع بودن را وجود محاسن می‌دانند لذا گاهی می‌پرسند که چطور فردی همچون آیت‌ به اصطلاح هفت تیغه می‌کرده و... در صورت صلاحدید به این پرسش و ابهام هم پاسخگو باشید.

 
 
این نسل آیت را هنوز نمی‌شناسد، آیت هرگز تظاهر به امری نمی‌کرد، او قبل از انقلاب ریش خود را می‌زد و بعد از آن به یک‌باره تغییر رویه نداد. البته بنا به عقیده برخی از روحانیون این امر حرمت خاصی را نداشته است.
 
 
 
 
 
آیا آن ایام کسی این نقد را بر ایشان وارد می‌کرد؟

 
 
نه، من ندیدم. به هر حال او به دنبال نان به نرخ روز خوردن نبود، اگر ریش می‌گذاشت قطعا عده‌ای ظاهربین هم جذب وی می‌شدند اما او نمی‌خواست مانند بعضی افراد که قبل از انقلاب هیپی بودند و به یک‌باره دو قبضه ریش گذاشتند، دیگران را فریب بدهد.
 
 
 
آیت به دنبال حقیقت بود وقتی که ۱۰ ساله بود به مظلومیت آیت‌الله کاشانی و خیانت مصدق پی برده بود. او اگر یک قران پول داشت می‌رفت با آن روزنامه می‌خرید، قصد مقایسه ندارم. حضرت امام حسین‌(ع) را به شهادت رساندند بعد هم زیر سم اسبان بدن مادی آن‌ها را نابود کردند تا هیچ از آن‌ها باقی نماند اما حقیقت وجود امام حسین‌(ع) تاریخ بشریت را به لرزه در می‌آورد.