درباره مصدق
در سال ۱۳۱۴ مستوفي خراسان شد و پس از تشكيل مدرسه علوم سياسي در تهران، شغل دولتي را رها كرد و به تحصيل در آن مدرسه پرداخت.در انقلاب مشروطيت به جرگه آزاديخواهان پيوست و در 25 سالگي به تشكيلات جامع آدميت ملحق شد ولي بعد از مدتي چون روش انحرافي مجمع را مغاير فلسفه سياسي خود ميديد از عضويت آن استعفا كرد.
سال ۱۲۸۸ براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و پس از اتمام دوره مدرسه علوم سياسي پاريس به دانشگاه نوشاتل سوئيس وارد شد. در كابينه مشيرالدوله براي تصدي پست وزارت عدليه به ايران دعوت شد، اما موقعي كه به فارس رسيد، بنابر تقاضاي اعيان و اشراف شيراز از صدراعظم، به حكومت ايالت فارس منصوب گرديد. ديگر مناصب دكتر مصدق قبل از رسيدن به مقام نخستوزيري عبارت بودند از: وزير ماليه و وزير امورخارجه كابينه قوام (در ترميم كابينه)، والي حكومت آذربايجان، وزير امورخارجه كابينه مشيرالدوله و چندين دوره نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي ملي.
با تاسيس مجلس موسسان در ۱۳۰۴ به دليل مخالفت با تغيير سلطنتاز قاجاريه به پهلوي و مداخلات دولت در انتخابات، از سياست كناره گرفت. پس از شهريور ۲۰ مجددا به صحنه آمد و در دوره ۱۴ مجلس نماينده بود. ولي پس از آن تا دوره ۱۶ از صحنه سياست كناره گرفت. در اين دوره به رياست كميسيون نفت انتخاب شد و قانون ملي شدن صنعت نفت را با حمايت آيتالله كاشاني كه رياست مجلس را برعهده داشت به تصويب رساند و به آن جنبه قانوني داد.
در ارديبهشت ۱۳۳۰ براي اجراي آن قانون و خلع يد از شركت نفت انگليس و ايران، نخستوزيري را پذيرفت. همچنين در پي شكايت دولت انگليس از ايران به دادگاه لاهه، مصدق براي دفاع از حقوق ملت ايران به لاهه رفت و با اقتدار و درايت، راي دادگاه را به نفع خود و ملت ايران گرفت.
مصدق در روز ۲۵ تير ۱۳۳۱ استعفا كرد زيرا تقاضاي واگذاري پست وزارت جنگ به وي از سوي شاه رد شده بود. در اين حال، شاه، احمد قوام را مامور تشكيل كابينه نمود. با انتشار خبر استعفاي مصدق چشمها به آيتالله كاشاني دوخته شد. كاشاني نيز در حمايت از دكتر مصدق سنگتمام گذاشت و در نامهاي به حسين علاء وزير دربار تهديد كرد كه اگر قوام تا ۲۴ساعت ديگر بركنار نشود لبه تيز انقلاب را متوجه دربارشاه خواهدكرد. دولت قوام كه با قيام يكپارچه مردم به رهبري مرحوم كاشاني روبهرو شده بود در روز ۳۰ تير ۱۳۳۱سقوط كرد و مصدق با مساعدت و پشتيباني آيتالله كاشاني مجددا به حكومت رسيد و كابينه دوم خود را تشكيل داد و اعضاي آن را به مجلس معرفي كرد.
مصدق از زمان بازگشت آيتالله كاشاني از تبعيد لبنان با او پيوندي نزديك داشت؛ پيوندي عليه انگلستان كه حاصل آن، نخستوزيري مصدق و ملي شدن صنعت نفت بود. انگليسيها از همان نخست دانستند كه براي هر نوع مقابله با نهضت نفت و آثار آن بايد قبل از هر كاري، اين اتحاد را متلاشي كنند. در مراحل اوليه نهضت اين تركيب شكستناپذير مينمود ولي به تدريج بعد از جريان ۳۰ تير، انگليس مكار با شگردهاي مختلف بالاخره توانست آنان را در برابر يكديگر قرار دهد.
شكستن اين پيوند را علاوه بر توطئههاي هر روز انگليس و آمريكا، جاهطلبي و قدرتخواهي كساني ممكن ساخت كه در اطراف اين دو رهبر جمع شده بودند و روز به روز بر سوءتفاهمات ميافزودند. همچنين شماري از روزنامهها و مطبوعات وابسته نيز در اين جدايي نقش محوري داشتند، بعضي از آنها به بهانه حمايت از دولت، مقالات تندي عليه مرحوم كاشاني منتشر ميكردند و برخي ديگر، به عنوان دفاع از آيتالله كاشاني، دكتر مصدق را مينواختند.سرانجام با پيروزي كودتاي ۲۸ مرداد، دستاوردهاي نهضت رنگ باخت و هر دو رهبر به انزوا رفتند.دكتر مصدق به اتفاق همرزمان خود دستگير و محاكمه شد و پس از سپري كردن دوره زندان، به ملك شخصي خود در احمدآباد تبعيد شد و تا پايان عمر در آنجا تحت نظر بود و سرانجام در اسفند ۱۳۴۴ در سن ۸۴ سالگي بر اثر بيماري در گذشت و در منزل خويش در همان روستا در خاك آرام گرفت. از وي تاليفاتي به جا مانده است كه برخي از آنها عبارت است از: «دستور محاكم حقوقي»، «كاپيتولاسيون در ايران»، «مدارك حقوق اسلامي و وصيت در مذهب شيعه.»
منابع:
۱. مسعود بهنود، دولتهاي ايران از اسفند ۱۲۹۹ تا بهمن ۱۳۵۷ از سيدضياء تا بختيار، تهران: جاويدان، ۱۳۶۹، صفحات ۳۴۸ ۳۳۱ و۳۸۳ ۳۶۰. ۲. اثرآفرينان: زندگينامه نامآوران فرهنگي ايران (از آغاز تا سال۱۳۰۰هجري شمسي)، ج 5، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، ۱۳۸۰، صص ۲۴۵ -۲۴۴.. 3. عباس قدياني، فرهنگ توصيفي تاريخ ايران از دوره اساطير تا پايان عصر پهلوي، ج ۴، تهران: فرهنگ مكتوب، ۱۳۸۴، صص ۲۳۶۳ ۲۳۶۱.